نام پژوهشگر: محمدرضا قانع

بررسی وضعیت زیرساخت های مدیریت دانش و فرایند تبدیل دانش در مرکز منطقه ای اطلاع رسانی علوم و فناوری شیراز بر اساس مدل مطالعه زیرساخت های مدیریت دانش در سازمان ها
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1388
  مرجان خجسته فر   عبدالحسین فرج پهلو

در پژوهش حاضر زیرساخت های مدیریت دانش و فرآیند تبدیل دانش در مرکز منطقه ای اطّلاع رسانی علوم و فناوری به عنوان یکی از مراکز ملّی و منطقه ای اطلّاعاتی مورد بررسی قرار گرفته است. هدف اصلی این پژوهش بررسی وضعیت موجود مرکز منطقه ای اطّلاع رسانی علوم و فناوری از نظر دارا بودن مشخصه های یک سازمان دانش محور می-باشد. روش پژوهش پیمایشی از نوع توصیفی-تحلیلی است جامعه آماری این تحقیق شامل 87 نفر از کارکنان سازمان مورد نظر می باشد. جهت گردآوری داده ها از پرسش نامه، مشاهده، و مصاحبه استفاده گردید. نتایج پژوهش حاکی از آن است که وضعیت زیرساخت های مدیریت دانش در جامعه مورد پژوهش به طور کلی در وضعیت مناسبی قرار دارد و از این میان بودجه سازمانی در وضعیت بهتری بوده است .بررسی ها نشان داد که مرکز منطقه ای دارای استراتژی مدیریت دانش می باشد و از لحاظ فراهم آوری فرآیندهای مدیریت دانش، واحد فناوری اطلّاعات و ارتباطات و شبکه دانش بیشتر مورد توجه سازمان قرار گرفته است. همچنین در مرکز منطقه ای بر روی یادگیری و بها دادن به ارزش منابع انسانی به عنوان تولیدکنندگان و منبع دانش تأکید شده است. فرهنگ سازمانی در این سازمان از جایگاه پایین تری نسبت به دیگر زیرساخت های مدیریت دانش قرار دارد. علاوه بر این، در این مرکز اولویت دادن مدیران رده بالا به فعالیت های مربوط به اشتراک گذاری و تبادل دانش، یکی از تأثیرگذارترین عواملِ ارتقاءدهند? فرهنگ سازمانی است. در سازمان مذکور بین جنسیت و استفاده از امکانات فناوری اطلّاعات و ارتباطات در به اشتراک گذاری و تبادل دانش و همچنین بین سطح تحصیلات و هر یک از زیرساخت های مدیریت دانش (فرهنگ سازمانی، منابع انسانی، فناوری اطّلاعات و ارتباطات) رابطه معنی داری وجود دارد. یافته های این پژوهش نشان داد، در مرکز منطقه ای از میان سازوکارهای به کار رفته در فرآیندهای تبدل دانش (بر طبق مدل نوناکا و تاکه اوچی) فرآیند "ترکیب" از جایگاه بالاتری برخوردار است؛ سپس به ترتیب برونی سازی، اجتماعی سازی و درونی سازی در اولویت های بعدی بوده است. در پایان ضمن ارائه پیشنهادهایی برای سازمان، پیشنهادهایی برای پژوهش های آتی نیز ارائه شده است.

بررسی نگرش سردبیران و مدیران مسوول مجلات علمی پژوهشی ایران پیرامون حفاظت دیجیتالی مجلات
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1392
  رخشان درخشنده حقیقی   هاجر ستوده

هدف از انجام پژوهش حاضر که به روش پیمایشی انجام شده است، بررسی دیدگاه سردبیران ومدیران مسوول مجلات علمی پژوهشی ایران پیرامون حفاظت دیجیتالی مجلات است. بدین منظور پژوهش حاضر می کوشد میزان آگاهی سردبیران و مدیران مسوول مجلات درباره حفاظت دیجیتال و ابعاد مختلف آن، ضرورت حفاظت دیجیتال و همچنین وضعیت کنونی حفاظت دیجیتالی مجلات در ایران را مورد مطالعه قرار دهد. گردآوری داده ها به کمک پرسشنامه ای محقق ساخته صورت گرفت. از کل سردبیران و مدیران مسوول مجلات علمی پژوهشی سراسر کشور نمونه ای به صورت تصادفی ساده انتخاب و پرسشنامه برای ایشان ارسال گردید. اطلاعات به دست آمده به کمک آمار توصیفی تحلیل شد. یافته ها نشان داد پاسخگویان نسبت به ابعاد مختلف حفاظت دیجیتالی و نیز نسبت به پایگاههای معتبر جهانی حفاظت آشنایی نداشته یا آشنایی بسیار محدودی دارند. احتمالا به دلیل این نا آشنایی، این افراد ضرورت حفاظت دیجیتالی را کمتر احساس می کنند. در نتیجه، فعالیت خاصی نیز در این زمینه انجام نداده اند. سردبیران و مدیران مسوول مجلات علمی پژوهشی بر این باورند که اگر قرار باشد سامانه حفاظتی در ایران راه اندازی شود باید از ویژگی هایی همچون روش جستجوی ترکیبی، گردآوری منابع به روش تلفیقی، حمایت یک نهاد اطلاع رسانی ملی، اجرا در سطح بین المللی، پوشش تمام شماره های مجلات، محدودیت دسترسی به محتوای حفاظت شده و ارائه دسترسی کاربران در سطح بین المللی، به خدمت گرفتن تخصص های مختلف مرتبط با حفاظت، تأمین بودجه حفاظت توسط سازمان مادر برخوردار باشد.

میزان همبستگی خود- استنادی مجله با ضریب تأثیر در نشریات علمی معتبر منتشر شده در سال های 1386-1380 در گزارش های استنادی نشریات فارسی پایگاه استنادی علوم جهان اسلام (isc)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1388
  مرضیه گل تاجی   جعفر مهراد

در این پژوهش، میزان همبستگی میان ضریب تأثیر و خود – استنادی مجله در نشریات علمی منتشر شده در سال های 1386-1380 در گزارش های استنادی نشریات فارسی پایگاه استنادی علوم جهان اسلام بررسی شده است. بدیهی است که درصدی از کل استنادها شامل خود- استنادی مجله است، این میزان چنانچه در حد زیاد باشد باعث می شود که رتبه ی مجله در سطح بالا قرار بگیرد، بنابراین محاسبه ضریب تأثیر بدون خود – استنادی ضروری است. این پژوهش، با استفاده از روش تحلیل استنادی انجام گرفته است. جامعه ی مورد مطالعه، شامل مجلات دارای ضریب تأثیر موجود در گزارش های استنادی نشریات فارسی پایگاه استنادی علوم جهان اسلام در سال های 1386-1380 می باشد. نتایج نشان داد رابطه ی معنی داری در سطح (0/01) بین ضریب تأثیر و خود – استنادی مجله وجود دارد (r= 0/541 , sig=0/000). این میزان در حوزه ی هنر و معماری بیشترین مقدار و در حوزه ی علوم پایه کمترین مقدار را دارا می باشد. ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که رابطه معنی داری در سطح (0/01) بین تعداد مقاله و تعداد خود – استنادی وجود دارد (r= 0/392 , sig=0/000). یافته ها نیز نشان داد که ضریب تأثیر مجلات تحت کنترل تعداد مقالات نمی باشد. نرخ خود – استنادی مجله در حوزه ی هنر و معماری با 68/46 درصد بیشترین، و در حوزه ی علوم پزشکی با 21/93 درصد کمترین مقدار را دارا می باشد. نرخ خود- استنادی مجله در حوزه های علوم انسانی، علوم پزشکی و علوم کشاورزی و دامپزشکی در سال های مورد بررسی روندی نزولی داشته، اما در حوزه ی علوم پایه و هنر و معماری روندی صعودی را نشان می دهد، این نرخ در حوزه علوم فنی و مهندسی در سال های مورد بررسی روند ثابتی را طی نموده است. پس از حذف خود – استنادی از 978 مجله دارای ضریب تأثیر در سال های مورد بررسی، رتبه 30/06 درصد مجلات کاهش، رتبه 61/04 درصد افزایش یافته و در رتبه 8/89 درصد مجلات بدون تغییر باقیمانده است که این نشاندهنده تأثیر متغیر خود- استنادی مجله بر متغیر ضریب تأثیر مجله است.