نام پژوهشگر: سمیرا روشنی

بررسی درون مایه رهاشدگی و طبیعت پروردگی در شخصیتهای اساطیری ایران و یونان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هنر - دانشکده سینما و تئاتر 1391
  سمیرا روشنی   شهرام زرگر

در قصه های عامیانه و رمانس های خانوادگی، کهن الگوی قهرمان معمولاً با تولدی غیر عادی آغاز می شود. قهرمانی که قرار است در آینده تغییراتی بنیادین در سرنوشت جامعه ایجاد کند، مانند دیگران به دنیا نمی آید و پرورش یافتن وی نیز متفاوت است. بهتر آن است که قهرمان به نحوی از خانواده اش جدا شود و با سختی های طبیعت پرورش یابد و آزمون بقاء زندگی را با موفقیت پشت سر بگذارد، آنگاه وی انسان مهمی مانند منجی (کیخسرو، فریدون، کوروش و ...) خواهد شد و یا کاملاً وارونه، مخرب مانند پاریس و ادیپ. منظور از واژ ه ی «رهاشدگی» بر سرِ راه گذاشته شدن کودک به طریقی و منظور از واژه «طبیعت پروردگی» نیز پرورش یافتن کودک رهاشده در دامان طبیعت و به دست نیروهای طبیعی است. این کهن الگو عموماً با یک خواب یا پیشگویی آغاز می شود که خطر کودکی تولد نیافته را به خواب بیننده هشدار می دهد. خواب بیننده بیشتر اوقات حاکم است و با کودک پیوند خونی دارد، مانند مادر پاریس، پدربزرگ مادریِ کوروش، پرسئوس و ... این امکان نیز وجود دارد که نسبتی با کودک نداشته باشد، مانند ضحاک. گاهی اوقات کودک خطری است برای آبروی پدری که دخترش بدون ازدواج باردار شده است، به هر تقدیر کودک که در دامان مادر زمین، بی پناه رها شده، به دست عناصر طبیعت زنده می ماند، حیوانی اهلی (گاو و بز) یا حتی کُشنده (مار، خرس، شیر) کودک را از گرسنگی نجات داده و نیازهای اولیه اش را برآورده می کند، وقتی که کودک بزرگتر می شود دیگر حیوان جوابگوی برطرف کردن همه نیازهای وی نیست، پس اینجا عنصری دیگر وارد داستان می شود، چوپانی و یا فردی از طبقه پایین جامعه کودک را می یابد و کودک بدون این که از هویت واقعی خودش اطلاعی داشته باشد، مانند یک فرد عادی با سختی های زندگی دست و پنجه نرم می کند، کارهایی می کند که دیگران از عهده انجام آن برنمی آیند و این خویشکاری باعث بازگشت وی به آغوش خانواده و انجام مأموریتی که به خاطر آن رهاشده بود، می شود. ساختار کهن الگوی رهاشدگی قهرمانان، شباهت بسیاری با ساختار درام دارد. قبل از به دنیا آمدن کودک، آرامش نسبی در جامعه برقرار است. اما کودک شرایط موجود را بر هم می زند، و عاملی مخالف (ضدقهرمان) علیه او برمی خیزد، و نیروهای طبیعت به کمک کودک می آیند، تا موازنه ای بین دو نیروی متخاصم شکل گیرد، سپس وی با گذراندن مراحلی، ضدقهرمان را از سرِ راه برمی دارد و به انجام مأموریت خویش نائل می شود. این کهن الگو در فرهنگ های باستانی فراوانی به کار رفته، از جمله ایران و یونان. بررسی تحلیلی تطبیقی اسطوره های دو کشور ایران و یونان از جهات بسیاری اهمیت دارد، از جمله این که هر دو از تمدن های بزرگ باستانی محسوب می شوند و یونان در زمینه درام اهمیت فراوانی داشته در حالیکه ایران در زمینه ادبیات حماسی پیشرفت فراوانی داشته است. در این پژوهش، در خلال بررسی ریختاری این درون مایه به بررسی مشابهت های روایتی دو سرزمین پرداخته شده، که می تواند راهگشایی باشد جهت شناخت برابرنهاد درام در ادبیات ایران و در این راه از نظریه ریختارشناسی پراپ استفاده شده است.