چکیده این پژوهش به صورت کمی اثرات آموزش از طریق چند رسانه ای آموزشی و روش مشارکتی را بر یادگیری و یادداری با هم مقایسه نموده است. هدف اصلی این پژوهش نیز بررسی و مقایسه این دو نوع روش بوده است. به همین منظور برای این پژوهش دو فرضیه اصلی مورد آزمون قرار گرفت. نوع پژوهش آزمایشی پیشنهاد شد و همینطور نمونه ای به صورت تصادفی ساده به حجم 75 نفر از دانش آموزان دختر پایه دوم ابتدایی شهر اراک در سال تحصیلی 91-90 انتخاب گردید که در دو گروه چند رسانه ای و مشارکتی به مدت شش هفته تحت آموزش قرار گرفتند. بعد از مقایسه پیش آزمون و پس آزمون و آزمون یادداری این دو گروه با یکدیگر و انجام تحلیل واریانس یکراهه و آزمون تعقیبی شفه در سطح معناداری p< 0/05)) مشخص شد بین گروهی که از طریق چند رسانه ای آموزش دیده بودند با گروهی که به شیوه مشارکتی تحت آموزش قرار داشتند هم در آزمون پیشرفت تحصیلی و هم در آزمون یادداری تفاوت معناداری وجود دارد و گروه چند رسانه ای عملکرد بهتری را نشان دادند. به عبارت دیگر با توجه به نتایج به دست آمده از تحلیل داده ها هر دو فرضیه پژوهش تایید شد.

چکیده تحقیق حاضر با هدف بررسی رابطه بین سبک های تفکر (قانون گذارانه، قضایی، اجرایی) با سواد اطلاعاتی دانشجویان دانشگاه بوعلی سینای همدان انجام شده است. جامعه آماری مورد نظر کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی و علوم پایه دانشگاه بوعلی سینای همدان در سال 1390 می باشد. جهت انتخاب نمونه مورد مطالعه از روش نمونه گیری تصادفی استفاده شده است. حجم نمونه در مطالعه مورد نظر 298 نفر (از رشته ها و گروه های) دانشکده های مورد نظر می باشند. ابزار گردآوری داده ها در پژوهش مورد نظر از پرسشنامه استرنبرگ برای سنجش سبک های تفکر و استفاده از پرسشنامه تحقق ساخته برای سنجش سواد اطلاعاتی دانشجویان می باشد. در این پژوهش از روش آمار توصیفی و استنباطی به منظور بررسی و تحلیل فرضیه های پژوهش استفاده شده است و از آزمون تی مستقل پیرسون در گرسیون چندگانه استفاده شده است. نتایج نشان دادند که بین سبک های تفکر (قانون گذارانه قضایی و اجزایی) با سواد اطلاعاتی دانشجویان رابطه ی مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین تحلیل ها نشان دادند که بین سبک های تفکر دانشجویان بر اساس جنسیت تفاوت معنا داری در هیچ کدام از سبک ها وجود ندارد. و همچنین بین سواد اطلاعاتی دانشجویان بر اساس جنسیت تفاوت معناداری در سطح 5% وجود دارد با توجه به مقدار میانگین ها سواد اطلاعاتی دانشجویان پسر بیشتر از دانشجویان دختر می باشد.

خلاصه ی یافته ها سن نمونه ی آماری پژوهش حاضر، در دامنه ای بین 27 تا 51 قرار دارد و متوسط سن دبیران برابر 15/41 است. از میان نمونه ی آماری این پژوهش، بیشتر دبیران دارای سبک شناختی نا بسته به زمینه هستند و 70 درصد نمونه ی آماری را دبیران دارای سبک شناختی نابسته به زمینه تشکیل می دهند. هر سه گروه آموزشی، دارای مهارت های ارتباطی متوسط میباشند و 3/48 درصد دبیران نمرات ضعیفی را دارا هستند. میانگین نسبت تدریس غیرمستقیم بر مستقیم 08/9 می باشد که با توجه به اینکه این عدد در کلاس های عادی می-بایست به 50 نزدیک باشد، نتیجه گرفته می شود که نمونه ی آماری این پژوهش به نسبت تدریس غیر مستقیم، بیشتر از سبک تدریس مستقیم استفاده کرده اند. فرضیه ی پژوهش بیان می کند که همبستگی سبک های شناختی با رشته ی آموزشی دبیران مثبت و معنادار است. نتیجه ی تحلیل همبستگی بر درستی این فرضیه دلالت دارد. ضریب همبستگی میان سبک های شناختی و گروه های آموزشی برابر 75/0- است که در سطح آلفای 05/0 معنادار است. فرضیه ی دیگر پژوهش بیان می دارد که میان سبک های شناختی و مهارت های ارتباطی رابطه وجود دارد. از آنجا که سطح معناداری آزمون همبستگی، بیشتر از 05/0 است(05/0p ، 065/0- ) نتیجه می گیریم میان سبک های شناختی و مهارت های ارتباطی رابطه ی معنی داری وجود ندارد. یکی دیگر از فرضیه های پژوهش بیان می دارد که میان سبک های شناختی و عوامل تعاملی فلندرز رابطه وجود دارد. نتیجه ی تحلیل همبستگی بر درستی این فرضیه دلالت دارد. ضریب همبستگی میان سبک های شناختی و نسبت واکنش معلم( trr) برابر 322/0- است که در سطح آلفای 05/0 معنادار است. یعنی هر چقدر سبک شناختی دبیران، نا بسته تر به زمینه باشد واکنش آنها به دانش آموزان کمتر است. فرضیه ی دیگر پژوهش بیان می دارد که میان مهارت های ارتباطی دبیران و عوامل تعاملی فلندرز رابطه وجود دارد. از آنجا که سطح معناداری آزمون در مورد متغیر ابراز وجود و عامل واکنش معلم، کمتر از 05/0 است(05/0p ، 283/0 ) نتیجه می گیریم میان مولفه ی ابراز وجود مهارت های ارتباطی و نسبت واکنش معلم(trr) رابطه ی مثبت و معنی داری وجود دارد. همچنین سطح معنی داری در رابطه با مهارت های ارتباطی کلی و عامل 2 سیستم تعاملی فلندرز( ترغیب و تشویق) کمتر از 05/0 است(05/0p ، 256/0 ) که نتیجه می-گیریم میان مهارت های ارتباطی و عامل 2 سیستم تعاملی فلندرز رابطه ی مثبت و معنی داری وجود دارد. فرضیه ی دیگر پژوهش بیان می دارد که سن دبیران با کاربرد عوامل تعاملی فلندرز همبسته است. از آنجا که سطح معناداری آزمون در مورد متغیر سن و نسبت سوالات معلم(tqr)، کمتر از 05/0 است(05/0p ، 262/0 ) نتیجه می گیریم میان سن و نسبت سوالات معلم(tqr) رابطه ی مثبت و معنی داری وجود دارد. همچنین سطح معنی داری در رابطه با سن و نسبت تدریس غیر مستقیم بر مستقیم(i/d)، کمتر از 05/0 است(05/0p ، 277/0 ) که نتیجه می گیریم میان سن و نسبت تدریس غیر مستقیم بر مستقیم رابطه ی مثبت و معنی داری وجود دارد. ولی سن دبیران با عوامل دیگر سیستم تعاملی فلندرز رابطه ی معنی داری نشان نمی دهد.

چکیده پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر چند رسانه ای آموزشی بر یادگیری درس علوم پایه ی چهارم ابتدائی صورت گرفت. روش پژوهش نیمه آزمایشی و در قالب دو گروه کنترل و آزمایش انجام شد. جامعه ی آماری پژوهش کلیه دانش آموزان پسر مدارس ابتدائی شهرستان سردشت در سال تحصیلی 90 - 89 بودند که 60 نفر آنها به صورت تصادفی چند مرحله ای انتخاب شده اند. برای جمع آوری داده ها از آزمون های(پیش آزمون و پس-آزمون ) محقق ساخته استفاده شد. گروه آزمایش به مدت 4 جلسه با استفاده از چند رسانه ای آموزشی آموزش دیدند و همزمان با آنها گروه کنترل نیز با استفاده از روش سنتی توسط معلم مربوطه آموزش دیدند نتیجه تحلیل داده ها نشان داد که آموزش به وسیله چند رسانه ای بر یادگیری تأثیر مثبت دارد. کلید واژها : چند رسانه ، چند رسانه ای آموزشی، روش سنتی

زندگی در دنیای امروز، زندگی در حالت ثابت تغییر است و ظهور فناوری اطلاعات و ارتباطات از جمله مهمترین این تغییرات محسوب می شود و در صورتی که بتوان چالش ها و موانع توسعه این فناری ها را در عصر حاضر شناسایی و راهکارهای مناسب برای رفع آنها را اتخاذ کرد، پیاده سازی فناوری اطلاعات و ارتباطات در زمان حال مزایای متعددی را به همراه خواهد داشت. یکی از مهمترین چالش ها پذیرش این تغییر از سوی کاربران است. آموزش وپرورش به عنوان یکی از ارکان اساسی جامعه که هدف تربیت و پرورش نسل آینده را بر عهده دارد، از جمله مهمترین ارگانهایی است که با مبحث پذیرش فناوری اطلاعات و ارتباطات مواجه است. بنابراین در این پژوهش با هدف تعیین نقش عوامل موثر در پذیرش فناوری آموزشی(فناوری اطلاعات وارتباطات) از دیدگاه مدیران مدارس متوسطه استان کرمان(دخترانه وپسرانه) برآن شدیم تا با استفاده از الگوی پذیرش فناوری دیویس نقش مجموعه عوامل فردی، سازمانی و اجتماعی موثر در پذیرش فناوری آموزشی را مورد بررسی قرار دهیم. جامعه موردنظر را مجموع 2000 نفر مدیر و معاون مدارس متوسطه استان کرمان درسال تحصیلی 92-91 تشکیل می دهد که از مجموع آنها 322 نفر با توجه به جدول مورگان از دوشهرستان رفسنجان وکرمان (ناحیه یک و دو) انتخاب شدند. برای تحلیل داده ها از محاسبه میانگین، انحراف استاندارد، فراوانی و درصد فراوانی استفاده شده است ونتایح این پژوهش نشان می دهد که از بین مجموعه عوامل موردنظر تجربه موفق داشتن در به کارگیری فناوری(عامل فردی)، در دسترس بودن فناوری ها(عامل سازمانی) وآگاهی از میزان سود و زیان به کارگیری فناوری(عامل اجتماعی) از مهمترین عوامل موثر در پذیرش فناوری آموزشی هستند.

هدف اصلی این پژوهش بررسی نقش مدارس هوشمند در یادگیری زایشی دانش آموزان از دیدگاه معلمان و مدیران می باشد. این پژوهش از نوع زمینه یابی یا توصیفی می باشد و به لحاظ هدف در دسته تحقیقات کاربردی قرار دارد. جامعه آماری شامل مدیران و دبیران مدارس هوشمند کرج در سال تحصیلی 93-92 می باشد. که از بین 4 ناحیه کرج با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده مناطق 4 و 3 و 2 انتخاب شده و تعداد 11 مدرسه دو نوبته با وجود نامه ممهور به مهر اداره آموزش و پرورش کل به صورت اجبار و با انتخاب اداره آموزش و پرورش معرفی و انتخاب شدند. که به طور کلی نمونه 200 نفر می باشد که از لحاظ جنسیت شامل 170 نفر زن و 30 نفر مرد می باشد. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته است که شامل 30 سوال 5 گزینه ای بود که ضریب پایایی آن 89/ به دست آمد و روایی آن نیز توسط متخصصان تائید شد. که این پرسشنامه به بررسی و توصیف مولفه های موثر بر کلاس درس هوشمند و اولویت بندی آن ها بر حسب تاثیرشان بر تقویت یادگیری زایشی می پردازد. داده های حاصل از پرسشنامه به وسیله آمار توصیفی( فراوانی، درصد، میانگین) و آمار استنباطی( آزمون خی دو و تحلیل واریانس چند متغیره) بررسی و تحلیل شد.نتایج نشان داد 5 مولفه مدارس هوشمند در تقویت یادگیری زایشی موثر بوده اند که این مولفه ها بر حسب تاثیرشان بر یادگیری زایشی به ترتیب زیر هستند: 1. برخورداری از معلمان آموزش دیده2. محیط یاددهی و یادگیری مبتنی بر محتوای چند رسانه ای 3. زیر ساخت توسعه یافته فناوری اطلاعات 4. ارتباط یکپارچه رایانه ای با مدارس دیگر 5. مدیریت مدرسه توسط سیستم یکپارچه رایانه ای. که مولفه برخورداری از معلمان آموزش دیده در حوزه فناوری اطلاعات دارای بیشترین تاثیر است.

در این پژوهش سعی شده است تا موانع کاربرد تکنولوژی آموزشی و فناوری اطلاعات و ارتباطات در فرایند یاددهی ـ یادگیری در مدارس متوسطه پسرانه شهرستان کرج از دیدگاه مدیران و دبیران، بررسی شود. پژوهش حاضر توصیفی و از نوع زمینه یابی و پژوهش های غیرآزمایشی بوده و جامعه آماری این پژوهش را 2552 نفر از دبیران و مدیران نواحی 4گانه شهرستان کرج تشکیل می دهند. نمونه انتخابی نیز با استفاده از جدول کِرجسی و مورگان به تعداد 280 نفر (شامل: 260 نفر دبیر و 20 نفر مدیر دبیرستان های دولتی پسرانه) می باشد که با روش نمونه گیری خوشه ای تک مرحله ای انتخاب شدند. جهت بررسی و تایید روایی صوری و محتوایی ابزار پژوهش (پرسشنامه محقق ساخته) از نظرات اساتید و متخصصان تکنولوژی آموزشی و فاوا استفاده به عمل آمد و میزان پایایی پرسشنامه نیز پس از بررسی و تحلیل آماری، در حدود 0.94 بر اساس ضریب آلفای کرانباخ بدست آمد که بیانگر دقت نسبتا بالای آن می باشد. داده های جمع آوری شده حاصل از اجرای پرسشنامه در قالب جدول ها و نمودارهای توزیع فراوانی، ستونی و مقادیر درصدی به توصیف یافته ها پرداخته است. همچنین در تحلیل آمار استنباطی نیز از آزمون t تک متغیری و آزمون خی دو استفاده بعمل آمد و فرایند تحلیل داده ها نیز بر اساس میانگین های حاصل از نظرات دبیران و مدیران می باشد. نتایج پژوهش نشان داد که موانع کاربست تکنولوژی آموزشی و فاوا در فرایند یاددهی ـ یادگیری با دو گروه از موانع الف- موانع درونی و ب- موانع بیرونی در ارتباط می باشد. در موقعیت حاضر، پس از بررسی بعمل آمده (در خصوص امکانات، منابع انسانی، مالی و عوامل محیطی) در مدارس، بیشترِ مدیران و دبیران اعلام کردند که نسبت به کاربست تکنولوژی آموزشی و فاوا تمایل دارند ولی در مدارس با فقدان امکانات و زیرساخت های لازم و عدم وجود پشتیبانی فنی جهت کاربست تکنولوژی آموزشی و فاوا و حاکمیت دیدگاه سنتی در نگرش مدیران و دبیران نسبت به امر تدریس و یادگیری مواجه می باشیم. جمع بندی یافته های پژوهش حاکی از این واقعیت است که 4 گروه مولفه های مهم (انگیزشی، انسانی، زیرساخت ها و تجهیزات و امکانات فنی) همگی بر عدم کاربست تکنولوژی آموزشی و فاوا در این مدارس تاثیرگذار بوده است.

ابزار و رسانه های جدید در اختیار فراگیران دانش قرار دارند و بر هیچ کس پوشیده نیست که دانش آموزان در دوره های پیش رو علاقه فراوانی به استفاده از تکنولوژی ها به خصوص رایانه دارند. در درس حرفه و فن هم این علاقه دیده می شود (ابراهیم آبادی، 1387). هدف اساسی از انجام این پژوهش بررسی تاثیر آموزش به کمک رایانه در یادگیری درس حرفه و فن سال سوم راهنمایی می باشد.این پژوهش از روش شبه آزمایشی بهره می گیرد که از طرح پژوهشی پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل استفاده می نماید، ابزار اندازه گیری در این پژوهش عبارت بود از پرسشنامه محقق ساخته

این پژوهش با هدف مقایسه تاثیر روش آموزش همیاری(مشارکتی) با روش آموزش سنتی در پیشرفت تحصیلی دانشجویان مراکز تربیت معلم و بررسی نقش سبکهای شناختی دانشجویان بر میزان تاثیرگذاری این روشها انجام شده است.دراین پژوهش روش آموزش(همیاری و سنتی ) متغیر مستقل و پیشرفت تحصیلی متغیر وابسته و جنسیت متغیر تعدیل کننده و سبک های شناختی به عنوان متغیر مستقل شماره دو در نظر گرفته شده است.

اهداف پایان نامه زیر به قرار زیر است:1-توصیف و تحلیل نیازهای آموزشی دانش آموزان کاربر شبکه.2-تعیین اولویت ها در نیازهای تعیین شده به منظور جهت دهی صحیح به فعالیت های شبکه و رفع کاستی های موجود.3-تعیین میزان رابطه میان سبکهای شناختی، جنسیت و رشته تحصیلی دانش آموزان کاربر شبکه با نوع نیازهای آموزشی آنان در سه سطح دانش، توانش و نگرش