نام پژوهشگر: محمود مهر محمدی

تبیین الگوی عملکرد تحصیلی ریاضی در کشورهای پیشرونده و پسرونده در مطالعات تیمز2007-1995 و تعیین دلالتهای آن برای بهبود عملکرد ریاضی دانش آموزان ایرانی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1389
  مرجان میرشمشیری   محمود مهر محمدی

پژوهش حاضر با هدف تبیین الگوی عملکرد ریاضی دانش آموزان کشورهای پیشرونده و پسرونده در مطالعات تیمز 2007-1995 و تعیین دلالتهای آن برای بهبود عملکرد ریاضی دانش آموزان ایرانی انجام پذیرفت. به این منظور داده های 40655 نفر دانش آموز کشورهای کره جنوبی، انگلستان، آمریکا، لیتوانی(کشورهای پیشرونده) سنگاپور، ژاپن، مجارستان، بلغارستان (کشورهای پسرونده) و ایران که به روش نمونه گیری خوشه ای دو مرحله ای از جامعه دانش آموزی پایه هشتم کشورهای یاد شده برای آزمون تیمز سال 2007 میلادی انتخاب گردیده بودند و به پرسشهای آزمون عملکرد ریاضی و پرسشنامه دانش آموز پاسخ داده بودند، با استفاده از روش آماری مدل یابی معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. افزون بر آن، نظامهای آموزشی کشور آمریکا به عنوان شاخصی از کشورهای پیشرونده و ژاپن به عنوان شاخصی از کشورهای پسرونده به روش مطالعه موردی و با بهره گیری از چارچوب فرهنگی پاملا بلوتین و دیگران(2000) مورد بررسی کیفی قرار گرفت. یافته های بخش کمی نشان داد که عملکرد ریاضی دانش آموزان گروه کشورهای پیشرونده، گروه کشورهای پسرونده و گروه کشورهای پیشرونده در مقایسه با کشورهای پسرونده از الگوی یکسانی پیروی نمی کند؛ اگرچه شباهتهایی وجود دارد. یافته های بخش کیفی پژوهش نشان داد در کشور ژاپن ایجاد نظام آموزش اجباری، تصویب قانون اساسی آموزش و پرورش، ایجاد«مدرسه های بالاتر از متوسطه»، ایجاد برنامه درسی تلفیقی و دروس انتخابی وکاهش ساعت و محتوای آموزش ،ارتقاء قانون اساسی آموزش و پرورش ،تاکید بیشتر مدارس ابتدایی و مدرسه های مقدماتی بر ریاضیات و به دنبال آن افزایش محتوا و زمان کلاس ریاضیات؛ از موارد اثر گذار بر عملکرد ریاضی دانش آموزان بوده است. در کشور آمریکا نیز جنبش«بازگشت به پایه ها»،«قانون دفاع ملی»،«جنبش انسانی کننده» برنامه درسی ، بازگشت دوباره نهضت« بازگشت به پایه ها» ،گزارش « ملتی در خطر» ،گزارش «آمریکای2000»، قانون «هیچ کودکی عقب نماند» ، « قانون آمریکا رقابت می کند»،« برنامه مشارکت ریاضیات و علوم» و«برنامه بالارونده ریاضیات- علوم» از اهم مواردی هستند که بر عملکرد ریاضی دانش آموزان اثر گذاشته اند. دلالتهای دو بخش کمی و کیفی پژوهش برای نظام برنامه درسی و آموزش ریاضی در ایران آن بود که متغیرهای مفهوم خود، ارزشها و باورها، منابع آموزشی خانه، تحصیلات والدین، فرایند آموزش و درگیری تحصیلی؛ همچنین حرکت محتاطانه و تدریجی به سوی کاهش تمرکز و توجه به ظرفیت سازی و آمادگی عوامل اجرایی در این حرکت-نظیر معلمان و مدیران- تدوین استانداردهای آموزش ریاضی و پیگیری نحوه تحقق این استانداردها از موارد اثر گذار بر عملکرد ریاضی دانش آموزان است که می تواند مورد توجه سیاستگذاران آموزشی کشور ایران در راستای بهبود بخشی به نظام برنامه درسی و آموزش ریاضی قرار گیرد.

شناسایی و تبیین ابعاد و سطوح برنامه درسی مغفول هنر در دوره ابتدایی ایران مبتنی بر الگوی مطلوب
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی 1390
  مرجان لرکیان   محمود مهر محمدی

این پژوهش، درصدد شناسایی و تبیین ابعاد و سطوح برنامه درسی مغفول هنر در دوره ابتدایی ایران مبتنی بر الگوی مطلوب است. بدین منظور سه پرسش اصلی مورد بررسی قرار گرفته است: اول، الگوی مطلوب برنامه درسی هنر در دوره ابتدایی ایران دارای چه ویژگی هایی است؟ دوم، آیا الگوی مطلوب تدوین شده، از نظر کارشناسان و صاحبنظران برنامه درسی دارای اعتبار است؟ و سوم، مولفه های مغفول برنامه درسی هنر دوره ابتدایی در سطوح کلان، میانی و خرد بر اساس ابعاد تجویزی، نیمه تجویزی و غیر تجویزی کدام است؟ روش پژوهش حاضر روش ترکیبی(کیفی و کمی) است به گونه ای که در بُعد کیفی، از شیوه تحلیل اسناد، بررسی تجارب ملی و بین المللی، سندکاوی، بررسی تطبیقی و به منظور تحلیل یافته ها و در جهت تبیین مولفه های برنامه درسی مغفول هنر دوره ابتدایی، از رویکرد «تحلیلی- مقایسه ای» استفاده شده است. جامعه آماری این مطالعه شامل کلیه اسناد علمی معتبر و نیز متخصصان برنامه درسی و آموزش هنر در کشور ایران است. نمونه آماری این مطالعه نیز شامل اسناد در دسترس و مدارک معتبر ملی و بین المللی، تجارب و نوآوری های آموزشی، راهنمای برنامه درسی هنر رسمی دوره ابتدایی، و همچنین 18 نفر متخصصان رشته مطالعات برنامه درسی، رشته آموزش و پرورش و کارشناسان آموزش هنر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند و از طریق ابزار مصاحبه، نظرات آنها برای شکل گیری الگوی مطلوب برنامه درسی هنر جمع آوری شده است. در فرایند اعتبارسنجی نیز از نظر 15 نفر از صاحبنظران مرتبط استفاده شده است که از طریق روش کمی و به صورت جداول فراوانی ارائه شده است. یافته ها نشان می دهد الگوی مطلوب برنامه درسی هنر بر اساس مبانی نظری تربیت هنری و برنامه درسی، دارای سطوح کلان، میانی و خُرد است. اصول و اهداف تربیت هنری مبتنی بر اصول حاکم بر نظام تربیت رسمی و عمومی کشور ایران تنظیم شده است. همچنین ابعاد برنامه درسی هنر دوره ابتدایی متشکل از سه بُعد تجویزی، نیمه تجویزی و غیرتجویزی است. رویکرد مطلوب برنامه درسی هنر، رویکرد «تربیت هنری دیسیپلین محور» است. سطح میانی این الگو شامل تعیین حوزه های محتوایی، زمان اختصاص یافته به درس هنر، تبیین تعداد حوزه های الزامی، انتخابی و اختیاری برنامه درسی هنر، و پیوند برنامه درسی هنر دوره ابتدایی با دوره های تحصیلی بالاتر است. در سطح خرد الگوی مطلوب نیز عناصر برنامه درسی هنر شامل سازماندهی محتوا، مواد و منابع یادگیری، شیوه های تدریس، فرصت های یاددهی- یادگیری، روش های ارزشیابی مورد توجه قرار گرفته است. این پژوهش نشان می دهد که در سطح میانی برخی از ابعاد تجویزی، نیمه تجویزی و غیرتجویزی مورد غفلت واقع شده اند. در سطح خرد نیز برخی از مولفه های بعد تجویزی و کلِ بعد نیمه تجویزی و غیر تجویزی جزء برنامه درسی مغفول هنر دوره ابتدایی ایران محسوب می شوند. به مدد شناسایی برنامه درسی مغفول هنر دوره ابتدایی ایران، تصمیم گیری درباره برنامه درسی جدید و یا تحلیل برنامه درسی فعلی را میسر ساخت.

طراحی الگوی برنامه درسی مبتنی بر تفکر شهودی و مطالعه تطبیقی برنامه درسی زبان انگلیسی دوره متوسطه دو کشور ایران و سوئد بر اساس آن
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  علی حسینی خواه   محمود مهر محمدی

اتخاذ رویکرد شهودی به طراحی برنامه درسی به معنای رویکردی که هم بر ظرفیت تفکر شهودی تکیه داشته و هم در صدد تقویت و توسعه آن است، دلالت های بدیع و سازنده برای آموزش و یادگیری در همه ی حوزه های موضوعی به ارمغان خواهد آورد. پژوهش حاضر دو هدف اساسی را دنبال کرده است. هدف نخست، طراحی الگوی برنامه درسی مبتنی بر شهود است که در آن، عناصر اصلی برنامه ازجمله منطق، هدف ها، انتخاب و سازماندهی محتوا، راهبردهای یاددهی و یادگیری، و ارزیابی لحاظ شده است. هدف دوم، انجام مطالعه تطبیقی برنامه های درسی زبان انگلیسی دو کشور ایران و سوئد بر اساس الگوی طراحی شده است. به این منظور که میزان انطباق آنها با الگوی طراحی شده مورد بررسی قرار بگیرد. در پژوهش حاضر به منظور رسیدن به هدف های مذکور و پاسخ دادن به دو پرسش اصلی رساله، از دو روش پژوهش متفاوت بهره گرفته شده است. برای پاسخ دادن به این پرسش که الگوی طراحی مبتنی بر شهود دارای چه ویژگی هائی خواهد بود؟ از روش سنتزپژوهی با کمک روش تحلیل کیفی محتوا، استفاده شده است. برای یافتن پاسخ پرسش دوم، یعنی تعیین میزان انطباق برنامه های درسی زبان انگلیسی دو کشور ایران و سوئد با الگوی طراحی شده، روش پژوهش تطبیقی مورد استفاده قرار گرفته است. یافته های پژوهش شامل دو دستاورد است: دستاورد نخست، شکل گیری الگوی طراحی مبتنی بر شهود است که از بررسی مجموع نظرات و مطالعات تجربی صاحب نظران و پژوهشگران حوزه های تعلیم و تربیت (بویژه برنامه-درسی) و روانشناسی (بویژه روانشناسی شناختی و تربیتی) بدست آمده است. دستاورد دوم، رسیدن به این نتیجه بوده که برنامه درسی موفق زبان انگلیسی کشور سوئد هماهنگ با رویکرد شهودی است. اما برنامه درسی زبان انگلیسی ایران منطبق بر رویکرد تحلیلی بوده و با رویکرد شهودی سازگاری ندارد. در پایان، پیشنهاد شده که به منظور اصلاح و بهبود برنامه درسی زبان انگلیسی ایران، دلالت های تربیتی رویکرد شهودی به طراحی مورد توجه قرار بگیرد.

تبیین روش شناسی پژوهش تربیتی میان رشته ای از منظر رئالیسم انتقادی باسکار
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1393
  مجتبی پورکریمی هاوشکی   خسرو باقری نوپرست

هدف این رساله بررسی و تبیین روش شناسی پژوهش تربیتی میان رشته ای از منظر رئالیسم انتقادی باسکار می باشد. به منظور تحقق هدف فوق سه گام اصلی برداشته شده است. گام نخست، تبیین ماهیت پژوهش میان رشته ای از دیدگاه باسکار است، دوم، تبیین روش شناسی پژوهش تربیتی میان رشته ای از دیدگاه باسکار و سوم، تبیین چگونگی پژوهش تربیتی میان رشته ای از دیدگاه باسکار می باشد. بر اساس دیدگاه باسکار، پژوهش تربیتی میان رشته ای یعنی؛ بررسی و تبیین یک پدیده پیچیده تربیتی یا سیاست گذاری ها یا اهداف غایی تربیتی در سطوح مختلف واقعیت با تاکید بر شروط لازم تعریف کننده همراه با تعیین شروط لازم تجربی از چشم انداز علوم مختلف با هدف توصیف و نقد وضع موجود، و رسیدن به دانش ترکیبی جدید به منظور ارائه بدیل های موثر. مراحل پژوهش تربیتی میان رشته ای شامل توصیف موضوع، پرسش استعلایی، باز توصیف پدیده تربیتی، توجه به بررسی سطوح، ترکیب دانش حاصل گردیده و در نهایت کنش می باشند. مبانی هستی شناختی به ترتیب شامل وجود قانون علی و زمینه در رابطه با ابعاد مختلف موضوع انضمامی و مبنای ارتباط ابعاد ناگذرای موضوعات می باشند. مبانی معرفت شناختی نیز به ترتیب شامل مبنای ارتباط ابعاد گذرای معرفت، مبنای طبیعت گرایی انتقادی و کنش و نتایج ناخواسته کنش ها می باشند. بر اساس مبانی فوق، اصول هستی شناختی پژوهش تربیتی میان رشته ای به ترتیب شامل : بررسی انضمامی با رعایت رابطه قانون علی و زمینه، توجه به ابعاد مختلف موضوعات تربیتی (جامعیت)، رعایت تحلیل و ردیابی تأثیرات انباشتی سطوح زیرساختی به ترتیب عمودی از پایین به بالا، رعایت تحلیل و ردیابی تأثیرات مرزی سطوح روساختی به ترتیب عمودی از بالا به پایین. اصول معرفت شناختی، به ترتیب شامل رعایت: تعیین مفاهیم، تفکیک، روابط مرزی علوم، کفایت تبیینی، دلایل به مثابه علت و اصلاح خطاها و ارائه بدیل ها. راهبردهای پژوهشی به ترتیب شامل:راهبردهای ناظر به چیستی که خود شامل بررسی تاریخچه موضوع و پرسش استعلایی می باشند. راهبردهای ناظر به چرایی که شامل مفهوم سازی و انتزاع، بررسی ساختارها و تحلیل فرایندی، توجه به کنش و فعالیت انتقالی عاملان تربیتی و نقادی آن و آموزش قواعد انتقاد می باشند. راهبردهای ناظر به چگونگی شامل مفهوم سازی (حرکت از تعریف مفهومی به تعریف واقعی)، اصلاح خطاها و سیاست گذاری های آموزشی می باشند.

بررسی و نقد تطبیقی رویکردهای فضیلت وغمخواری در تربیت اخلاقی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1381
  ابوالفضل غفاری   خسرو باقری

فراهم آوردن الگوهای مناسب برای تربیت اخلاقی ، همچنان یکی از نیازهای مبرم تعلیم وتربیت است . در پژوهش حاضر ، دو رویکرد مهم اخلاق فضیلت و اخلاق غمخواری ، از حیث مبانی فلسفی و روش های تربیت اخلاقی ، مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین ، سعی بران بوده تا با توجه به ویژگیهای ممتاز هر یک از این دو رویکرد ، الگویی برای تربیت اخلاقی پیشنهاد گردد. دربررسی رویکرد فضیلت ، آرا دیوید کار که صورت احیا شده اخلاق فضیلت ارسطویی است ، مورد توجه قرار گرفته است . رویکرد غمخواری که با آرا گیلیان و نادینگز پیوند خورده ، رویکردی ارتباطی و زنانه است که تاکید آن بر بستگی متقابل رد اخلاق ، آن را از رویکرد های دیگر متمایز می کند.