نام پژوهشگر: مرجان شفیعی

بررسی ارتباط میان عوامل روانشناختی توانمندسازی کارکنان با عملکرد سازمانی در شرکت خدماتی کالای شهروند
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده مدیریت 1392
  مرجان شفیعی   عباس صالح اردستانی

دوره کنونی حیات بشری با تحولات و دگرگونی های شگفت انگیز و معجزه آسایی همراه می باشد.سازمانها به عنوان زیرمجموعه ای از حیات انسانی و سیستم های باز متأثر از این تغییروتحولات می باشند. آنها برای بقاء و بالندگی، خود را در رویارویی با این تحولات عظیم آماده می نمایند، در غیراینصورت از گردونه دنیای رقابت خارج می شوند. منظور از این آمادگی، آمادگی فناوری و تجهیزاتی نیست بلکه کارکنان را که سرمایه اصلی وارزشمند سازمان هستند آماده می نمایند. روانشناسان سازمانی برای مواجه شدن مدیران و سازمانها با چنین چالش هایی ایجاد و توسعه فرهنگ توانمندسازی نیروی انسانی را پیشنهاد می کنند. توانمندسازی فرآیند نیل به بهبود مستمردر عملکرد سازمان از طریق توسعه تواناییهای افراد وتیم ها در حوزه ها و وظایفی که در عملکرد آنها و عملکرد کلی سازمان اثر می گذارد، می باشد.تحقیق پیش رو یک تحقیق زمینه یابی و کاربردی است که هدف آن بررسی ارتباط میان عوامل روانشناختی توانمندسازی کارکنان و عملکردسازمانی در شرکت خدماتی کالای شهروند می باشد. چارچوب نظری تحقیق برمبنای مدل اسپریترز ومیشرا درسال 1992می باشدو در راستای مدل تحقیق پنج فرضیه طراحی گردیده است.جامعه هدف تحقیق ،پرسنل ستادی شرکت شهروند می باشد وبرای جمع آوری داده های اولیه از پرسشنامه استفاده شده است. 297نفرازپرسنل ستادی شرکت شهروند از طریق نمونه گیری تصادفی ساده مورد پرسش واقع شدند. پس از جمع آوری داده ها، فرضیه ها از طریق آزمون همبستگی اسپیرمن و آزمون tstudent مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج بررسی ها با استفاده از آزمون همبستگی اسپیرمن نشان داد بین عوامل روانشناختی توانمندسازی(احساس معنی داربودن،احساس شایستگی،احساس موثربودن،داشتن اعتماد به همکاران و احساس داشتن حق انتخاب) و عملکردسازمانی در شرکت خدماتی کالای شهروند ارتباط معنی دار و مثبتی وجود دارد و با توجه به نتایج این مطالعه و رتبه بندی به عمل آمده از آنجایی که دو عامل روانشناختی توانمندسازی(احساس داشتن حق انتخاب و احساس داشتن اعتماد به همکاران) دارای پایین ترین رتبه درمیان دیگر عوامل بوده اند پیشنهاد می گردد به تقویت این دو عامل در شرکت مذکور توجه خاص مبذول گردد.

بررسی مقایسه ای نقاشی خانواده و نقاشی خانه-درخت-آدم در 2 گروه کودکان دارای والدین معتاد و عادی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی 1391
  مرجان شفیعی   حسین سلیمی

پژوهش حاضر به منظور مقایسه نتایج آزمون ترسیم خانواده و آزمون ترسیم خانه-درخت-آدم،در دو گروه کودکان 5-12 ساله ی شهر تهران که دارای والدین معتاد و غیرمعتاد بودند، صورت گرفته است. روش: 100 کودک 5 تا 12 ساله،شامل 50 کودک دارای والدین معتاد و 50 کودک دارای والدین غیرمعتاد،مورد مطالعه قرار گرفتند.50 کودک دارای والدین غیر معتاد از مهدهای کودک و مدارس و 50 کودک دارای والدین معتاد از والدینی که برای درمان اعتیاد به مراکز ترک اعتیاد سرپایی مراجعه نموده بودند،هردو گروه از طریق نمونه گیری خوشه ای تصادفی،انتخاب شدند.آزمودنی ها توسط آزمون ترسیم خانواده و ترسیم خانه-درخت-آدم،مورد سنجش قرار گرفتند.نتایج با استفاده از شاخص های توصیفی(جداول توزیع فراوانی و فراوانی درصدی، میانگین، انحراف معیار) و برای آزمودن فرضیه های پژوهش از آزمون های t گروه های مستقل، خی دو دوراهه و u- مان ویتنی،مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: با استفاده از روش t برای گروه های مستقل با درجه آزادی 98 در سطح (001p<0.) مشخص شد که میزان شاخص های ترسیمی در نقاشی های خانه-درخت-آدم کودکان دارای والد معتاد بیشتر است: با درجه آزادی 98 در سطح (050p<0.) مشخص شد که میزان افسردگی و نشانه های اضطراب در نقاشی های کودکان دارای والد معتادبیشتر است. با درجه آزادی 98 در سطح (032p<0.) این نتیجه بدست آمد که عزت نفس در نقاشی های کودکان دارای والد معتاد پایین تر بود. اما فرضیه ها در مورد تفاوت پرخاشگری و مشکلات ارتباطی در این گروه معنادار نشدند.همچنین میزان شاخص های ترسیمی در نقاشی های خانواده کودکان دارای والد معتاد بیشتر است: با درجه آزادی 98 در سطح (050p<0.) مشخص شد که نا ارزنده سازی در نقاشی های کودکان دارای والد معتادبیشتر است.با استفاده از روش خی2 دوراهه با درجه آزادی 2 در سطح (004p<0.)،مشخص شدکودکان دارای والد معتاد کمتر در ناحیه ی پایین صفحه، نقاشی خود را ترسیم نموده اند.همچنین با استفاده از روش خی2 دوراهه با درجه آزادی 1 در سطح (037p<0.) شروع ترسیم از ناحیه ی چپ کاغذ، در نقاشی های کودکان دارای والد معتاد کمتر بود.اما فرضیه ها در مورد تفاوت استفاده از نمادها،ارزنده سازی کمتر در این گروه معنادار نشدند. نتیجه گیری: کودکان دارای والدین معتاد در مقایسه با کودکان دارای والدین غیرمعتاد،نمرات بالاتری را در میزان شاخص های ترسیمی از جمله افسردگی و نشانه های اضطراب وضعف عزت نفس و همچنین ناارزنده سازی و شروع نقاشی ازسمت راست به چپ کاغذ ،بدست آورده اند، و این بدان معناست که این دو ابزار می تواند برای تشخیص در دوره ی کودکی مورد استفاده قرار گیرند.