نام پژوهشگر: میثم شادپور

بررسی انتقادی معنای زندگی از دیدگاه اگزیستانسیالیسم الهی و اگزیستانسیالیسم الحادی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1393
  میثم شادپور   محمود موسوی

فرد انسانی، به جهت برخورداری از آگاهی و آزادی، می تواند به کلیت زندگی خود بنگرد و آن را وسیله ای برای رسیدن به معنا و هدفی معین بگرداند. پرسش از معنای زندگی، پرسش از همان معنا و هدفی است که فرد انسانی در یک انتخاب کلان، آن را برمی گزیند و سایر انتخاب های خُرد خود را در زندگی روزمره، متناسب با آن پی می گیرد. اگزیستانسیالیسم، که فلسفه ای برآمده از زندگی و در زندگی و برای زندگی است، می کوشد تا معنایی را برای زندگی، در اختیار انسان معاصر غربی قرار دهد؛ انسانی که به نظر فیلسوفان اگزیستانس، در دوران مرگ خدا و غفلت از یاد او به سر می برد. آنچه که ما با استفاده از روش تحلیلی و توصیفی به دست آوردیم، این است که اگزیستانسیالیسم الهی می کوشد با بازنگری در تلقی سنتی از خدا، خداوند را به مثابه امر مطلق و قدسی و متعالی در نظر بگیرد و روزنه ای نوین به سوی او بگشاید تا بدین ترتیب، معنای زندگی را در برقراری نسبت با هستی متعال قرار دهد؛ اما اگزیستانسیالیسم الحادی، ایده خداوند را باورناپذیر و حتی خودمتناقض می داند و ترجیح می دهد که بدون اعتناء به ایده خداوند و جهان دیگر، معنای زندگی را در چارچوب همین زندگی زمینی ما و در جهانی بدون خدا دنبال کند و جسورانه لوازم فلسفی مرگ خدا را برای انسان معاصر غربی بیان نماید. به نظر می رسد این دو گروه از فیلسوفان اگزیستانس، متفق اند که فلسفه آن ها در بستر پذیرش مرگ خدا، قابل قبول می گردد. از اینروی، پیشنهاد می شود که با به کار بستن ظرفیت های فلسفی و عرفانی خود، برای غلبه بر این مصیبت بشری (مرگ خدا) تلاش کنیم.