نام پژوهشگر: عباس دل آذر

بررسی تنوع ترکیبات کومارینی در میوه های smyrniopsis aucheri از تیره چتریان.
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم طبیعی 1390
  سمیه حیدری   حسین ناظمیه

گیاه پیکل smyrniopsis aucheri از تیره چتریان، در ترکیه، ایران، قفقاز و عراق پراکنش دارد و در ایران نیز در مناطقی از شمال غرب، غرب و مرکز رشد می نماید. علیرغم اینکه طی سالیان اخیر دانه های این گیاه را به اشتباه به عنوان "تخم غازیاغی" جهت درمان بیماری ویتیلیگو به فروش می رسانند اما در کتب قدیم از آن به عنوان یک گیاه دارویی نامی برده نشده است. بررسی های اولیه ما نشان داد که میوه های این گیاه سرشار از ترکیبات کومارینی و فورانوکومارینی است و با توجه به اهمیت این ترکیبات در طب و داروسازی، تغذیه و بهداشت شناسایی نوع ترکیبات کومارینی موجود در میوه های گیاه مد نظر قرار گرفت. بدین منظور، ابتدا میوه ها توسط آسیاب پودر گردید و سپس به ترتیب به کمک حلال های n– هگزان، دی کلرومتان و متانول و با استفاده از دستگاه سوکسله عصاره گیری شد. عصاره های حاصل به روش کروماتوگرافی لایه نازک (tlc) مورد بررسی مقدماتی قرار گرفتند. عصاره ی n– هگزانی به روش vlc و با درصدهای مختلف اتیل استات در هگزان، فراکسیونه شد و فراکسیون های حاصل، به روش tlc مورد بررسی قرار گرفت. سپس مواد موجود در فراکسیون های مناسب، بوسیله کروماتوگرافی ستونی جداسازی گردید. جهت فراکسیونه کردن عصاره متانولی از sep-pack ods استفاده شد و فراکسیون های حاصل توسط دستگاه hplc مورد جداسازی قرار گرفت و در نهایت ترکیبات بدست آمده از هر کدام از عصاره ها، با استفاده از روش طیف سنجی nmr تعیین ساختار شدند. در مجموع این بررسی ها، 16 ترکیب جداسازی و شناسایی شد که 15 ترکیب مربوط به ترکیبات کومارینی، فورانوکومارینی و فلاونوئیدی می باشد و ترکیب 16 یک تری گلیسیرید است. مقایسه ساختار ترکیبات تعیین ساختار شده با ترکیبات گزارش شده در پژوهش های دیگر نشان داد که تمام ترکیبات معرفی شده در این بررسی، برای اولین بار از گیاه smyrniopsis aucheri گزارش می شود.

هیستولوژی و فیتوشیمی ترکیبات فنلی و آنتوسیانینی در میوه سیب ارقام ’زنوز‘ و ’گالا‘
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1389
  لمیا وجوددی مهربانی   عباس دل آذر

چکیده ترکیبات فنلی و فلاونوئیدی از متابولیت های ثانویه موجود در گیاهان می باشند که نقش بسیار مهمی در بسیاری از واکنش های گیاه با محیط زنده و غیر زنده دارند. لذا برای فهم عمل اکولوژیکی این ترکیبات علاوه بر شناسایی ترکیبات فنلی و فلاونوئیدی باید مکان قرارگیری ترکیبات مذکور در بافت های مختلف گیاهی شناسایی شود. فلذا در دو آزمایش جداگانه مکان یابی و کمیت یابی ترکیبات فنلی و فلاونوئیدی در سیب ارقام ’گالا‘ و ’زنوز‘ در طی فصل رشد انجام شد. در مطالعات فیتوشمیایی انجام شده در مرحله نخست محتوای کل ترکیبات فنلی، فلاونوئیدی، پروآنتوسیانیدین ها و آنتوسیانین کل مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج حاصل نشان داد که بیشترین میزان ترکیبات فنلی و آنتوسیانینی در پوست ’گالا‘ و بیشترین میزان ترکیبات فلاونوئیدی و پروآنتوسیانیدینی در پوست میوه ’زنوز‘ وجود دارد. در مرحله بعد کمیت یابی و شناسایی اجزای منفرد ترکیبات فنلی در طول موج 280 نانومتر به وسیله hplc تجزیه ای در طی سه مرحله اصلی نمو میوه سیب مورد بررسی قرار گرفت. به دلیل همپوشانی برخی از طیف های ترکیبات فنلی و فلاونوئیدی از سه سیستم حلال متفاوت (متانول و آب حاوی 2% اسیداستیک، متانول و آب حاوی1/0% اسیدفرمیک و استونیتریل بافر فسفات) برای شناسایی ترکیبات مورد نظر استفاده شد. نتایج حاصل نشان دهنده وجود تفاوت های کمی در محتوای ترکیبات فنلی وفلاونوئیدی در طی فصل رشد در میوه ارقام ’گالا‘ و’زنوز‘ بود. بیشترین میزان ترکیبات فنلی و فلاونوئیدی در مرحله فندقی رشد میوه ها مشاهده گردید. پس از آن تا اواسط فصل رشد کاهش شدیدی در میزان ترکیبات فنلی مشاهده گردید و نهایتا در زمان برداشت میوه ها افزایش جزئی در میزان ترکیبات فنلی و فلاونوئیدی پوست میوه ها بوجود آمد، اما روند نزولی در میزان این ترکیبات در گوشت هر دو رقم میوه در طی فصل رشد مشاهده گردید. افزایش در میزان اپی کتچین، روتین هیدرات و آنتوسیانین در مرحله فندقی، کتچین در مرحله میانی و آنتوسیانین و کوئرستین-3- گالاکتوزید در مرحله برداشت میوه ها دلیل افزایش در میزان ترکیبات فلاونوئیدی بود. مطالعات کاهش شدید در میزان ترکیبات فلاونولی و فلاوانولی را از مرحله فندقی رشد میوه ها تا مرحله میانی رشد میوه ها نشان داد (به استثنای گوشت ’زنوز‘ که در مرحله میانی رشد میوه افزایش شدید در میزان ترکیبات فلاوانولی آن مشاهده شد). بعلاوه در مرحله برداشت میوه ها افزایش در میزان ترکیبات فلاونولی در پوست ’گالا‘ و کاهش در میزان آن در میوه ’زنوز‘ مشاهده شد. همچنین در مرحله برداشت میوه ها افزایش در میزان ترکیبات فلاوانولی در گوشت و پوست ’گالا‘ و پوست ’زنوز‘ ثبت گردید. بیشترین میزان آنتوسیانین در مرحله فندقی و برداشت میوه ها در پوست هر دو رقم میوه اندازه گیری شد. روند تدریجی در کاهش میزان فلوریدزین در طی فصل رشد در میوه هر دو رقم سیب وجود داشت. میزان اسیدهای فنلی از مرحله فندقی تا اواسط فصل رشد کاهش شدید نشان داد و در مرحله برداشت میوه ها بر میزان اسیدهای فنلی در گوشت وپوست ’گالا‘ و گوشت ’زنوز‘ افزوده شد. در پوست ’زنوز‘ کاهش شدید در میزان اسیدهای فنلی ثبت گردید. افزایش در میزان اسیدهای فنلی در طی فصل رشد به دلیل وجود مقادیر بالایی از اسیدکلروژنیک در میوه ها در طی فصل رشد به استثنای مرحله برداشت میوه در پوست ’گالا‘ و گوشت ’زنوز‘ بود. در آزمایش دوم از یک تکنیک جدید میکروسکوپی برای مکان یابی و شناسایی گروه های مختلف ترکیبان فنلی و فلاونوئیدی موجود در پوست ارقام ’گالا‘ و ’زنوز‘ به کمک میکروسکوپ نوربازتابشی و فلورسنس بهمراه مواد رنگ آمیزی متفاوت استفاده شد. از آنجایی که آنتوسیانین ها از مواد رنگی موجود در پوست میوه ها بوده و نیازی به رنگ آمیزی ندارند لذا مشاهده مستقیم آنتوسیانین به وسیله میکروسکوپ نوربازتابشی در سه مرحله اصلی رشد میوه سیب انجام گرفت. نتایج حاصل از این آزمایش در تائید نتایج حاصل از مطالعات hplc در خصوص روند تغییرات تجمع آنتوسیانین در طی فصل رشد بود. مطالعه فلورسنس ترکیبات فنلی موجود در پوست میوه ها به کمک میکروسکوپ فلورسنس و در طیف های مختلف نوری انجام گرفت. برای شناسایی ترکیبات فنلی اتوفلورسنس، فلورسنس این ترکیبات با فلورسنس ترکیبات استاندارد مقایسه شد و نتایج حاصل نشان دهنده روند مشابهی در خصوص تغییرات ترکیبات فنلی و فلاونوئیدی در طی فصل رشد بود. از کلریدآلومنیوم برای مشاهده و مکان یابی ترکیبات بی فلاونوئیدی موجود در پوست میوه ها استفاده شد. حداکثر تجمع بی فلاونوئیدها در مرحله برداشت میوه ها در پوست ’زنوز‘ مشاهده شد. از ماده رنگ آمیزی کلریدآهن برای مشاهده و مکان یابی ترکیبات تاننی موجود در پوست میوه ها استفاده شد. روش میکروسکوپی به کار گرفته شده در این تحقیق، امکان مکان یابی و بررسی روند تجمع ترکیبات تاننی قابل هیدرولیز و متراکم را در طی فصل رشد ممکن ساخت. نتایج حاصل نشان داد که ترکیبات تاننی در اوایل فصل رشد به صورت ترکیبات بی شکل در سلول های پوست میوه مشاهده شدند اما با گذشت زمان ترکیبات ذکر شده به سمت دیواره های سلولی (رسوب با پروتئین ها و..) تغییر مکان دادند. شناسایی ترکیبات فلاونوئیدی موجود در پوست میوه ها به وسیله رنگ آمیزی ترکیبات مذکور با آمونیا و na و مقایسه فلورسنس آنها با استانداردها انجام شد. مواد رنگ آمیزی مورد استفاده در این بخش توانایی زیادی در شناسایی گروه های مختلف ترکیبات فلاونوئیدی موجود در پوست میوه ها را داشت. ترکیبات لیگنینی از گروه های مهم ترکیبات پلی فنلی بوده و نقش مهمی در پایداری سلول ها دارند. لذا در تحقیق حاضر مکان یابی و بررسی روند تجمع ترکیبات مذکور در طی فصل به کمک ماده رنگ آمیزی فلوروگلوسینول اسیدی انجام گرفت. نتایج مشاهدات در این پژوهش نشان دادند که حداکثر تجمع ترکیبات مذکور در مرحله برداشت میوه ها در پوست هر دو رقم میوه مشاهده شد.

مطالعه مقایسه ای ترکیبات آلی فرار در بذرهای چند جمعیت از گونه های artemisia spicigera و a. fragrans
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم طبیعی 1391
  سعیده قربانی   عباس دل آذر

جنس آرتمیزیا یکی از بزرگترین و گسترده ترین جنس های خانواده آستراسه است. این جنس به واسطه ترکیبات آروماتیک و معطر، که عمدتا ترپنوئید های بیواکتیو و ترکیبات فنولی هستند، معروف می باشد. درمنه معطر و درمنه سنبله ای، گیاهان علفی و چند ساله هستند که در ایران و نواحی اطراف می رویند. هدف این پژوهش، بررسی فیتوشیمیایی ترکیبات آلی فرار در بذرهای دو گونه از 34 گونه جنس درمنه است که به طور طبیعی در ایران رویش دارند. برای این منظور، بذرهای این دو گونه از چهار منطقه استان آذربایجان شرقی در ایران جمع آوری شد. اسانس از بذرهای خشک شده و آسیاب شده این دو گونه به روش تقطیر با آب، با استفاده از دستگاه کلونجر بدست آمدند. محتوای روغن های فرار یاد شده با تزریق به دستگاه gc-ms مورد بررسی قرار گرفت. مطالعات انجام شده منجر به شناسایی 53 ترکیب در جمعیت دره دیز جلفا از گونه درمنه معطر شد. این نمونه شامل مونوترپن های اکسیژنه (77/92%)، مونوترپن های هیدروکربنه (73/3%)، سزکویی ترپن های اکسیژنه (41/0%)، سزکویی ترپنهای هیدروکربنه (4/0%) و الکل های غیرترپنی غیر ترپن (5/1%) است. مقادیر این ترکیبات در نمونه خواجه، به ترتیب 78/96%، 87/2%، 95/0%، 52/0% و 07/3% بود. از بذر های نمونه اهر به مشکین شهر، 39 ترکیب شناسایی شد که دارای مونوترپن های اکسیژنه (31/87%)، مونوترپن های هیدروکربنه (86/4%)، سزکویی ترپن های اکسیژنه (65/0%)، سزکویی ترپن های هیدروکربنه (44/0%) و الکل های غیرترپنی غیرترپن (54/4%) بود. مطالعه اسانس سه جمعیت گونه درمنه سنبله ای نشان داد که نمونه خواجه شامل مونو ترپن های اکسیژنه (24/96%)، مونوترپن های هیدروکربنه (31/2%)، سزکویی ترپن های اکسیژنه (13/1%)، سزکویی ترپن های هیدروکربنه (46/0%) و الکل های غیرترپن (16/1%) است که 24/96% از کل ترکیبات بود. 42 ترکیب از روغن فرار نمونه اهر-کمربندی شناسایی شد که شامل مونوترپن های اکسیژنه (93/91%)، مونوترپن های هیدروکربنه (92/2%)، سزکویی ترپن های اکسیژنه (21/0%)، سزکویی ترپن های هیدروکربنه (51/0%) و الکل های غیرترپن است (65/0%). در نهایت، از اسانس دره دیز جلفا ، در مجموع 18 ترکیب شناسایی شد و ترکیبات آلی فرار عمده آن، مونوترپن های اکسیژنه (95/60%)، سزکویی ترپن های اکسیژنه (63/1%) و دیگر ترکیبات (24/35%) بودند. مقایسه نمونه ها با یکدیگر، نوع و میزان ترکیبات آلی فرار در جمعیت های دو گونه درمنه معطر و درمنه سنبله ای نسبتا متنوع بودند. به هر حال عمده ترین ترکیبات آلی فرار هر دو گونه کامفور، 1و8- سینئول، آلفا- توجون و بتا- توجون هستند.

بررسی کمی و کیفی متابولیتهای ثانویه با ساختار فنلی در اندام های astragalus compactus با تاکید بر مراحل تکوینی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم 1391
  سمیه نقی لو   عباس دل آذر

جنس گون به عنوان بزرگ ترین جنس گیاهان آوندی بالغ بر 2500-3000 گونه می باشد. ریشه و برگ های برخی گونه های گون در طب سنتی به عنوان عوامل ضد تعرق، ضد فشارخون، ضد دیابت، مدر و نیروبخش به کار رفته است. ویژگی های دارویی این گیاه منجر به علاقه روزافزون به مطالعه ترکیب شیمیایی گونه های مختلف آن شده است. از آنجا که عوامل محیطی و نموی می توانند به طور معنی داری بر ترکیب شیمیایی گیاه اثر گذار باشند، شناخت این عوامل جهت تشخیص زمان مناسب جهت بهره برداری از گیاهان دارویی ضروری می نماید. علاوه بر آن، مطالعه تنوع نموی ترکیبات شیمیایی منجر به افزایش درک ما از نقش های فیزیولوژیک این ترکیبات خواهد شد. مطالعه حاضر در راستای تعیین تغییر متابولیتهای ثانویه در گونه a. compactus طی نمو طراحی گردید. هدف از این مطالعه (1) ارزیابی ترکیب شیمیایی گونه a. compactus و (2) تعیین ارتباط احتمالی بین ترکیبات شیمیایی گیاه و مراحل نموی آن می باشد. بدین منظور ریشه، برگ و گل های گیاه در سه مرحله رویشی، گلدهی و تولید بذر جمع آوری گردید و در مرحله اول مطالعه آنها توسط کروماتوگرافی گازی جفت شده با اسپکتروسکوپی جرمی (gc-ms) و کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا (hplc) انجام گرفت. بر مبنای کروماتوگرام های حاصل از مطالعات gc گروه های مختلفی از ترکیبات فرار شامل هیدروکربن ها، آلدئیدها، استرولها، استرها، اسیدهای چرب و الکل ها شناسایی گردیدند. تنوع قابل توجهی در مراحل نموی مختلف و بین اندام های مختلف مشاهده گردید. استرولها و الکل ها اجزاء اصلی ترکیب فرار ریشه در مرحله رویشی بودند. در همین مرحله غلظت بالای استرولها و هیدروکربن ها در برگ مشاهده شد. افزایش قابل توجه استرولها تا 31/94% در ریشه در مرحله گلدهی رخ داد که نشان دهنده نقش احتمالی استرولها در فرآیند گلدهی است. نمونه های برگی غلظت بالای الکل ها را در مرحله گلدهی نشان دادند. مرحله تولید بذر با حضور غلظتهای بالای اسیدهای چرب و ترکیبات کلردار در ریشه و هیدروکربن ها در برگ همراه بود. بررسی ترکیب شیمیایی توسط hplc و nmr منجر به شناسایی 5 ترکیب فنولی شامل دو فلاون، یک فلاونول و دو مشتق سینامیک اسید گردید که حضور سینامیک اسید در جنس گون برای اولین بار گزارش می گردد. جهت ارزیابی تنوع نموی فنولها و خاصیت آنتی اکسیدانتی آنها، محتوای فنول کل توسط معرف فولین و خاصیت آنتی اکسیدانتی توسط تست dpph بررسی گردید. محتوای فنول کل در برگ ها، بیشتر از ریشه و گل بود. علاوه بر آن ریشه و برگ در مرحله تولید بذر محتوای فنول کل بالاتری نسبت به مرحله رویشی و گلدهی نشان دادند که همراه با فعالیت آنتی اکسیدانتی قویتر آنها بود. ارتباط مثبت بین محتوای فنول کل و خاصیت آنتی اکسیدانتی نشان داد که فنولها اجزاء غالب آنتی اکسیدانت در این گونه می باشند. بر مبنای نتایج حاصله، عصاره متانولی a. compactus می تواند به عنوان منبع ترکیبات فنولی آنتی اکسیدانت مورد استفاده قرار گیرد و بهترین مرحله برای این منظور مرحله تولید بذر می باشد.

بررسی فیتوشیمیایی گونه ای از شیرمرغ (ornithogalum procerum)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم طبیعی 1387
  احسان نظیفی   عباس دل آذر

چکیده ندارد.

شناسایی ترکیبات ثانویه با تاکید بر پلی فنلها و روشهای افزایش مقدار آنها در چند گونه گون (astragalus)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم طبیعی 1388
  محمد کریم خسروپناه   علی موافقی

هدف این پژوهش بررسی فیتوشیمیایی و کشت بافت چند گونه گون رشد یافته در ایران است. بدین منظور اندام هوایی و ریشه سه گونه گون رشد یافته در ایران شامل a. microcephalus، a. caspicus و a. lagopoidesبطور جداگانه مورد بررسی فیتوشیمیایی قرار گرفت. کشت بافت گونه a. microcephalus و فیتوشیمی ترکیبات تولید شده در کالوس های حاصل از آن نیز بررسی گردید. کشت بافت در محیط کشت ms (murashige & skoog) در شرایط کنترل شده و با استفاده از تیمارهای مختلف هورمونی و غلظت های متفاوت عناصر این محیط کشت انجام گرفت. نتایج کشت بافت گونه a. microcephalus نشان داد که مناسبترین بخش دانه رست برای تولید کالوس، به ترتیب قطعات هیپوکوتیل و ریشه می باشند در حالیکه برگ ها مقدار کالوس به نسبت کمتر و با رنگدانه های بیشتر تولید نمودند. بهترین تیمار جهت تولید کالوس از جداکشت هیپوکوتیل، تیمارهای 5/0-5/0 و 1-1 و برای جداکشت ریشه تیمارهای 1-1 و 1-5/0(میلی گرم بر لیتر هورمون های 2,4-d/bap) بودند. بررسی اثر تغییر غلظت عناصر معدنی محیط کشت ms، با قدرت های نصف، تمام و یک و نیم برابر ms بر وزن تر، وزن خشک، اندیس رشد و اندیس کالوس حاصل از جدا کشت هیپوکوتیل در تیمار هورمونی اکسین/سیتوکینین با مقادیر یک میلی گرم بر لیتر نشان داد که در شرایط این آزمایش تغییر غلظت عناصر موجود در محیط کشت در محدوده ذکر شده تاثیر معنی داری بر مقدار تولید کالوس نداشته است. بررسیهای فیتوشیمیایی نشان داد که ترکیبات اصلی در برگ گونه های مورد بررسی، فلاونوئیدها هستند در حالیکه ترکیبات اصلی موجود در ریشه آنها ساپونین ها و پلی ساکاریدها می باشند. از برگ گونه a. microcephalus با روش hplc تعداد 49 ترکیب جداسازی شد که 7 ترکیب آن شامل پنج ترکیب فلاونوئیدی، یک ترکیب فنلی ساده و یک ترکیب ساپونینی با استفاده از روش nmr شناسایی گردید. ترکیبات شناسایی شده برای اولین بار گزارش می شوند. این ترکیبات ایزورامنتین 3-o-]?-d-آپیوفورانوزیل(1?3)[-?-d-گلوکوپیرانوزید، ایزورامنتین 3-o-?]-l- رامنوپیرانوزیل (1?6)[ -?-d-گلوکوپیرانوزید، ایزورامنتین 6-هیدروکسی-3-o -?]-l- رامنوپیرانوزیل(1?6)[ -?-d- گلوکوپیرانوزید، ایزورامنتین 6-هیدروکسی-3-o-?-d-گلوکوپیرانوزید، 4-هیدروکسی-3-متوکسی-بنزیل گلوکوزید و 5و7-دی هیدروکسی-?4-متوکسی-3-o-روتینوزید نام گرفتند. ترکیب هفتم ساپونینی بود که ابتدا در ریشه گونه a. caspicus شناسایی شد و به صورت کاسپیکوزید ii نامگذاری گردید. از ریشه گونه a. caspicus به روش vlc تعداد هفت ترکیب ساپونینی جداسازی گردید که چهار ترکیب آنها شناسایی شدند. این ترکیبات از نوع ساپونین های سیکلوآرتانی هستند که دو ترکیب آن به نامهای 3-o-?-l-رامنوپیرانوزیل-16-o-?-d-گزیلوپیرانوزیل-?3، ?6، ?16، (s24)، 25-پنتاهیدروکسی سیکلوآرتان و 20(r)، 24(s)- اپوکسی-3-o-]?-d-گزیلوپیرانوزیل-(1?3)-?-d-گلوکوپیرانوزیل[-6-o-?-d- گزیلوپیرانوزیل- ?3،?6،?16، 25-تتراهیدروکسی-سیکلوآرتان به عنوان ترکیب های جدید شناسایی شدند. این دو ترکیب بر اساس نام گونه و روش معمول در نامگذاری ساپونین های گلیکوزیله، به ترتیب کاسپیکوزید i و ii نامیده شدند. دو ساپونین دیگر که قبلا در سایر گونه های گون شناسایی شده اند، سیکلوآستراژنول و آستراگالوزید iv هستند. در بررسی مقایسه ای ترکیبات موجود در عصاره متانلی کالوس های حاصل از جداکشتهای برگ، هیپوکوتیل و ریشه گونه a. microcephalus مشخص شد که این سه نوع کالوس از نظر ترکیبات شیمیایی مشابه هستند، در حالیکه با ترکیبات اندامهای گیاه وحشی تفاوت دارند. همچنین این بررسی نشان داد که ترکیب آستراگالوزید iv در کالوس نیز تولید می شود. بنابراین می توان این ترکیب ساپونینی مهم از نظر دارویی را در شرایط آزمایشگاهی به روش کشت بافت تهیه کرد و مانع از برداشت بی رویه آن از محیط طبیعی شد. تیمار تغییر غلظت عناصر محیط کشت ms نیز تاثیری بر نوع و مقدار متابولیت های ثانویه کالوس هیپوکوتیل نداشت و ترکیبات کالوس در هر سه سطح تیمار فوق مشابه بودند.

گیاهان دارویی موثر بر کبد و مجاری صفراوی
پایان نامه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی - دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی استان آذربایجان شرقی 1380
  ملیحه نجفی برزگر   عباس دل آذر

اختلالات کبدی و مجاری صفراوی از مشکلات عمده دستگاه گوارش محسوب می شود. از آنجا که کبد بزرگترین عضو داخلی بدن است و نقش محوری در بسیاری از فرآیندهای فیزیولوژیک از جمله هوموستاز گلوکز، سنتز پروتئین های پلاسما، سنتز لیپید و لیپوپروتئین ها، تولید و ترشح اسیدهای صفراوی و ذخیره ویتامین ها و نیز بیوترانسفورماسیون ، سم زدایی و دفع انواع مختلف از ترکیبات اندوژن و اگزوژن را بر عهده دارد، تظاهرات بالینی بیماریهای کبد متنوع بوده و ممکن است کاملا نامحسوس باشند. در این مطالعه سعی شده است تا ترکیبات مختلف موثر بر کبد و مجاری صفراوی که اثرات کبدی آنها با استفاده از متدهای آزمایشگاهی مختلف به اثبات رسیده است و عوارض کمتری نسبت به ترکیبات شیمیایی دارند مورد بحث قرار گیرد.