نام پژوهشگر: سعیده کاویانی تبریز

اخلاق فضیلت در قرن بیستم با تکیه بر آراء رزالیند هرست هاوس
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  سعیده کاویانی تبریز   غلامحسین توکلی

اخلاق فضیلت¬ در کنار وظیفه¬گرایی و فایده¬گرایی از زیر شاخه¬های اخلاق هنجاری به شمار می¬روند. اخلاق فضیلت به دلیل تأکید بر شخصیت و منش اخلاقی افراد از دو رویکرد دیگر متمایز می¬گردد. بدین معنا که رویکرد فایده¬گرا درستی یا ارزش عمل را بر حسب خیر و منفعتی می¬داند که پیامد آن فعل تلقی می¬گردد و وظیفه¬گرا درستی یک عمل را نه به دلیل نتایج برآمده از فعل، بلکه خود فعل را به مثابه یک ارزش مستقل می¬پذیرد، اما در اخلاق فضیلت درستی و نادرستی عمل، ناظر بر فاعل و ارزش¬های اخلاقی وی است. در واقع پرسش بنیادینی که این رویکرد در پی پاسخ¬گویی به آن است، «چگونه فردی باید باشم» است. غالب نظریه¬های اخلاق فضیلت، ملهم از ارسطوست؛ برخی تقریر ارسطویی را کاملاً پذیرفته¬اند و برخی دیگر که نوارسطوئیان خوانده شده¬اند جرح و تعدیل¬هایی در تقریر ارسطویی صورت داده¬اند. هرچند با ظهور و پیشرفت رویکردهای فایده¬گرایی و وظیفه¬گرایی، اخلاق فضیلت در محاق رفت و مورد غفلت واقع شد، اما در قرن بیستم با تلاش متفکرین حوزه¬ی اخلاق فضیلت، همچون آنسکم، مک¬اینتایر، مرداک، پینکافس و هرست¬هاوس مجدداً جایگاه خود را بازیافته و احیاء شد. عدم توجه به شخصیت و خصوصیات اخلاقی فاعل، شکست مدرنیته و ناموفق بودن آن در طرح یک نظریه¬ی اخلاقی کفایت¬مند و حل معضلات اخلاقی، از جمله دلایل شکست اخلاق جدید و احیاء اخلاق فضیلت به شمار می¬روند. به عبارت دیگر از نظر متفکرین حوزه¬ی اخلاق فضیلت من¬جمله هرست¬هاوس، نقطه¬ی مغفول در سایر رویکردهای اخلاقی، به ویژه در بحث¬های مربوط به مناسبات و روابط اخلاقی، توجه به فاعل، انگیزه و احساسات وی است. آنان معتقدند برای صورت گرفتن عمل اخلاقی باید فاعل اخلاقی فضیلت¬مند داشته باشیم. در نتیجه در این رویکرد، شخصیت، نیت و رفتار فاعل اهمیت بنیادی دارد. در این رساله، به آراء رزالیند هرست¬هاوس فیلسوف بریتانیایی معاصر پرداخته خواهد شد. وی از نوارسطوئیانی است که به تبعیت از ارسطو، تبیینی عینیت¬گرا و طبیعت¬گرا از اخلاق فضیلت اراده می¬دهد و بر آن است تا با تکیه بر این ویژگی¬ها، مزیت و برتری اخلاق فضیلت و همچنین اجتناب آن از مشکلات و انتقاداتی که سایر رویکرها با آن مواجه هستند، نشان دهد. از پرسش¬ها اصلی این رساله می¬توان به امر اشاره کرد که این رویکرد با تکیه بر فضایل و فرد فضیلت¬مند چگونه می¬تواند به حل معضلات و تعارضات اخلاقی بپردازد و یا این¬که چگونه می¬توان با ارائه¬ی تبیینی عینیت¬گرا و طبیعت¬گرا، چنان¬که هرست¬هاوس چنین می¬کند، به اثبات عینی بودن ارزش¬های اخلاقی -که اخلاق فضیلت ملهم از ارسطو نیز در پی آن است- دست یافت و بدین طریق از مشکلاتی همچون نسبی¬گرایی اجتناب کرد.