نام پژوهشگر: علی‌اصغر صفره

تحلیل و مقایسه مبانی فلسفی- تربیتی نظریه های پیشرفتگرایی و بازسازی اجتماعی در آموزش و پرورش و دلالت های تربیتی آن در نظام آموزش و پرورش ایران
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - پژوهشکده علوم انسانی و اجتماعی 1388
  علی اصغر صفره   محمدرضا سرمدی

فلسفه تعلیم و تربیت قبل از هر چیز فلسفه انسان است. تنها بدین شرط است که میتواند مأموریت خود را انجام دهد یعنی در جهت تشکل ، وحدت ، ترکیب وتألیف مجدد ومداوم انسان گام بردارد.رابطه ی بین آموزش و پرورش با جامعه و بنیاد مربوط به آن یک رابطه دیالکتیک است ، یعنی به همان اندازه که آموزش و پرورش محصول نظامها و بنیادهای جامعه است ، خود نیز در ایجاد شرایط اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی جدید و دگرگونی نهاد های قدیمی جامعه نقش موثر دارد . سوالات ویژه تحقیق شامل: 1- دیدگاههای پیشرفتگرایی و بازسازی اجتماعی در مورد هر یک از مبانی هستی شناسی،معرفت شناسی،ارزش شناسی وماهیّت انسان در آموزش وپرورش چه تفسیری دارند؟ 2- هریک ازدیدگاههای پیشرفتگرایی و بازسازی اجتماعی چه نگرشهایی در مورد اهداف، اصول ومحتوای تعلیم وتربیت رویکردهای برنامه درسی، مواد و محتوای برنامه درسی، ارزشیابی، رویکردهای یاددهی- یادگیری وتحلیل فرایندآن ، رابطه معلّم- دانش آموزومدرسه دارند؟ 3- پیشگامان هر یک از دیدگاهای پیشرفتگرایی و بازسازی اجتماعی ازچه موقعیّتی در تاریخ آموزش وپرورش برخوردارند؟ 4- چه وجوه مشترک ومتفاوتی در اندیشه های فلسفی وتربیتی دیدگاههای پیشرفتگرایی و بازسازی اجتماعی وجود دارد؟ 5- استلزامات تربیتی این دو مکتب فلسفی در نظام آموزش و پرورش ایران چگونه قابل تبیین است؟ نتایج تحقیق مبین آن است که آموزش و پرورش پیشرو اصرار می ورزد که کودک را باید از تربیت سنتی که بر یادگیری مکانیکی تأکید می کند، رهایی بخشید. در مخالفت با برنامه های سنتی موضوع محور متعارف، پیشرفتگرایان درصددند تا سازمان برنامه درسی را به شیوه های دیگری ساماندهی کنند. آنان از شقوق متنوع لیکن مرتبط به مانند فعالیت،تجربه، مشکل گشایی و روش پروژه حمایت می کنند. بازسازی اجتماعی نظریه ای است که سعی دارد از مدرسه برای ایجاد جامعه ای نو استفاده کند. یکی از وظایف مهم مدرسه آن است که تشخیص بحرانهای جامعه جدید را تسهیل کند.روش حل مسأله به عنوان بهترین و منحصر بفردترین روش یاددهی – یادگیری در این فلسفه ها از توجیه معرفت شناختی مستحکمی برخوردار است وبر این باورند که زندگی سراسر حل مسأله است. همچنین نتایج حاصل شده بیانگر آن است که ،رویکرد پیشرفتگرایی در مواردی مانند : توجه به تفاوتهای فردی در تنظیم دروس ، اصول انگیزه و رغبت ، مشاهده و تجربه ، تحقیق و تفکر در طراحی برنامه درسی ، نزدیک کردن جریان آموزش به زندگانی واقعی و نگریستن به کودک به عنوان موجودی فعال واهمیت بیشتربه آموزشهای دوره ابتدایی درتعلیم وتربیت ، ونیزدر رویکردبازسازی اجتماعی در مواردی مانند : توجه به ارتباط موثربین خانه ،مدرسه وجامعه، آشنایی با فنّاوری آموزش متناسب با روز جریان تدریس، هماهنگی میان برنامه های رسمی و غیر رسمی از لحاظ اصل اخلاقی،توجه به فرهنگ ومیراث فرهنگی وآینده نگری درتعلیم وتربیت از نقاط قوت آنها بوده و موافق با معیارهای اسلامی می باشد . لذا میتوان از آنها به عنوان تجربیاتی ارزنده در ابعاد برنامه درسی ایران استفاده نمود.