نام پژوهشگر: عباسعلی اللهیاری

بررسی نقش آموزشهای دینی ناجا بر کیفیت زندگی و حرمت خود
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1389
  محمد باقر مهدوی   عباسعلی اللهیاری

امروزه، نقش دین در زندگی انسانها بر کسی پوشیده نیست. مهمترین مبحث در هـر دیـنی، آموزه های آن است. آموزه های مذهبی به عنوان اصلی ترین فرایند انتقال مذهب و گسترش آن بین افراد تلقی می شود. به همین منظور سازمان عقیدتی سیاسی ناجا هر سال دوره های آموزش مذهبی مختلفی برای کارکنان خود برگزار می کند. پژوهشهای زیادی درمورد ارتباط میان مذهب و سازه های روانشناختی مختلف صورت گرفته است. در همین راستا، پژوهش حاضر به دنبال بررسی نقش آموزشهای مذهبی سازمان مذکور بر کیفیت زندگی و حرمت خود در کارکنان ناجا می باشد. روش تحقیق پژوهش حاضر، آزمایشی از نوع حقیقی با دو گروه پیش آزمون و پس آزمون است. نمونه پژوهش حاضر شامل 49 نفر از کارکنان مرد ناجا در شهرستان اصفهان است که با روش نمونه گیری دردسترس از جامعه انتخاب شدند. به 25 نفر از آنها آموزشهای مذهبی داده شد، در حالیکه به بقیه، این آموزشها داده نشد. بـرای جـمع آوری اطلاعات از پرسشنامه کیفیت زندگی (sf36) و پرسشنامه حرمت خود کوپر اسمیت (sei) و برای تحلیل داده ها از آزمون t برای معناداری تفاوت میانگین نمرات دو گروه مستقل استفاده شد. نتایج به دست آمده بیانگر آن است که بین دو گروه آزمایش و کنترل از نظر کیفیت زندگی و حرمت خود تفاوت معناداری وجود ندارد. این نتیجه ممکن است متاثر از عوامل چندی از جمله الزامی بودن آموزشها، روش آموزش سخنرانی، ویژگیهای مربیان و امکان بروز آنها، نبود برخی از مطالب مهم دینی در آموزشها، فضای آموزشی و انگیزه های فراگیران باشد.

بررسی رابطه بین سبک های دلبستگی و نگرش افراد به عشق و تأثیر آن ها بر معیارهای ازدواج
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1388
  نسیم نوری   مسعود جان بزرگی

پژوهش حاضر به بررسی رابطه بین سبک های دلبستگی و نگرش افراد به عشق و تأثیر آنها بر معیارهای ازدواج پرداخته است. نمونه پژوهش شامل 313 دانشجوی مجرد دانشگاههای جامع شهر تهران است که از طریق نمونه گیری غیر تصادفی در دسترس انتخاب شدند. داده های تجربی توسط پرسشنامه سبک های دلبستگی بزرگسالان و مقیاس نگرش های مربوط به عشق و پرسشنامه سنجش ارزش های ازدواج جوانان ایرانی جمع آوری شد. با تحلیل آماری داده ها (همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون چندمتغیری) مشخص شد که ارتباط معنی داری بین نمرات سبک های دلبستگی با انواع عشق بدست آمد به گونه ای که سبک های عشق ورزی بر اساس سبک های دلبستگی قابل پیش بینی است. افراد دلبسته ایمن بیشتر گرایش به عشق لودوس دارند، افراد دلبسته ناایمن اجتنابی کمترگرایش به عشق لودوس و استورگ دارند، افراد دلبسته دوسوگرا کمتر گرایش به سبک عشق ورزی اروس، لودوس و استورگ را دارند و بیشتر گرایش به عشق مانیا دارند. همچنین توان پیش بینی معیارهای ازدواج از طریق سبک های دلبستگی و انواع عشق وجود دارد به گونه ای که ارتباط مثبت معنی داری بین عشق پراگما با معیار مومن بودن در انتخاب همسر، ارتباط منفی معنی داری بین عشق اروس و عشق آگاپه با «طبقه اقتصادی بالا» و ارتباط مثبت معنی داری بین عشق مانیا با «طبقه اقتصادی بالا»، ارتباط مثبت معنی داری بین عشق مانیا با معیار ازدواج «خویشاوندی»، ارتباط مثبت معنی داری بین عشق استورگ و عشق مانیا با «حمایت گری و مهربانی»، ارتباط منفی معنی داری بین عشق اروس با «تحصیلات بالا» و ارتباط مثبت معنی داری بین عشق استورگ و عشق لودوس با «تحصیلات بالا»، ارتباط منفی معنی داری بین عشق اروس با «نواندیشی» و ارتباط مثبت معنی داری بین عشق استورگ با «نواندیشی»، ارتباط منفی معنی داری بین عشق آگاپه با ارزش «سلسله مراتبی» و ارتباط مثبت معنی داری بین عشق مانیا با ارزش «سلسله مراتبی» در ازدواج، ارتباط مثبت معنی داری بین عشق استورگ و عشق مانیا با ارزش «برابرنگری» در ازدواج، ارتباط مثبت معنی داری بین عشق مانیا و دلبستگی ایمن با ارزش «خودپیروی عاطفی»، ارتباط منفی معنی داری بین عشق آگاپه با ارزش خودپیروی عقلی و ارتباط مثبت معنی داری بین عشق استورگ و عشق پراگما با ارزش «خودپیروی عقلی»، ارتباط مثبت معنی داری بین عشق پراگما، عشق آگاپه و دلبستگی ایمن با ارزش «محاط شدگی»، مشاهده می شود. همچنین ارتباط مثبت معنی داری بین عشق پراگما و عشق مانیا با «بازخورد کلی به ازدواج» و تفاوت معنی دار بین بازخورد کلی به ازدواج در گروه دختران و پسران یافته شد. نتیجه این تحقیق اهمیت بررسی سبک های دلبستگی و نگرش نسبت به عشق زوجین را قبل از ازدواج با تأثیری که بر معیار های ازدواج دارند، نشان می دهد.

رابطه هوش هیجانی و حمایت اجتماعی با فرسودگی شغلی در زنان شاغل
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1388
  مریم احمدی راد   عباسعلی اللهیاری

فرسودگی شغلی، ناشی از تنیدگی شغلی است؛ ولی بدون شک عوامل دیگری نیز در این میان نقش دارند. حمایت اجتماعی و هوش هیجانی از جمله عواملی هستند که می توانند بر کاهش فشارهای ناشی از تنیدگی اثر بگذارند. در همین راستا، پژوهش حاضر به دنبال بررسی رابطه میان هوش هیجانی و حمایت اجتماعی با فرسودگی شغلی است. روش تحقیق پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی است. نمونه پژوهش حاضر شامل 285 نفر از زنان شاغل در ادارات دولتی است که به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از مقیاس های حمایت اجتماعی واکس (ssa)، هوش هیجانی بار- اُن (eq-i) و فرسودگی شغلی مازلاک (mbi) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از آزمون های t و f برای معنادار بودن ضرایب همبستگی و تحلیل رگرسیون استفاده شد. نتایج به دست آمده بیانگر آن است که حمایت اجتماعی و هوش هیجانی همبستگی منفی معناداری با فرسودگی شغلی دارند. نتایج تحلیل رگرسیون نشان می دهد که حمایت اجتماعی و هوش هیجانی در کل قادر به پیش بینی 20 درصد از واریانس فرسودگی شغلی هستند. هوش هیجانی و حمایت اجتماعی از جهات گوناگون می توانند پیش بینی کننده فرسودگی شغلی باشند. از یک طرف، هوش هیجانی می تواند بر قابلیت افراد در اجتناب از موقعیت های استرس زا، مقاومت در برابر تنیدگی و ایجاد شرایط عاطفی مطلوب و خوشایند اثر بگذارد. از طرف دیگر، حمایت اجتماعی نیز می تواند به عنوان محافظ در برابر تنیدگی ها یا تغییر دهنده شدت آنها اثر گذاشته و موجب کاهش اثرات ناخوشایند آن باشد. کاهش فرسودگی شغلی نتیجه مستقیم کاهش اثرات ناخوشایند تنیدگی ها می باشد

مقایسه ساختار خانواده و نیمرخ روانی والدین کودکان در معرض سورفتار جنسی و والدین کودکان بهنجار
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1389
  اکرم گروسی   عباسعلی اللهیاری

مقایسه ساختار خانواده و نیمرخ روانی والدین کودکان در معرض سوءرفتار جنسی و والدین کودکان بهنجار چکیده پژوهش حاضر به مقایسه ساختار خانواده و نیمرخ روانی والدین کودکان در معرض سوءرفتار جنسی و والدین کودکان بهنجار می پردازد. جامعه آماری در این پژوهش کلیه والدین کودکان در معرض سوءرفتار جنسی و والدین کودکان بهنجار 7 تا 10ساله شهر تهران در سال 1388 می باشد. که از طریق روش نمونه گیری در دسترس تعداد 47 خانواده کودکانی که مورد سوءرفتار جنسی قرار گرفته بودند (26 دختر و 21 پسر) به و 46 خانواده کودکان بهنجار از همین مناطق به صورت نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای از مدارس ابتدایی دخترانه و پسرانه (23 نفر دانش آموز پسر و 23 نفر دانش آموز دختر) انتخاب می شوند. به این ترتیب که ابتدا از مناطق 22 گانه آموزش و پرورش شهر تهران 2 منطقه (مناطق 6، 13) به صورت تصادفی انتخاب گردید. در این مطالعه جهت عملکرد خانواده از مقیاس عملکرد خانواده (بلوم ،1985) و جهت سنجش نیمرخ روانی والدین از سیاهه علائم تجدیدنظر شده 90 سوالی(دراگوتیس و همکاران،1973)، استفاده شد. جهت تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل واریانس چند متغیری استفاده و نتایج زیر بدست آمد: بین ابعاد مختلف بیانگری، تضاد و تعارض، گرایش سرگرمی و تفریحی، تاکیدات مذهبی، سازماندهی، منبع کنترل بیرونی ، گسستگی، سبک خانواده بی قید و بند، سبک خانواده مستبد، در خانواده های کودکان در معرض سوءرفتار جنسی و خانواده های کودکان عادی در سطح p<0/05 تفاوت معنی داری وجود دارد. همچنین بین ابعاد افسردگی ، اضطراب، پرخاشگری، افکار پارانویید و روانپریشی در سطح p<0/05 بین نیمرخ روانی والدین کودکان در معرض سوءرفتار جنسی و والدین کودکان عادی تفاوت معنی دار است. بنابراین شناخت ویژگی های نیمرخ روانی و ساختار خانواده کودکان در معرض سوءرفتار جنسی و کودکان عادی را می توان به عنوان فعالیتی ضروری برای پیشگیری از انواع آسیب های اجتماعی دانست. واژه های کلیدی: سوءرفتار جنسی، ساختار خانواده ، نیمرخ روانی والدین، والدین

کنش وری شناختی و انگیختگی هیجانی افراد زودانگیخته در بافت هیجانی مثبت و منفی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1389
  ویدا هاشمی   پرویز آزاد فلاح

چکیده مقدمه و هدف: زودانگیختگی سازه ای روان شناختی است که در حوزه تفاوتهای فردی پژوهش های مختلفی در مورد آن صورت می پذیرد. هدف تحقیق حاضر بررسی کنش وری شناختی و انگیختگی هیجانی افراد زودانگیخته در شرایط بافت هیجانی مثبت و منفی می باشد. روش تحقیق: پژوهش حاضر در مقوله طرح های تجربی مختلط قرار دارد، که از یک سو کنش وری شناختی افراد زودانگیخته بر اساس مقایسه های بین گروهی را مورد بررسی قرار می دهد و از سوی دیگر انگیختگی هیجانی افراد زودانگیخته را در بافت هیجانی مثبت و منفی وارسی می نماید. جامعه آماری این پژوهش دانشجویان دختر ساکن خوابگاه های دانشگاه های تهران و تربیت مدرس می باشند. ابتدا مقیاس upps در میان 2000 نفر از این دانشجویان اجرا شد و بر مبنای نمرات به دست آمده در این مقیاس، چهار گروه 20 نفری که هر گروه بر اساس توزیع نمرات در یکی از زیرمقیاس های زودانگیختگی غالب بودند، انتخاب شدند. پیش از کاربندی آزمایشی(القای خلق از طریق محرک موسیقایی) میزان انگیختگی هیجانی پایه هر آزمودنی از طریق ارزیابی فعالیت الکتریکی عضلات صورت(emg) و ارزیابی ضربان قلب(bvp) ضبط گردید. سپس هر یک از آزمودنی ها دو بار در معرض کاربندی آزمایشی(یک بار خلق مثبت و یک بار خلق منفی) قرار گرفتند. حین القای هرخلق آزمودنی ها به انجام سه تکلیف شناختی (آزمون استروپ، آزمون زمان واکنش و ترسیم در آینه) می پرداختند و انگیختگی هیجانی آنها از طریق emg و bvp ثبت شد. پس از هر مرحله کاربندی، موسیقی قطع شد و مقیاس عاطفه مثبت و منفی توسط آزمودنی تکمیل شد. تمامی این فرایند مجدداً برای بافت خلقی دیگر تکرار شد. نتایج: یافته ها نشان می دهد گروه غالب در فوریت نسبت به گروه غالب در فقدان تفکر پیشینی درتکالیف استروپ و زمان واکنش در بافت منفی از عملکرد ضعیفتری برخوردار است. همچنین در تکلیف زمان واکنش، آزمودنی های گروه غالب در فقدان استمرار نسبت به گروه غالب در فوریت در بافت منفی از عملکرد بهتری برخوردارند. از سوی دیگر، کمتر بودن شاخص ضربان قلب درآزمودنی های غالب در فوریت نسبت به آزمودنی های غالب در تهییج طلبی، در حد پایه و در حین انجام تکالیف ترسیم در آینه و استروپ ، در بافت منفی و زمان واکنش در بافت مثبت، برجسته می باشد. در این پژوهش، تفاوت اثر بافت مثبت و منفی بر انگیختگی هیجانی آزمودنی ها، از لحاظ شاخص های مربوط به emg درحین انجام تکالیف ترسیم در آینه و زمان واکنش معنادار است. بحث: در مجموع نتایج برگرفته از این رساله ضمن تأکید بر ماهیت چند وجهی زودانگیختگی، دیدگاه همگرایی/ ناهمگرایی خلق و شخصیت را در کنش وری شناختی و انگیختگی هیجانی، از زاویه ای جدید مورد بررسی قرار داده است. واژگان کلیدی: زود انگیختگی، کنش وری شناختی، انگیختگی هیجانی، بافت خلقی مثبت و منفی

نقش تحول یافتگی من و شیوه های فرزندپروری بر مکانیسم های دفاعی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1390
  سمیرا رنج بردار   عباسعلی اللهیاری

مقدمه: در پژوهش حاضر هدف بررسی نقش شیوه های فرزندپروری و تحول یافتگی من بر مکانیسم های دفاعی است. روش: جامعه مورد مطالعه را سه دانشگاه جامع تهران، شهید بهشتی و شاهد شامل می شوند. با توجه به جدول مورگان، 386 نفر با روش در دسترس انتخاب شدند. با استفاده از سه پرسشنامه پیوند والدینی، سبک های دفاعی و تست 16 عاملی شخصیت کتل داده ها جمع آوری شدند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که 1. از روی توجه والدین، نیرومندی من و خلق استوار می توان مکانیسم های رشد یافته و از نیرومندی من به طور معکوس و سلطه و استیلا می توان مکانیسم های دفاعی رشدنایافته را پیش بینی کرد. 2. نیرومندی من (c) و خلق استوار (g) از شاخص های تحول یافتگی من، با سبک دفاعی رشد یافته ارتباط مثبت معنادار و با سبک دفاعی رشدنایافته ارتباط منفی معنادار دارند. سلطه و استیلا (e) با سبک دفاعی رشدنایافته ارتباط مثبت دارد. سلطه و استیلا (e) و حساسیت هیجانی (i) با سبک رشدیافته رابطه معناداری نداشتند. همچنین حساسیت هیجانی (i) با سبک رشدنایافته رابطه معناداری نداشت. 3. از زیر مقیاس های پیوند والدینی، توجه والدین با سبک های دفاعی رشدیافته ارتباط مثبت و با سبک دفاعی رشدنایافته ارتباط منفی دارد؛ همچنین حمایت افراطی والدین با سبک دفاعی رشدیافته رابطه منفی و با سبک رشدنایافته رابطه مثبت دارد. 4. نیرومندی من (c) و خلق استوار (g) با توجه والدینی رابطه مثبت و با حمایت افراطی والدین رابطه منفی دارند. سلطه و استیلا (e) و حساسیت هیجانی (i) با توجه والدین و حمایت افراطی والدین رابطه معناداری نداشتند. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که پیوند والدینی در کارکرد من تأثیر می گذارد که توسط مکانیسم های دفاعی نمود پیدا می کند. واژگان کلیدی: مکانیسم های دفاعی، من، توجه والدینی، حمایت افراطی

اثر بخشی درمانگری عقلانی- عاطفی- رفتاری گروهی بر باورهای غیر منطقی، کیفیت زندگی و سلامت عمومی در زنان مبتلا به سرطان پستان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1390
  محسن امیدی شمامی   عباسعلی اللهیاری

هدف کلی و اصلی این پژوهش، بررسی تاثیر درمان عقلانی-عاطفی-رفتاری بر باورهای غیر منطقی،کیفیت زندگی و سلامت عمومی زنان مبتلا به سرطان پستان بود. بر این اساس، پژوهش حاضر با استفاده از درمان عقلانی-عاطفی-رفتاری گروهی سعی کرد در چنین مسیری گام بردارد.به همین منظور ، نمونه ای به حجم 24 نفر زن مبتلا به سرطان پستان که درمرحله پرتو درمانی قرار داشته ، به روش نمونه گیری غیر تصادفی از بیمارستان امام حسین تهران ، انتخاب و مورد آزمون قرار گرفتند.اما روش جایگزینی آزمودنی ها در گروه های آزمایش و کنترل،به صورت تصادفی انجام گردید.تعداد افراد نمونه ی هر کدام از گروه ها ،12 نفر بود.آزمودنی های گروه آزمایش به صورت گروهی به مدت 10 جلسه (هر جلسه 75دقیقه) هفتگی ،تحت آموزش درمان عقلانی- عاطفی-رفتاری قرار گرفتند.در حالی که گروه کنترل ،هیچ گونه آموزش یا مداخله ای دریافت نکردند و فقط مراقبت معمول پزشکی را دریافت نمودند.ابزارهای پژوهش،آزمون باورهای غیر منطقی (ibt)،پرسشنامه کیفیت زندگی (sf36) و سلامت عمومی(ghq) بود که به صورت انفرادی،یکبار قبل از آموزش درمان عقلانی- عاطفی- رفتاری و یکبار نیز پس از خاتمه ی جلسات مداخله ی درمانی بر روی دو گروه آزمایش و کنترل اجرا شدند.در این پژوهش برای تجزیه و تحلیل آماری داده ها و بررسی و ارزیابی تاثیر درمان عقلانی- عاطفی- رفتاری بر باورهای غیر منطقی،کیفیت زندگی و سلامت عمومی از آزمون تحلیل کواریانس استفاده شد.نتایج پژوهش نشان داد که درمان عقلانی-عاطفی-رفتاری در کاهش باورهای غیر منطقی گروه آزمایش موثر بوده است.همچنین این درمان موجب بهبود کیفیت زندگی و سلامت عمومی افراد گروه آزمایش گردیده است. از این رو، می توان درمان عقلانی- عاطفی- رفتاری را به عنوان یکی از مداخلات سودمند درمانی در جهت سازگاری زنان مبتلا به سرطان پستان دانست که در واقع تسهیل کننده سازگاری آنان با بیماریشان و مسائل روان شناختی ناشی از آن مانند اضطراب،افسرگی،مشکلات خواب،مشکلات ارتباطی و...می شود. واژگان کلیدی: درمان عقلانی-عاطفی-رفتاری،باورهای غیر منطقی،کیفیت زندگی، سلامت عمومی، سرطان پستان.

اثر بخشی درمانگری به شیوه آموزش تنیدگی زدایی بر رضامندی روانی و تنیدگی ادراک شده با توجه به سبک های هویت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1390
  مژگان نیکنام   عباسعلی اللهیاری

هدف این پژوهش بررسی اثربخشی درمانگری به شیوه آموزش تنیدگی زدایی بر تنیدگی ادراک شده و رضامندی روانی با توجه به سبکهای هویت می باشد. نمونه را 67 نفر از دانشجویان مونث مقطع کارشناسی دانشگاه آزاد اسلامی تشکیل دادند. ابزارهای سنجش مقیاس رضامندی روانی ریف، مقیاس سبکهای هویت برزونسکی و مقیاس تنیدگی ادراک شده کوهن می باشد. پس از اجرای پرسشنامه سبک های هویت، دانشجویان دارای سبک هویت هنجاری و اجتنابی/سردرگم انتخاب و با گمارش تصادفی به دو گروه آزمایشی و دو گروه کنترل اختصاص یافتند. سپس درمانگری به شیوه تنیدگی زدایی به صورت گروهی روی 2 گروه آزمایشی اجرا شد.گروه کنترل هیچ نوع درمانگری دریافت نکرد. پس از اتمام آموزش، مجدداً پرسشنامه های رضامندی روانی، تنیدگی ادراک شده و سبکهای هویت در گروههای آزمایش و کنترل اجرا گردید. نمرات گروه ها در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با هم مقایسه شدند. همچنین تغییرات ایجاد شده در اثر شیوه درمانگری در سبکهای هویت ارزیابی شد. نتایج نشان دادند، آموزش تنیدگی زدایی در بهبود رضامندی روانی در سبک هنجاری موثرتر بود، اما در اثر تعاملی درمانگری و هویت برکاهش تنیدگی ادراک شده معنادارنبود. پیگیری وضعیت افراد نشان دهنده ی پایداری تغییرات ایجاد شده بود. همچنین درمانگری به شیوه تنیدگی زدایی بر کاهش تنیدگی ادراک شده، هم در پس آمون و هم در پیگیری تاثیر داشت. در بررسی درمانگری به شیوه تنیدگی زدایی بر بهبود رضامندی روانی با توجه به سبک های هویت، نیز درمانگری و سبک های هویت و تعامل آنها بر بهبود رضامندی روانی، هم در پس آمون هم در پیگیری معنادار بود. درمانگری به شیوه آموزش تنیدگی زدایی منجر به تغییر سبکهای هویت نگردید. یافته های فرعی نشان داد، سبک های هویت اطلاعاتی،هنجاری و اجتنابی/سردرگم می توانند مولفه های رضامندی روانی را پیش بینی کنند. سبک هویت هنجار پس از مداخله، رضامندی روانی بالاتری نسبت به گروه اطلاعاتی و سردرگم/اجتنابی داشتند. مجموعابررسی نتایج، تاثیر در مانگری به شیوه تنیدگی زدایی را تایید نمود و موید اهمیت توجه بر رضامندی روانی و تنیدگی ادراک شده می باشد و نشان داد هویت بعنوان میانجی در تاثیر درمانگری به شیوه تنیدگی زدایی موثر می باشد.

اثربخشی آموزش مهارتهای مثبت اندیشی بر شادکامی دانشجویان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1390
  لیلا بنی آدم   پرویز آزاد فلاح

چکیده: این مطالعه به بررسی اثر بخشی آموزش مهارتهای مثبت اندیشی بر شادکامی دانشجویان پرداخته است. در این پژوهش، با بهره گیری از یک طرح تجربی دو گروهی، 30 آزمودنی دختر دانشجو از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف انتخاب شدند.این دانشجویان به دو گروه 15 نفری تقسیم شدند.جایگزینی این دو گروه به صورت تصادفی بود. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه شادکامی آکسفورد بود. داده های به دست آمده برای آزمون فرضیههای تحقیق با استفاده از آزمون آنکوا (تحلیل کواریانس) تجزیه و تحلیل شدندیافته های پژوهش نشان دادند که آموزش مهارتهای مثبت اندیشی(که به صورت 8جلسه ،1ساعته وگروهی اجرا شد)سبب افزایش میزان شادکامی، رضایت از زندگی، خلق مثبت، سلامتی، کارآمدی شد ولی تاثیری بر میزان عزت نفس نداشت.از آنجا که شادکامی روی بیشتر جنبه های شخصیت وابعاد زندگی تاثیر گذار است،هدف پژوهش حاضر افزایش میزان شادکامی وبه تبع آن بهبود عملکرد افرادودر نهایت زندگی سرشار از آرامش می باشد. کلید واژه ها: شادکامی،مثبت اندیشی

اثربخشی حساسیت زدایی با حرکات چشم و بازپردازش بر کاهش اضطراب امتحان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1390
  اکبر کرمی   عباسعلی اللهیاری

چکیده هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی حساسیت زدایی با حرکات چشم و بازپردازش(emdr) در کاهش اضطراب امتحان دانش آموزان منطقه انگوران است. نمونه مورد بررسی این پژوهش شامل 30 دانش آموز مبتلا به اضطراب امتحان بود که بطور تصادفی ازطریق سیاهه اسپیلبرگر شناسایی شدند و سپس بطور تصادفی در گروه های آزمایشی و کنترل که هر گروه متشکل از 15 نفر بود، قرار گرفتند. در این پژوهش، روش درمانی حساسیت زدایی با حرکات چشم و بازپردازش به عنوان متغیر مستقل و نمرات اضطراب امتحان به عموان متغیر وابسته بکار رفتند. گروه آزمایشی متغیر مستقل را دریافت کردند ولی گروه کنترل هیچ درمانی دریافت نکردند، سپس از هر دو گروه، پس آزمون به عمل آمد. به منظور تحلیل داده ها از آزمون کواریانس استفاده شد. نتایج به دست آمده بیانگر آن است که بین دانش آموزانی که emdr را دریافت کردند و دانش آموزانی که این روش را دریافت نکردند، تفاوت معنی داری وجود دارد. پس می توان نتیجه گرفت که حساسیت زدایی با حرکات چشم و بازپردازش در کاهش اضطراب امتحان دانش آموزان موثر است. واژه های کلیدی: اضطراب امتحان، حساسیت زدایی با حرکات چشم و بازپردازش.

مقایسه دلبستگی هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی در فرزندان جانباز، شاهد و غیر شاهد
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1390
  صدیقه السادات سیدحسینی   کاظم رسول زاده طباطبایی

مقدمه: تحقیق حاضر با هدف بررسی مقایسه ای دلبستگی، هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی در فرزندان جانباز، شاهد و غیر شاهد می باشد. روش: جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان دختر مقطع اول، دوم و سوم دبیرستان شاهد مناطق 2، 3، 6، 9 و 17 شهر تهران که در سال تحصیلی 90-1389 مشغول به تحصیل هستند، با توجه به حجم جامعه آماری و با استفاده از جدول مورگان حجم گروه نمونه 322 نفر تعیین گردید (شاهد 18نفر، جانباز152نفر و غیر شاهد 152 نفر)، که تعداد 9 دانش آموز غیر شاهد به دلیل عدم تکمیل کامل پرسشنامه ها از گروه حذف شدند. به منظور بررسی دلبستگی از پرسشنامه دلبستگی به والدین و همسالان ippa)) و برای بررسی هوش هیجانی از پرسشنامه هوش هیجانی بار- ان استفاده شد و معدل سال گذشته بچه ها برای پیشرفت تحصیلی در نظر گرفته شد. یافته ها: نتیجه پژوهش نشان داد که بین دانش آموزان شاهد، جانباز و غیر شاهد در هوش هیجانی تفاوت معنی داری وجود دارد و گروه های جانباز و غیر شاهد بالاترین میانگین هوش هیجانی را در مقایسه با گروه شاهد داشته و از طرفی تفاوت معنی داری بین میانگین دلبستگی به مادر و پدر و مولفه های آنها در گروه های مختلف (شاهد، غیرشاهد و جانباز)، وجود ندارد. برای دلبستگی به همسالان و هم چنین مولفه های آن (اعتماد به همسالان، ارتباط با همسالان و بیگانگی با همسالان) تفاوت معنی داری بین گروه ها وجود دارد. گروه شاهد دارای پایین ترین میانگین دلبستگی به همسالان در مقایسه با جانبازان و غیر شاهد دارد. و تفاوت معنی داری بین میانگین پیشرفت تحصیلی در گروه های مختلف، وجود ندارد. نتیجه گیری: هوش هیجانی توانایی زیادی در تبیین پیشرفت تحصیلی ندارد و هوش هیجانی در کنار دلبستگی به مادر در تبیین پیشرفت تحصیلی تأثیر دارد، و در گروه جانباز فقط دلبستگی به دوست معنادار می باشد. وجود رابطه بهینه میان کودک و پدر، نقش بسزایی در سازگاری بهتر، عملکرد بهتر در مدرسه، وجود سطوحی به مراتب پایین تر در رفتار صد اجتماعی و روابط میان فردی صمیمانه دارد. با توجه به نتایج به دست آمده از تحقیق حاضر، بررسی ویژگی های روان شناختی دانش اموزان ایثارگر در تبیین پیشرفت تحصیلی انان از مهمترین رسالت های آموزش و پرورش بویژه گروه شاهد و امور ایثارگران آموزش و پرورش می باشد.

بررسی تاثیر روان درمانگری پویشی کوتاه مدت با رویکرد همدلانه بر کاهش اضطراب و افسردگی دانشجویان با توجه به سبک دلبستگی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1391
  شیما حیدری   محمود دژکام

هدف: اضطراب و افسردگی از جمله اختلالات شایع روانی به خصوص در سنین جوانی و در میان دانشجویان هستند. شواهدی در دست است که این دو اختلال به صورت همبود رخ میدهند وشیوع آن در ده? اخیر رو به افزایش است. درمانگریهای شناختی در بهبود وکاهش این اختلالات در جامع? ایرانی بکار گرفته شده اند ولی درمان های روان پویشی کوتاه مدت به ویژه با رویکرد همدلانه در این مورد گزارش نشده است. این در حالی است که پژوهش های اخیر تأثیر رویکردهای روان پویشی و مبتنی بر سبک دلبستگی را در کاهش اضطراب و افسردگی موثر میدانند. هدف این مطالعه بررسی تأثیر روان درمانگری پویشی کوتاه مدت با رویکرد همدلانه در کاهش اضطراب و افسردگی دانشجویان با در نظر گرفتن سبک دلبستگی آنها بود. روش: در این مطالعه، طرح شبه آزمایشی، با اندازه گیری های مکرر بکار گرفته شد. بدین منظور 20 نفر از دانشجویان دانشگاه صنعتی بابل که به دلیل اضطراب و افسردگی به مرکز مشاوره مراجعه کرده بودند، از طریق مصاحبه و پرسشنام? اضطراب، افسردگی و تنیدگی dass-21 و مقیاس سبک دلبستگی هازن و شیور و مصاحب? cri ، انتخاب شدند. گروه نمونه از دو گروه 10 نفره تشکیل شده بود. آزمودنیهای گروه اول دارای سبک دلبستگی اضطرابی/دوسوگرا و آزمودنی های گروه دوم دارای سبک دلبستگی اجتنابی، بر اساس نمرات asq و مصاحب? cri بودند. گروه نمونه از 9 مرد و 11 زن، با دامنه سنی 24-19 سال تشکیل یافته بود. هم? آزمودنیها مقیاس های پژوهش را در مرحل? خط پایه، پس از درمان و پیگیری سه ماهه تکمیل کرده و روان درمانگری پویشی کوتاه مدت با رویکرد همدلانه را به مدت 12 جلس? درمانی به صورت هفتگی و انفرادی دریافت کردند. یافتهها: به منظور بررسی یافتهها از آزمون آماری تحلیل کواریانس چند متغیری با اندازهگیریهای مکرر استفاده شد. نتایج کاهش معناداری را در نمرات اضطراب و افسردگی پس از درمان، برای هر دو سبک دلبستگی نشان داد. و این کاهش در دور? پی گیری سه ماهه پایدار بود. انداز? اثر این کاهش برای نمرات اضطراب،2.01 و برای نمرات افسردگی، 2.77 یافت شد که با معیار کوهن، انداز? اثر بسیار بزرگ و قابل قبولی است. نیز آزمودنیها افزایش معناداری را در نمرات سبک دلبستگی ایمن و کاهش معناداری در سبک اجتنابی نشان دادند. نتیجهگیری: روان درمانگری پویشی کوتاه مدت با رویکرد همدلانه، یک مداخل? موثر در کاهش اضطراب و افسردگی در میان دانشجویان ایرانی است. در ضمن این رویکرد درمانگری به یک اندازه در کاهش اضطراب و افسردگی دانشجویانی با سبک دلبستگی اضطرابی/دوسوگرا و اجتنابی، موثر است.

مقایسه اثربخشی درمان بین فردی و درمان شناختی رفتاری بر کاهش نشانه های اختلال اضطراب اجتماعی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1393
  آزاده طاولی   عباسعلی اللهیاری

هدف: در این پژوهش اثربخشی دو روش درمانی شناختی – رفتاری (cbt) و درمان بین فردی (ipt) در کاهش نشانه های اضطراب اجتماعی مورد مطالعه قرار گرفت. روش: این مطالعه از نوع طرح های آزمایشی واقعی دو گروهی با پیش آزمون و پس آزمون می باشد که در آن از بین دانشجویان دختر مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی، نمونه ای40 نفره، انتخاب شدند و به صورت تصادفی به دو گروه cbt و ipt اختصاص داده شدند. جلسات درمانی در طول 12 هفته برگزار گردید. ابزارهای مورد استفاده در این مطالعه شامل مصاحبه بالینی مبتنی بر tr-dsm-iv، پرسشنامه هراس اجتماعی (spin)، مقیاس اضطراب در تعاملات اجتماعی (sias)، فرم تجدیدنظر شده مقیاس مختصر ترس از ارزیابی منفی (bfne-ii)، پرسشنامه افسردگی بک 2 (bdi-ii) و پرسشنامه کانون توجه (faq) بود. به جز مصاحبه بالینی، کلیه ابزارهای مذکور، پیش از مداخله و در پایان درمان بر روی افراد مورد مطالعه اجرا شدند. داده های به دست آمده با روش های آماری تحلیل کوواریانس چند متغیره و تحلیل کوواریانس تک متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج: تحلیل داده ها مشخص کرد که اثربخشی درمان بین فردی در کاهش نشانه های اضطراب اجتماعی، افسردگی و اضطراب در تعاملات اجتماعی بیشتر از درمان شناختی – رفتاری می باشد. همچنین نتایج نشان داد که درمان بین فردی از لحاظ اثربخشی بر کاهش ترس از ارزیابی منفی و توجه متمرکز بر خود در افراد تفاوت معناداری با درمان شناختی – رفتاری ندارد. نتیجه گیری: با توجه به اینکه درمان بین فردی در کاهش علائم اضطراب اجتماعی موثرتر از درمان شناختی-رفتاری است، لذا مجموع یافته های پژوهش حاضر حاکی از آن است که درمان بین فردی را می توان به عنوان درمان روانشناختی ترجیحی برای اختلال اضطراب اجتماعی در جمعیت غیر بالینی در نظر گرفت.

بررسی مقایسه ای تاثیر تم های موسیقیایی بر کاهش پرخاشگری دانشجویان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1387
  حمیدرضا سلطانی   عباسعلی اللهیاری

چکیده ندارد.

بررسی مقایسه ای ویژگیهای شناختی ، اجتماعی و حرمت خود نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک و عادی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1381
  عبدالحسن امیری   عباسعلی اللهیاری

هدف از پژوهش حاضر، بررسی مقایسه ای خصوصیات شناختی ، اجتماعی و حرمت خود نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک و عادی است . برمبنای تحلیلهای نظری و تجربی پیشین، سه فرضیه ارائه گردید که عبارتند از : 1- نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک در مقایسه بانوجوانان عادی از حرمت خود پایین تری برخوردارند. 2 - نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک در مقایسه با نوجوانان عادی از هوش پایین تری برخوردارند. 3- نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک در مقایسه با نوجوانان عادی از لحاظ مهارتهای اجتماعی از رشد یافتگی کمتری برخوردارند.