نام پژوهشگر: احمد رهدار

آیت الله خوئی وانقلاب اسلامی ایران
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه معارف اسلامی قم - دانشکده مطالعات اسلامی 1383
  سید وحید مطهری   موسی نجفی

حضرت آیت الله العظمی سید ابوالقاسم موسوی خوئی،از علماء و مراجع بزرگ شیعه می باشند که در سلسله ی نورانی فقاهت،فرد شاخص و از چهره ها ی ممتاز جهان اسلام محسوب می گردد.تحقیق حاضر تلاشی است درجهت تبیین شخصیت و فعالیت های مختلف آیت الله خوئی،روند مبارزات و فعالیت های سیاسی وی که در ادوار مختلف تاریخی به خصوص در جریان مبارزات مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره) علیه رژیم ستمشاهی صورت گرفته است.آیت الله خوئی در دوران عمر پربرکت خویش نظاره گر دو دسته از رویدادهای اجتماعی-سیاسی بود.یک دسته حوادثی که در داخل کشور عراق(دوره عثمانی، دوران سلطه ی انگلیس، دوره حکومت سلطنتی، دوره جمهوری و حزب بعث) رخ داد،و آیت الله خوئی از بدو ورود به نجف اشرف تا پایان عمر با آن وقایع روبرو بود. دسته ای دیگر.....

اجتهاد شیعی و انقلاب اسلامی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه معارف اسلامی قم - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1389
  اسماعیل فییضی وش   داود مهدوی زادگان

چکیده کلید واژه ها: اجتهاد، انقلاب، مکتب، رهبری، مردم. پژوهش حاضر، در پی پاسخگویی به این سوال است: اجتهاد شیعی چه نقشی در پیروزی انقلاب اسلامی داشته است؟ در پاسخ به این سوال این فرضیه مطرح گردید که انقلاب اسلامی که مانند همه انقلاب های دارای سه رکن اساسی (مکتب، رهبری، مردم) است در سایه اجتهاد شیعی بارورشده است. به عبارت دیگر اجتهاد شیعی تأمین کننده و رشد دهنده سه رکن انقلاب بوده است ویژگی هایی همانند عقل گرایی، پویایی و شرط زنده بودن اجتهاد، اجتهاد شیعی را در ساختن مکتب انقلاب از طرفی، تکوین رهبری و ظهور امام خمینی از طرف دیگر و تبدیل مردم از یک توده بی شکل به یک ملت وامت واحده و در نتیجه تأمین کننده پشتوانه مردمی انقلاب اسلامی، نقش اساسی را ایفا کرده است. در این پژوهش نقش اجتهاد شیعی در تبدیل مذهب شیعه به مکتب انقلاب، تکوین رهبری انقلاب و تکوین ملت به ترتیب در سه فصل مورد بررسی قرار گرفته و به این نتیجه منجر شده که اجتهاد شیعی عامل اساسی در تکوین و هماهنگ نمودن ارکان انقلاب اسلامی و در نتیجه پیروزی آن بوده است.

بررسی تطبیقی مبانی فقه سیاسی مکتب قم و نجف «با تأکید بر اندیشه های حضرت امام(ره) و آیت الله خوئی(ره)»
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه سیستان و بلوچستان 1390
  منصوره خسروی   امیر حمزه سالارزایی

این پژوهش، موضوع: «بررسی تطبیقی مبانی فقه سیاسی مکتب قم و نجف، با تأکید بر اندیشه های حضرت امام (ره) و آیت الله خوئی (ره)» را با ابزار کتابخانه ای و استفاده از کتابخانه های دیجیتالی و بیان توصیفی- تحلیلی داده ها مورد بررسی قرار می دهد. پرسش اصلی عبارت است از: «کدام یک از دو رویکرد نظارتی و ولایتی با رسالت فقه اسلامی سازگارتر و با چشم انداز جوامع اسلامی و تمدن بشری کارآمد تر می باشد؟». فرضیه این تحقیق عبارت است از: «اثبات سازگاری رسالت فقه اسلامی و اقتضاء چشم انداز جوامع اسلامی و پویائی فقه سیاسی با رویکرد ولایتی» فقه سیاسی شیعه ـ که مجموعه احکام اسلامی ناظر به رفتار سیاسی مکلفان می باشد ـ در طول تاریخ اسلام مراحل مختلفی داشته است، به گونه ای که می توان گفت از غیبت امام زمان (عج) تا عصر صفویه «گزاره سیاسی» و از آن زمان تا عصر انقلاب اسلامی «تئوری سیاسی» و در آخرین مرحله خود، «نظام سیاسی» را تولید کرده است. مهم ترین تئوری های فقه سیاسی تشیع عبارتند از: الف) تئوری «نظارت فقیه» که دارای قدمتی طولانی، قائلانی زیاد و حضوری گسترده و بیش تر ناظر به شرایط «قدر مقدور» بوده و نماینده شاخص آن در دوره معاصر آیت الله خوئی (ره) با «رویکردی نص گرا» و مبنای دین شناختی «حداقلی» می باشد؛ ب) تئوری «ولایت فقیه» که دارای قدمتی قابل ملاحظه، قائلانی مشهور و حضوری کارآمد و بیش تر ناظر به شرایط «قدر مطلوب» بوده و نماینده شاخص آن در دوره معاصر حضرت امام (ره) با رویکردی «عقل گرا» و مبنای دین شناختی «حداکثری» می باشد؛ ج) تئوری «وکالت فقیه» که دارای قدمتی کم، قائلانی اندک و خاستگاهی غیراسلامی (غربی) و ناظر به شرایط انفعال نظری ـ عملی جهان اسلام نسبت به مدرنیته بوده و نماینده شاخص آن در طول حیات کوتاهش، جریان موسوم به «روشن فکری دینی» با رویکردی «نسبی گرا» و مبنای دین شناختی «سکولار» می باشد. در مقایسه میان این تئوری ها، چنین به نظر می رسد در حالی که تئوری های اول و دوم در طول یک دیگر و در تباین با تئوری سوم می باشند، ظرفیت های تئوری دوم برای فراروی از وضع موجود و نیل به «نظام سیاسی اسلامی» و نهایتاً ایجاد «تمدن اسلامی» به مراتب بیش تر از تئوری نخست می باشد. هم چنان که بسط منطقی تئوری سوم، به تحقق نظام و تمدنی هم سو با ظرفیت های خاستگاه غربی اش و در تضاد با چشم انداز فقه سیاسی تشیع و آرمان غایی آن خواهد انجامید. از این رو، تئوری ولایت فقیه ـ که با پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس جمهوری اسلامی در قامت یک « نظام» ظهور یافته ـ به مثابه متکامل ترین تئوری فقه سیاسی شیعه تاکنون بوده و چشم انداز فقه سیاسی شیعه ناگزیر باید هم سو با ـ و مبتنی بر ـ آن باشد.

گام های تئوریک شیعه برای گذار از حاشیه به هسته قدرت سیاسی (با تأکید بر ایران اسلامی)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی 1392
  احمد رهدار   داوود مهدوی زادگان

تاریخ، بستر تجلی اراده الهی است و از این روی، بازیگران اصلی اش، رسولان او هستند. مدیریت تاریخ توسط انبیاء الهی و بر اساس شرایع آسمانی و پس از آن ها توسط اوصیای معصوم صورت می گیرد. بر این اساس، هر فرد و جریانی که به خط نبوت و خط امامت نزدیک تر باشد، سهم بیش تری در مدیریت و تصرف تاریخ خواهد داشت. در تاریخ اسلام، تشیع اثنی عشری به دلیل این که شریعتِ آخرین را بر پایه تفسیر و تبیین امامان معصومی که جانشینان بر حق پیامبر آخرالزمان هستند، عمل می کند، بیش ترین امکان را در تصرف تاریخ داشته است. با نگاهی پسینی به تاریخ اسلام درمی یابیم که زمان هرچه به جلو آمده، حتی اگر «اسم» تشیع به کتم رفته، «رسم» آن حاکم شده است. این پژوهش تلاش کرده تا فرایند حاکم شدن تدریجی تشیع در تاریخ از طریق تصرف نظری آن در تسنن را در سه حوزه سیاست، فقه و عرفان ـ که در مجموع باعث شدند تا تشیع از حاشیه به هسته قدرت سیاسی راه یابد ـ نشان دهد. در حوزه سیاست، «خلافت» به مثابه قائمه مهم اهل سنت، در تئوری پردازی برخی از نظریه پردازان شیعی از جمله فارابی، فردوسی و... ـ البته به ضمیمه نظریه پردازی برخی از تئوری پردازان سنّی از جمله خنجی و... ـ به نفع سلطان و علما (فقیهان) به «حاشیه» رفت و در نهایت، در اوایل قرن بیستم، توسط آتاتورک به طور رسمی و برای همیشه از درون نظام سیاسی اهل سنت «حذف» شد. در حوزه فقه، پس از آن که تدوین و تبویب فقه شیعی در مکاتب محدثین قمی و بغداد صورت گرفت، در مکاتب حله و جبل عامل تلاش شد تا سیطره تبویبی فقه تسنن از سر فقه تشیع برداشته شود و سیاست شیعی در درون فقه آن اشراب شود. هم چنان که در مکاتب اصفهان، عتبات عالیات و قم تلاش شد تا به ترتیب، تئوری، حکومت و نظام سیاسی با محوریت اندیشه شیعی تأسیس شود. در مجموع می توان گفت، فقه شیعه با پشت سر گذاشتن تدریجیِ سه مرحله متمایز تولید «گزاره» سیاسی، «تئوری» سیاسی و «نظام» سیاسی، فرایند گذار تشیع از تسنن را تسهیل کرده است. در حوزه عرفان، پس از آن که تشیع به ضرورت خفقان دستگاه سیاسی راه ورود به دالان تصوف سنّی را برگزید، کم کم تصرف خود در آن را آغاز نمود. نخستین تصرف شیعی در تصوف سنّی مربوط به زمانی می شود که بیرونی ترین لایه های اجتماعی آن یعنی جریان «فتوت» ناگزیر شد تا حضرت علی (ع) را به عنوان سرسلسله تبار خود معرفی کند. تصرف مذکور تا بدان جا ادامه یافت که از حوزه عرفان عملی فراتر رفته و در قرن هشتم، توسط سید حیدر آملی، تراث عرفان نظری تسنن در ذیل و در خدمت عالم تشیع قرار گرفت و نهایتاً تمامی ظرفیت های مثبت تصوف سنی به نفع عرفان شیعی مصادره شد به گونه ای که به ویژه در زمان صفویه، تصوف سنّی جای خود را به تفقه شیعی داد. از زمان صفویه تاکنون، عرفان شیعی در غیاب نشاط تصوف سنّی، هم در حوزه نظر (مکتب نجف) و هم در حوزه عمل (مکتب تهران) از سطح به عمق و از اجمال به تفصیل درآمده است.

اسلام و مدرنیته از دیدگاه جنبش های اسلامی دهه اخیر
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده علوم سیاسی و اجتماعی 1393
  راضیه قاسمی فیروزآبادی   غلامرضا بهروزی لک

ارتباط میان جوامع اسلامی و غربی در دوران پیشامدرن به گونه ای بوده است که هر کدام از آن ها نسبتاً مستقل و بدون تأثیر پذیری فرهنگی از هم، به حیات خود ادامه می داده اند. اما طی قرون اخیر به دلیل تغییر شرایط، ارتباط جوامع مذکور ـ که دارای نظام های ارزشی متفاوت و بلکه متضادی هستند ـ از نظر کمی و کیفی تغییر کرده و به میزان تشدید ارتباط، تعارض ها و تضادهای ناشی از نظام های ارزشی متفاوت و متضاد نیز بیش تر شده و نهایتاً منجر به غلبه نسبی نظام ارزشی غرب بر جوامع اسلامی شد. عکس العمل جوامع اسلامی به این فشار، متفاوت و در بسیاری موارد، اعتراض بود که نحوه آن در دوره¬های مختلف، متفاوت بوده است. اعتراض در ابتدا توسط نخبگان و نهایتاً در دهه¬های گذشته توسط توده های مردمی علیه نظام ارزشی غرب صورت گرفت که جنبش های اسلامی، جریان های حامل این اعتراض توده ای به غرب هستند. از طرفی به علت اینکه چالش اسلام با مدرنیته و مدرنیسم یک چالش جهان بینانه بود، روند اصلاح گرایانه متأثر از مدرنیته غربی که اندیشمندان مسلمان به عنوان راه حل برای جبران عقب ماندگی جوامع خود، مطرح می-کردند؛ در دهه¬های اخیر جهت گیری غالب این جنبش ها سمت و سویی احیاگرایانه با گذار از مدرنیته غرب به سمت افق اسلامی بود.