نام پژوهشگر: حاتم قادری

نسبت اندیشه شریعتی و مارکوزه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1387
  مخمدمهدی محمدی   عباس منوچهری

با بررسی اندیشه های شریعتی ونقدی که نسبت به سنت و مدرنیته دارد می توان مشابهت هایی را میان اندیشه های انتقادی نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت با تأکید بر مارکوزه و انتقادهای شریعتی از غرب را مشاهده کرد.شرعتی و مارکوزه در مباحث نقد خود مفاهیمی چون خرد ابزاری و الیناسیون یا به تعبیری از خوبیگانگی بکار می برند . هرچند این دو اندیشمند تعابیری که در این مفاهمی بکار می برند یکسان است ولی باید توجه داشت که هریک در دو دستگاه معرفتی متفاوت به آن می پردازند بدین معنی که در دستگاه معرفتی مارکوزه ما با نقد این مفاهیم به انسان خود بنیاد کانتی می رسیم که می خواهد خود حاکم بر سرنوشت خویش شود .ولی در دستگاه معرفتی شریعتی گرچه به حاکم بودن برسرنوشت خویش تاکید دارد ولی این انسان در بستر دین به آرمان خویش و رهایی می رسد

استلزامات سیاسی اندیشه داریوش شایگان(با توجه به تحول در نظریه هویتی او)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1389
  سلیمان ملکشاهی   سید علیرضا حسینی بهشتی

آنچه که در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفته است، ارزیابی تحول در اندیشه داریوش شایگان و به ویژه نظریه هویتی وی و همچنین بررسی ارتباط و نسبت میان این نظریه هویتی (البته با درنظر گرفتن تحول صورت گرفته در آن ) با اندیشه و نظام سیاسی لیبرال دموکراسی است. نتیجه به دست آمده حاکی از تحول در نظریه هویتی شایگان از نگرش به خویشتن و شرق گرایی به سوی مدرنیته و غرب گرایی است که در زمینه امر سیاسی با دو تابع متفاوت مواجه گشته است. سنت گرایی اولیه شایگان متقدم را به سوی تجویز نظامات سیاسی سنت گرا و برحذر داشتن مردمان آسیایی از توجه به سیستمهای سیاسی نوین غربی رهنمون می گردد. اما غرب گرایی دوره دوم به طور مشخص شایگان متأخر را به سوی تشویق و ترویج اندیشه های نوین سیاسی غرب و تجویز نظامات سیاسی نوین روانه می سازد. از این رو می توان چنین گفت که اندیشه های شایگان متقدم بسیار دور از مسیر «لیبرال دموکراسی» است. اما اندیشه های شایگان متأخر به طور مشخص در راستای ترویج چنان نظام سیاسی ای قرار می گیرد.

سنجش استلزامات تبعیت فلسفه سیاسی از فلسفه نظری در اندیشه فارابی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1389
  رضا اکبری نوری   حاتم قادری

چکیده: پرسشی که این رساله با آن مواجه است بررسی نسبت فلسفه سیاسی فارابی با فلسفه نظری اوست. هم چنین بررسی این نکته که این نسبت چه تاثیری را بر شکل گیری و ساختار و محتوای فلسفه سیاسی فارابی به جا گذاشته است. در بررسی های صورت گرفته در این رساله با ابتناء به مبحث "قیاس" به عنوان مبانی نظری بحث و با اتکا به مفهوم "نقل" به معنای "انتقال" در منطق فارابی و هم چنین با استفاده از تحلیل محتوای آثار او مشخص شد که فلسفه سیاسی فارابی به تبعیت از فلسفه نظری او شکل گرفته است. لیکن این تنها یک نسبت ساده نیست و فلسفه نظری که در فلسفه سیاسی فارابی تولید شده است استلزاماتی را به همراه داشته که تاثیر زیادی را بر فلسفه سیاسی فارابی به جا گذاشته است. از جمله این استلزامات که به عنوان یکی از پایه ای ترین آن ها نیز می تواند باشد عدم نیاز به سنجش مجدد گزاره های مندرج در فلسفه سیاسی فارابی است. به این معنا، از آن جا که فارابی گزاره های فلسفه سیاسی خود را از فلسفه نظری منتقل کرده است، لذا مبنا و معیار سنجش گزاره های مذکور را نیز در فلسفه نظری قرار داده است. بنابراین در این انتقال فارابی دیگر نیازی به سنجش مجدد گزاره های منتقل شده از فلسفه نظری به فلسفه سیاسی ندیده است.

سویه سیاسی مواجهه خود و دیگری در ادبیات داستانی دهه چهل جلال آل احمد
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1390
  گیتی پورزکی کلویر   عباس منوچهری

هدف: هدف از نگارش این رساله آن بوده است که به بحث مواجهه خود ایرانی با غیر خویش بپردازد. بنا به نظریات اخیر که در این پژوهش نیز از آنها استفاده شده است، غیر می تواند صورت های متفاوتی داشته باشد . لذا خود نیز در مواجهه با این اغیار نمی تواند ثبات و انسجام بنیادی داشته باشد. تعریف "خود" از خود در مواجهه با صور متفاوت غیر دچار تغییر می شود. هدف این رساله این بوده است که از طریق بازخوانی اندیشه های جلال آل احمد که متفکری تاثیرگذار بر تاریخ فکری معاصر ایران بوده است، به انواع مواجهات سیاسی که خود ایرانی در تاریخ معاصر با غیر خویش داشته است نگاهی دوباره داشته باشد. یکی از میدان های اصلی اندیشه ورزی متفکرین معاصر با توجه به اختناق و استبدادی که وجود داشت ساحت ادبیات بوده است. لذا داستان های آل احمد در دهه چهل به عنوان ساحتی از اندیشه ورزی وی مورد بررسی قرار گرفته است. روش روش مورد استفاده در این پژوهش ، روش تبیینی، کیفی و دیالوجیسمی است . نتایج نتیجه ای که از این رساله بدست آمد آن بود که 1- جلال آل احمد به عنوان روشنفکری تاثیرگذار در تاریخ فکری معاصر ایران برای ارائه تعریف از خود و شناخت نسبت به خود همواره نیاز به نگاه به غیر داشته است. 2- با کمک از نظریه باختین می توان گفت که جلال آل احمد از منظر سیاسی مواجهه خود ایرانی با غیر را رابطه ای مونولوگی و لذا بحران زده می دانست. 3- مواجهه مونولوگی می تواند منجر به سویه های متفاوتی از رویه های سیاسی باشد. این سویه های متفاوت را با کمک نظریه شانتال موفه می توان سه گونه دانست. پسا سیاسی، آنتاگونیسمی و اگونیسمی. در آراء آل احمد می توان ویژگی های هر سه نوع مواجهه را مشاهده کرد. آل احمد ضمن هشدار نسبت به مواجهات پسا سیاسی و آنتاگونیسمی که علائم آن را در جامعه پیرامون خویش مشاهده می کرد، رویکرد اگونیسمی نسبت به غیر داشته است.

مقایسه جایگاه امام در حکمت الهی اسماعیلی و جایگاه فیلسوف در فلسفه نوافلاطونی (مورد ناصرخسرو و فلوطین)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1390
  شروین مقیمی زنجانی   حاتم قادری

آن چه در این رساله در صدد انجام آنیم، ملاحظه تفکر فلسفی فلوطین و حکمت الهی ناصرخسرو است. فلوطین بنیادگذار فلسفه نوافلاطونی و ناصرخسرو یکی از مهم ترین نویسندگان اسماعیلی در ایران است. نکته محوری این است که کانون ملاحظات این رساله، نگاه به ارای این دو از منظری سیاسی است نه کلامی-فلسفی. به بیان دیگر هدف اصلی این رساله، خصلتی سیاسی دارد نه فلسفی. مقایسه میان فلوطین و ناصرخسرو می تواند از وجوه گوناگون انجام بگیرد. این مقایسه از دیدگاهی موسع و گسترده، ناظر بر مسئله ای کانونی، یعنی نسبت میان سنت یونانی و تفکر یونانی مآبی، و تفکر ایرانی-اسلامی است. اما در معنایی موردی و مشخص، تلاش ما در این رساله، مقایسه میان خصایص، ویژگی ها و کیفیات فیلسوف نوافلاطونی از یک سو و کیفیات و جایگاه امام اسماعیلی از سوی دیگر، برای کمک به تایید این مدعاست که ناصرخسرو به عنوان یک متاله راست کیش اسماعیلی، که دل در گروی آموزه های امام شناختی شیعی و فاطمی دارد، صورتبندی فلسفه نوافلاطونی را در خدمت توجیه نظری و فلسفی معتقداتی به کار می گیرد که نه تنها ضرورتا خصلتی یونانی ندارند، بلکه در اغلب موارد از خاستگاهی شیعی-اسلامی یا حتی ایرانی برخوردارند. نکته اساسی دیگر اینکه صورتبندی حکمی-فلسفی ناصرخسرو از امام شناسی اسماعیلی، در کنه اش، تلاشی سیاسی به نظر می رسد. به عبارت دیگر اما ناصرخسرو برخلاف فیلسوف نوافلاطونی، به واسطه بهره مندی پیشینی از دانش الهی، ضرورتا صاحب اقتدار/مرجعیت دنیوی و اخروی است و این می تواند با مولفه تلازم میان امر قدسی و سیاسی در حکمت ایرانی نیز مقایسه گردد. این درحالی است که ما چنین دلالتی را در فلسفه فلوطین در مورد فیلسوف نوافلاطونی ملاحظه نمی کنیم. درواقع فیلسوف نوافلاطونی از طریق تهذیب نفس و تفلسف بی امان است که به حلقه واسط زمین و آسمان مبدل می گردد، در حالی که امام ناصرخسرو، بنا به ضرورت پیشینی و مقدر، صاحب اقتدار دنیوی و مرجعیت اخروی است و رستگاری فرد در گروی متابعت از اوست.

کنش طبقاتی و تاثیر آن بر ادبیات داستانی ایران مطالعه موردی: رضا براهنی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1390
  محمد رضا صدقی رضوانی   حاتم قادری

چکیده ندارد.

گذار از فلسفه سیاسی به علم سیاست در تفکر افلاطون (خوانش سه همپرسه جمهور، سیاستمدار و قوانین)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1391
  عبدالرسول حسنی فر   حاتم قادری

لزومی ندارد بر اهمیت آثار افلاطون و تاثیری که پیوسته به جای گذاشته اند، تاکید نماییم. افلاطون مسائلی را در عرصه تفکر مطرح کرده که هنوز هم زنده و محل بحث هستند. نقش افلاطون در تحولات اندیشه فلسفی و سیاسی تا اندازه ای است که مکتب های سیاسی، اجتماعی و فلسفی عصر ما هنوز خود را با توجه به این متفکر ارزیابی می نمایند. از جمله مهمترین آثار افلاطون همپرسه های «جمهور»، «سیاستمدار» و «قوانین» هستند. این سه اثر به خصوص در حوزه اندیشه سیاسی اهمیت بسزایی دارد و موجب شده اند افلاطون به عنوان نخستین کسی که به طور جامع در باب سیاست اندیشیده است به شمار آید. محتوا و صورت متفاوت این سه اثر موجب شده اندیشه سیاسی افلاطون از دیرباز مورد تفسیر مختلف قرار گیرد. برداشتها و تفسیرهایی که در باره چگونگی سیر تفکر افلاطون در آثار مختلف و به تبع آن اندیشه سیاسی او در سه اثر جمهور، سیاستمدار و قوانین در قالب سه دیدگاه کلی وحدت تفکر افلاطونی، گسست و انقطاع آن و تحول و تغییر آن بر محور تحقق پذیری قابل بیان است. هر یک از این دیدگاهها که هنوز هم محل بحث و مناقشه هستند با محور قرار دادن بخشی از اندیشه افلاطون به نتایج و ارزیابی های متفاوتی در سیر اندیشه سیاسی افلاطون دست یافته اند. به نظر می رسد بررسی سیر تحول اندیشه های سیاسی افلاطون و تدقیق جایگاه سه همپرسه جمهور، سیاستمدار و قوانین بر مبنای گذار از فلسفه سیاسی به علم سیاست، موجب حل بسیاری از مشکلات و روشن شدن زوایای تاریک اندیشه این متفکر شود. بر این اساس در پژوهش حاضر سعی شده است با خوانش سه اثر جمهور، سیاستمدار و قوانین و تحلیل نگاه معرفت شناسانه افلاطون در مورد وضعیت و نسبت عقل کلی و عقل جزئی، تحول اندیشه ای افلاطون در چارچوب گذار از فلسفه سیاسی به علم سیاست مورد بررسی قرار گیرد.

تضمنات سیاسی سمبولیسم اجتماعی در اشعار نیما و شاملو
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1391
  محمد کمالی زاده   عباس منوچهری

این رساله از زاویه اندیشه سیاسی بدنبال بررسی نسبت میان شعر به عنوان یکی از مهمترین وجوه فرهنگ و اندیشه ایرانی با اندیشه سیاسی است. در این رساله تامل در امر هنجارین و جستجوی سامان نیک (ترسیم وضع هنجاری در قالب ادبی) به عنوان مهمترین تضمن سیاسی اشعار نیما و شاملو مورد تاکید قرار گرفته و نشان داده می شود که دلالتهای هنجاری در اشعار نیما و شاملو، بیش از هر چیز متاثر از جهان بینی حاکم بر ذهن و زبان ایشان است. رویکرد «سمبولیسم» برای نیما و شاملو همانند نمایندگان اروپایی این مکتب، فرصتی بود تا بتوانند تمام آراء خویش را در قالب نوعی تفکر آرمانشهری سامان دهند. در این رویکرد شاهدیم که چگونه شاعر سمبولیست به جای تحلیل آرمانشهر خود بدنبال ترسیم تصویری کلی و خیالی از آن و القاء این تصویر به خواننده است. با بهره گیری از رویکردهای اسکینر و اسپریگنز نشان داده می شود که چگونه درک شاعرانه نیما و شاملو که رسالت پیامبری شاعر و بازتولید ذهنیت و تفکر اسطوره ای و آرمانشهری از مهمترین شاخصه های آن است، به پیوند میان شاعر و شعر او با گفتمان حاکم بر روشنفکری و ایدئولوژی های زمانه از یکسو و گسست شاعر و شعر او از جامعه و توده ها، از سوی دیگر، منتهی می شود. اصالت واقعیت عینی جای خود را به اصالت تخیل و واقعیت ذهنی – که بر آمده از ذهنیت حاکم بر ایدئولوژی زمانه است- می دهد و بدنبال آن، وضعیت بدیل و آرمانی نیز در اشعار ایشان در قالب نوعی تفکر آرمانشهری متاثر از ایدئولوژی های زمانه به تصویر کشیده می شود.

خشونت در اشعار فروغ فرخزاد
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1391
  سیده مینا جزایری   حاتم قادری

خشونت را شاید بتوان از تخستین تجربه های انسان در رویارویی با امور واقعی جهان دانست که با طلوع تاریخ بشر آغاز گشته است و در جهان امروز مفهومی رایج و آشناست. سال های بین کودتای 1332 تا انقلاب 1357 یکی از پیچ های تاریخی دشوار برای کشور ایران محسوب می شود، ادبیات این برهه آینه تمام نمایی از وقایعی است که شاعران خود را با آن در چالش می دیدند و در این میان فروغ فرخزاد از زمره شاعرانی است که در اشعارش چهره واقعیت زمانه را به خوبی تصویر کرده است. خشونت به معنای یک مفهوم سیاسی، در ادبیات به طور عام، و در اشعار بسیاری از شاعران به ط.ر خاص، به شکل یک .اقعیت اجتناب ناپذیر به گونه ای منعکس شده و آثارشان را فرا گرفته که نیازمند تحقیقی گسترده است. موضوع این پژوهش،بررسی چگونگی پرداختن فروغ فرخزاد به خشونت در اشعارش می باشد و نشان میدهد که شاعر در اشعار خویش خشونتی گسترده در جامعه ای بیمار و از لحاظ احساسی ذاتا بی معناو ایزوله را بیان کرده است.این پژوهش با هدف توجه به اشعار فروغ و مضامین خشونت در چارچوب گفتمان رمانتیسم (در سه دفتر اول)و گفتمان سمبولیسم اجتماعی (در دوفتر آخر)با تاکید بر رمانتیسیسم حاکم بر جامعه انجام گرفته است.همچنین قابل ذکر است پژوهش در چارچوب اندیشه سیاسی به انجام رسیده است و به همین منظور، از میان روش های موجود در مطالعات مربوط با اندیشه سیاسی، گفتمان نورمن فرکلاف دارایس قابلیت هایی تشخیص داده شده است که می تواند پاسخگوی پژوهشی در حوزه میان رشتهخ ای ادبیات و سیاست باشد.و سرانجام نتیجه پژوهش مبتنی بر آن است که رمانتیسم و سمبولیسنم اجتماعی گفتمان هایی هستند که در ادبیات متاثر از شرایط اجتماعی و سیاسی خاصی در یک بازه زمانی (رمانتیسیسم) تولید و تفسیر شده اند و احساس گرایی و تعهد اجتماعی شاعر او را به سمت و سوی این دو گفتمان ادبی کشانده و او توانسته خشونت مستتر در جامعه را در اشعارش به نمایش بگذارد.

تحلیل جنبه های رمانتیسم در آثار دکتر علی شریعتی با تاکید بر کویریات
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1391
  عبدالرضا حسنی   حسینعلی قبادی

آثار دکتر علی شریعتی به دلیل گستردگی مطالب و تنوع موضوعات و نگاه جامعه شناختی او به دین از دیدگاه مکتب های گوناگون ادبی و رهیافت های نقد ادبی قابل بررسی و تحقیق است. در این پژوهش آن دسته از نوشته های دکتر شریعتی که به ((کویریات)) از آنها تعبیر می شود به دلیل بیان زیبایی شناسانه او از دین که با جنبه های مکتب رمانتیسم نزدیکی بیشتری دارد تحلیل شده است. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و چارچوب نظری آن از یک سو بر مبنای نظریه ((کرونوتوپ)) (پیوستار زمانی-مکانی) باختین و از سوی دیگر بر مبنای دیدگاه های هرمنوتیکی است. برای انطباق بیشتر با تحلیل ادبیت متن رمانتیسمی از مبانی رمانتیسم و نقد اجتماعی و تحلیل هرمنوتیکی بهره گیری و برای نتیجه گیری دقیق این چارچوب ها با هم تلفیق شده است. این پژوهش شامل سه فصل و نتیجه گیری است. در فصل اول تاریخچه و پیدایش مکتب رمانتیسم و مشخصه های آن معرفی و در فصل دوم رهیافت های تحقیق یعنی هرمنوتیک و دیدگاه های هرمنوتیکی و نظریه کرونوتوپ بیان شده است. در فصل سوم ضمن معرفی اجمالی زندگی نامه شریعتی و مطالعات و عرفان گرایی او جنبه های مهم تر رمانتیسم: وصف طبیعت و گفتگوی درون و برون، سبک، نمادپردازی، دوگانگی انقلاب-ارتجاع (رمانتیسم اجتماعی)، و معنویت و ایمانگری/تأویل با آثار هبوط، کویر، گفتگوهای تنهایی (بخش اول و دوم)، و هنر مطابقت داده شده است.

تضممن سیاسی حکمت تاریخ در اندیشه احمد فردید
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1391
  محرم طاهرخانی   حاتم قادری

با ورود و ظهور مدرنیته در ایران روشنفکران و متفکران ایرانی واکنش های متفاوتی به آن نشان داده اند که باعث پیدایش جریانهای فلسفی و جنبش های اجتماعی متفاوتی در تاریخ معاصر ایران گردیده است در این میان بیشتر گرایش ها در جهت پذیرش تمامیت یا ضمنی تجدد و درجهت سازگاری و آشتی با ساخت فرهنگ بومی و سنتی و اسلامی ایران نظریه پردازی کرده اند . با ظهور احمد فردید جریان فکری دیگری به صورت اصولی با مهمترین و بنیادی ترین مبانی فلسفی مدرنیته ضدیت و مخالفت نشان می دهد جریان فکری وابسته به او به استفاده از مفاهیم بر ساخته غربزدگی و تقابل شرق و غرب به طرد و رد و نفی اصلی ترین مفاهیم و مبانی تجدد می پردازد در منظر فکری فردید منابع و مراجع ناهمگونی مانند عرفان نظری ابن عربی ، تفکرات مارتین هایدگر ، فلسفه تاریخ هگل و سنت اسلامی با هم پیوند و ارتباط برقرار می کنند تا حکمت تاریخ و حوالت تاریخی اندیشه او شکل بگیرد . هسته مرکزی و مهمترین اندیشه فردید حکمت تاریخی است که سایر نظرات او از آن ریشه و منشاء می گیرد . حکمت تاریخ شناخت ادوار تاریخی بر مبنای تجلی اسماء الهی است آنچه هر دوره تاریخی را تعیین می بخشد حوالت تاریخی یا حکم اسمی است که بر آن دوره حکومت دارد مفروضات حکمت تاریخ فردید متضمن نتایج سیاسی و اجتماعی در اندیشه ایران معاصر بوده که تاکنون در این زمینه پژوهش اندکی صورت گرفته آنچه در این تحقیق مورد بررسی قرار خواهد گرفت مهمترین تضمن سیاسی در حکمت تاریخ فردید و نسبت سنجی آن با کنش سیاسی می باشد . رویکرد حاکم بر این پژوهش تحلیل گفتار با استفاده از الگوی هرمنوتیک ترکیبی و در چار چوب رهیافت تفسیری خواهد بود .

مبنای انسان شناسی فلسفی – سیاسی در جمهور افـلاطـــون
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1391
  فاطمه موسیوند   حاتم قادری

چکیده انسان بودن تنها یک واقعه نیست، بلکه یک تکلیف است، و تنها یک تعیّن خاص از وجود نیست، بلکه تعیّـن بخشیدن به خویـش است. انسـان شناسی هم در پی فهـم انسان، از آن جهت که انسـان است، می باشد و هم به دنبال پابرجا ماندن اخلاقی حیات و زندگی انسان در واقعیتی بین انسانی که هدف کامل فلسفه از آن ناشی می شود. برای متمایز ساختن انسان از سایر موجودات باید ماهیت و چیستی او را از لحاظ فلسفی معین کنیم. از دوره باستان تا کنون دو محدوده غیر انسانی برای این تفاوت و تمایز وجود داشته است و انسان را با این دو حد مورد سنجش قرار می داده اند: خدا و حیوان. از دوران پیش از سقراط متفکران و فلاسفه بسیاری نفس آدمی را از زوایای گوناگون مورد بحث و بررسی و پژوهشهای بسیاری قرار داده و هریک تعاریف و تفاسیر مختلفی از آن به عنوان جزئی جدایی ناپذیر از حـیات و وجـود آدمـی ارائـه داده اند. اما نفـس شناسی در نـزد افلاطـون به گونه ای دیگـر مطـرح می شود. وی در نفس شناسی تحت تأثیر مستقیم مکتب ارفه ای و فیثاغوریان است. افلاطون در مکالمه ها و همپرسه های فایدون، جمهور، فایدروس و تیمائوس بحث نفس شناسی خویش را مطرح می نماید و در حالی که در همپرسه فایدون به بساطت نفس معتقد است، در دیگر گفتگوهای خود و از جمله در مکالمه جمهور که مبنای رساله حاضر می باشد، آن را مرکب و دارای سه جزء عقلانی، ارادی و شهوانی می داند. وی چگونگی ارتباط اجزاء و عناصر مختلف نفس را با یکدیگر از طریق دو تمثیل "ارابه نفس" و "هیولای نفس" تشریح و توصیف می نماید. او پس از توصیف هر یک از ویژگیهای این سه جزء و اعتقاد به فناناپذیری و جاودانگی نفس، با توجه به چگونگی ارتباط و تعامل میان اجزاء نفس، به تقسیم بندی انسانها و طبقات جامعه پرداخته و با حکم به اینکه اجزاء نفس و بخشهای جامعه متناظر هستند، براین اساس، سه نوع فرد یا طبقه را در "پولیس" مشخص می نماید و می گوید که اجزاء نفس انسان از لحاظ تعداد و کیفیت همان اجزائی است که دولت شهر را تشکیل می دهد و شامل سه طبقه؛ حکمرانان یا زمامداران، سپاهیان یا پاسداران و پیشه وران و بازرگانان می شود. از نظر افلاطون هنگامی که اجزاء متفاوت نفس انسان هر یک کارکرد و وظیفه خاص خود را انجام دهند، از دخالت در کار و امور یکدیگر بپرهیزند و برتری و سیادت جزء عقلانی را بپذیرند، "نفس عادل" می شود. به همین ترتیب، زمانی که طبقات جامعه یا "پولیس" هر کدام به انجام وظیفه خویش پرداخته و در امور و مسائل یکدیگر مداخله ننمایند و از رهبری و راهنمایی زمامداران خردمند برخوردار باشند، دولت شهر هم، صاحب عدالت خواهد شد. بنابراین معنای عدالت افلاطونی فقط در پرتو اجزاء نفس و اجتماع قابل درک است. پس بدین ترتیب، عدالت افلاطونی این است که چه اجزاء و افراد جامعه و چه اجزاء و عناصر نفس بنابر استعدادهای خاص خود در سازگاری و هماهنگی کامل با یکدیگر عمل نمایند و از دخالت در امور و وظایف همدیگر پرهیز کنند. پس شرط اصلی پیدایش عدالت تعامل و اتفاق نظر اجزاء نفس و "پولیس" است در اینکه کدام جزء نقش هدایت و راهبری را بر عهده بگیرد.

صلح و سکولاریسم نهادی در اندیشه مارسیلیوس پادوایی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1392
  یاشار جیرانی   مصطفی یونسی

مساله اصلی این تحقیق بررسی تاریخی-مفهومی صورتبندی مفهوم سکولاریسم سیاسی در اندیشه سیاسی مارسیلیوس پادوایی می باشد. این تحقیق از سه سویه «چرایی»، «چگونگی»، و «چیستی» به بررسی مفهوم سکولاریسم در آرای مارسیلیوس می پردازد. سویه «چرایی» به این نکته می پردازد که مفهوم سکولاریسم در پاسخ به چه مشکلی در بستر تاریخی-فکری قرون میانه مطرح می شود؛ سویه «چگونگی» به شیوه صورتبندی این مفهوم توسط مارسیلیوس و ویلیام توجه دارد؛ و سویه «چیستی» به خصوصیات مفهومی این نوع از سکولاریسم در آرای مارسیلیوس می پردازد. در پاسخ به این مساله سه-بعدی، فرضیه تحقیق از این قرار است: «مارسیلیوس در پاسخ به مساله صلح، با ارائه یک روایت سنجیده از دوگانه نسنجیده دولت و کلیسا، و همچنین صورتبندی ترتیبات نهادی متناظر با آن روایت، از سکولاریسم نهادی دفاع می کند». این فرضیه، از طریق پوشش مساله سه- بعدی مذکور، دو نکته مهم را نیز درباب مفهوم عام سکولاریسم مطرح می کند: اول اینکه مفهوم سکولاریسم «به طور عام» لزوما تخته بند شرایط تاریخی خاصی نیست، و دوم اینکه مفهوم سکولاریسم باز هم «به طور عام»، پیوندی ذاتی با ماده گرایی و یا دین ستیزی ندارد.

رهایی در پرتو نظریه هرمنوتیکی گفتگو(مورد مطالعاتی: اندیشه های دکتر علی شریعتی)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1391
  تورج رحمانی   مسعود غفاری

مطالعه اندیشه های سیاسی در ایران خصوصا اندیشه های معاصر کمتر با دستاوردهای نظری نوین همراه بوده است. سوژه محوری و تأکید بر ذهنیّت، سنّتی غالب در مواجهه با اندیشه های سیاسی به شمار می آید. این پژوهش"نظریه هرمنوتیکی گفتگو"را به منزله ی تجربه ای جدید در خوانش اندیشه های سیاسی معاصر در ایران مطرح می سازد."نظریه هرمنوتیکی گفتگو"برآنست که عقلانیت، آزادی و رهایی و به طورکلی دموکراسی در تعامل اجتماعی یعنی ارتباطات روزمره و گفتگو متجلّی می شوند و نباید آنها را چون دکارت و سایر خردباوران محصول ذهن تنهای آدمی قلمداد نمود. بنابراین دو مقوله ی گفتگو و رهایی درونمایه های"نظریه هرمنوتیکی گفتگو"را شکل می دهند. در این راستا گفتگو بنیاد عقلانیّتی قرار می گیرد که عامل رهایی است. با توجّه به چنین پیوند تنگاتنگی میان رهایی و گفتگو این تحقیق به تحلیل رابطه این دو مقوله در اندیشه های دکتر علی شریعتی می پردازد. از آنجایی که رهایی یکی از پروژه های اساسی شریعتی است و همچنین گفتگو معیار مهمّی برای ارزیابی موقعیّت یک اندیشه در شرایط کنونی تلقّی می شود، نسبت سنجی این دو مقوله در نزد شریعتی اهمیّت بالایی می یابد. این امر از جهاتی سنجش موقعیّت اندیشه های وی در تعامل با اندیشه های امروز نیز محسوب می شود. بر این اساس تدوین نظریه هرمنوتیکی گفتگو و کاربرد آن برای بررسی نسبت گفتگو و رهایی در اندیشه شریعتی اهداف این پژوهش می باشند. در تدوین "نظریه هرمنوتیکی گفتگو"هرمنوتیک فلسفی" گادامر و"تئوری کنش ارتباطی"هابرماس مدنظر می باشد و برای مواجهه با آثار شریعتی از رهیافت متنی و روش تاویل ژرفایی استفاده می گردد. در این روش محتوای پنهان نمادینی که در دسترس مولِّف نیست و همانا "قلمرو خارجی درونی" تلقّی می شود مورد جستجو قرار می گیرد.

فضیلت مدنی در اندیشه عرفانی (مطالعه موردی سنایی و مولوی)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1392
  یدالله هنری لطیف پور   عباس منوچهری

مطالعه«عرفان» به عنوان یک سنت کهن و ریشه دار و تأثیر گذار در تاریخ فکر و فرهنگ و حیات اجتماعی ایران و به ویژه نسبتِ آن با «اندیشه سیاسی» از موضوعات مهم و متنازع فیه در میان محققان بوده است. برخی از محققان با ابتناء بر مقومات و مبادی نظری و معرفتی عرفان، قائل به نسبتِ امتناع بین عرفان و سیاست بوده و هرگونه امکانِ استنتاج و تولید اندیشه سیاسی و مدنی را از اندیشه عرفانی منتفی و اساسا عرفان و سیاست را متعلق به دو پارادایم و ساحت فکری متعارض و قیاس ناپذیر دانسته اند. از این رو فهم سرشت و ماهیت «عرفان» به عنوان بخش مهمی از میراث فکری ایران و ارزیابی نسبت آن با «اندیشه سیاسی» وتبیین و ایضاحِ قابلیت و ظرفیت آن در تأسیس اندیشه سیاسی هنجاری و فضیلت مدنی هدف اصلی این پژوهش است. بر مبنای درکی از اندیشه سیاسی هنجاری که غایت آن دستیابی به معیاری برای خوب یا درست زیستن از طریق سامان و مناسبات نیک است، مدعای این جستار آن است که مطالعه عمیق سنت عرفانی در سده های میانی ـ با تأکید بر آثار اندیشمندان و عارفان بزرگی چون مولانا و سنایی ـ بیانگر این مهم است که عرفان به مثابه نوعی از خودآگاهی که جوهره آن عشق به خداوند و حقیقت هستی و محبت و حس همدلی و تفاهم و همبستگی با همه موجودات به عنوان آیات وجلوه ها و مظاهر حق و «دغدغه ی دیگری» داشتن است، دارای ظرفیت و امکان پرداختِ الگویی نظری از فضیلت مدنی و به تبع ِآن الگویی از زیست مدنی و اجتماعی است. برخلاف دیدگاههایی که عرفان را نافی وجود «فرد» انسانی و یا منادی و مروج تفرد و تنزه طلبی و گوشه گیری و انظلام دانسته اند، جوهر عرفان در وجه انسانی و انضمامی آن مدارا و «دیگر دوستی» و به تبعِ آن تحکیم «همبستگی» و «تفاهم» بین انسان ها است. برای مواجهه با آثار عرفانی مولانا و سنایی و فهم درست آنها، از رهیافت متنی و روش عقلی تفسیری استفاده می گردد.

تحول اندیشه سیاسی اقوام آریایی در نجد ایران ( مطالعه تطبیقی ریگ ودا، گاهان و سنگ نبشته بغستان)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1392
  مسلم عباسی   حاتم قادری

اندیشه سیاسی افکاری است که در مورد چگونگی سامان سیاسی حیات انسانی ابراز شده است. تا آنجا که می تواند برای پژوهش های نظری «سیاست» اهمیت داشته باشد، شکل گیری هیچ نظام سیاسی در طول تاریخ بی نیاز از اندیشه سیاسی نبوده است. به موازات آنچه در پژوهش های تاریخی- تطبیقی در رابطه با تحول زبان، فرهنگ و باورهای اقوام آریایی آمده است، بررسی تحول اندیشه سیاسی اقوام آریایی از دوران کهن تا دوران باستان در نجد ایران مورد توجه این پژوهش بوده است. این بررسی در حالی که می تواند در فهم مرحله ای از تفکر انسانی در مورد سامان سیاسی مفید بوده باشد، از سویی دیگر می تواند ما را در کشف خاستگاه های اندیشه سیاسی در ایران یاری رساند. بررسی اندیشه سیاسی اقوام آریایی در دوران کهن بر پایه ریگ ودا، در آستانه مهاجرت بر پایه گاهان و در نجد ایران بر پایه سنگ نبشته بغستان نشان دهنده گذار از سامان قبیله ای با فرمانروایی شاه- دین مردان به یک سامان شاهنشاهی با فرمانروایی مطلقه و خدایگانی شاه-جنگاوران می باشد. این گذار با از سر گذراندن بحران-هایی در آستانه مهاجرت و بنا بر تأثیراتی که از سامان های سیاسی بومی نجد ایران (مانند شاهنشاهی عیلام) گرفته بودند انجام شده است. همچنین فرمانروایی و سامان سیاسی آریایی ها به موازات فرمانروایی و سامان خدایان شان، و بنا بر جهانبینی و سعادت شناسی آنها مشروعیت یافته بود.

نسبت فهم از امر سیاسی و نظری? شهروندی: مطالع? تطبیقی هابز و موف
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1393
  لقمان کریمی   مصطفی یونسی

اندیش? سیاسی ماهیتاً هنجاری است. از این رو، همواره در پی ارائ? بدیل و دستیابی به معیاری جهت رسیدن به زندگی نیک است. یکی از دلالت های هنجاری اندیش? سیاسی، نظری? شهروندی است که از یک طرف به تنظیم حقوق/ تکالیف متقابل شهروندان و زمامداران می پردازد و از طرفی هم چارچوبی برای تعامل افراد درون جامع? مدنی فراهم می کند. از این نظر، با ساحتی که سیاست در آن جریان دارد در ارتباط است. امر سیاسی که به چیستی سیاست و جنب? هستی شناختی آن می پردازد، به عنوان یکی از دلالت های تبیینی اندیش? سیاسی، در ارتباط تنگاتنگ با نظری? شهروندی قرار دارد. بر این اساس، این تحقیق در پی برقراری نسبتی بین فهم از چیستی امر سیاسی با نظری? شهروندی به عنوان بدیل هنجاری اندیشه در ساحت سیاست می باشد

امکان رهایی بخشی ذهن زنانه در اندیشه های فمینیست های فرانسوی و فمینیست های مارکسیست: مطالعه تطبیقی ژولیا کریستوا و اولین رید
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1387
  مریم گنجی   حاتم قادری

رهایی زنان از انقیاد تاریخی و نظام سلطه جنسی که در آن محصور شده اند، به عنوان یک دغدغه فمنیستی کانون توجه و مطالعه متفکران و نحله های متفاوتی قرار گرفته است. بسترهای گوناگون فکری و زمینه های اجتماعی، فرهنگی و تاریخی در تبیین ظرفیت و امکانات رهایی، سویه های چندگانه ای اتخاذ نموده اند. این پژوهش با بررسی زمینه ها و متن های دو رویکرد متباین فمنیست مارکسیست ها و فمنیست های فرانسوی، زوایای چندگانه رهایی را بررسی می نماید. فمنیست مارکسیست ها و اولین رید به عنوان نماینده شاخص این مکتب با بذل توجه به ساحت کلان سلطه جنسی، ساختار سیاسی اقتصادی، اجتماعی جامعه را سبب ساز انقیاد زنان و فروپاشی آن را راه رهایی زنان می داند. این در حالی است که ژولیا کریستوا و فمنیست های فرانسوی در سطح سیاست خرد و سوژه فردی در ساحت زبان و ادبیات به امکان سنجی های رهایی زنان می پردازند. این پژوهش درستی فرضیه ای را به اثبات می رساند که بر اساس آن، ایده کریستوا بر درهم ریختن سامان نمادین پدر سالار از طریق شالوده شکنی متن زبان و فرهنگ به واسطه عنصر خلاقیت زنانه امکان رهایی بخشی افزون تری برای ذهن زنانه دارد.

اندیشه سیاسی طالقانی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده حقوق 1380
  علی شیرخانی   حاتم قادری

چکیده ندارد.

رمانتیسم، فایده گرایی و مفهوم آزادی در فلسفه ی سیاسی جان استوارت میل
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1387
  محمدسعید شجاعی   علی رضا حسینی بهشتی

چکیده ندارد.

«بررسی مفهوم مشروعیت دولت در قوانین اساسی مشروطه و جمهوری اسلامی ایران»
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید بهشتی 1387
  مهسا شعبانی   محمد راسخ

چکیده ندارد.

عالم خیال و استلزامات سیاسی آن
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1387
  احمد بستانی   حاتم قادری

نسبت تخیل و سیاست کم¬تر مورد عنایت پژوهشگران حوزۀ فلسفۀ سیاسی بوده است. پژوهش حاضر بر آن است این نسبت را در چارچوب فلسفۀ سیاسی اسلامی-ایرانی و با تأکید خاص بر اندیشه¬های شهاب الدین سهروردی، بنیانگذار حکمت اشراق، به بحث بگذارد. برخلاف فلاسفۀ یونانی و غربی که بر عقلانیت و جایگاه آن در فلسفه تأکید داشتند، حکمای مسلمان، به ویژه در ایران، برای توضیح فلسفی نبوت و لوازم معنوی آن، عنایت ویژه¬ای به خیال مبذول داشتند. پژوهش حاضر با تأکید بر جایگاه ویژۀ خیال درپی توضیح لوازم و وجه سیاسی آن در حکمت اسلامی است. فارابی مؤسس فلسفۀ اسلامی برای نخستین بار با گسترش بخشیدن به فعالیت¬های قوۀ متخیله کوشید پیوندی میان خیال و فلسفۀ سیاسی برقرار سازد. پس از معلم ثانی این عنایت به خیال پی گرفته شد و با طرح «عالم خیال» به عنوان ساحت وجودی مستقل از عوالم محسوس و معقول گام بلندی در جهت تدوین مابعدالطبیعۀ خیال در تاریخ فلسفه برداشته شد. ابتکار شیخ اشراق در طرح عالم خیال به عنوان عالمی میانی نتایج مهمی در برداشت و بر تاریخ اندیشۀ ایرانی تأثیر انکارناپذیری برجای گذاشت. هدف مهم پژوهش حاضر بررسی معانی ضمنی سیاسی عالم خیال در حکمت اشراقی و تأثیرات آن بر تاریخ اندیشۀ سیاسی در ایران است. کارکرد مهم عالم خیال ایجاد پیوستگی و اتصال بین عالم محسوس و عوالم برتر است و از آنجا که آیین سیاسی اشراقی بر تدبیر و سامان الهی و معنوی امور سیاسی باور دارد، ایجاد پیوند میان این دو از اهمیت خاصی برخوردار است. پژوهش حاضر نسبت عالم خیال و آیین سیاسی اشراقی را در دو محور فلسفۀ سیاسی و اندیشۀ سیاسی ایرانشهری دنبال می¬کند. در بحث از فلسفۀ سیاسی اشراقی نشان خواهیم داد که این عالم چه جایگاهی در نظام سلسله مراتب انوار خواهد داشت و تدوین نظام سیاسی آرمانی براساس آن چگونه ممکن خواهد بود. به گمان ما این عالم نقش مهمی در شالوده¬ریزی نظام سیاسی آرمانی در حکمت اشراقی داشته است. در بحث از اندیشۀ سیاسی ایرانشهری نیز نقش این عالم را در تدوین نظریه¬ای برای تاریخ و هویت ایرانی و ارائۀ دریافتی عرفانی-اشراقی از اندیشۀ شاه آرمانی دارای فرّۀ ایزدی برجسته خواهیم کرد.

نسبت اخلاق و سیاست در اندیشه سقراط تاریخی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1388
  نرگس تاجیک نشاطیه   حاتم قادری

نسبت اخلاق و سیاست، یکی از مباحث عمده در فلسفه و اندیشه سیاسی بوده که به اشکال متفاوتی از جمله انطباق و تباین یا سازگاری و ناسازگاری، بیان شده است. در این راستا، هرگاه سخن از نسبت اخلاق و سیاست نزد سقراط به میان آمده، برخلاف وجود شواهدی مبنی بر عدم دخالت سقراط در امور دولتشهر و فقدان نظریه و فلسفه سیاسی، تلقی و دیدگاه رایج این بوده که سقراط نیز مانند دیگر فلاسفه کلاسیک (افلاطون و ارسطو)، در ذیل جستجوی زندگی سعادتمندانه، به جستجوی دولت، حاکم و شهروند خوب نیز پرداخته و سیاست را بر اخلاق بنا کرده است. در چالش با این دیدگاه - با استفاده از هرمنوتیک اسکینر (البته تعدیل شده) - تفسیر کلام سقراط در آپولوژی، دریافتی از شخصیت سقراط تاریخی به دست میدهد که بر اساس آن، سقراط تاریخی متمایز از سقراط افلاطونی و به گونه ای نامتعارف، دارای شخصیت سیال است که در هیچ مرکز و چارچوبی تثبیت نمیشود. آیرونی، النخوس ودیگر ویژگی های سقراط تاریخی نشان میدهد او چالشگر و منتقد است و لذا صرفا به نقد و رد ارزش های پولیس(دولتشهر) می پردازد بی آن که بدیلی برای آنها ارائه دهد. بنابراین گرچه سقراط تاریخی از خیر و فضیلت می گوید و به تعبیری اخلاق دارد، اما هیچ تعریفی به دست نمی دهد و تصلبی شکل نمی گیرد.

بررسی نسبت مبانی کلام سیاسی شیعه با نظریه ولایت مطلقه فقیه
پایان نامه 0 1378
  غلامرضا بهروز لک   حاتم قادری

در این پژوهش کلام سیاسی شیعی و مبانی آن به عنوان موضوع اصلی انتخاب و مورد ارزیابی قرار گرفته است . البته با توجه به هدف پژوهش در موارد لزوم به تحلیل لوازم منطقی این مبانی پرداخته شده است .

تاثیر ساختار سیاسی حکومت رضاشاه در شکل گیری فرهنگ سیاسی مردم ایران
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1378
  فریدون شیرین کام چوری   حاتم قادری

در نظام سیاسی ایران مدل تغلب اساس تغییرات در حوزه سیاست بود و شاه تصمیم گیر نهایی بود. تصور ظل اللهی از سلطنت ، در هر دم تصور خطر، محدودیتهای سنتی را نادیده می گرفت . پهلوی اول تداوم تاریخی فرهنگ غیر مشارکتی بود چون ساخت سیاسی حکومت ، استبدادی، آمرانه، غیر مسئول بود. و اندیشه پدر سالاری در حوضه نظام سیاسی، آموزش ، خانواده، همچنان حفظ شد و منجر به تداوم و گسترش فرهنگ تبعی، و انفعالی شد. رژیم در نحوه سازماندهی نهادها، تخصیص منابع، برخورد با مخالفین به مصالح شاه، دولت و به ندرت به مردم می اندیشید. ولی نحوه تشخیص آن غیر نقادانه بود و امکان مخالفت سازمان یافته با آن وجود نداشت . نظام پهلوی اول با استفاده از استبداد، ارتش ، بوروکراسی، اقدام به نوسازی نمود ولی با افزایش طبقات متوسط و تحصیل کرده و تخریب و دستکاری نهادهای سنتی، و نهادهای مدرن مشارکتی (اتحادیه، احزاب ، مطبوعات و...) عرصه ای برای فعالیت آزاد باقی نگذاشت و با توانائیهای بیشتری در تداوم ناامنی، بی اعتمادی، تقدیرگرایی کوشید.

اندیشه سیاسی سید جعفر کشفی
پایان نامه 0 1377
  عبدالوهاب فرانی   حاتم قادری

.1 نقطعه آغازین و همچنین اندیشه سیاسی کشفی عقل و جهل است . او با تاویل که از رویات باب عقل و جهل اصول کافی دار معتقد است که عقل به عنوان صادر اول، نخستین مخلوقی است که از کتم عئم پایه به عرصه وجود نهاد و با یک فاصبه تاخر زمانی موهوم از قوس وجوب و قدم پروردگار حدوث یافته است . این عقل که در احادیث اسلامی نیز به روح محمدی و روح علوی خوانده می شود در اندیشه کشفی، همان شرع اما در لباسی دیگر است ، .2 در جهان شناسی او جهان، عرصه گشت و بازگشت (دیار و اقبال) عقل و مواجهه آن با جهل است عقل به عنوان صادر اول طی دو فرمان با مخلوقات اتصال برقرار می کند. در آغاز، عقل فرمان یافت تا از اصل خود جدا شده و با نزول در عالم به سوی مخلوقات روی کند. از این حرکت ، وجهه ظاهری عقل به وجود آمد که با "نبوت و تنزیل" مطال بقت دارد. فرمان دومی عقل را وادار می کند تا به اصل خویش بازگردد. این حرمت ، مجهه ظاهری عقل را به وجهه باطنی آن باز می گرداند که با "ولایت تاویل" مطابقت دارد. این ادبار و اقبال عقل که از هبوط حضرت آدم آغاز و تا پایان دنیا فرجام می یابد در کنار ستیز همیشگی ای با جهل، سرنوشت محتوم جهان و تاریح بشریت است ، .3 افزون بر این، تحلیل واقه گرایانه کشفی از ماهیت انسان در کنار اختلاط نامتمایز عقل و جهل در سراسر عصر نبوت (از هبوط آدم تا ظهور حضرت حجت -عج-) دلنگرانی های او را از سرنوشت آدمی دو چندان کرده است . در منظر او، آدمی مقسم نیروهای خیر و شر است که در جمع مختلط عاقلان و جاهلان به طبیعیات روی می آورد و بدیت ترتیب از غایتمندی زندگی باز می ماند. مجموعه این مسایل کشفی را واداشته تا بدین سوال: که آدمی در سایه چه دولتی و در جمع چه مدینه ای به سعادت می رسد؟ پاسخ دهد. به باور او تنها در مدینه الهیه به رستگاری می رسد، مدینه ای به سعادت می رسد، مدینه ای که "دولت عقل بر آن حکم می راند" دولت حقه اولیه، امامت ائمه، ریاست جکمت و بالاخره به رستگاری می رسد، مدینه ای که "دولت عقل" بر آن حکم می راند، دولت حقه اولیه، امامت ائمه، ریاست حکمت و بالاخره ریاست افاضل، گونه هایی از دولت که در عصر نبوت می توانند ثمره اخرویه و بقائیه را بر حیات اهل مدینه مترتب سازند. دولت حقه ثانویه نیز که در عصر ولایت بر پا می گردد کامل ترین دولتی است که ابناء عقل در پناه آن به بالاترین فضایل انسانی دیابند، .4 در غیر ریاست افاضل، حاکم دینی یا عین عقل است و یا متصل به آن، و در ریاست افاضل نیز سلطان به علت تعلق خاطری که به اجرای احکام عقل و شرع دارد مورد الهامات و الطاف غیبیه وقع می گردد و بدین طریق با صادر اول مرتبت می شود.

حکومت دینی در اندیشه سیاسی توماس آکویناس و امام خمینی (ره)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1380
  مجید قاسمی پطرودی   حاتم قادری

با ظهور دین اسلام و مسیحیت در عرصه اجتماع و نحوه تعامل آنها با سیاست ، قرائت های مختلفی از چرائی و چگونگی وجود یا عدم حکومت دینی در بستر اندیشه سیاسی شکل گرفت. بدیهی است اندیشمندان مسلمان و مسیحی بعلل تفاوت های دینی ، محیطی ، فکری دارای تفکرات یکسان نباشند، ولی بررسی تطبیقی میان آنان می تواند ما را در باروری اندیشه برای انتخاب راه درست کمک شایانی نماید. از اینرو بررسی تطبیقی اندیشه های سن توماس آکویناس بعنوان یک متکلم بزرگ مسیحی در 13 قرن پس از میلاد مسیح (ع) و امام خمینی بعنوان یکی از علمای بزرگ دین اسلام در 14 قرن پس از بعثت پیامبر اسلام (ص) می تواند از اهمیت اساسی برخوردار باشد. آکویناس و امام خمینی در مهمترین نقطه اشتراک خود ، خداوند را مبدا و مقصد کل هستی می دانند. از نگاه آنان ، خداوند با ربوبیت تکوینی (همه موجودات عالم) و تشریعی (خاص انسان) به هدایت عالم می پردازد. مهمترین عامل تفاوت فکری دو اندیشمند را باید در باور متفاوت آنها نسبت به سرشت درونی انسان جستجو کرد. در اندیشه توماس آکویناس ، سرشت انسان بصورت بالفعل در مسیر پاکی ، خیرطلبی و خداجویی قرار دارد. و خداوند نیز بوسیله الهام قوانین الهی به مسیح (ع) این انسان مشتاق را به خود فرا می خواند . اما در اندیشه امام خمینی ، انسان از سرشت دو گانه ای برخوردار است. بعبارت دیگر اگر چه فطرت خداجویی و خلیفه اللهی ، بصورت بالقوه در درون انسان به ودیعت گذاشته شده است ، ولی وی بصورت بالفعل دچار اشتباه در شناخت حقیقت واقعی ، اسیر شهوات و دارای خصایل غیرانسانی می باشد.

مفهوم عدالت در اندیشه جان استوارت میل
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1380
  نرگس تاجیک نشاطیه   حاتم قادری

از دیدگاه استوارت میل: عدالت، شاخه ای از اخلاق می باشد و این در حالی است که وی سودگرایی را به دیگر آموزه های اخلاق ترجیح می دهد. از طرفی، سودگرایی کلاسیک را خالی از کمبود و نقص نمی بیند و درصدد رفع آنها و غنی سازی آن آموزه برمی آید. نتیجه اصلاحات او حاکی از تحویل سودگرایی کمی (کلاسیک) به فایده گرایی کیفی می باشد فایدگرایی کیفی - که انعکاسی از نظام فکری میل (اندیشه ترقی و پیشرفت) است - متشکل از اجزای دانایی، آزادی و همدلی اجتماعی و در رهیافتی سلبی تعریف می شود. با این تحویل، میل، انتقال سریعی از اخلاق هدف محور به اخلاق حق محور دارد. در نتیجه، بستر مناسبی برای نظریه عدالت حق محور بوجود می آید که حق انتخاب را بعنوان حق پایه مشخص کرده است و رابطه حق و عدالت را بیش از پیش آشکار میسازد.با کاوش در آثار میل، میتوان فهم او را از مفهوم عدالت، بصورت نظریه ای در سه اصل، شناسایی کرد:تعلق حق، رعایت حق و برابری در حق.اصول فوق، فرد را از آن جهت که گزینشگر است دارای حق میداند؛ الزام آوری را ویژگی حق معرفی می کند و سهم هر فرد را در برخورداری از حق، مساوی با سهم کل افراد از حق برآورد می کند.

نسبت فلسفه سیاسی و فلسفه زبان افلاطون
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1380
  مصطفی یونسی   حاتم قادری

حیرت ‏‎(thaumazein)‎‏ از همبودی لوگوس و پولیس در نزد افلاطون اندیشه را به پرسش درباره وجود نسبت بین ایندو، و در ادامه نوع نسبت آنها برمی انگیزد. براساس روایت افلاطون پرداختن به این مهم مستلزم بیان قیاس پذیری و شباهت ‏‎(ana/logos)‎‏ آندوست، زیرا تا امکان قیاس وجود نداشته باشد نمیتوان بین آنها نسبت برقرار کرده و سپس به ویژگی و کیفیت آن پرداخت. اما مطایبه اینجاست که موضوع ((نسبت)) باعث قیاس پذیری آنها میشود. بدین معنا که لوگوس و پولیس پیش از ورود به عرصه فلسفه به معنای ایجاد نسبت و گردآوردن و گرد هم جمع ساختن در دو وادی متفاوت هستند. پس این موضوع معیار و محک وجود نسبت بین آنها میشود، و در ادامه وارد فلسفه شده و فلسفه در قالب فلسفه سیاسی و فلسفه زبان به آنها می پردازد. به عبارتی آنها مقدمه ای برای فلسفه بوده اند و پس از ورود نوبت فلسفه به عنوان همپرسه ‏‎‎‏(که حال نسبت به خواننده نیز اضافه میشود) است که به عنوان دو زیر شاخه خود آنها را در زیر چتر خود نگه دارد. به نظر افلاطون قیاس پذیری ایندو و حوزه به منطق درونی فلسفه در کلیت خود باز می گردد؛ فلسفه براساس و شالوده ((نسبت)) فوسیس و غیر فوسیس (نوموس) رو به سوی خوبی، درستی و حقیقت دارد. فلسفه سیاسی و فلسفه زبان بتناسب الگوی مذکور را در خود به نمایش و اجرا می گذارند. از اینرو با همدیگر نسبت دارند و زمینه برای نسبت سنجی آنها مهیاست. براساس اصطلاح شناسی خود افلاطون ‏‎(plato)‎‏ نسبت ایندو و عرصه را میتوان نسبتی عرضی ‏‎(platos)‎‏ قلمداد کرد. دو ساخت وجودی و معرفتی که همدوش، همگام، و همراه هم به پیش میروند، و از آنرو که در کلیت امر دغدغه و مسئله اشان یکی است در زمان حرکت به یاری و مشارکت هم میایند. فلسفه سیاسی که با ترکیب خاص فوسیس و نوموس رو به سوی امر خوب و نیک حرکت میکند به یاری فلسفه زبان متناسب نیاز دارد؛ و فلسفه زبانی که باترکیب خاص فوسیس و نوموس رو به سوی امر درست و حقیقت حرکت می کند به یاری فلسفه سیاسی متناسب نیاز دارد.

بررسی مقایسه مفهوم پولیس در فلسفه سیاسی یونان (افلاطون و ارسطو) و مفهوم مدینه در نزد فیلسوفان مسلمان (فارابی و ابن باجه)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1379
  محمدعلی قاسمی ترکی   حاتم قادری

اندیشیدن به شیوه فلسفی به سیاست ابداع متفکران یونان باستان است. فضای این زایش و پویش فلسفی و فکری پولیس است. پولیس دارای ویژگیهایی است که آن را به صورت واحد دینی، سیاسی، فرهنگی و فکری درمی آورد. در این سیستم که محدود به یک شهر و حوالی زارعی آن بود بین کلیت و تربیت (پایدیا) و پولیس و عدالت و همچنین بین پولیس و سعادت رابطه برقرار می شد و همین رابطه سرمنشا پیدایش فلسفه سیاسی است. علاوه بر اینها در پولیس مفاهیمی مانند برابری (ایسونومیا)، و برتری سخن (لوگوس) و ... نیز حضور دارد. در اندیشه افلاطون شاید بتوان کلیت فلسفه سیاسی وی را با عدالت و رابطه آن با پولیس توضیح داد و در دیدگاه ارسطو نیز پولیس را می توان در چشم انداز علل اربعه قرار داد و آرا وی را در این خصوص استخراج نمود. آرای فلاسفه مذکور در متن پولیس و با فرض آن به عنوان قالب اندیشگی و طرح اصلاحات بویژه در ند ارسطو صورت گرفته است. در جهان اسلام، فلاسفه مسلمان مکرر از مفهوم مدینه بهره گرفته اند که این اصطلاح ارتباطی با محیط انضمامی سیاسی آنها ندارد و حاصل اقتباس از کلیت فلسفه یونان است. این عدم ارتباط با عالم خارج در فارابی به اخلاف وی(من جمله ابن باجه) رسید و از عللی بود که مانع تاثیر جدی فلسفه در تمدن اسلامی شد. فارابی علاوه بر اینها از شرح الاسم و حصر عقلی نیز در بررسی مدینه ها استفاده می کند که در فلسفه سینکرتیسنی وی با عناصری از اندیشه های ارسطویی، افلاطونی و نوافلاطونی ترکیب شده است.