نام پژوهشگر: حمیدرضا صارمی

توانمندسازی سکونتگاه های غیررسمی با رویکرد اجتماعی- اقتصادی- نمونه موردی: محله حصار خط چهار شهر کرج
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده هنر و معماری 1392
  سامان قاسمی   حمیدرضا صارمی

اسکان غیررسمی خصوصاً در کشورهای جهان سوم یکی از عوارض رشد فزاینده شهرنشینی تلقی می شود، و امروزه یک میلیارد نفر از جمعیت جهان در این سکونتگاه ها زندگی می کنند. تاکنون رویکردهای متعددی برای حل این مشکل در سطح جهان به کار گرفته شده که هیچ یک موفقیت آمیز نبوده است. این رویکردها در دهه 1980 منجر به شکل گیری راهبرد توانمندسازی گردید که در آن بر مشارکت مردمی و توسعه ظرفیت های اجتماعی تاکید می شود. پژوهش حاضر ضمن بررسی مبانی و نظریه های مطرح در مبحث سکونتگاه های غیررسمی، به دنبال بررسی سکونتگاه غیررسمی محله حصار خط چهار در کلان شهر کرج بوده تا مسائل و مشکلات آن را شناسایی و با استفاده از راهبرد توانمندسازی راهکارهای مناسبی جهت ساماندهی این محله ارائه کند. در این راه محقق، اهداف و سوالات خود را بر اساس چارچوب نظری رویکرد توانمندسازی و انطباق آن با شرایط محدوده مورد مطالعه تدوین نموده است. اهداف و سوالاتی که به دنبال شناسایی ظرفیت های موجود در اجتماع محلی است تا با استفاده از آن نهادهای محلی و سرمایه بخش خصوصی را در فرایند توانمندسازی دخیل نماید. در ادامه سنجه هایی جهت انجام بررسی های لازم معرفی گردیده و با مطالعات کتابخانه ای و اسنادی و نیز انجام پیمایش میدانی ( عکس برداری، مشاهده و پرسشنامه) شناخت لازم حاصل شده است. سپس با بهره گیری از تحلیل swot و استخراج مشکلات، کمبودها و دارایی های اجتماع محلی، راهبردها و سیاست هایی با تاکید بر رویکرد اقتصادی-اجتماعی جهت توانمندسازی محله حصار خط چهار کرج پیشنهاد گردیده است. دستاوردهایی که در این فرایند حاصل گردیده و پاسخگوی سوالات پژوهش نیز بوده است به شرح ذیل است: سکونتگاه غیررسمی حصارخط چهار دارای ظرفیت هایی نظیر هسته های اجتماعی متمرکز، نیروی کار بالقوه و جوان، سابقه پرداختن به مشاغل خانگی در بین بانوان، زمین های مستعد توسعه، پتانسیل استقرار خدمات بین راهی در مجاورت محله و غیره می باشد که از این ظرفیت ها می توان به منظور تحقق توانمندسازی ، به ترغیب بخش خصوصی جهت حضور در پروژه های اقتصادی توانمند ساز پرداخت. لازم به ذکر است که دستیابی به اهداف توانمندسازی نیازمند مشارکت های مردمی، حمایت های بخش دولتی یا عمومی، سازمان های خیریه و سایر سرمایه گذاران بخش خصوصی است.

بررسی تأثیر رشد نامتوازن شهری بر کیفیت بافت های مرکزی شهر با مطالعه تطبیقی محدوده محور 29بهمن و مجموعه حسن پادشاه تبریز.
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده هنر و معماری 1392
  جواد ایمانی شاملو   علی اکبر تقوایی

نظر به این که با گذشت زمان مولفه های مختلف در شهر با تغییر مواجهند و جمعیت آن نیز در حال افزایش است رشد و تحولات فضایی و کالبدی در آن ها نیز اجتناب ناپذیر است ولی آنچه مد نظر است، چگونگی مدیریت این تحولات در جهتی است که هزینه ها کاهش و سودهای مترتب بر جامعه بهینه شود. در صورت عدم مدیریت این تحولات و بی توجهی به ظرفیت های توسعه ای موجود در محدوده موجود شهر و اتخاذ رویکرد توسعه افقی برای تأمین نیازها، پیامدهای فراوانی متوجه سیستم شهری خواهد بود از آن جمله می توان به تنزل اعتبارات و هویت تاریخی شهر و فرسودگی و تهی شدن بافت قدیم اشاره کرد. و در اثر این رویکرد به مرور فرسودگی عملکردی و کالبدی بر بافت چیره می شود و در نهایت متروک شدن بافت های موجود در مرکز شهر پیامد ثانوی این جریان می باشد. از طرف دیگر ارتقا سطح کیفی مناطق مرکزی شهر از اهداف اساسی مدیریت و برنامه های شهری است تا با اتخاذ رویکردهای سنجیده موجب تجدید حیات اقتصادی و اجتماعی این بافت ها گردد. این موضوع زمانی اهمیت می یابد که به دو نکته عمده توجه داشته باشیم، اول اینکه توانایی این بافت ها در تأمین نیازهای معاصر شهروندان در طول زمان کاهش یافته است و به تبع آن کارایی بافت و کیفیت زندگی نیز در سطح پایینی قرار دارد و موضوع ترک شدن به شدت این بافت ها را تهدید می کند، ثانیاً بافت های کهن نماد تاریخی شهر محسوب می شوند که یک شهر هویت خود را از آن به عاریت می گیرد. مجموعه حسن پادشاه تبریز نیز با توجه به قرارگیری در بافت مرکزی شهر از این قاعده مستثنا نخواهد بود. بنابراین نقش مدیریت شهری و اقدامات آن در تحولات فضایی شهرهای ایران که دارای سیستم متمرکز می باشد کاملاً مشهود است؛ بنابراین هدف کلان این پژوهش بررسی تاثیرپذیری کیفیت بافت های مرکزی شهر از الگوی گسترش کالبدی کلان شهر تبریز طی دو دهه اخیر.در این راستا از روش های کمی و کیفی در ارزیابی اثرات پروژه و جریان های توسعه شهری استفاده شده است.

برنامه ریزی باز توسعه اراضی بلا استفاده (قهو ه ای) در مناطق شهری، نمونه موردی: منطقه 3 شهر کرج
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده هنر و معماری 1392
  محبوبه قورچیانی   حمیدرضا صارمی

انگاره باز توسعه اراضی قهوه ای که در چارچوب نظریه رشد هوشمند مطرح شد، درصدد است تا با توسعه مجدد اراضی بلااستفاده در مناطق شهری و بازگرداندن این اراضی به چرخه توسعه شهری، در راستای رهنمون کردن شهرها به سمت توسعه فشرده گام بردارد. آنچه در این پژوهش مورد توجه قرار گرفته است، برنامه ریزی باز توسعه اراضی بلااستفاده (قهوه ای) در مناطق شهری می باشد. منطقه سه شهر کرج، نمونه مورد مطالعه پژوهش حاضر است. در این منطقه، اراضی بلااستفاده در حدود 37 درصد از کل مساحت منطقه را به خود اختصاص داده اند. سطح بالای اراضی بلااستفاده در این منطقه و پیامدهای زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی ناشی از آن، ضرورت برنامه ریزی باز توسعه اراضی بلااستفاده در این منطقه شهری را نمایان می سازد. به این ترتیب، تبیین فرایند باز توسعه اراضی بلااستفاده، شناسایی شاخص های تأثیرگذار و ارائه الگویی مناسب برای سنجش ظرفیت توسعه مجدد با توجه به ویژگی های قلمرو پژوهش، از اهداف این پژوهش هستند. به منظور دستیابی به این اهداف، با انجام مطالعات کتابخانه ای، فرایند شش مرحله ای باز توسعه اراضی بلااستفاده معرفی و تشریح گردید. هم¬چنین، 16 شاخص در قالب چهار معیار کالبدی-فضایی، پیشنهادات و ضوابط طرح فرادست، اجتماعی-اقتصادی و زیست محیطی تدوین گردید. در نهایت، الگوی سنجش ظرفیت باز توسعه اراضی بلااستفاده در قالب یک فرایند دو مرحله ای تبیین شد. با به کارگیری این الگو، 53 قطعه زمین که به نظر می رسد، از حداقل شرایط لازم برای توسعه برخوردار بودند، از نظر میزان ظرفیت و پتانسیل برای برنامه ریزی باز توسعه مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای این منظور از تلفیق روش تحلیل سلسله مراتبی و سیستم اطلاعات جغرافیایی استفاده شد. این مهم از طریق به کارگیری برنامه الحاقی مارینونی در نرم افزار arcmap 9.3 میسر گشت. نتایج حاصل از محاسبه وزن اهمیت معیارها، حاکی از آن است که معیار اجتماعی-اقتصادی با ضریب اهمیت (51/0)، معیار کالبدی-فضایی با ضریب اهمیت (22/0)، معیار زیست¬محیطی با ضریب اهمیت (14/0) و معیار پیشنهادات و ضوابط طرح فرادست با ضریب اهمیت (13/0) به ترتیب بیشترین تأثیر را در سنجش ظرفیت اراضی بلااستفاده منطقه سه شهر کرج داشته اند. با اعمال ضرایب اهمیت شاخص ها، اراضی بلااستفاده در نسبت با هر یک از معیارها اولویت بندی شدند و با تلفیق معیارها، نقشه نهایی سنجش ظرفیت بلااستفاده حاصل گردید.

تحلیل الگوی توسعه هاله شهری در منطقه شهری ارومیه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده هنر و معماری 1393
  حامد حسنی بخشکندی   هاشم داداش پور

مشاهدات و تجربیات جهانی نشانگر آن است که هاله مناطق شهری نقش مهمی در شکل گیری مجموعه های شهری و توسعه منفصل شهرها و مناطق شهری بزرگ دارند. لذا در این پژوهش به تحلیل عوامل و الگوی توسعه هاله منطقه شهری پرداخته می شود و بدین منظور منطقه شهری ارومیه که در سال های اخیر شاهد رشد و گسترش افقی این منطقه و ایجاد هاله های جدید هستیم، مورد بررسی قرارگرفته است تا بتوان به سؤال های پژوهش که چه عواملی در الگوی توسعه هاله منطقه شهری ارومیه مؤثر بوده و این هاله ها به چه شکلی گسترش یافته اند، پاسخ داد. روش تحقیق تحلیلی- توصیفی است به طوری که معیارهای مؤثر در ایجاد هاله منطقه شهری ارومیه که شامل عوامل کالبدی- فضایی، عوامل زیست محیطی، عوامل مدیریتی-سیاسی و عوامل اقتصادی می باشد، تعیین و شاخص های هر یک مشخص شده است و با روش نمونه گیری گروهی پرسشنامه هایی از 5 نفر از مسئولین هر یک از سازمان های استانداری آذربایجان غربی، جهاد کشاورزی، راه و شهرسازی، دانشگاه ارومیه (برای رشته های شهرسازی، جغرافیا، عمران)، اداره منابع طبیعی، سازمان همیاری شهرداری ها، اداره کل مدیریت بحران استان، سازمان راهداری و حمل ونقل جاده ای، سازمان حفاظت از محیط زیست، اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری، جهاد دانشگاهی، سازمان نظام مهندسی تهیه شده است. سپس با استفاده از روش تحلیل شبکه ای (anp) وزن هر یک از شاخص ها و عوامل تعیین شد که بر این اساس شبکه ارتباطی بیشترین و قابلیت اراضی کمترین تأثیر را در الگوی توسعه هاله منطقه شهری ارومیه داشته است. بعدازآن با روش تحلیل آنتروپی شانون مشخص گردید که فرم فضایی هاله در این منطقه غیر پراکنده بوده است به گونه ای که در سال 1375 تا 1385 فشرده تر شده و پراکندگی کاهش یافته (چون مقداری از هاله ها به محدوده شهر الحاق شده اند) و از سال 85 تا سال 1393 توسعه هاله ها پراکنده شده و طی این 8 سال بااینکه مقداری از محدوده هاله ها به محدوده شهر ارومیه الحاق شده است اما باز هم در کل منطقه شهری ارومیه هاله ها نسبت به سال های قبل پراکنده تر و غیر متراکم تر رشد یافته اند. همچنین از روش تحلیل ضریب موران، تحلیل انجام گرفت که این هاله ها نسبت به هم همبستگی ندارند و به صورت تصادفی رشد یافته اند. در نهایت با روش همپوشانی شاخص ها و چیدمان فضا (space syntax) تحلیل الگوی توسعه هاله ها انجام گرفته که الگوی توسعه در امتداد محورهای اصلی، خطی و در نزدیکی شهر، گسترشی و پیوسته بوده است.

برنامه ریزی راهبردی توسعه گردشگری به منظور ارتقاء شاخص های پیشرفت (نمونه پژوهش: استان گلستان)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده هنر و معماری 1394
  علی خسروی   حمیدرضا صارمی

سرعت بالای تغییر و تحولات و نیز کمبود منابع و نیاز به منابع درآمدی جدید و پایدار، اهمیت صنعت گردشگری و لزوم توجه به آن را به خاطر تأثیرات شگرف اقتصادی، اجتماعی فرهنگی، سیاسی و امنیتی به عنوان یک منبع درآمدی پایدار و ابزاری جهت تعامل با سایر ملت ها بیش از پیش آشکار می نماید. این پژوهش سعی نموده است تا با استفاده از رویکرد راهبردی و با به کارگیری روش swot و امتیازدهی qspm به بررسی گردشگری در استان گلستان بپردازد .هدف اساسی پژوهش، بررسی توان ها و ظرفیت های استان و همچنین محدودیت های آن درزمینه گردشگری وارائه راهکارهای مناسب در جهت بهبود وضعیت آن می باشد. یافته های پژوهش نشان می دهد که استان گلستان به لحاظ گردشگری بسیار غنی است اما میان توزیع جاذبه های گردشگری و پراکندگی امکانات و تاسیسات گردشگری رابطه چندانی وجود ندارد