نام پژوهشگر: میثم رحیمی

جایگاه خاورمیانه در سیاست خارجی امریکا در قرن 21(2010-2000)با تأکید بر حادثه 11سپتامبر
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی 1389
  میثم رحیمی   جلال دهقانی فیروزآبادی

چکیده حادثه 11سپتامبر فرصت بی نظیری را در اختیار ایالات متحده قرار داد تا به پی ریزی نظم نوین جهانی خود و معماری نظم مطلوب جهانی همت گمارد. متعاقب حمله به برج های سازمان تجارت جهانی در 11 سپتامبر 2001، سیاست خارجی ایالات متحده دچار چرخشی اساسی از راهبرد بازدارندگی(1990-1945) و ابهام راهبردی (1990-2001) به راهبرد حمله پیش دستانه و جنگ پیش گیرانه گردیده است. در بررسی سوال اصلی پژوهش حاضر مبنی بر این که جایگاه خاورمیانه پس از حادثه 11سپتامبر چه تغییری در سیاست خارجی آمریکا داشته است، این فرضیه مطرح می شود که حادثه 11سپتامبر موجب شد تا آمریکا در چارچوب سیاست خارجی تهاجمی خود، خاورمیانه را با هدف مبارزه با تروریسم و مهار ایران در مرکز سیاست خارجی خود قرار دهد. این پژوهش بر مبنای این فرضیه نتیجه می گیرد که حادثه 11سپتامبر بستر گفتمانی لازم را برای تغییر در سیاست خارجی آمریکا پدید آورد و تروریسم از جمله مفاهیمی است که رهبران ایالات متحده امریکا با تکیه بر آن توانستند سیاست خارجی خود را تغییر دهند. خاورمیانه مرکز ثقل این تغییر در سیاست خارجی شده است و با توجه به نظریه رئالیسم تهاجمی که رویکرد نومحافظه کاران است و همچنین آموزه جنگ پیشگیرانه در این برهه زمانی، حضور مستقیم نظامی در منطقه در دستور کار قرار گرفت. در این بین، صلح خاورمیانه و حل منازعه اسرائیل و فلسطین و همچنین مهار ایران در منطقه از جمله اهداف اساسی آمریکا و مقدمه ای برای تحقق سایر اهداف در خاورمیانه است.

تجزیه و تحلیل اثر گذاری بحران مالی شرق آسیا و بحران مالی جهانی بر بخش های مختلف اقتصادی کشورهای منا(1990-2009)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده اقتصاد و علوم اداری 1391
  میثم رحیمی   مرتضی سامتی

ادغام روزافزون اقتصاد کشورهای جهان در پرتو پدیده جهانی شدن هم فرصت ها و هم تهدیدهای بی شماری را فراروی توسعه کشورها قرار داد. یکی از ابعاد مهم پدیده مذکور، به وجود آمدن بحران های مالی و گاهی سرایت آن به کشورهای دیگر است که رشد اقتصادی کشورها را تحت تاثیر خود قرار می دهد. هر ساله بحران های مالی کوچک و بزرگ به دلایلی در بین کشورها اتفاق می افتد، اما فقط تعداد محدودی از آن ها توانایی سرایت به کشورها و اقتصادهای دیگر را پیدا می کنند. دو مورد از این بحران های مالی بزرگ، بحران مالی شرق آسیا در سال 1997 بود که از کشور تایلند شروع شد و بقیه کشورهای جنوب شرق آسیا را درگیر این شوک کرد و دیگری بحران مالی جهانی بود که ریشه های آن را می توان از اتفاق حمله به برج های دوقلوی آمریکا در سال 2001 و بدبینی سرمایه گذاران به شرایط اقتصادی بعد از آن جست. با پدیدآمدن این بحران ها کشورهای زیادی به خاطر ادغام در بازارهای مالی جهانی از این پدیده تحت تأثیر قرار گرفتند و آسیب دیدند. سوالی که این مطالعه در پی پاسخگویی به آن برآمده است، این است که آیا این دو بحران رشد بخش های اقتصادی کشورهای منطقه اقتصادی منا تحت تأثیر قرار داده واین که مکانیزم های انتقال به این کشورها کدام بوده است؟ برای پاسخگویی به هدف مورد نظر، 9 کشور در حال توسعه منطقه اقتصادی منا به عنوان نمونه انتخاب شده است تا طی دوره 1990-2009 به بررسی اثر بحران مالی و مکانیزم های سرایت بحران پرداخته شود. از آنجا که متغیرهایی نظیر سرمایه-گذاری مستقیم خارجی، نسبت آزادی اقتصادی بین کشورها و وجوه انتقالی نیروی کار توانایی سرایت و انتقال بحران را از طریق پیوندهای (پایه ای- واقعی) به بخش واقعی اقتصاد کشورهای دیگر را دارند، به عنوان متغیرهای مستقل و مکانیزم های انتقال بحران در نظر گرفته شده اند. بحران مالی نیز در قالب یک شاخص شامل دو قسمت در نظر گرفته شده است، به طوری که سال های همراه با بحران برابر با یک و سال های غیر بحرانی برابر با صفراست. با توجه به ساختار مدل و همچنین شکل متغیر وابسته، از تکنیک اقتصاد سنجی داده های تابلویی برای برآورد مدل های مورد مطالعه استفاده شده است. نتایج برآوردی نشان دهنده ی این است که هیچ کدام از رشد بخش های اقتصادی صنعت، خدمات وکشاورزی کشورهای منا از بحران مالی 1997 شرق آسیا متضرر نشده اند اما در سوی دیگر بحران مالی جهانی به بخش تولید سرایت کرده و رشد آن را تحت تأثیر خود قرار دهد. اثر سایر متغیرهای توضیحی از جمله نسبت آزادی و سرمایه گذاری مستقیم خارجی بر رشد اقتصادی مثبت است.

دانش زبانی قانون محور در برابر دانش زبانی الگو محور: وضعیت ساختارهای وجودی مثبت و منفی و غیر مفعولی در زبان بینابین فارسی زبانان فراگیر زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده زبانهای خارجی 1392
  میثم رحیمی   منیژه یوحنایی

این مطالعه یک مطالعه مقطعی یا عرضی (cross-sectional) بود که زبان آموزان را در مراحل پیشرفتی به منظور یافتن اینکه تا چه حد زبان آموزان فارسی زبان زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم و انگلیسی زبان ها از نظر دانش زبانی آنها در مورد ساختار "there" پوچ واژه وجودی با یکدیگر تطابق دارند، دنبال کرد. به این منظور، 70 نفر شرکت کننده بر اساس عملکرد آنها در آزمون تعیین سطح آکسفورد (opt) در سطوح مختلف دانش گرامری زبان دوم قرار گرفتند. یک آزمون مقبولیت 100 سوالی و یک آزمون جملات غیر مفعولی بی متن 20 سوالی به منظور دست یابی به بینشی نسبت به وضعیت توانش زبان آموزان در مراحل مختلف فراگیری در مطالعه حاضر طراحی شد و سپس روایی آن مورد سنجش قرار گرفت. در نهایت تعداد فراگیرانی که در هر سه تست شرکت کرده بودند به 14 نفر در سطح مبتدی، 13 نفر در سطح متوسط رو به پایین، 13 نفر در سطح متوسط رو به بالا، 15 نفر در سطح بالا و 10 نفر در سطح پیشرفته رسیدند. علاوه بر این، 10 نفر انگلیسی زبان نیز به عنوان گروه معیار در این مطالعه حاضر بودند. از آنجاییکه در این مطالعه 6 گروه شرکت کننده و یک متغیر مستقل وجود داشت، از فرمول آماری one-way anova و tukey test جهت بررسی میزان تفاوت عملکرد گروه ها استفاده شد. نتایج بررسی ها نشان داد که در حالی که میانگین عملکرد گروه های متوسط رو به بالا، بالا و پیشرفته و گاهی متوسط رو به پایین در مورد جملات "there" پوچ واژه وجودی با فعل بودن و عبارت های وابسته نامعین مختلف به میانگین عملکرد انگلیسی زبانان نزدیک است، تفاوت میانگین عملکرد گروه های مبتدی و گاهی متوسط رو به پایین با میانگین عملکرد انگلیسی زبانان در این مورد معنادار می باشد. تحلیل آماری عملکرد شرکت کنندگان در مورد جملات "there" پوچ واژه وجودی با فعل بودن و گروه های مختلف عبارت های وابسته معین نشان داد که گروه های متوسط رو به بالا، بالا و پیشرفته تاثیر معرفگی را در ساختار "there" پوچ واژه وجودی فرا گرفته اند. نتایج به دست آمده در فوق حاکی بر این هستند که پردازش زبانی فراگیران در مورد ساختار "there" پوچ واژه وجودی با فعل بودن در گروه های مبتدی و متوسط رو به پایین تنها بر اساس دانش آنها از الگو “there + to be”، در گروه های بالا و پیشرفته بر اساس قانون تاثیر معرفگی و در گروه متوسط رو به بالا بر اساس ترکیبی از هر دو می باشد. در مورد جملات "there" پوچ واژه وجودی با افعال بی مفعولی و عبارت های وابسته نامعین، عملکرد شرکت کنندگان در گروه های بالا (43%)، پیشرفته (32%) و انگلیسی زبانان (26%) به طور غیر منتظره ای پایین بود.

بررسی میزان کادمیم و توزیع شکل های آن در سری خاک های غالب تحت کشت گندم در استان همدان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بوعلی سینا - دانشکده علوم کشاورزی 1392
  میثم رحیمی   قاسم رحیمی

امروزه باتوجه به رشد روز افزون جمعیت نیاز به محیط زیستی سالم و به دور از آلودگی¬ها بیش از پیش مشهود است و هرگونه تلاش در جهت مهار آلوده کننده¬های محیط زیست از مهمترین فعالیت¬های انسان امروز محسوب می¬شود. در حال حاضر در اکثر محصولات کشاورزی از جمله گندم تجمع آلاینده هایی نظیر کادمیم به دلیل استمرار مصرف نامتعادل کودها که از دید مصرف کنندگان به دور مانده، بسیار بیشتر از حد مجاز است. در بین فلزات سنگین به کادمیم توجه ویژه¬ای شده است، زیرا به راحتی به وسیله ریشه گیاه جذب می شود وسمیت آن تا20 برابر بیشتر از سایر فلزات است. به منظور بررسی وضعیت کادمیم در اراضی تحت کشت گندم دراستان همدان تعداد 105 نمونه خاک از عمق 0-30 سانتیمتری برداشته شد.همچنین به منظور اندازه گیری کادمیم در گندم 24 نمونه گندم شامل ریشه،ساقه و دانه از کشت زارهای استان برداشت شد. جهت ارتباط بین مقدار مصرف کود شیمیایی و میزان کادمیم مقدار فسفر نیز در نمونه¬های خاک اندازه¬گیری شد. میانگین کادمیم قابل جذب در سه کاربری دیم، آبی و شاهد به ترتیب برابر 154/0، 18/0، 08/0 میلی-گرم در کیلوگرم بود و مقدار کادمیم کل هم به ترتیب برابر 9/1، 22/2، 5/1 میلی¬گرم در کیلوگرم به دست آمد که نتایج نشان داد مقدار کادمیم قابل جذب و کل در اراضی آبی و دیم بیشتر از مقدار کادمیم در اراضی شاهد بود. همچنین مقدار کادمیم در جزءهای مختلف در خاک اندازه گیری شد که بیشترین مقدار به ترتیب در جزء باقی¬ماند، جزء¬کربناتی، جرءآلی و محلول وتبادلی بود. مقدار کادمیم در سه قسمت ریشه، ساقه و دانه در گیاه گندم هم اندازه گیری شد که به ترتیب برابر 08/1، 65/0، 91/0 میلی¬گرم در کیلوگرم بود. اندازه گیری کادمیم دراراضی نشان داد که مقدار این عنصر در اراضی تحت کشت گندم هم درخاک و هم در اندام¬های گیاه گندم بیشتر از حد مجاز بود. نتایج نشان داد میزان ورود عنصر کادمیم به بدن کودکان بیشتر از بزرگسالان و سالخوردگان بود . همچنین نتایج نشان داد که مقدار ورود کادمیم از طریق مصرف گندم در کودکان بیشتر از مقدار rfd (حداکثر غلظتی از عنصر که برای موجودات مشکلی ایجاد نکند) بود ولی در دو گروه سنی بزرگسالان و سالخوردگان کمتراز مقدار rfd بود.