نام پژوهشگر: زهره مهاجری

the aesthetic dimension of howard barkers art: a frankfurtian approach to scenes from an execution and no end of blame
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1391
  زهره مهاجری   رضا دیداری

رابطه ی میانِ هنر و شرایطِ اجتماعیِ زایش آن همواره در طولِ تاریخ دغدغه ی ذهنی و دل مشغولیِ اساسیِ منتقدان و نیز هنرمندان بوده است. از آنجا که هنر در قفس آهنیِ زندگیِ اجتماعی محبوس است، گسترش وابستگیِ آن با نهاد ها و اصولِ اجتماعی پیرامون، صرفِ نظر از هم سو بودن و یا غیرِ هم سو بودنِ آن نهاد ها، امری اجتناب ناپذیر به نظر می رسد. با این وجود پدیدار گشتنِ چنین مباحثِ حائز اهمییتی در میان منتقدین، با ظهورِ مکتب مارکسیسم به اوج خود رسید. در میانِ این متفکرانِ چپ گرایِ مارکسیستی، نظریه پردازانِ مکتب فرانکفورت به سبب داشتنِ رویکردی به مراتب به روز ترو نیز کم تر رادیکال، جایگاه منحصر به فردی را در مطالعاتِ فرهنگی از آنِ خود نموده اند. علتِ روی آوردنِ این متفکران به آثار و تولیداتِ ادبی در بستر اجتماعیِ آنها را باید در باورِ راسخِ این منتقدین به توانمندیِ بالقوه ی سیاسی ِاین تولیدات که بخش جدایی ناپذیرِ بُعد زیبایی شناختیِ این آثارمی باشد، دانست. برداشتی سیاسی از کارکرد هنر پنجره ای تازه بر مطالعاتِ ادبی، خصوصاً در جوامعِ غربی و در نیمه ی دومِ قرنِ بیستم (همزمان با ظهور و اوجِ این مکتب) خواهد گشود. نمونه ای از چنین دیدگاه های تازه ای مفهومِ "هنرمند در خدمتِ دولت" است که در مقایسه با دوره های قبل جایگاهِ ویژه ای در مطالعاتِ میان رشته ایِ فرهنگی-ادبی گشوده است. تحقیقِ پیش رو به بررسیِ چنین ابعادی با رویکردی مارکسیستی از مکتب فرانکفورت به دو اثر از نماش نامه نویس معاصرِ انگلیسی، هاوارد بارکر، می پردازد. نمایش نامه نویسی که آثار وی بیش از دیگر همتایانش نمونه های ضد و نقیض و بحث بر انگیزی از این دست را شامل می شود. جایگاهِ دیالکتیکیِ هاوارد بارکر در ارتباط با نظریه ی انتقادیِ مکتب فرانکفورت در کنارِ مطالعه یِ زیبا شناختیِ آثارِ وی با انتخاب و بررسیِ دو نمونه از آثارِ این نمایش نامه نویس، سرزنش را پایانی نیست و صحنه هایی از یک اثرِ هنری، نشان داده خواهد شد.