نام پژوهشگر: محمدرضا ملک پور

شناسایی، ارزیابی، و اولویت بندی عوامل موثر بر اثر بخشی آموزش الکترونیک دروس آزمایشگاهی و کارگاهی (مطالعه موردی مدارس آموزش و پرورش شهرستان چالوس)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده فنی 1391
  محمدرضا ملک پور   محمود مرادی

امروزه استفاده از رایانه زندگی بشر را در تمامی وجوه دگرگون ساخته است و فناوری اطلاعات و ارتباطات دارای نقش محوری بوده و می توان آن را به عنوان ابزاری نیرومند و قوی برای ارتقا کیفیت و کارایی آموزش مورد استفاده قرار داد. با توجه به اینکه نظام آموزشی وظیفه بسیار سنگینی را بر عهده دارد. با توجه به نو ظهور بودن سیستم آموزش الکترونیکی لازم است در اثربخشی و اجرای فعالیتهای آن، مطالعات جامع و وسیعی صورت گیرد. هدف از تحقیق حاضر، شناسایی، ارزیابی و اولویت بندی عوامل موثر بر اثر بخشی آموزش الکترونیک دروس آزمایشگاهی و کارگاهی(مطالعه موردی مدارس آموزش و پرورش شهرستان چالوس) بوده است. بر این اساس، ضمن مروری جامع بر متون موضوعی مرتبط، به منظور جمع آوری داده ها از ابزار پرسشنامه، با ضریب پایایی 85% استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق حاضر بمنظور انجام مطالعات میدانی عبارت بودند از 1100 نفر از معلمان مدارس آموزش و پرورش شهرستان چالوس که از این تعداد، طبق جدول مورگان 283 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. با توجه به مدل مفهومی و آزمونهای آماری مورد استفاده نظیر دوجمله ای و فریدمن، که به وسیله نرم افزار spss اجرا و محاسبه شده است، نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل نشان دهنده این موضوع بود که ابعاد مورد مطالعه در اثر بخشی آموزش الکترونیک دروس آزمایشگاهی و کارگاهی شامل فناوری؛ مدیریت؛ سازمان؛ خدمات پشتیبانی؛ ملاحظات اخلاقی؛ طراحی محیط ارائه؛ ارزشیابی و جنبه آموزشی دارای اهمیت می باشند. همچنین نتیجه آزمون فریدمن بیانگر آن بود که از نظر پاسخگویان، متغیر مدیریت، با رتبه 86/4، دارای بیشترین اهمیت در کل متغیرها بوده است. باتوجه به این موضوع، مسئولین امر باید این ابعاد را مد نظر قرار داده و برنامه ریزی مناسبی در این ارتباط داشته باشند تا بتوانند بطور اثربخش از سیستم آموزش الکترونیک بهره مند شوند.

مطالعه آزمایشگاهی و عددی اصلاح خاک های ریزدانه نرم با استفاده از ستون های سنگی از نوع شفته آهکی متراکم
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید باهنر کرمان - دانشکده فنی 1393
  محمدرضا ملک پور   غلامرضا پورابراهیم

یکی از روشهای متداول و کارا برای اصلاح رفتار خاک های مساله دار، استفاده از ستون های سنگی می باشد. این ستون ها موجب افزایش ظرفیت باربری این نوع خاک ها شده و نشست آنها را تحت بارهای وارده کاهش می دهد. ستون های سنگی ظرفیت باربری خود را توسط محصوریت ایجاد شده به وسیله خاک اطراف به دست می آورند. در خاک های ریزدانه بسیار نرم، فشار جانبی اعمالی به ستون کافی نبوده و ستون ها تحت بارهای اعمالی دچار کمانش جانبی می گردند. یکی از روش های جلوگیری از کمانش جانبی ستون ها و ارتقاء عملکرد آنها در خاک های بسیار نرم، استفاده از ستون های سنگی صلب می باشد. در این رساله نتایج یک مدلسازی فیزیکی و عددی که به منظور ارزیابی عملکرد ستون های سنگی صلب از نوع شفته آهکی متراکم برای اصلاح رفتار خاک های ریزدانه نرم انجام شده است، ارائه می گردد. در آزمایشگاه نمونه هایی در ابعاد بزرگ متشکل از خاک رس و ستون های شفته آهکی متراکم با استفاده از تئوری سلول واحد ساخته شده و با بررسی تاثیر پارامترهای مختلف، تحت بارگذاری قرار گرفته اند. به منظور ارزیابی و مقایسه رفتار ستون در یک سلول واحد با ستون میانی یک گروه ستون، ستون هایی در صحرا ساخته شده و تحت آزمایش بارگذاری صفحه قرار گرفتند. برای مدل سازی عددی نمونه ها، از نرم افزار اجزاء محدودv8.2 plaxis استفاده شده است. نتایج آزمایش ها نشان می دهد که ستون های شفته آهکی متراکم به میزان قابل توجهی موجب افزایش ظرفیت باربری و کاهش نشست خاک های ریزدانه نرم می گردند و با افزایش نسبت مساحت، تاثیر استفاده از این ستون ها در بهبود رفتار خاک، مشهودتر می شود. مقایسه نتایج آزمایشگاهی و نتایج حاصل از مدل¬سازی عددی نشان می¬دهد که انطباق خوبی بین نتایج وجود داشته و میانگین اختلاف بین نتایج 6% می باشد. از مدل های عددی برای تعیین پارامترهای موثر در طراحی ستون های سنگی شفته آهکی متراکم استفاده شده و نمودارهایی برای استفاده در طراحی ارائه شده است.