نام پژوهشگر: جواد افشار کهن

بررسی علل مهاجرت روستاییان در بخش جوکار شهرستان ملایر
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بوعلی سینا - دانشکده علوم کشاورزی 1389
  لیلا بهرامی   حشمت الله سعدی

موضوع مهاجرت های روستایی - شهری همواره مورد توجه اندیشمندان علوم اجتماعی و اقتصادانان بوده است. مهاجرت های بی رویه روستایی- شهری خود ریشه بسیاری از مشکلات در مبدا و مقصد مهاجرت می باشد. هدف اصلی این تحقیق نیز بررسی عوامل موثر بر مهاجرت روستاییان به شهر است. محدوده این مطالعه شهرستان ملایر بخش جوکار می باشد. اطلاعات مورد نیاز پژوهش با استفاده از روش پیمایشی و با استفاده از تکنیک پرسشنامه تهیه شده است. به منظورتعیین پایایی پرسشنامه از ضریب ? کرونباخ استفاده شده که میزان آن برابر70/0 درصد می باشد. جامعه نمونه تحقیق شامل 180 نفر از مهاجران 12 روستای بخش جوکار به شیوه نمونه گیری تصادفی در چند مرحله انتخاب شده اند. در این تحقیق چهار متغیر مستقل سن مهاجران، مالکیت زمین، مقطع مهاجرت و شغل افراد قبل از مهاجرت و پنچ متغیر وابسته عوامل اقتصادی، رفاهی– فرهنگی، امنیتی، طبیعی و تغییر سبک زندگی روستابیان وجود دارد. برای آزمون فرضیات از آزمون های من ویتنی وکروسکال والیس استفاده شده است. همچنین در تحلیل عاملی متغیرهای وابسته توانسته اند 489/47 درصد از واریانس مربوط به عوامل موثر در مهاجرت روستاییان را تبیین نمایند. نتایج این تحقیق نشان می دهد که عوامل اقتصادی همچون امکان کسب درآمد بیشتر در شهر و بیکاری و نبود فرصت های شغلی در روستا ، بیشترین تاثیر را در مهاجرت افراد داشته اند. در نتیجه اشتغال زایی در روستاهای بخش جوکار به منظور کاهش مهاجرت امری ضروری است

بررسی نقش هویت اجتماعی در تعیین سبک زندگی جوانان 29-15 ساله شهر همدان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بوعلی سینا - دانشکده اقتصاد و علوم اجتماعی 1390
  ملیحه رضایی کرماجانی   جواد افشار کهن

پرسش از ذات و ماهیت انسان و نیز نسبت او با دگر یا دگران یعنی مقوله هویت گوهر اصلی اندیشه و تفکر انسان در طول حیات روانی، فکری و تمدنی وی بوده و دغدغه ی اصلی بشر را تشکیل می داده است و امروزه نیز با توجه به چالش های تمدنی و دگردیسی های اجتماعی و فرهنگی، صاحب نظران عرصه های مختلف علوم انسانی و اجتماعی را به خود مشغول داشته است. از طرفی سبک زندگی نیز از مفاهیم امروزین علوم اجتماعی است که برای فهم شرایط پیش آمده در زندگی افراد، در شهرهای بزرگ به کار برده می شود؛ بنابراین با مد نظر قراردادن تحولات اخیر در حوزه جامعه و فرهنگ می توان گفت بدون توجه به سبک زندگی و هویت اجتماعی افراد، یعنی بدون در نظر گرفتن چارچوب های مشخصی که شباهت ها و تفاوت های افراد با یکدیگر را آشکار می سازد، اعضای یک جامعه امکان برقراری ارتباطی معنادار و پایدار با یکدیگر را نخواهند داشت. در چنین شرایطی از متغیرهای اجتماعی مناسب که می تواند به فهم این پیچیدگی های معاصر کمک کند، مفاهیم هویت اجتماعی و سبک زندگی هستند بر این اساس نگرش به هویت اجتماعی و بررسی نقش آن در تعیین سبک زندگی جوانان 29- 15 ساله شهر همدان موضوع اصلی مورد توجه در این پژوهش می باشد. تاکنون مطالعات متعددی در زمینه هویت اجتماعی صورت گفته است اما این پژوهش ها عمدتاً به بررسی رابطه بین مفاهیم و سازه های دیگر با هویت اجتماعی پرداخته اند. در این تحقیق هدف اصلی، بررسی هویت اجتماعی جوانان و تاثیر آن در سبک زندگی آنان می باشد.مبنای نظری این پژوهش تئوری های پیربوردیو، ماکس وبر و آنتونی گیدنز است. فرضیه های تحقیق ما این است که سبک زندگی جوانان با توجه به هویت اجتماعی آنان متفاوت می باشد و هویت خانوادگی و گروهی جوانان در تعیین سبک زندگی آن ها نقش برجسته تری دارد. شاخص های متغیر مستقل عبارتند از: هویت دینی، قومی، گروهی و خانوادگی. شاخص های متغیر وابسته نیز شامل فعالیت ها، علاقه مندی ها و نگرش های مدرن می باشد. جامعه آماری ما را جوانان (29-15) ساله شهر همدان تشکیل می دهند و حجم نمونه مورد بررسی 384 نفر می باشد. روش انجام این تحقیق پیمایشی و ابزار اندازه گیری آن پرسشنامه است. سپس توسط آمار استنباطی و ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل واریانس یک طرفه به بررسی رابطه بین متغیرها و آزمون فرضیات پرداخته شده است. یافته ها نشان می دهند که جهت و شدت روابط هویت اجتماعی با ابعاد مختلف فعالیت ها (تفریحی، گروهی و دینی)، علاقه مندی ها (مذهبی، ورزشی و فرهنگی) و نگرش های مدرن متفاوت است. بنابراین فرضیه های اول، دوم و سوم تحقیق تأیید می شوند و می توان گفت که سبک زندگی جوانان با توجه به هویت اجتماعی آن ها متفاوت است. همچنین یافته ها موید این نکته هستند که هویت مذهبی و خانوادگی نقش برجسته تری در تعیین سبک زندگی جوانان دارند. بر این اساس فرضیه چهار تحقیق مبنی بر نقش غالب هویت خانوادگی و گروهی رد می شود.

بررسی نظام واره مسائل معرفتی جامعه شناسی ایران با تاکید بر آراء پوپر و هابرماس
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بوعلی سینا - دانشکده اقتصاد و علوم اجتماعی 1390
  پیمان پاک منش   جواد افشار کهن

به طور کلی آراء پوپر و هابرماس از دو طریق می توانند در حل مسائل معرفتی جامعه شناسی در ایران به کار آیند: 1- پاسخ گویی به مسائل معرفتی سطح جهانی 2- پاسخ گویی به مسائل معرفتی سطح ملی پاسخ های پوپر وهابر ماس به مسائل سطح ملی علم بودن جامعه شناسی مساله هویت دانش جامعه شناسی و شان علمی آن مسأله ای است که چنا نکه ارمکی نشان داده، نه تنها گریبانگیر نسل اول جامعه شناسی ایران ( از چهار نسل جامعه شناسی ایران) بوده، که نسل سوم را هم درگیر نموده است (ارمکی، 1389ب:ص 104) پاسخ پوپر از دید پوپر جامعه شناسی نه تنها علم است که علمی مستقل نیز هست و قابل فروکاستن به علومی چون روانشناسی یا مردم شناسی نمی باشد. کتاب فقر تاریخیگری(اصالت تاریخ) پوپر (علی رغم مشکلات ترجمه ای و لزوم باز ترجمه آن) پاسخگوی بسیاری از مسائل و ابهاماتی است که در مورد هویت و شان علمی جامعه-شناسی شده است و هم اکنون هم به نظر نمی رسد که حل شده باشد. این آموزه ها به طور خلاصه و جدول شده در قسمت پوپر آورده شده اند. همچنین چنانکه اشاره شد وی در جامعه باز در دفاع از استقلال جامعه شناسی با مارکس ( در تقابل با میل) همنوایی می کند. پاسخ هابرماس از دید هابرماس علوم اجتماعی علم اند و لزومی ندارد با برخی معیارهای تنگ دامنه علوم طبیعی ارزیابی شوند. ملاک علمی بودن آن ها را هم به یک معنا می توان کمک به تبیین و تفهم اجتماع انسانی و نیز کمک به رهاسازی انسان ها از استیلای قدرت قلمداد نمود.لذا جامعه شناسی تا حدی که در خدمت اهداف فوق قرار دارد شان علمی دارد . مقایسه پاسخ ها در مساله علم بودن جامعه شناسی هر دو بر علم بودن جامعه شناسی تاکید دارند .بحث های پوپر ساختار منطقی دقیق تر و روشن تری دارند.اما تاکید بر عنصر رهایی در نظریه هابرماس پررنگ تر است و تصریح این عنصر در حیطه وظایف نظریه جامعه شناسی نقطه قوتی نسبت به نظریات پوپر محسوب می شود. جامعه شناسی بومی آیا می توان جامعه شناسی بومی داشت؟ و آیا این جامعه شناسی عینی است و می تواند با سطح جهانی این علم مبادله داشته باشد؟ پاسخ پوپر طبق آراء پوپر آراء متافیزیکی می توانند با تغییر صورتبندی به عرصه علم وارد شوند. به علاوه می تواننددر مرحله کشف نگاه او را به سمت و سوی خاصی معطوف نمایند. همچنین از منظر پوپر در مرحله گردآوری ، اسطوره ها و تخیل و تمام عناصر فرهنگی می توانند به کار آیند. اما آنچه مهم است مرحله داوری است. یعنی دستاوردهای حاصل با هر متافیزیک یا هستی شناسی و عناصر فرهنگی خاصی که باشد در نهایت باید به شکلی صورتبندی پیدا کند که تجربه پذیر همگانی باشد. پس می توان به این معنا جامعه شناسی بومی داشت.این جامعه شناسی گرچه بومی است به معیارهای عینیت وفا می کند. پاسخ هابرماس اگر علائق بنیادین ما در شکل گیری علم نقش اساسی دارند باید تعیین کنیم علم مبتنی بر کدام علاقه را می خواهیم؟ (کنترل ،مفاهمه، رهایی یاترکیبی از آنها). تصریح در این امر(یعنی اینکه ما چه جامعه شناسی می خواهیم؟) می تواند به رفع ابهام در نقش جامعه شناسی کمک کند.بعلاوه اگر چنانکه هابرماس می گوید که هستی شناسی علم غربی ناگزیر نیست،می توان با بر گرفتن هستی شناسی دیگری نوع دیگری از علم ایجاد نمود(یک علم بومی)،که البته باید به معیارهای عام و جهانی نقد پایبند باشدو عینیت آن باید به شکل بین الاذهانی تامین شود. مقایسه پاسخ ها در مساله جامعه شناسی بومی بنظر می رسد در این مورد دیدگاه پوپر پاسخ روشن تری در اختیار ما می گذارد.چون دو مقام گردآوری و داوری را تفکیک می کند و مشخص می کند که ما در مقام گردآوری « از کجا آورده ای؟» نداریم و تمام عنصر فرهنگی می توانند در نظریه سازی به کار آیند اما آنچه علم را علم می کند، مقام داوری است. اما علاقه های سه گانه شناختی هابرماس در سطح کل بشر مطرح اند و اگر ما فرض کنیم که علقه تکنیکی زیر بنای علم غربی بوده است و ما بخواهیم علقه دیگری را برگیریم این کار را هر کشوری می تواند انجام دهد و تمایز آشکاری ازاین لحاظ نخواهد بود . چالش های روشی درک نادرست از روش علم و غلبه آنچه تحقیقات انجام شده شبه پوزیتیویسم می خوانند یکی از مسائل معرفتی جامعه شناسی ایران است. پاسخ پوپر نقادی های پوپر و بدیل او (ابطال پذیری) می تواند به تحقیقات سنجیده تر بیانجامد و جامعه شناسی ایران را از شبه پوزیتیویسم و درک نادرست از فعالیت علمی برهاند. منطق وضعیتی یا موقعیتی پوپر به عنوان یک مدل خاص برای جامعه شناسی که هم عنصر تبیین و هم عنصر تفهم را توامان در خود دارد در جامعه شناسی ایران مورد اغفال کامل واقع شده است. علی رغم ایضاح های نیکویی که پایا در دو مقاله مندرج در نامه علوم اجتماعی (پایا، 1383) ( پایا، 1385) درباره منطق موقعیتی نموده است هیچ تحقیقی در جهت کاربرد عملی آن و بررسی قابلیت ها و ضعف های آن صورت نگرفته است. هر چند جامعه شناسانی مثل گلنر و دیگران بسیار خود را مدیون پوپر می دانند اما ظاهرا علم اقتصاد در کاربرد و عطف توجه به آراء پوپر بسیار پیشتر است ( که به نمونه هایی در قسمت کاربردها به آن اشاره شد. پاسخ هابرماس همچنین هابرماس با به چالش کشیدن مفروضات بنیانی تر پوزیتیویسم به این امر مدد می رساند.مدل علم انتقادی هابرماس که بنا به فرض باید هر سه عنصر تبیین، تفهم و رهایی را توامان در خود داشته باشد باید مورد توجه جدی واقع شود و هم مورد ایضاح واقع شود و هم قابلیت کاربرد عملی آن سنجیده شود و این امر می تواند به غنای جامعه شناسی ایران کمک نمایند. همین طور هابرماس معتقد است علوم اجتماعی چیزی از علم بودن نسبت به علوم طبیعی کم ندارند و نباید با معیارهای تنگ علوم طبیعی آن ها را محک زد. همچنین توجه به هرمنوتیک در علوم اجتماعی به طور منظم تر مرهون تلاش های هابرماس است (اباذری، 1387). معرفی دقیق تر و به کارگیری آموزه های هرمنوتیکی می تواند به توسعه روش های جامعه شناسی و افزودن بر غنای این علم و رفع غلبه شبه پوزیتیویسم بیانجامد. شکل گیری نظریات و نظریه پردازی در جامعه شناسی ایران یکی از مسائل طرح شده در مورد جامعه شناسی ایران مسأله فقر نظریه پردازی و جایگاه نظریه پردازی در جامعه شناسی ایران بوده است. یک ایده این است که در جامعه شناسی ایران نظریه پردازی وجود دارد، اما ساز و کارهای معرفی و شناخت و عزم شناخت نظریات دیگران وجود ندارد (تنهایی، 1387) (ارمکی، 1389ج) اما در مقابل عده دیگری معتقدند، در جامعه شناسی ایران دچار فقر نظریه پردازی هستیم.هر کدام از این دو ایده را که بپذیریم اما در این تردیدی نیست که وضع نظریه پردازی در جامعه شناسی ایران وضع مطلوبی نیست.حال باید دید آراء پوپر و هابرماس در جهت بهبود این وضعیت چه کمکی می کنند. پاسخ پوپر پوپر تمام زندگی را فرایند حل مساله می داند. نظریه ها همیشه در پاسخ به مسائل ایجاد می شوند. لذا تا مساله ای نباشد نظریه ای هم بوجود نمی آید. مساله باید به روشن ترین شکلی صورتبندی شود، تا امکان پاسخ روشن بیابد اما هم فرایند صورتبندی روشن مساله وهم فرایند ایجاد پاسخ(نظریه) جمعی اند.وقتی سوالات در یک فضای مناسب طرح شوند و مورد نقادی قرار گیرند، هم مسائل واقعی از شبه مساله ها بازشناخته می شوند وهم مسائل واقعی امکان می یابند صورتبندی بهتری پیدا کنند.همچنین امکان طرح نظریات متعدد بوجود می آید و به غنای نظریات می انجامد.از این منظر اباذری با استفاده از نظریه 3 جهان پوپر معتقد است علم در ایران در فضایی به نام جهان 3 در جریان نیست و در جهان 2 پوپری محصور مانده است. چون محققان ایرانی خود را ملزم به رعایت طرح تحقیقاتی خاصی نمی کنند و دست به نقادی کارهای یکدیگر نمی زنند، نمی توان در هر مورد از مفید بودن تحقیقات هم ارزیابی دقیقی نمود زیرا اکثر قریب به اتفاق آن ها به جهان 3 نیامده اند و نقادی نشده اند. اباذری یکی از عوامل این امر را «درس» پنداشتن علم و جدا ماندن از مسائل زندگی می داند. حل مسأله در گرو قوام جهان 3 است (اباذری، 1382:صص 317- 316). پاسخ هابرماس برای پاسخ هابرماس باید به بحث حوزه عمومی او رجوع کنیم. اهمیت آن در این است که حوزه عمومی جایی است که جامعه شناسی باید در آن نقش اصلی خود را ایفا نماید. از آنجا که حوزه عمومی حد واسط جامعه مدنی و دولت است، جامعه شناسی می تواند یک نقش دو سویه بازی نماید.از یکسو با نقادی فرهنگ عمومی موجب پالایش فرهنگ عمومی شود واز سوی دیگر با نقادی قدرت از انحصار قدرت و مسائلی که بر زیست جهان تحمیل می کند بکاهد. از یک منظر دیگر جامعه شناسی می تواند با تئوریزه نمودن مطالبات عمومی پشتوانه نظری برای جنبش های مدنی فراهم سازد. یا بعبارت دیگر بخش هایی از ناخود آگاه جمعی را به سطح آگاهی وارد نماید. واگر جامعه شناسی در این راه به اصول گفتمان و اصل استدلال بهتر پایبند باشد می تواند موجب بالا بردن سطح عمومی خرد جمعی شود . هرچند جامعه مدنی و حوزه عمومی در ایران به حد کافی رشد یافته نیستند، اما ورود صحیح جامعه شناسی می تواند هم به رشد و توسعه آنها کمک نماید و هم به غنای خود جامعه شناسی کمک کند .این امر ارتباط نظریه و عمل را در بهترین شکل فراهم می سازد و از آنجا که جامعه شناسی در این حالت با مسائل واقعی دست پنجه نرم می کند و خود را متهد به به پاسخ گویی به این مسائل می بیند، به غنای نظری هم دست می یابد. مقایسه پاسخ ها در مساله شکل گیری نظریات و نظریه پردازی در جامعه شناسی ایران پاسخ ها در این مساله شباهت زیادی دارند و هردو کمابیش بر نکات مشترکی صحه می گذارند. در آسیب شناسی مسائل جامعه شناسی ایران عدم گفت و گو و ارتباط کنشگران این حوزه با هم به کرات عنوان شده است .اگر آموزه های پوپر و هابرماس جدی گرفته شوند گفت و گو و مذاکره دیگر یک امر تشریفاتی که بتوان از آن طفره رفت دیده نمی شود بلکه یک عنصر ضروری و غیر قابل چشم پوشی است. علم فعالیتی اجتماعی است و با نقادی می بالد و رشد می کند لذا توجه به گفت وگو و نقادی امری ضروری در رشد جامعه-شناسی است. عدم انطباق بین دانش نظری و عملی پاسخ پوپر از دید پوپر سیاستمداران و کارمندان دولت باید در طراحی نهادها از شناخت محصول علوم اجتماعی بهره جویند. این به تامین رابطه دانش نظری و عملی کمک می کند، اما به دلیل لغزش پذیری این شناخت و به دلیل وابستگی این گونه مهندسی اجتماعی به تجربه عملی و آمادگی برای وارد کردن تغییر احتمالی در هدف ها باید استفاده از واکنش ها و نظریه های انتقادی ادامه یابد. پاسخ هابرماس اگر ارتباط بین نظر و عمل قطع شود از یک سو در دام انتزاع های بی حاصل و از سوی دیگر در دام عمل گرایی کور می افتیم. رابطه دیالکتیکی نظر و عملی باید برقرار باشد تا هم به غنای نظری بیانجامد و هم از خطاهای عملی بکاهد . مقایسه پاسخ ها در عدم انطباق بین دانش نظری و عملی در مساله پیوند نظر و عمل هابرماس بعلت زمینه مارکسیستی اش تاکید بیشتری نموده است و نظریات گسترده تر و دقیق تری را ابراز نموده است و کار را تا جایی پیش مبرد که آزمون نظریه انتقادی پیشنهادی اش را پراکسیس معرفی می کند. یعنی صحنه آزمون نظریات عمل است.

بررسی رابطه هویت ملی و هویت قومی در بین جوانان خرم آباد
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بوعلی سینا - دانشکده اقتصاد و علوم اجتماعی 1391
  فاطمه زندی   جواد افشار کهن

امروزه وجود خرده فرهنگ های متعدد در جوامع و ارتباط آن با وفاق اجتماعی به مسئله ای مهم در ساختار جهان مدرن تبدیل شده است.هویت قومی تنها یکی از هویت های جمعی چند گانه فرد است که چگونگی ارتباط آن با هویت ملی نقش مهمی در انسجام و یا عدم انسجام جامعه دارد . این مقاله با طرح برخی از دیدگاه های نظری در مورد هویت و تاکید بر نظریه تاجفل و جنکینز در خصوص نظریه هویت اجتماعی و مقوله بندی به بررسی رابطه بین هویت ملی و هویت قومی می پردازد . جمعیت آماری این پژوهش را جوانان 30-20 سال شهر خرم آباد که دارای هویت قومی لری هستند تشکیل می دهند. نمونه گیری با روش خوشه ای انجام شده و حجم نمونه 360 نفر بوده است. اطلاعات مورد نیاز با کاربرد روش پیمایش و ابزار پرسش نامه جمع آوری و سپس تجزیه و تحلیل شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که بین میزان گرایش به هویت ملی و گرایش به هویت قومی رابطه معنی داری وجود دارد به نحوی که با افزایش میزان گرایش هویت ملی، میزان گرایش به هویت قومی نیز افزایش می یابد و برعکس. علاوه بر آن بین میزان گرایش به هویت قومی و جنسیت، رابطه معناداری وجود ندارددر حالی که بین متغیرهای وضعیت اشتغال و سطح سواد و تحصیلات با گرایش به هویت قومی رابطه معنی دار و مثبتی برقرار است

بررسی زمینه های اجتماعی شکل گیری اندیشه های علی شریعتی نسبت به مقوله غرب (با تاکید بر رویکردهای جامعه شناسی معرفت)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بوعلی سینا - دانشکده اقتصاد و علوم اجتماعی 1388
  راحله عسگری   جواد افشار کهن

چکیده ندارد.