نام پژوهشگر: الهه امینی‌فر

بررسی اثر بخشی حافظه فعال واضطراب ریاضی دانش آموزان سال سوم ریاضی فیزیک با سبکهای متفاوت یادگیری (fd/fi) بر عملکرد حل مسائل کلامی حسابان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی - دانشکده علوم پایه 1388
  حسین عبدالهی   حسن علم الهدایی

ظرفیت محدود حافظه فعال دانش آموزان و پیچیدگی تکالیف و مسائل بنا بر نظر جان استون و البنا(1981)، مقولاتی هستند که بر یادگیری معنی دار و میزان پیشرفت در حل مسائل ارائه شده دخالت دارند و لئون(1992) اضطراب ریاضی را به مثابه عاملی میداند که موجب اجتناب از ریاضی می شود. همچنین ویتکین و همکاران (1981) بر این باورند که توجه به سبک های یادگیری فراگیران که ریشه در تفاوت های فردی آنها دارد، موجب تسهیل فرایند های یاددهی – یادگیری ریاضیات خواهد شد. هدف این مطالعه، بررسی تعامل میان حافظه فعال، اضطراب ریاضی و سبک های یادگیری(fd/fi) دانش آموزان بر عملکرد حل مسائل کلامی حسابان می باشد. در این پژوهش 143 دانش آموز دختر و پسر سال سوم دبیرستانی رشته ریاضی و فیزیک از طریق آزمون های حافظه فعال، اضطراب ریاضی و سبک های یادگیری و آزمون مسائل کلامی حسابان مورد بررسی و مقایسه قرار گرفتند. نتایج نشان داد که افراد دارای حافظه فعال بالا در مقایسه با افراد دارای حافظه فعال پائین عملکرد بهتری در حل مسائل کلامی حسابان دارند. دانش آموزان دارای سبک یادگیری میدان ناوابسته، اضطراب پایین تری در مقایسه با دانش آموزان با سبک میدان وابسته دارند و همچنین فراگیران برخوردار از سبک میدان ناوابسته عملکرد بهتری در حل مسائل کلامی حسابان نسبت به فراگیران دارای سبک میدان وابسته دارند.نتایج این پژوهش می تواند در زمینه هدایت تحصیلی دانش آموزان، ارائه مسائل و تکالیف ریاضی به فراگیران، آگاهی دبیران در جهت شناخت بیشتر دانش آموزان و ارائه تدریس متناسب با این شناخت کمک مؤثری نماید و زمینه ساز تحول در آموزش و یادگیری ریاضی باشد.

تأثیر مدل سازی ریاضی بر یادگیری مثلثات
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی - پژوهشکده علوم پایه کاربردی 1392
  مرضیه امیرشاهی   الهه امینی فر

چکیده با توجه به کاربرد ریاضیات در ابعاد مختلف زندگی بشر، یادگیری صحیح و عمیق این علم ضروری است؛ پس مدل سازی ریاضی بخش مهمی از توانایی ریاضی محسوب می شود. هرچند برای توسعه تکالیف مدل سازی کارهای زیادی انجام گرفته است، اما به سختی می توان مشاهدات تجربی را پیداکرد که چه طور بایداین تکالیف را در کلاس ریاضی انجام داد. هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی تأثیر مدل سازی ریاضی بر یادگیری مثلثات می باشد. این مطالعه از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ اجرا، طرح شبه آزمایشی با گروه آزمایش و کنترل به وسیله پیش آزمون و پس آزمون است. در مطالعه مقدماتی آزمونی شامل 23 سوال، طرح شد. با استفاده از نمونه در دسترس50 نفر از دانش آموزان سال دوم دوره دوم متوسطه منطقه 18 شهر تهران در این آزمون شرکت کردند، پس از تجزیه و تحلیل داده های حاصل با توجه به مقدار آلفای کرونباخ (711/0)، مشخص شد که سوالات طرح شده با اهداف آموزشی انطباق دارد. با استفاده از ضریب دشواری وضریب تمیز، 8 سوال نامناسب حذف گردید و 15 سوال باقی ماند؛ روایی صوری و محتوایی آزمون نیز توسط تعدادی از اساتید، معلمان ریاضی تأیید شد. در ادامه دو نمونه 25 تایی از دانش آموزان سال دوم دوره دوم متوسطه منطقه 18 شهر تهران، به عنوان گروه آزمایش و کنترل انتخاب شدند و پس از انجام یک تکلیف مدل سازی توسط گروه آزمایش، هر دو گروه به آزمون تهیه شده پاسخ دادند. به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده، از آزمون t مستقل، t زوجی و تحلیل کواریانس استفاده گردید. نتایج به دست آمده نشان می دهد که آموزش همراه با مدل سازی ریاضی، در یادگیری دانش آموزان در درس مثلثات تفاوت معناداری ایجاد کرده است. بررسی نظرات دانش آموزان از طریق مصاحبه کتبی انجام شد، بیشتر آنها در نظرات خود، انجام این قبیل تکالیف مدل سازی را باعث فهم بهتر می دانند؛ به خصوص از انجام گروهی تکالیف و ساخت ماکت راضی بودند. واژه های کلیدی: مدل سازی ریاضی، تکالیف مدل سازی، توانایی مدل سازی

درک دانشجویان از حل عددی معادلات غیرخطی به روش های نقطه ی ثابت و نیوتن-رافسون
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی - دانشکده علوم پایه 1392
  مجتبی عابدینی   محسن شاهرضایی

امروزه تحقیقات نشان داده اند که برای دستیابی دانشجویان به درک عمیق از ریاضیات، نباید تنها به درک رویّه ای یا درک مفهومی اکتفا کرد بلکه باید در کنار تقویت درک رویّه ای، درک مفهومی دانشجویان را نیز ارتقاء داد. در این تحقیق به منظور بررسی درک دانشجویان از حل عددی معادلات غیرخطی به روش های نقطه ی ثابت و نیوتن-رافسون، از یک آزمون محقق ساخته برای جمع آوری داده ها استفاده شد. جدول هدف- محتوا بر اساس سطوح یادگیری بلوم، طراحی شد. سپس با توجّه به این جدول سی سوال طراحی شد. روایی و پایایی سوالات پس از اجرای مقدماتی بر روی پنجاه نفر از دانشجویان رشته های علوم پایه و فنی- مهندسی دانشگاه الزهراء تهران، با استفاده از ضریب دشواری، ضریب تمیز و آلفای کرونباخ مورد بررسی قرار گرفت. پس از تجزیه و تحلیل داده های حاصل، با توجّه به مقدار آلفای کرونباخ ( 801/0 ) مشخص گردید که سوالات با اهداف آموزشی بیان شده در جدول هدف- محتوا مطابقت دارد. در نهایت پانزده سوال از سی سوال طراحی شده باقی ماند. با استفاده از نمونه های در دسترس، 125 نفر از دانشجویان علوم پایه و فنی- مهندسی دانشگاه های زنجان در این آزمون شرکت کردند که 65 نفر از آنان به صورت رویّه ای و بقیه به صورت مفهومی آموزش دیده بودند. به منظور پی بردن به نحوه ی تدریس اساتید آن ها از لحاظ مفهومی و رویّه ای، جزوه و کتب تدریس شده برای دانشجویان مورد بررسی قرار گرفت. در پایان، نتایج دانشجویان شرکت کننده در آزمون با هم مقایسه شد. نتایج نشان دادند که دانشجویانی که در کلاس به آنان مطالب به صورت مفهومی، همراه با برقراری ارتباطات بین مفاهیم و رویّه ها تدریس شده بود هم در سوالات مفهومی و هم در سوالات رویّه ای عملکرد بهتری دارند. هم چنین نتایج نشان دادند که نحوه ی تدریس بر انعطاف پذیری دانشجویان تأثیر دارد.

بررسی تفکر واگرای دانش آموزان پایه هفتم در حل مسائل باز پاسخ
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی - دانشکده علوم پایه 1393
  هادی نجفی   الهه امینی فر

هدف اصلی پژوهش حاضر، مقایسه ی تفکر واگرای دانش آموزان پایه هفتم در حل مسائل باز پاسخ ریاضی است. در نظریه گیلفورد خلاقیت بر حسب تفکر واگرا تعریف شده است. تفکر واگرا، بر تولید پاسخ های چند گانه و ابتکاری هنگام حل مسئله ای با پاسخ های مختلف تأکید می کند. جامعه ی آماری تحقیق حاضر شامل کلیه ی دانش آموز دختر و پسر پایه هفتم شهرستان شهریار است. نمونه ی مورد مطالعه شامل 177 دانش آموز دختر و پسر مشغول به تحصیل در مدارس دولتی، تیز هوشان و شاهد است. برای جمع آوری داده های مورد نیاز از آزمون کاون و همکاران (2006) که به منظور اندازه گیری مولفه های تفکر واگرا از طریق مسائل باز پاسخ طراحی شده بود، استفاده شد. نتایج حاصل از تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آزمون t در سطح 95% اطمینان، حاکی از آن بود که بین مولفه های تفکر واگرا یعنی سیالی، انعطاف پذیری و اصالت در دختر و پسر تفاوت وجود ندارد. هم چنین با استفاده از آزمون تحلیل واریانس نشان داده شد که مولفه های تفکر واگرا در بین مدارس دولتی، تیز هوشان و شاهد متفاوت است. برای پی بردن به تفاوت بیشتر مدارس از آزمون تعقیبیlsd استفاده شد که نتایج آن به صورت زیر می باشد: مولفه ی سیالیِ تفکر واگرا بین مدارس تیزهوشان و شاهد تفاوتی ندارد اما این مولفه بین مدارس شاهد- دولتی و تیزهوشان- دولتی تفاوت دارد. دو مولفه ی دیگر تفکر واگرا یعنی انعطاف پذیری و اصالت در بین مدارس تیزهوشان -دولتی، شاهد-دولتی و تیزهوشان-شاهد تفاوت معناداری دارند.

نقش تجسم بر مبنای علوم عصبی بر پیشرفت تحصیلی و انگیزه ریاضی دانش آموزان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی - دانشکده علوم پایه 1393
  زینب رویانی   الهه امینی فر

آموزش باعث افزایش توان یادگیری می شود و علوم اعصاب براساس شناخت کارکرد سیستم عصبی مغز انسان به درک فرآیندهای ذهنی و نحوه یادگیری می پردازد. این زمینه مشترک می تواند نشان دهنده آن باشد که در آینده عملکرد آموزش می تواند به وسیله علم تغییر کند. این علم با ورود به حیطه آموزش انواع خاصی از روش های یادگیری برتر را معرفی می کند. درک تجسمی و تصویری از یک مفهوم، از مؤلفه های علوم اعصاب است که دشواری مغز را از درک نمادین مفهوم مورد نظر کمتر می کند. پژوهش حاضر ضمن معرفی علوم اعصاب آموزشی و کاربرد آن در آموزش ریاضی به مطالعه نقش تجسم بر مبنای علوم اعصاب در ارتقای پیشرفت تحصیلی و انگیزه ریاضی دانش آموزان دختر پایه هشتم در مبحث کسرها می پردازد. این پژوهش از نوع شبه آزمایشی و با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه های ناهمسان است. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 43 نفر از دانش آموزان پایه هشتم شهرستان آق قلا انتخاب و یک کلاس به عنوان گروه آزمایش و کلاس دیگر به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شد. گروه آزمایش به روش تجسم و گروه کنترل به روش معمول آموزش دیدند. پس از اجرای روش آموزشی جهت گردآوری اطلاعات، از پرسشنامه انگیزه پیشرفت ریاضی با پایایی 0/709 و آزمون پیشرفت تحصیلی معلم-محقق ساخته که پایایی آن 0/85 و روایی صوری آن با نظر چهار استاد گروه ریاضی دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی و پنج معلم ریاضی تأیید شده، در دو مرحله ی پیش آزمون و پس آزمون استفاده گردید. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس داده ها نشان داد که آموزش گروه آزمایش با محوریت تجسم در سطح 0/05، پیشرفت ریاضی و انگیزه رغبتی آن ها را به طور معنادار نسبت به گروه کنترل افزایش می دهد، ولی در انگیزه اجتنابی ریاضی تفاوت معناداری ایجاد نمی کند.