نام پژوهشگر: آیدا میرشاهی

بوطیقای فضا به روایت گاستون باشلار
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هنر - دانشکده معماری و هنر 1392
  آیدا میرشاهی   اسماعیل بنی اردلان

باشلار در کتاب بوطیقای فضا با رویکردی پدیدارشناسانه به بازشناسی فضا می پردازد. او برای این کار از صورت خیال بهره می برد و ماده کار خود را در ادبیات و شعر می یابد. می توان انتخاب نام بوطیقا برای این اثر را در حکم ادای دینی به ارسطو دانست که در کتاب «فن شعر» خود، در برابر مفهوم معرف مکتسب افلاطون، مفهوم معرفت مکتسب خلاق را قرار داد و شاعری را نه پدیده ای انحراف یافته، که چیزی که خود مستقیماً موضوع توصیف قرار می گیرد، فرض کرد. باشلار نیز با اعتبار دادن به تخیل، ناب ترین شکل آن را که در صورت خیال شعری یافت می شود، به عنوان سنگ بنای شناخت خود از پدیده فضا و در نتیجه مکان برگزید. در فلسفه باشلار روان همچون ظرفی بی شکل فرض گردیده که صورت های خیال به شکل خودانگیخته بر سطح آن ظاهر می شوند و روان به واسطه آنکه فاقد هرگونه خصلتی از آن خود است، با این صورت ها به ارتعاش درمی آید. صورت های خیال در فاصله این ارتعاش بر سطح روان نشسته، از کیفیت مکان مندی برخوردار می شوند و سپس این کیفیت را به محتویات خود، چه احساسی، چه شناختی و چه تخیلی انتقال می دهند. به این ترتیب محتویات روان نیز مکان مند شده و بنا بر شرایط پدیدآمدن شان با خاطره یا خیال مکانی خاص پیوند می خورند و مکان خجسته که در تقابل با مکان خنثی قرار دارد، پدید می آید. به این ترتیب باشلار در برابر روان کاوی، حوزه پژوهشی جدیدی با عنوان مکان کاوی را عرضه می کند که وظیفه اش مطالعه مکان های زندگانی صمیمی (عمیق ترین لایه های روح) ما است، و بر خصوصیات فضایی صورت های خیال مکانی، به ویژه خانه تمرکز دارد. خانه در حکم مکان نگاری وجود صمیمی ما، و حاکی از مفهوم محرمیت است. خانه ای که در آن به دنیا آمده یا دوران کودکی مان را گذرانده ایم، در سطحی فراتر و بیشتر از خاطرات، و به شکلی فیزیکی در وجود ما حک شده است. اولین خانه در حکم برسازنده کنش سکونت است و تمام خانه های دیگری که در طول عمرمان در آنها سکونت می کنیم، متغیرهایی بر این اصل اولیه هستند. خانه با برخورداری از دو قطب عقلانیت و ناخودآگاه که در قالب زیرشیروانی و زیرزمین پدیدار می شوند، به یکی از قدرتمندترین عوامل در جهت همسازی و اتحاد اندیشه ها، خاطرات و رویاهای بشر تبدیل می شود. به علاوه خانه از دید باشلار جهان نخستین ماست که بعدتر و به مدد آن، جهان بیرون را در قالب نه-خانه خواهیم شناخت. به این ترتیب باشلار لازم می بیند که با دقتی میکروسکپی و در خور یک پدیدارشناس حقیقی، به بازشناسی فضا در اشکال مختلف آن، از خانه اشیاء (کشوها، گنجه ها و کمدها) گرفته تا خانه جانداران (آشیانه ها، صدف ها)، از گوشه ها و کنج ها تا بودن در موقعیت فضایی مینیاتور بپردازد و کیفیت های ویژه آنها از قبیل رازآمیزی، قدیم بودن، سادگی و ... را بیان کند. حاصل کار باشلار بازشناسی فضا و در نتیجه مکانی است که دیگر نسبت به وجود ما که به طرزی حضوری آن را درمی یابیم، بیگانه و خارجی نیست و در اعماق روان ما جای گرفته است. باشلار در کتاب خود دستورالعملی برای بازتولید این نوع فضا در قالب مکان ارائه نکرده است و حداکثر انتقادهایی را متوجه معماری مدرن دانسته است که با تولید بناهای افقی، روح را از خانه ای برای سکونت محروم ساخته و رویابین را بی سرپناه باقی گذاشته اند. اما آموزه های او در تحلیل فضا در کنار آرای فیلسوفان دیگری مانند هایدگر، مرلوپونتی و گادامر، از دهه 1970 به بعد به ظهور نسل جدیدی از معمار-پدیدارشناسان انجامیده است. این گروه از معماران بر معماری مدرن که حاصلش ساخت بناها و شهرهایی بی هویت، بیگانه با روان و تن آدمی بوده، شوریده اند و آثار بدیعی به وجود آورده اند که با تمرکز بر مولفه های روانی ادراک محیط، آنچنان که به تفصیل در کتاب بوطیقای فضا آمده است، کوشیده اند تا مکانی برای سکونت انسان و البته روح او فراهم آورند.