نام پژوهشگر: مرجان شعبانی

بررسی بیوسیستماتیکی گونه های زیر جنس mus با تاکید بر داده های کمی و کیفی و مطالعات ریخت سنجی هندسی گونه موش خانگی ایران
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد 1389
  مرجان شعبانی   فرشته قاسم زاده

گونه موش خانگی، جدیدترین زادمان زیرجنسmus است و جمعیت های آن از طریق شبه قاره هند در حدود ??? هزار سال پیش از مسیرهای مختلف، مستقلا" و یا توسط انسان در تمام جهان منتشر شده اند. عده ای از دانشمندان زیر قاره هند را به عنوان مهد پیدایش گونه موش خانگی در نظر گرفتند که انشعابات متوالی به بخش های محیطی دامنه گونه منجر به پایه گذاری زیرگونه های محیطی گردیده است، با این وجود منشاء دقیق پیدایش و مسیر انشعاب آن به خارج از محدوده ی دامنه گونه هنوز مورد بحث است. براساس مطالعات ژنتیکی صورت گرفته، سه زیرگونه محیطی برای موش خانگی تعیین شده است: m. m. musculus، m. m. castaneus و .m. m. domesticusهدف از این مطالعه تفکیک بین زیرگونه های موش خانگی ایران و همچنین بررسی وضعیت موش اجدادی در ایران با استفاده از نمونه های سنگواره ای است، در این طرح جدایی بین سه گونه m. musculus، m. macedonicus و m. spiciligus از زیر جنس mus نیز با استفاده از داده های کمی و ریخت سنجی هندسی، مورد بررسی قرار گرفته است. بدین منظور در این تحقیق از روش خط پیرامونی (outline) برای دندان های اول و دوم آسیای آرواره بالا (m1/ و m2/) و دندان های اول و دوم آسیای آرواره پایین (m/1 و m/2) استفاده شد و جدایی زیرگونه های گونه موش خانگی با استفاده از آنالیز مولفه های اصلی و تحلیل ممیزی بررسی شد. همچنین مطالعه ریخت شناسی دندانی براساس ?? حالت صفت نیز صورت گرفت. ?? نمونه موش خانگی و نه عدد نمونه سنگواره ای در این طرح مورد مطالعه قرار گرفت، که نمونه های موش خانگی متعلق به بیرجند، کرمان، شیراز، گناباد، مشهد، گنبد، زابل و زنجان، و نمونه های سنگواره ای مربوط به اصفهان (قلعه بزی)، جیرفت (کنارصندل)، کردستان ( کانی میکائیل) و قزوین (زاغه) می باشد. ?? نمونه ی از دو گونه m. macedonicus و m. spiciligus برای بررسی جدایی با موش خانگی ایران وارد آنالیز گردید که این نمونه ها متعلق به حیوانخانه ای در فرانسه می باشد که به کلکسیون جوندگان گروه پژوهشی جونده شناسی اضافه شده است. نتایج بدست آمده از ریخت سنجی هندسی دندانی از وجود سه زیرگونه از گونه موش خانگی در ایران حکایت می کند، به این ترتیب که جمعیت های مشهد، گنبد و گناباد در زیرگونه m. m. musculus، جمعیت های بیرجند، زابل، کرمان و شیراز در زیرگونه m. m. castaneus و جمعیت زنجان در زیرگونه m. m. domesticus جای می گیرند. همچنین نتایج حاصل از مورفولوژی دندانی نیز، این سه زیرگونه را از یکدیگر متمایز می کند. در بررسی سنگواره ها، تحلیل ممیزی نشان دهنده نزدیکی این نمونه ها به زیرگونه m. m. castaneus می باشد. نتایج بدست آمده از خط پیرامونی دندان های آسیا برای سه گونه m. macedonicus، m. spiciligus و m. musculus نشان دهنده جدایی کامل این سه گونه از یکدیگر می باشد، که بیانگر تفاوت شکل دندانی قابل ملاحظه بین گونه های فوق است. گونه های m. macedonicus، m. spretus و زیرگونه m. m. domesticus از نظر ریخت سنجی دندانی نیز، با یکدیگر متفاوتند. براساس مطالعات صفات کیفی دندانی، موش خانگی شمال خراسان تا گناباد متعلق به زیرگونه musculus m. m. و موش خانگی جنوب خراسان و سیستان و بلوچستان متعلق به زیرگونه castaneus m. m. معرفی شده است، که نتایج حاصل از خط پیرامونی دندان های آسیای گونه موش خانگی ایران که در این طرح مورد بررسی قرار گرفته، در توافق با مطالعات صورت گرفته، می باشد. با توجه به نزدیکی نمونه های سنگواره ای به زیرگونه castaneus m. m.، این احتمال وجود دارد که موش اجدادی در ایران castaneus شکل بوده است. در مدل مرکز گریز پیدایش موش خانگی بیان می شود که اجداد موش خانگی castaneus شکل بوده و از شمال زیرقاره هند منشاء گرفته و پس از آن به شرق فلات ایران نفوذ کرده اند. گرچه در ارتباط با منشاء پیدایش موش خانگی فرضیه های دیگری نیز وجود دارد، مانند مدل خطی پیدایش و انشعاب موش خانگی که ناحیه بین النهرین را به عنوان مهد پیدایش این گونه معرفی می کند. نزدیکی نمونه های سنگواره ای مورد مطالعه در این طرح به زیر گونه castaneus m. m. با توجه به اینکه از مناطق مختلف ایران جمع آوری شده اند در توافق با مدل مرکز گریز و در تضاد با مدل خطی پیدایش و منشاء شکل گیری موش خانگی است. براساس مطالعات صورت گرفته بر روی اولین دندان آسیای آرواره بالا، بیان شده که شکل دندانی در گونه m. spiciligus نسبت به دو گونه m. musculus و m. macedonicus متمایزتر می باشد. در آنالیز های انجام شده در این طرح نیز این گونه به طور آشکار از دو گونه دیگر و براساس اولین و دومین دندان آسیای آرواره بالا و اولین دندان آسیای آرواره پایین جدا شده است.

پهنه بندی آسیب پذیری آبخوان دشت رستاق-فورگ فارس به روش دراستیک و سیستم اطلاعات جغرافیایی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بوعلی سینا - دانشکده علوم کشاورزی 1392
  فریبا قاسمی شوریجه   حمید زارع ابیانه

آب¬های زیرزمینی مهمترین قسمت منابع آب دنیا را شامل می¬شوند که توسط چاه¬ها و قناتها و چشمه¬ها قابل جمع¬آوری می¬باشند. آلودگی این منابع توسط آلاینده¬های مختلف از جمله کود¬های شیمیایی، فاضلاب¬های شهری و صنعتی باعث کاهش کیفیت این منابع آبی گردیده است. بنابراین پاکسازی و پالایش آن¬ها با هزینه¬های بالا و صرف زمان طولانی امکان¬پذیر خواهد بود و در بعضی مواقع از نظر اقتصادی مقرون به¬صرفه نیست. به منظور دستیابی به یک روش مناسب و موثر برای حفاظت این منابع از آلودگی¬هایی که در آینده آن¬را تهدید می¬کند، سیستم¬های ارزیابی آسیب¬پذیری آبخوان¬ها توسعه یافته¬اند. روشهای مختلفی برای ارزیابی آسیب¬پذیری آبخوان وجود دارد که به طورکلی به سه گروه اصلی یعنی روش¬های آماری، روش¬های ریاضی و روش¬های شاخص همپوشانی تقسیم¬بندی می¬شوند. یکی از روش¬هایی که بیشترین استفاده از آن جهت ارزیابی آسیب¬پذیری آبخوان صورت می¬گیرد روش دراستیک می¬باشد. مدل دراستیک از هفت پارامتر هیدرولوژیکی عمق تا سطح ¬ایستابی، تغذیه خالص آبخوان، محیط آبخوان، محیط خاک، توپوگرافی، منطقه غیر اشباع و هدایت هیدرولیکی تشکیل شده است. گرچه سعی شده تا این روش¬ها را بتوان بدون هیچ تغییری در همه¬جا استفاده نمود، ولی در آبخوان¬های مختلف به دلیل شرایط خاص، نیاز به واسنجی و تصحیح ضرایب دارند در پژوهش حاضر به بررسی وضعیت آسیب¬پذیری آبخوان دشت¬های رستاق-فورگ واقع در جنوب شرقی استان فارس با این مدل پرداخته شد.. نتایج نشان داد دو پارامتر عمق تا سطح ایستابی و محیط خاک به ترتیب از بیشترین همبستگی با لایه نیترات برخوردار بودند. تهیه نقشه آسیب¬پذیری منطقه با سیستم اطلاعات جغرافیایی (gis) نشان داد 97/48 درصد از منطقه دارای آسیب¬پذیری زیاد، 46/44 درصد دارای آسیب-پذیری متوسط و 57/6 درصد دارای آسیب¬پذیری کم بود. ضمن آن¬که قسمت¬های جنوب و جنوب شرقی منطقه از بیشترین پتانسیل آسیب¬پذیری برخوردار بودند که لزوم توجه بیشتر در رعایت مدیریت آب¬های زیرزمینی، استفاده از سموم و کودهای شیمیایی را بیشتر نمایان می¬سازد.