نام پژوهشگر: ناصر فروهی

شر و چگونگی دخول آن در قضای الهی از دیدگاه مطهری
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز 1390
  مهناز خدایی   ناصر فروهی

مسأله ی شـرّ یکی از مسائل بنـیادی در نـظامهای الـهیات به ویژه درفلسفه ی اسلامی به شمار می آید. ایـن مسـأله بـا رویکردهای گوناگون مورد توجه اندیشمندان مسلمان واقع شده است. مسأله ی شرّ، به دلیل چند تباری بودن یک بحث میان رشته ای است که بررسی و پاسخ به آن نیازمند استفاده از روش های کلامی،عقلی وفلسفی،منطقی ونقلی... می باشد. فلاسفه مسلمان بحث شر را با تحلیل مفهومی آن آغاز می نمایند، در این تحلیل نشان می دهند که شر امر عدمی اعم عدم ذات و یا عدم کمال ذات است. استادمطهری از جمله فلیسوفان معاصراست که با تأکید براهمیت مسأله، تبیین جامع از ابعاد آن ارایه داده و در بیشتر آثار فلسفی خود از نظریه نیستی انگاری شر دفاع و آن را برهانی دانسته است. این پژوهش در صدد تبیین مسأله ی شر و راه حل آن از دیدگاه شهید مطهری می باشد. او با مبنا قراردادن نظریه ی نیستی انگاری شر به تبیین نظام احسن و پاسخ به شبهه ی شر می پردازد. این مهم ترین یافته ی این پژوهش است.

بررسی تطبیقی معاد جسمانی از نظر علامه طباطبایی وخواجه نصیر
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1391
  محترم عبادی   ناصر فروهی

مسئله معاد جسمانی یکی از مسائل مهم اعتقادات اسلامی است که از دیر زمان مورد توجه حکما و متکلمان اسلامی قرار گرفته است و دربار? اثبات عقلی آن مباحث زیادی را مطرح نموده اند. عده ای از علماء اسلام اثبات عقلی آن را محال دانسته ولی به خاطر وجود آیات و روایات شرعاً آن را پذیرفتند ولی عده ای معتقدند معاد جسمانی را می توان با ادله عقلی نیز اثبات کرد. از جمله کسانی که معاد جسمانی را پذیرفتند، خواجه نصیر طوسی وعلامه طباطبایی است. لکن در نحوه آن اختلاف نظر دارند، خواجه معتقد است نفس انسان جوهر مجردی است که همیشه باقی است و با فساد بدن فنا و نابودی به آن راه پیدا نمی کند و بدن انسان نیز متشکل از اجزاء اصل و ثابتی است که همانند نفس فنا به آن راه نداردو در روز قیامت آن بخش از اجزاء ثابت و اصلی بدن به همراه نفس انسانی بازگشته و به عالم آخرت مراجعت می کند، ولی بخش فساد پذیر بدن را بازگشتی در کار نیست و علامه طباطبایی معتقد است ملحق شدن بدن به نفس در معاد و رستاخیز یک امر ضروری است و بدن مانند نفس زنده و نورانی می شود.بنابرین ابدان به نفوس ملحق می شود نه اینکه نفوس به ابدان تعلق گیرد

بررسی اصل علیت در فلسفه اسلامی با تکیه بر آثار علامه طباطبایی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1391
  سمیه بابازاده   ناصر فروهی

اصل علیت از جمله اصول مهم فلسفه است. که بسیاری از مسائل فلسفه منوط به اثبات این اصل است؛ به همین دلیل از دیر زمان توجه فلاسفه را به خود جلب کرده است. و هریک از جنبه های مختلف آن را مورد بحث و بررسی قرار داده اند. ارسطو و افلاطون نخستین کسانی بودند که به طور گسترده مفهوم علیت را در نوشته های خود مطرح کردند؛ و از میان فلاسفه ی اسلامی، ابن سینا به طور مفصل این بحث را مطرح ساخته است، در این پایان نامه تلاش می شود اصل علیت را از ابعاد مختلف با تکیه بر آثار علامه طباطبایی، مورد بحث و بررسی قرار دهیم؛ لذا بعد از طرح بحث، تعریف اصل علیت و نتایج آن، به تبیین ملاک نیازمندی معلول به علت و رابطه اصل علیت با اختیار انسان خواهیم پرداخت. برای علت و ملاک نیازمندی معلول به علت، چهار نظریه بیان شده است؛ که عبارتنداز: نظریه حسی، نظریه حدوثی، نظریه امکانی و نظریه فقروجودی؛ علامه طباطبایی ملاک نیازمندی معلول به علت را در امکان ذاتی موجودات می داند و به نظر ایشان ماهیات ممکن به جهت اینکه نسبت شان به وجود و عدم یکسان است نیازمند به علت می باشند. هرکدام از این نظریات به نحوی ابطال شدند و نظریه صدرا به عنوان کامل-ترین نظریه مورد قبول قرار گرفت.

بررسی ضرورت وحی از دیدگاه علامه طباطبایی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1392
  قادر فقیهی   حمیدرضا سروریان

فلاسفه اسلامی از طریق رهیافت اجتماعی و متکلمین اسلامی از طریق قاعده لطف به اثبات ضرورت وحی و نبوت برداخته اند و علامه در این بحث بیرو فیلسوفان است.

بررسی تطبیقی حسن و قبح عقلی از دیدگاه علامه طباطبایی و شهید مطهری
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1392
  سکینه نصیری   ناصر فروهی

نام خانوادگی: نصیری نام: سکینه عنوان: بررسی تطبیقی حسن و قبح عقلی از دیدگاه علامه طباطبائی و شهید مطهری استاد راهنما: دکتر ناصر فروهی استاد مشاور: دکتر قربانعلی کریم زاده قراملکی مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد رشته: الهیات گرایش: فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه: تبریز دانشکده: الهیات و علوم اسلامی تاریخ فارغ التحصیلی: 19/6/139 تعداد صفحه:130 کلید واژه: حسن، قبح، عقلی، شرعی، ذاتی، ادراکات اعتباری چکیده: مسئله حسن و قبح عقلی از بحث های مهم و ارزشمندی است که برای خود پایگاهی در علوم مانند علم کلام و علم اخلاق و علم اصول دارد. و از دیر زمان نحله های بسیاری مخصوصا مکاتب کلامی درباره آن سخن گفته اند، از جمله اشاعره که عقلی بودن آن را قبول ندارند و دلایلی که آنها آوردند عبارتند از اینکه اگر حسن و قبح عقلی و بدیهی بود نباید میان علم به آنها و علم به اینکه کل بزرگتر از جز است تفاوتی باشد و یا معتقدند که دروغ مصلحت آمیز که قبیح نیست و اگر حسن و قبح عقلی باشد تعیین برای خداست و گروه عدلیه که شامل معتزله و امامیه است عقلی بودن آن را قبول دارند الا اینکه امامیه احکام حسن و قبح را در عالم ربوبی جاری ندانسته اند، و دلایل معتزله بر عقلی بودن حسن و قبح اجماع عقلای بشر، انکار حسن و قبح عقلی مستلزم انکار حسن و قبح شرعی نیز است، و حسن و قبح عقلی موجب دلالت معجزه بر صدق دعوی نبوت است و اگر حسن و قبح عقلی نباشد، عکس شدن خوب و بد جایز خواهد بود و از جمله کسانی که حسن و قبح عقلی به دیدگاه آنها ورود پیدا کرد، علامه طباطبائی و شهید مطهری است که علامه به اعتباری بودن حسن و قبح اعتقاد دارد و شهید مطهری اگر چه در ظاهر به اعتباری بودن حسن و قبح معتقد است ولی در واقع این چنین نمی باشد و به عینی بودن حسن و قبح اعتقاد دارد و آثار مرتبت بر حسن و قبح عقلی عبارت است از معرفت الله یا لزوم شناخت منعم، توصیف خدا به عدل، لزوم نبوت و امامت، قبح تکلیف مالایطاق، قبح عقاب بلا بیان

بررسی تطبیقی رابطه علم و دین از دیدگاه شهید مطهری و آیت الله جوادی آملی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1392
  زینب شفوی   ناصر فروهی

رابطه علم و دین از مسائل کلامی جدید است و همواره از سوی دانشمندان و علماء مورد بحث بوده است اینکه آیا بین علم و دین رابطه ای هست یا خیر و اگر باشد چه نوع رابطه ایست؟آیا این دو مقوله باهم متعارضند یا نسبت بین آنها تباین یا تعاضد است؟و یا با یکدیگر در تعامل هستند؟ نزدشهیدمطهری علم و دین نه تنها با یکدیگر تضادی ندارند بلکه مکمل و متمم یکدیگرند بدیهی است که هیچکدام نمی توانندجانشین یکدیگرشوند تجربه های تاریخی نشان داده جدائی علم از دین خسارت های جبران ناپذیری به بار آورده است دین را باید در پرتو علم شناخت و دین در روشنائی علم از خرافات دور می ماند با دور افتادن علم از دین,دین به جمود,تعصب کور و راه به جائی نبردن تبدیل میشود.و علم بدون دین نیز مانند چراغی است در نیمه شب در دست دزد برای گزیده تر بردن کالا. نزدآیت الله جوادی آملی:نزاع علم و دین محصول تصوری ناصواب از نسبت علم و دین است و بر این اندیشه استوار است که علم نقطه مقابل دین است و می تواند آنچه را که دین می گوید نفی نماید,یا اموری وجود دارد که علم آن را اثبات و دین آن را انکار می کند اما باید دانست علم یا عقل در برابر نقل است و نه در برابر دین و خارج از قلمرو معرفت دینی بنابراین سخن از علم و دین و ترجیح یکی بر دیگری به میان نخواهد آمد.. استاد جوادی آملی با رد ادعای سکولار بودن دانش، تمام علوم را از حیث اینکه یا نقل خداوند و یا فعل خداوند را بررسی می کنند دینی می‏دانند واین شبهه که اگر علم، دینی باشد وقتی خطایی پیدا شد این خطا به دین برمی گردد، پاسخ می‎دهند که علم خطا نمی کند بلکه این عالم است که خطا می کند.

بررسی تطبیقی ضرورت دین از دیدگاه علامه جعفری و شهید مطهری
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1392
  فاطمه شیبانی فرد   ناصر فروهی

مطالعه ضرورت دین از زیر مجموع کلام جدید به شمار می رود که در دوران جدید در جهان و نیز ایران جایگاه خاصی را پیدا کرده ا ست . هر چند که در گذشته یکی از سلسله بحث های الهیات و بمعنی الاخص کلام سنتی را تشکیل می داد. این پایان نامه درصدد بحث از ضرورت دین از دیدگاه علامه جعفری و شهید مطهری است. دراین تحقیق نظر براین است که مباحثی درباره ضرورت دین و راه های مختلف اثبات آن ارائه گردد اولاً باتوجه به مجموعه آرای علامه جعفری و شهید مطهری، دین دریک نگاه کلی به آن، دارای مباحث متعددی است، ازقبیل مفهوم دین، قلمرو دین،ضرورت دین،دین با زندگی ما انسان ها چه ارتباطی دارد؟ وآیا دین چه نقشی در زندگی اجتماعی انسان دارد؟.ثانیاً روشی که برای رسیدن به این جواب ، در این تحقیق به کار گرفته شده ، روش عقلی ، یعنی استدلال های عقلی است . و گاهی از روش نقلی برای تأیید روش عقلی به کار گرفته شده است. در پایان نامه حاضر به همه این مباحث پاسخ داده شده است بدین شرح که: تعریف دین از هر دو متفکر،دین را برای رسیدن انسان به سعادت و در حیات معقول ، می دانند. حیات پس از مرگ و زندگی اجتماعی و حیات معقول ضرورت دین را می رساند. قلمرو دین ، تنها شامل زندگی اخروی و معنوی فرد نیست بلکه زندگی فردی و این دنیا راشامل می شود و در نقش دین در زندگی فردی در دو رابطه ، «دین و جهان بینی» و« دین و اخلاق» خلاصه می شود و نقش دین در زندگی اجتماعی شامل ؛«دین و حکومت»، «دین و نهاد اقتصادی» ، «دین و نهاد خانواده» ، «دین و مشارکت مردم در امور اجتماعی » و«دین و تاریخ» می شود.

بررسی تطبیقی جایگاه نفس انسان در جهان هستی از دیدگاه ابن عربی و ملاصدرا
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده الهیات 1393
  آرزو درفشی   ناصر فروهی

یکی از مسائل جذاب در حیطه نفس آدمی این است که نفس از چه جایگاهی در هستی برخوردار است ؟ خداوند چه مقام و جایگاهی برای آدمی قرار داده است ؟ با دو دید می شود به تبیین این مساله پرداخت : دید عرفانی و فلسفی که هر دو با اینکه حقیقت آدمی را به نفس او می دانند ولی به دلیل مبانی متفاوتی که دارند تصویری که از این جایگاه می دهند نیزتا حدی متفاوت است . ابن عربی نفس آدمی را نسخه الهی ، جامعیت کبری ، و در نهایت عالم صغیر می داند که با گذشتن از عوالم سه گانه وجود یعنی عالم مادیات ، عالم میانی یعنی عالم مقداری و محسوسات که عالم مثال نیز نام دارد و سومین نشئه عالم یعنی عالم صور عقلی و مثل مفارق به مرتبه ای می رسد که عنوان « حضره الخلیفه » و « مرآت الحضره الهیه » را به خود اختصاص می دهد زیرا که مظهر ذات ، به جمیع اسماء حسنی « انسان کامل است » . ولی در حکمت متعالیه گویی این دو در هم آمیخته می شوند و تفاوتها به حداقل می رسد به عبارت دیگر دیدگاه ملاصدرا در مورد نفس و جایگاه آن در نظام هستی تا حدودی بیان فلسفی دیدگاه ابن عربی می باشد ، بنابراین میتوان گفت که دیدگاه صدرالمتالهین در این مورد نوعی زمینه عرفانی داشته است ، با وجود این ، تفاوتهایی نیز بین این دو دیدگاه وجود دارد که در ضمن این پژوهش به آنها اشاره خواهد شد . لذا در ابتدا به تبیین این جایگاه در عرفان می پردازیم و به مراتبی که ابن عربی برای هستی قائل است و جایگاه آدمی در این سلسله مراتب ، و در نهایت به نظر ملاصدرا اشاره می شود که همچون پلی ارتباطی بین فلسفه و عرفان عمل می کند .

بررسی علم واجب تعالی به جزئیات از دیدگاه فخررازی و ملاصدرا
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1393
  مرتضی علوی زاده میلانی   ناصر فروهی

مسئله ی علم یکی از صفات واجب تعالی و یکی از مهمترین مسائل فلسفی و کلامی است که در آثار تمامی فلاسفه و متکلمان جایگاه ویژه ای دارد. بعضی از فلاسفه و متکلمان به طور مطلق علم را از ذات واجب تعالی نفی می کنند، و برخی دیگر علم را برای ذات او اثبات می کنند لکن بین آنها اختلافاتی وجود دارد. برخی قائل شده اند واجب تعالی تنها عالم به ذات خود است و عالم به غیر نیست. اما بیشتر قائلند که واجب تعالی عالم به ذات خود و غیر است لکن این علم به غیر بر وجه کلی است. برخی دیگر علم واجب تعالی به جزئیات را اثبات می کنند. فخر رازی با توجه به دلیل تشخص، علم واجب تعالی به جزئیات را اثبات می نماید و در حل مشکل علم واجب تعالی به جزئیات یعنی جهل و تغیر، قائل است همانطور که حقیقت علم چیزی جز نسبت و اضافه بین عالم و معلوم نیست، علم واجب تعالی نیز نوعی نسبت و اضافه بین علم او و معلوم است. بنابراین با تغیر معلول تنها آن نسبت و اضافه تغییر می کند نه اصل ذات. ملاصدرا با توجه به قاعده ی بسیط الحقیقه علم واجب تعالی به جزئیات را تبیین می کند. او با اثبات بساطت واجب تعالی به کل اشیاء بودن او می رسد و با کل اشیاء بودن واجب تعالی هیچ چیزی از علم او پوشیده نخواهد بود.

بررسی علم واجب تعالی به جزئیات از دیدگاه فخررازی و ملاصدرا
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1393
  مرتضی علوی زاده میلانی   ناصر فروهی

مسئله ی علم یکی از صفات واجب تعالی و یکی از مهمترین مسائل فلسفی و کلامی است که در آثار تمامی فلاسفه و متکلمان جایگاه ویژه ای دارد. بعضی از فلاسفه و متکلمان به طور مطلق علم را از ذات واجب تعالی نفی می کنند، و برخی دیگر علم را برای ذات او اثبات می کنند لکن بین آنها اختلافاتی وجود دارد. برخی قائل شده اند واجب تعالی تنها عالم به ذات خود است و عالم به غیر نیست. اما بیشتر قائلند که واجب تعالی عالم به ذات خود و غیر است لکن این علم به غیر بر وجه کلی است. برخی دیگر علم واجب تعالی به جزئیات را اثبات می کنند. فخر رازی با توجه به دلیل تشخص، علم واجب تعالی به جزئیات را اثبات می نماید و در حل مشکل علم واجب تعالی به جزئیات یعنی جهل و تغیر، قائل است همانطور که حقیقت علم چیزی جز نسبت و اضافه بین عالم و معلوم نیست، علم واجب تعالی نیز نوعی نسبت و اضافه بین علم او و معلوم است. بنابراین با تغیر معلول تنها آن نسبت و اضافه تغییر می کند نه اصل ذات. ملاصدرا با توجه به قاعده ی بسیط الحقیقه علم واجب تعالی به جزئیات را تبیین می کند. او با اثبات بساطت واجب تعالی به کل اشیاء بودن او می رسد و با کل اشیاء بودن واجب تعالی هیچ چیزی از علم او پوشیده نخواهد بود.

انسان شناسی از دیدگاه علامه جعفری
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1393
  منظر محمودی   ناصر فروهی

مسأل? «انسان شناسی»از قدیم الایام ذهن متفکران اسلامی و غیر اسلامی را بر خود مشغول کرده است.علامه جعفری از جمل? فلاسف? مسلمان است که به این مسأله توجهی خاص داشته است.به گونه ای که،این مسأله محور اصلی فلسف? او را تشکیل می دهد.علامه با تکیه بر آموزهای اسلامی به خصوص نهج البلاغه درصدد توصیف و تفسیر انسان و مقایس? مقام انسان در دین اسلام و مکاتب غربی که؛ انسان را محدود به خود طبیعی اش کرده اند،بر آمده است.از نظر او انسان مرکب از دو بعد( جسم و روح )است،وروح به جهت داشتن ویژگی هایش،« من »و حقیقت انسان را تشکیل می دهد.از نظر وی ،انسان موجودی است که اگر به بعد معنوی خود اهمیت بیشتری بدهد و در صدد شناخت خود عالیش برآید می تواند خود را به مقامی برساند که در عالم هستی اشرف مخلوقات باشد.وی، انسان را دارای چهار رابطه می داند، که خود شناسی رابط? مستقیمی با هر یک ازآنها دارد. انسان موجودی کمال جو است که می تواند با طی مراتب خود را به مقام «انسان کامل» برساند،اما در کنار این خصوصیات عالی و مثبت اگراو خود را اسیر «خود طبیعی»خویش قراردهد،دچار بدترین آسیبهایی مثل «تنازع در بقا»خواهد شد.

بررسی تطبیقی ماده و انرژی از دیدگاه شهید مطهری و نظریه نسبیت خاص اینشتین و اثر کازیمیر درفیزیک
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1394
  عباس مهدیه   حمیدرضا سروریان

بحث ماده و انرژی، از زمان های گذشته تا به حال یکی از مباحث مشترک بین فلسفه و فیزیک بوده است. دانشمندان علم فیزیک: مانند آلبرت انیشتن و هندریک کازیمر به بررسی و تحقیق ارائه ی نظریه در این زمینه پرداخته اند همچنین فلاسفه نیز به بررسی مفاهیمی چون ماده، انرژی، جسم تعلیمی، تجزی پذیر بودن جسم به طور متناهی یا غیر متناهی و مفاهیمی از این قبیل پرداخته اند. از جمله دانشمندان علم فلسفه که پیرامون ماده، انرژی و رابطه ی آنها با یکدیگر به بحث و اظهار نظر پرداخته است شهید مطهری است. با توجه به موضوعات مشترک تحقیقی در فیزیک و فلسفه وضرورت توجه فلسفه به فیزیک در موضوعاتی مانند ماده ،جرم و انرژی و رابطه آنها با یکدیگراز مجموعه آثار به دست آمده از شهید مطهری در باره موضوعات یاد شده استنباط می شود که برخی از رویکردهای احتمالی ایشان با نظریات البرت انیشتن و کازیمر سازگار است و برخی ناسازگار .برای نمونه در باره ارتباط ماده و انرژی از آثار شهید مطهری سه رویکرد احتمالی قابل تصور است. طبق رویکرد احتمالی اول ایشان، انرژی صورتی از حالتهای مختلف ماده است و جوهر مستقلی نخواهد بود و همان ماده یا از عوارض ماده خواهد بود که این رویکرد با نتیجه آزمایشات کازیمیر یعنی یافتن انرژی در خلاء بدون ماده متناقض و ناسازگار است. رویکرد احتمالی دوم با این بیان که انرژی و ماده هر دو به رغم جوهر بودنشان،ظهور و صورتی از یک جوهر بسیط تر از این دو دارند می تواند صحیح باشد و با نتیجه آزمایشات کازیمیر هیچ گونه تعارض و ناسازگاری ندارد.همچنین رویکرد احتمالی سوم با این بیان که ماده به خودی خود جوهر مستقلی نیست وخود از تراکم توده ی انبوهی از انرژی تشکیل شده است نیز با نتیجه آزمایشات کازیمیر هیچگونه تعارض و ناسازگاری ندارد.از سه رویکرد احتمالی ذکر شده ی شهید مطهری پیرامون رابطه ماده و انرژی رویکرد اول ایشان، طبق رابطه هم ارزی جرم و انرژی نمی تواند صحیح باشد و با رابطه هم ارزی سازگار نیست. رویکرد دوم ایشان ،تعارض و منافاتی با رابطه هم ارزی جرم و انرژی ندارد و می تواند صحیح باشد. رویکرد سوم ایشان، مبنی بر اینکه ماده مستقل نیست و خود از انرژی ساخته شده است اگر مراد این باشد که ماده در واقع از انرژی بالقوه ساخته شده است و همان انرژی بالقوه است این عبارت مطابق رابطه هم ارزی جرم و انرژی است و می تواند صحیح باشد. اما اگر مراد آن باشد که ماده در همان حال که ماده است در همان حال انرژی بالفعل است این بیان با رابطه هم ارزی جرم و انرژی در تعارض است و نمی تواند صحیح باشد.

نقد و بررسی کیفیّت جسم در معاد جسمانی در رهیافت های فلسفی و کلامی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1394
  کاظم موسوی   ناصر فروهی

با وجود اینکه مسئله معاد جسمانی مورد پذیرش اندیشمندان اسلامی است ولی مسئله کیفیت جسم در معاد جسمانی از مسائل مورد اختلاف بین آنهاست اکثر متکلمان از جمله خواجه نصیر بر این باورند که بعد از مرگِ بدن دنیوی، ومتفرق شدن اجزای این بدن، به وسیله اراده و قدرت خداوند اجزای متفرق شده جمع می گردد و بدن اخروی ساخته می شود و عود ارواح بر این ابدان صورت می گیرد، و کیفیت جسم همان کیفیت اجزای پراکنده خواهد بود. اما دیدگاه فلاسفه اسلامی از جمله ملاصدرا و علامه طباطبایی و ابن سینا و... متفاوت از دیدگاه متکلمان است، از دید حکمت متعالیه کیفیت جسم اخروی از قبیل همان کیفیت بدن دنیوی که دارای ماده و استعداد بود نیست؛ بلکه بدنی است که در برزخ جسم مثالی است، و متناسب با نشئه آخرت است و این بدن توسط نفس با کمک خیال، ابداع می گردد. در حکمت مشاء هم عقیده بر این است که بدن اُخروی از جنس اجسام فلکی بوده و دارای کیفیّات آن اجرام می باشد. و از دید علامه طباطبایی بدن اخروی همان بدنی است که از استخوان های پوسیده شکل می گردد و عود ابدان بر ارواح صورت می گیرد. در این نوشتار تلاش خواهد شد ضمن تبیین دیدگاه فلاسفه و متکلمان اسلامی دیدگاه صحیح با استناد به آیات و روایات روشن شود

مبانی، لوازم و موانع کرامت انسانی از دیدگاه علامه طباطبایی و علامه جعفری
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1394
  پروانه زینالی   حمیدرضا سروریان

تبیین کرامت انسان مبتنی بر مبانی خاص خود است که مبانی متفاوت با توجه به تفاوت هستی شناسی و انسان شناسی ، لوازم متفاوتی دارد علامه طباطبایی و علامه جعفری به عنوان دو فیلسوف الهی با استفاده از مبانی عقلانی و وحیانی به تبیین خدا محورانه از کرامت انسان قائلند که تمام کرامت انسان در ارتباط با خدا و حرکت به سوی او معنا می شود در اکثر مبانی این دو فیلسوف اشتراک دارند برخی از مهمترین این مبانی عبارتند از :دارا بودن روح الهی،خلافت الهی،اختیار، اراده و...؛روشن است که اشتراک در مبانی ، لوازم مشترکی نیز در پیش دارند.آنچه می تواند میان این دو فیلسوف در این موضوع فاصله اندازد تنها در روش تحلیل و اثبات مبانی و لوازم است. کرامت انسان مورد قبول در اندیشه این دو فیلسوف با موانعی بیرونی و درونی مواجه می شود.علامه جعفری انسان را در نایل شدن به کرامت با موانع شیطانی سه گانه ابلیس که وجودی خارجی دارد و نفس خود انسان وانسان های پلیدتر از شیطان محاصره می بیند.علامه طباطبایی نیز به این موانع اذعان دارند.

بررسی تطبیقی حقیقت ایمان از دیدگاه فخررازی و علامه طباطبایی (ره)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1394
  مریم قلی پور   ناصر فروهی

یکی از مسائل بسیار مهم کلامی که مربوط به دین می باشد، ایمان است. که هر انسانی بطور فطری در درون خود ایمان به امر ماورائی را می یابد.این مسئله از دوران گذشته تا معاصر مورد توجه بیاری از متفکران از جمله فیلسوفان و متکلمان بوده است. و همواره به دنبال پاسخ به این سوال بوده اند که حقیقت ایمان چیست؟نزد فخررازی حقیقت ایمان یکی تصدیق و معرفت قلبی، و دیگری اقرار زبانی است. وی عمل را از حوزه ایمان خارج دانسته است به این دلیل که عمل بر ایمان باعث تکرار می گردد. همچنین ایمانی را که مبتنی بر دلیل باشد را قبول دارد. علامه طباطبایی حقیقت ایمان را صرف اعتقاد نمی داند و آثار عملی را از لوازم ایمان حقیقی می داند. ایمان را عقد و حالت قلبی می داند که برای شخص مومن امنی می آورد. ایشان همچنین همواره بر این عقیده اند که هر شخص مومن بایستی از طریق برهان و دلیل ایمان را بدست آورد و از امر مذدموم تقلید در این امر که از اصول دین است، اجتناب کند.