نام پژوهشگر: حمیدرضا کشاورز

بررسی رابطه میان گونه های مختلف دینداری و گرایشات سیاسی
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرمسار - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  حمیدرضا کشاورز   نیر پیراهری

آنچه در این پژوهش برای بررسی رابطه میان حوزه دین با سیاست و گرایشات سیاسی، مورد توجه و کنکاش قرار گرفته است، نه اثرگذاری ادیان گوناگون و یا میزان پایبندی به آن ها، بلکه اثرگذاری گونه ها و انواع دینداری مورد بررسی واقع شده است؛ چراکه ما در واقعیت نه با بیش از دوشقی ساده شده «دینداری/ بی دینی»، بلکه با گونه های مختلف دینداری و تغییرات درونی و بیرونی آن ها مواجهیم. برای تبیین چگونگی ارتباط میان انواع دینداری با گرایشات سیاسی باید ابتدا انواع دینداری ها و گرایشات سیاسی شناسایی شوند که پس از بررسی دیدگاه های صاحبنظران مختلف، برای انواع دینداری نهایتا مدل ویلیام شپرد که رهیافتی جامعه شناسانه دارد، به دلیل جامعیت بالا و زیر پوشش قرار دادن اغلب مولفه ها و شاخص های گونه شناسی های دیگر برگزیده شد. گونه شناسی ویلیام شپرد بر اساس چگونگی نگرش به مدرنیته و نحوه مواجهه با ارزش های مدرن و میزان تمامیت گرایی صورت گرفته است و نتیجه 7 سال مطالعه او در سرزمین های اسلامی و از جمله ایران است. وی پنج نوع دینداری سکولار، تجددگرایی اسلامی، اسلام گرایی رادیکال، سنت گرایی جدید و سنت گرایی را بازشناسی نموده است. برای بررسی گرایشات سیاسی نیز تقسیم بندی عبدالرحمن عالم که فضای گسترده تری از نگرش ها و گرایش ها و کنش های سیاسی را پوشش می دهد مورد استفاده قرار گرفت. عالم گرایش گروه های سیاسی را به پنج گرایش رادیکال، لیبرال، میانه رو، محافظه کار و واپسگرا تقسیم می کند. تحقیق حاضر از لحاظ روش یک تحقیق پیمایشی به حساب می آید که در آن از تکنیک پرسشنامه برای جمع آوری داده ها استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران می باشد که با استفاده از نمونه گیری تصادفی طبقه ای تعداد 247 نفر انتخاب شده اند. نتایج نشان می دهد از نظر نوع دینداری 7/5 درصد پاسخگویان رادیکال اسلامی، 6/23 درصد سنت گرا، 5/49 درصد سنت گرای جدید، 4/18 درصد تجددگرای اسلامی و 8/2 درصد سکولار هستند. بنابراین بیشترین درصد پاسخگویان از لحاظ نوع دینداری سنت گرای جدید هستند. همچنین داده ها نشان می دهد از نظر گرایش سیاسی 5/9 درصد پاسخگویان محافظه کار، 8/52 درصد میانه رو، 6 درصد رادیکال و 7/31 درصد لیبرال هستند؛ بنابراین بیشترین درصد پاسخگویان از نظر گرایش سیاسی میانه رو هستند. لازم به ذکر است هیچکدام از پاسخگویان، دارای گرایش سیاسی واپسگرا نیستند. در نهایت نتایج حاصل از بررسی رابطه میان داده ها نشان می دهد بیشترین درصد پاسخگویانِ دارای گرایش سیاسیِ محافظه کار از لحاظ نوع دینداری رادیکال اسلامی، بیشترین درصد پاسخگویانِ دارای گرایش سیاسیِ میانه رو از لحاظ نوع دینداری سنت گرا، بیشترین درصد پاسخگویانِ دارای گرایش سیاسیِ لیبرال از لحاظ نوع دینداری تجددگرای اسلامی و بیشترین درصد پاسخگویانِ دارای گرایش سیاسیِ رادیکال از لحاظ نوع دینداری سکولار هستند. بنابراین می توان گفت بین نوع دینداری پاسخگویان و گرایش سیاسی آنان رابطه معنادار وجود دارد. این رابطه از لحاظ آماری نیز با 99 درصد اطمینان معنادار شده است. بنابراین فرضیه رابطه بین نوع دینداری پاسخگویان و گرایش سیاسی آنان تایید می شود.

بررسی مبانی نظری و فرانظری روابط بین الملل در اسلام بر اساس سوالات فرد چرنوف
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده اقتصاد و علوم اداری 1391
  حمیدرضا کشاورز   محمدجواد رنجکش

اگر بپذیریم که پیشرفت یک رشته علمی به ظرفیت آن رشته در دسترسی به نظریه ها و مفاهیمی بستگی دارد که به کمک آن بتوان به شناختی از جهان خارج نائل گردید و همچنین اگر بپذیریم که نظریه ها بخش بسیار حیاتی بن مایه های علوم را تشکیل می دهند، آنگاه باید شناخت و تسلط بر نظریه های یک دانش و تجربه انسانی، همچون علم روابط بین الملل را عنصر اساسی و شاکله آن دانست. این در حالیست که بسیاری از توصیفات، تحلیل ها و تبیین های صورت گرفته در رشته روابط بین الملل، مبتنی بر یک شاکله نظری و آن هم رویکردی غرب محورانه است. در این راستا، پژوهش حاضر تلاش نمود با رویکردی انتقادی و با استفاده از سوالات فرد چرنوف در هر دو حوزه نظری و فرانظری روابط بین الملل و همچنین با بهره گیری از منابع چهارگانه موجود در اسلام ـ شامل کتاب، سنت، اجماع و عقل ـ ، اصول و شاخصه های نظری و فرانظری روابط بین الملل در اسلام را اکتشاف و استخراج نماید. مفروض اصلی نگارنده آن است که «تمامی نظریات روابط بین الملل در دوره معاصر دارای خصیصه غرب گرایانه بوده و متناسب با پیش فرض ها، مصادیق و ذهنیت غربی می باشند».

استفاده از الگوریتم ژنتیک در کنترل سازه های بلند تحت پالس های مصنوعی نزدیک گسل
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه سمنان - دانشکده مهندسی عمران 1390
  حمیدرضا کشاورز   رضا وهدانی

مشکل اصلی این سیستم های مقاوم لرزه ای سازه های بلند، محدود بودن توانایی آن ها در کنترل سازه در ارتفاع می باشد. لذا محققین این امر بر آن شدند تا از روش هایی جهت کنترل سازه های بلند استفاده کنند. از این رو روش هایی جهت کنترل سازه های بلند به وجود آمدند که این روش های کنترلی عبارتند از کنترل غیرفعال، کنترل نیمه فعال و کنترل فعال. مطالعات و تحقیقات اولیه انجام شده در زمینه کنترل، به طور وسیعی بر روی سیستم های کنترل فعال می باشد. این سیستم ها با به کارگیری محرک هایی جهت ایجاد نیروهایی که مستقیماً بر سازه اعمال می شود، تغییر مکان سازه را کنترل می کنند. با توجه به محدودیت محرک ها از نظر تعداد و مسایل اقتصادی، موقعیت قرارگیری این محرک ها بسیار حایز اهمیت می باشد. در یافتن موقعیت بهینه محرک های مذکور نیاز به الگوریتمی است که از توانایی کافی در جستجوی مقادیر بهینه در فضای گسسته برخوردار باشد که به همین منظور الگوریتم ژنتیک مورد استفاده قرار گرفته است. همچنین، به دلیل تفاوت ویژگی های زلزله های حوزه دور و نزدیک گسل و نیز کمبود یا نبود اطلاعات معتبر در ثبت رکورد زلزله های حوزه نزدیک، مقایسه تحریک های حوزه دور و نزدیک و پالس های شبیه سازی شده حوزه نزدیک امری ضروری است.