نام پژوهشگر: ابراهیم سلیمی

ترجمه کتاب جریانهای مهم نقد ادبی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده زبانهای خارجی 1392
  سیدمصطفی ابراهیمی   محمودرضا گشمردی

چکیده این پایان‏نامه ترجمه کتابی است از ژرار ژانژامبر، استاد ادبیات دانشگاه کان (شهری در غرب فرانسه) که در آن، مکاتب مختلف نقد ادبی معرفی شده است. نقد ادبی به بررسی سبک‏ها و شیوه‏های ارائه ادبی در آثار نویسندگان و شاعران و به نحوه تکوین و شکل‏گیری این آثار اختصاص دارد و بر آن است تا بر مبنای دیدگاه یا رویکردی که نسبت به متون ادبی اتخاذ می‏کند به دریافت تازه‏ای از آن‏ها دست یابد. در برخی دیدگاه‏های انتقادی، ساختار و معنای اثر و در برخی دیگر، تبلور شخصیت نویسنده در اثر و زمینه اجتماعی و فرهنگی او مورد توجه قرار می‏گیرد. نقد با گرایش‏های فکری و نظری زمان خود ارتباط تنگاتنگ دارد؛ لذا تحول در نگرش‏های اجتماعی و فلسفی تأثیر مستقیمی بر این حوزه می‏گذارد. به همین دلیل مکاتب مختلف نقد ادبی به وجود آمده‏اند. برخی از این مکاتب عبارتند از: نقد زندگینامه‏ای، نقد مارکسیستی، نقد روانکاوانه، نقد ساختارشناختی، نقد معناشناختی، نقد کارکردگرایی و غیره. در این پایان‏نامه تلاش شده ضمن وفاداری به متن اصلی، ترجمه‏ای روان، قابل فهم و گویا برای خواننده فارسی فراهم گردد. طبیعی است در این راه مشکلاتی وجود داشته که در جای خود بدان اشاره خواهد شد.

نگرشی جدید به موضوع بیگانه وشی در اثر بیابان از ژان ماری گوستاو لوکلزیو و من می روم و ما سه نفر از ژان اشنوز
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده زبانهای خارجی 1392
  نسرین یوسفیان   محمد جواد شکریان

بیگانه وشی موضوعی است که از دیرباز در دنیای ادبیات در سفرنامه ها و رمان ها مورد توجه بوده است و به هر آنچه که مربوط به فرهنگ غیر اروپایی باشد گفته می شود. در طول قرون مختلف بیگانه وشی تحولات زیادی یافته است. نویسندگانی چون ژان ماری گوستاو لوکلزیو در اثر بیابان و ژان اشنوز در آثاری چون من می روم و ما سه نفر به این موضوع پرداخته اند. در این تحقیق ما این سه کتاب را انتخاب کرده ایم تا در سه مکان مختلف به موضوع بیگانه وشی بپردازیم.بیگانه وشی موضوعی است که از دیرباز در دنیای ادبیات در سفرنامه ها و رمان ها مورد توجه بوده است و به هر آنچه که مربوط به فرهنگ غیر اروپایی باشد گفته می شود. در طول قرون مختلف بیگانه وشی تحولات زیادی یافته است. نویسندگانی چون ژان ماری گوستاو لوکلزیو در اثر بیابان و ژان اشنوز در آثاری چون من می روم و ما سه نفر به این موضوع پرداخته اند. در این تحقیق ما این سه کتاب را انتخاب کرده ایم تا در سه مکان مختلف به موضوع بیگانه وشی بپردازیم. بدین گونه در نظر داریم ببینیم چگونه این دو نویسنده در آثار خود به موضوع بیگانه وشی پرداخته اند. هدف آنها از رفتن به سوی این فضاهای دوردست چه بوده است؟ بیابان داستان سفر بادیه نشین های صحرای مراکش است. بیگانه وشی لوکلزیو جنبه ی معنوی و غیر عینی داشته و به دنبال آرامشی است که به خودشناسی منجر می شود. در کتاب من می روم ما سفری به قطب شمال می کنیم و کتاب ما سه نفر داستان مسافرت به فضا در یک سفینه ی فضایی است. بیگانه وشی ژان اشنوز کاملا عینی و بدون هیچ گونه معنویت می باشد. ولی او نیز در این آثار به دنبال آرامش و یافتن خود است. در این زندگی مدرن امروز انسان بیش از پیش سرگشته و حیران به دنبال هویت گمشده ی خود می باشد. با وجود تمامی امکانات رفاهی و پیشرفت های علمی که بشر بدست آورده است، هنوز نتوانسته به آرامش و آسایشی که به دنبال آن بوده است برسد. این پدیده به شکل های مختلف در آثار نویسندگان منعکس شده است و بیگانه وشی نیز یکی از موضوعاتی است که این مسئله را به خوبی منعکس کرده است. کلید واژه ها: بیگانه وشی، بیابان، لوکلزیو، اشنوز، قطب، فضا، هویت، من می روم، ما سه نفر. آرامش، خودشناسی

مطالعه تطبیقی هستی شناسی سارتر و کامو در آثار"اصالت وجود اصالت بشر است" و" بیگانه"
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده زبانهای خارجی 1392
  سپیده محمد اسماعیل زاده   مژگان مهدوی زاده

ارتباط میان ادبیات وفلسفه از دیرباز همواره مورد توجه بوده است. از زمان افلاطون تا دوران فردریش شلگل، هانری برگسون، راسل، کانت و هایدگر این اندیشمندان با استفاده از ادبیات به عقاید فلسفی شان می پرداختند. اگزیستانسیالیسم (هستی شناسی) درقرن بیستم، به ویژه فلسفه هستی شناسی سارتر وکامو براین باوراست که انسان ماهیت خودرا براساس اعمالش بنا می کند واین اعمال در ارتباط با دیگری است که معنا پیدا میکند. این مکتب فلسفی و ادبی بر پایه آزادی، مسئولیت و انسانیت بنا شده است. به عقیده آنها هرانسان وجودی یگانه است که خودش روشن کننده سرنوشت خویش است. دراین رساله ابتدا به بررسی ارتباط میان فلسفه و ادبیات در قرن بیستم پرداخته شده است و نظر به اینکه تحقیق حاضر مطالعه ای تطبیقی فلسفه اگزیستانسیالیسم سارتر و کامو ازخلال دو اثر اصالت وجود اصالت بشراست و بیگانه، کوشیده شده است تا به سئوالاتی اساسی درمورد هستی و ارتباط ما بین اصالت وجود و اصالت بشر از دیدگاه سارتر و کامو پرداخته شود. درادامه نیز با قبول این نگرش نشان داده شود که چگونه مفهوم تعهد از طریق اندیشه های این دو نویسنده تعریف میشود و درنهایت به بررسی کاستی های فلسفه این دو نویسنده پی برد.