نام پژوهشگر: سهراب محمودی

بررسی دوره بحرانی کنترل علف های هرز ذرت (zea mays) در منطقه اصفهان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1388
  راضیه علیزاده   محمدرضا طارقیان

یکی از روشهای سیستم مدیریت تلفیقی علفهای هرز، تعیین دوره ی بحرانی کنترل علفهای هرز است. به این منظور جهت تعیین دوره ی بحرانی کنترل علف های هرز در ذرت دانه ای، آزمایشی در سال زراعی 1387، در ایستگاه تحقیقاتی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان اصفهان در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی به اجرا در آمد. تیمارهای آزمایش در 2 سری بودند که سری اول شامل تیمارهای رقابت علف های هرز با ذرت تا مراحل فنولوژیکی 3 برگی، 6 برگی، 9 برگی، 12 برگی، تاسل دهی و شاهد رقابت تمام فصل و سری دوم شامل تیمارهای شروع رقابت علف های هرز با ذرت از مراحل3 برگی، 6 برگی، 9 برگی، 12 برگی، تاسل دهی و شاهد وجین تمام فصل بود که گروه اول برای تعیین دوره ی بحرانی حذف علف هرز و گروه دوم برای تعیین دوره ی بحرانی عاری از علف هرز بود. عملکرد دانه پس از حذف اثرات حاشیه ای بر حسب درصد از شاهد بدون رقابت تعیین شد که عملکرد دانه ی ذرت در تیمار تداخل تمام فصل علف هرز نسبت به تیمار شاهد عاری از علف هرز تقریبآ 44 درصد کاهش نشان داد. طبق نتایج آزمایش، دوره ی بحرانی کنترل علف های هرز برای سطوح کاهش عملکرد قابل قبول 2/5%، 5% و10% به ترتیب بین روزهای 2 تا 54، 10 تا 46 و 20 تا 35 روز پس از سبز شدن ذرت بود. مهم ترین علف های هرز مزرعه در این آزمایش را تاج خروس سلمه تره و قیاق بودند. نمونه برداری از علف های هرز برای تعیین وزن خشک و تراکم به تفکیک گونه برای سری اول تیمارها در زمان وجین و برای سری دوم تیمارها در انتهای فصل بود. با طولانی شدن دوره ی تداخل از ابتدای فصل، وزن خشک علف های هرز روند افزایشی داشت، اما تراکم علف های هرز در ابتدا افزایش و سپس کاهش یافت. همچنین یک دوره ی عاری از علف هرز تا مرحله ی تاسل دهی ذرت باعث شد که تقریبا هیچ کدم از گونه های علف هرز قادر به جوانه زنی و رشد نباشند و باعث یک کاهش 100 درصدی در تراکم علف های هرز گردید. تداخل علف های هرز سبب کاهش معنی دار (در سطح 1 درصد) شاخص سطح برگ(lai)، وزن خشک کل (tdm)، سرعت رشد محصول (cgr)و سرعت رشد نسبی (rgr) ذرت شد. تداخل علف های هرز تأثیری بر درصد پروتئین دانه ی ذرت نداشت و تفاوت بین تیمارهای عاری از علف هرز و تداخل علف هرز معنی دار نشد، اما درصد چربی دانه ی ذرت تحت تأثیر تداخل علف های هرز قرار گرفت و تفاوت بین تیمارهای عاری از علف هرز و تداخل علف هرز در سطح 5 درصد معنی دار شد.

مدیریت تلفیقی علف های هرز پنبه (gossypium hirsutum l.)در منطقه بیرجند
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1388
  حسن براتی محمودی   محمد حسن راشد محصل

به منظور بررسی اثرات کنترل مکانیکی، شیمیایی و تلفیق آنها در کنترل علف های هرز پنبه (رقم ورامین) آزمایشی در سال زراعی 87-86 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند انجام شد. آزمایش در قالب طرح آماری بلوک های کامل تصادفی با 12 تیمار و 4 تکرار انجام شد. تیمارها شامل علف کش ترفلان (تری فلورالین با فرمولاسیون امولسیون غلیظ 48 درصد)، سونالان (اتال فلورالین با فرمولاسیون امولسیون غلیظ 33 درصد)، به ترتیب با دوزهای 960 و 999 میلی لیتر ماده موثره در هکتار بصورت خاک مخلوط، علف کش تری فلوکسی سولفورون سدیم با نام تجارتی انووک با فرمولاسیون گرانول پخش شونده در آب 75 درصد به مقدار 25/11 گرم ماده موثره در هکتار+ مویان (دو در هزار سیتوگیت) بصورت پس رویشی در مرحله ی 5 تا 8 برگی پنبه، یک بار کولتیواتور در مرحله ی5 تا 8 برگی پنبه، 2 بار کولتیواتور به ترتیب در مراحل 2 تا 4 و4 تا 8 برگی پنبه، ترفلان+کولتیواتور، سونالان+کولتیواتور، انووک+کولتیواتور، ترفلان+انووک، سونالان+انووک وتیمار وجین تمام فصل و تیمار بدون کنترل در تمام فصل علف های هرز با پنبه بعنوان شاهد 1و2 منظور شد. نتایج نشان داد که تیمارهای علف کش جدید انووک به همراه سیتوگیت به تنهایی و همچنین تلفیق آن با علف کش سونالان و کولتیواتور بیش از سایر تیمارها در افزایش عملکرد و اجزای عملکرد، تعداد غوزه، غوزه باز، ارتفاع بوته و تعداد شاخه های جانبی موثر بودند و این تیمارها پس از تیمار شاهد با کنترل در طول فصل رشد در گروه بعد قرار داشتند همچنین تیمارهای فوق بیش از سایر تیمارها باعث کاهش تراکم کل و وزن خشک کل علف های هرز شدند. البته در تیمارهای تلفیقی، علف کش انووک بهتر از کولتیواتور عمل نمود. تلفیق کولتیواتور با علف کش ها موثرتر از دو مرتبه استفاده از کولتیواتور به تنهایی بود.

تاثیر کاشت گیاهان پوششی یکساله و مدیریت خاکپوش بر کنترل علف های هرز، اجزای عملکرد و عملکرد گیاه گلرنگ (carthamus tinctorius l.)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1389
  عباداله مویدی شهرکی   محمد علی بهدانی

در سال های اخیر استفاده ازگیاهان پوششی به منظور کنترل علف های هرز و کاهش مصرف علفکش ها در کشاورزی پایدار مورد توجه زیادی قرار گرفته است. در این راستا آزمایشی در سال زراعی 1388- 1387 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده ی کشاورزی دانشگاه بیرجند به صورت کرت های خرد شده در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی درچهار تکرار به اجرا در آمد. سه نوع مدیریت خاکپوش به عنوان فاکتور اصلی (برگرداندن گیاهان پوششی به خاک، برداشت + حذف بقایا و برداشت + خاکپوش سطحی) و سه سطح گیاه پوششی (تریتیکاله، ماشک معمولی و مخلوط تریتیکاله و ماشک) به عنوان فاکتور فرعی در نظر گرفته شد. یک بار وجین علف های هرز در زمان کاشت گلرنگ در تمام کرت ها اعمال شد. تیمار شاهد بدون گیاه پوششی نیز همراه با یک بار وجین علف های هرز با چهار تکرار در کنار آزمایش اصلی قرار داده شد. در مرحله دوم نمونه برداری (30 روز پس از کاشت گلرنگ) میزان کنترل ماده خشک سوروف در تیمار تریتیکاله + خاکپوش سطحی، تیمار مخلوط + خاکپوش سطحی و ماشک معمولی + حذف بقایا نسبت به تیمار شاهد به ترتیب 100، 100 و 45 درصد بود. در مراحل بعد تریتیکاله + خاکپوش سطحی بیشترین تاثیر و ماشک معمولی به علت تولید بقایای کمتر، تاثیر کمتری بر روی رشد علف های هرز داشتند. نتایج نشان داد که بین تیمارهای مختلف گیاهان پوششی هیچ اختلاف معنی داری از نظر آماری برای صفات اندازه گیری شده اجزای عملکرد و عملکرد وجود ندارد، هرچند بیشترین تعداد طبق در بوته گلرنگ، در تیمار مخلوط دو گیاه پوششی تریتیکاله و ماشک معمولی، بیشترین تعداد دانه در طبق در تیمار گیاه پوششی تریتیکاله، بیشترین وزن هزار دانه در تیمار ماشک معمولی و بیشترین عملکرد در تیمار ماشک معمولی به دست آمد. از طرف دیگر بیشترین درصد روغن در تیمار گیاه پوششی ماشک معمولی و بیشترین درصد پروتئین در تیمار مخلوط دو گیاه پوششی به دست آمد. به طور کلی این آزمایش نشان داد که گیاهان پوششی می تواند به عنوان یک اصل مدیریتی پایدار در کنترل علف های هرز موثر باشد.

مطالعه برهمکنش کود نیتروژن و تنش شوری بر عملکرد و اجزاء عملکرد جو بهاره
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1389
  یحیی سیدآبادی   سهراب محمودی

شوری یکی از مهمترین تنشهای محیطی و از عوامل اصلی کاهش رشد و عملکرد گیاهان زراعی در مناطق خشک و نیمه خشک است. جذب نیتروژن به عنوان یکی از مهمترین عناصر غذایی مورد نیاز گیاه در شرایط شور کاهش می یابد، از اینرو مصرف بهینه کود نیتروژن در شرایط تنش شوری توصیه می شود. به منظور بررسی بر همکنش تنش شوری با میزان و نوع کود نیتروژن و مطالعه تأثیر این عوامل بر خصوصیات رشدی، فیزیولوژیکی، عملکرد و اجزای آن در جو، آزمایشی در بهار سال زراعی 88-1387 در مزرعه دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند به صورت اسپلیت پلات فاکتوریل و در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار انجام شد. تنش شوری آب آبیاری در سه سطح (5/1، 4/7 و 13 دسی زیمنس بر متر) به عنوان عامل اصلی و نوع و میزان کود نیتروژن به ترتیب در دو نوع کود اوره و کود نیترات آمونیوم و هر یک در سه سطح 50، 100 و 150 کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار به صورت فاکتوریل و به عنوان عامل فرعی در آزمایش اعمال شدند. نتایج آزماش نشان داد که شوری تأثیر منفی معنی داری بر خصوصیات رشدی جو از جمله ارتفاع بوته، سطح برگ و وزن خشک اندام هوایی آن دارد. عملکرد و اجزاء عملکرد جو نیز تحت تأثیر تنش شوری کاهش معنی داری یافتند، به طوری که با افزایش شوری آب آبیاری از 5/1 به 13 دسی زیمنس بر متر عملکرد دانه جو 72 درصد کاهش یافت. شوری همچنین غلظت سدیم برگ را افزایش و غلظت پتاسیم آن را کاهش داد. درصد پروتئین دانه جو با افزایش شوری افزایش یافت و پاسخ آن به مصرف کود نیتروژن تحت تأثیر سطوح مختلف شوری آب آبیاری قرار گرفت. هرچند نوع منبع کود نیتروژن بر وزن خشک برگ، وزن خشک ساقه، شاخص سطح برگ و تعداد سنبله در متر مربع تأثیر معنی داری نداشت ولی اثر آن بر سایر اجزای عملکرد و عملکرد معنی دار و این خصوصیات در بسیاری از موارد در هنگام کاربرد کود نیترات آمونیوم بیشتر بود. این تیمار (در مقایسه با کود اوره) با افزایش معنی دار تعداد پنجه و تعداد دانه در سنبله تأثیر مثبتی بر افزایش عملکرد دانه داشت و همچنین موجب افزایش وزن هزار دانه، شاخص برداشت و خصوصیات کیفی دانه از جمله نیتروژن و پروتئین دانه شد. سطوح مصرف کود نیتروژن نیز بر کلیه خصوصیات جو اثر معنی داری داشت و مصرف 150 کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار باعث افزایش معنی دار عملکرد و خصوصیات رشدی جو (به جز بر صفات درصد نشت الکترولیت و غلظت سدیم برگ) شد. نتایج تجزیه واریانس داده ها نشان داد که برهمکنش شوری آب آبیاری و نوع کود بجز برای صفات شاخص spad، غلظت سدیم و پتاسیم برگ و طول پدانکل بر سایر صفات اثر معنی داری نداشت. به گونه ای که در شرایط تنش شوری، کود نیترات آمونیوم نسبت به کود اوره اثرات مثبت بیشتری داشت. همچنین اثر برهمکنش شوری آب آبیاری و میزان مصرف نیتروژن برای صفات تعداد پنجه در متر مربع، درصد نشت الکترولیت ها، شاخص سطح برگ، تعداد سنبله در متر مربع، وزن هزار دانه، عملکرد دانه و عملکرد بیولوژیک، غلظت سدیم برگ و نسبت سدیم به پتاسیم برگ معنی دار شد. مصرف کود نیتروژنه در تیمارهای تنش شوری واکنش مثبت جو را به همراه داشت.

بررسی اثر تنش خشکی و مقادیر مختلف کود پتاسیم بر عملکرد، اجزای عملکرد و کیفیت روغن گلرنگ
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند 1389
  محبوبه جمالی رفسنجانی   سید محسن موسوی نیک

خشکی یکی از انواع تنش های محیطی و از فاکتورهای اصلی کاهش رشد گیاهان می باشد. پتاسیم از جمله عناصر غذایی مورد نیاز گیاه می باشد که آثار مفید و مثبت آن در شرایط خشکی از دیدگاه افزایش تحمل و یا مقاومت گیاه به تنش خشکی از سوی تعداد زیادی از محققین گزارش شده است. بر این اساس آزمایشی در سال 1388 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند به صورت کرت های خرد شده و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در چهار تکرار انجام شد. کرت های اصلی شامل تنش خشکی در سه سطح، شاهد (بدون قطع آبیاری)، اعمال تنش در دو مرحله رشد زایشی شامل قطع آبیاری در مرحله تکمه دهی و گلدهی، و کرت های فرعی شامل سطوح کودی پتاسیم در چهار سطح صفر، 50، 100، 150 کیلوگرم در هکتار سولفات پتاسیم بودند. به طور کلی نتایج بدست آمده از این طرح نشان داد که خشکی تاثیرات نامطلوب بر خصوصیات مورفولوژیک گیاه از جمله ارتفاع ساقه اصلی، قطر ساقه اصلی، فاصله اولین انشعاب از سطح زمین و ... داشت. عملکرد و اجزاء عملکرد گلرنگ نیز در اثر خشکی کاهش معنی داری یافتند. بطوری که میزان کاهش عملکرد در تیمار تنش خشکی در مرحله گلدهی نسبت به تیمار شاهد (آبیاری در تمام فصل رشد)، 9/68 درصد بود. با افزایش تنش خشکی، درصد و عملکرد روغن دانه کاهش یافته در حالی که درصد پروتئین افزایش یافت. اثر سطوح کودی پتاسیم جز برای تعداد گره، شاخص برداشت، درصد روغن دانه، سطح برگ و شاخص spad در مورد سایر خصوصیات از جمله عملکرد و اجزاء عملکرد و خصوصیات مورفولوژیک گیاه معنی دار بود. در اکثر خصوصیات مورد بررسی در این مطالعه، بین تیمار 100 و 150 کیلوگرم در هکتار سولفات پتاسیم تفاوت معنی داری از لحاظ آماری وجود نداشت. اثرات متقابل خشکی و پتاسیم نیز در مورد صفات عملکرد، وزن خشک طبق، درصد پروتئین، عملکرد پروتئین، عملکرد روغن و سطح برگ معنی دار بود، در حالیکه در مورد بقیه صفات مورد مطالعه، اثرات متقابل خشکی و پتاسیم معنی دار نبود.

اثر بر همکنش شوری آب آبیاری، قارچ مایکوریزا و کود فسفر بر ویژگی های رشدی و عملکرد لوبیا (phaseseolus vulgaris l.)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1387
  بهاره پارسا مطلق   سهراب محمودی

شوری یکی از عمده ترین مشکلات کشاورزی در نواحی خشک و نیمه خشک دنیا و از مهم ترین عوامل محدود کننده، در تولید گیاهان لگوم به شمار می رود. در این میان استفاده از راه کارهای زراعی و بیولوژیکی می تواند نقش مهمی در بهبود تغذیه و رشد این گیاهان در شرایط شور داشته باشد. به-منظور بررسی تاثیر قارچ های میکوریز و سطوح مختلف کود فسفر در شرایط آبیاری با آب شور و تأثیر این عوامل بر عملکرد، اجزای عملکرد، جذب عناصر غذایی و برخی ویژگی های رشدی لوبیا، آزمایش گلدانی بصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار در گلخانه تحقیقاتی دانشگاه شهید باهنر کرمان در سال 1388 انجام شد. فاکتورهای آزمایش شامل چهار سطح شوری آب آبیاری 500 (شاهد)، 2000،4000 و 6000 دسی‏زیمنس بر سانتی متر)، سه سطح کود سوپر فسفات تریپل (صفر، 100 و 200 میلی‏گرم در کیلوگرم خاک) و قارچ مایکوریزا در سه سطح (بدون قارچ، glomus mosseae و glomus intraradices) بود. نتایج حاصل از تجزیه واریانس داده های آزمایش نشان داد که همراه با افزایش شوری آب آبیاری ارتفاع گیاه، تعداد ساقه فرعی، طول غلاف، وزن خشک اندام هوایی، وزن خشک ریشه، کلروفیل a، کلروفیل b، کلروفیل کل، کاروتنوئیدها، پتاسیم، منیزیم، فسفر، کلسیم، اجزای عملکرد(تعداد غلاف، تعداد دانه در غلاف، و وزن صد دانه) و عملکرد دانه بصورت معنی داری کاهش یافت. اما در مقابل شوری باعث افزایش معنی داری در غلظت سدیم، نسبت سدیم به پتاسیم و پرولین گیاه شد در بین صفات مورد بررسی قارچ های میکوریز بر تعداد غلاف، تعداد دانه در غلاف، وزن صد دانه، غلظت کلسیم برگ، کلروفیل a، تعداد ساقه فرعی و طول غلاف تاثیر معنی داری نداشتند. اثر متقابل کود فسفر و شوری نیز بر صفات وزن خشک اندام هوایی، وزن خشک ریشه، کلروفیل b، عملکرد دانه و غلظت عناصر سدیم و فسفر برگ نیز معنی دار بود. بیشترین درصد وابستگی میکوریزایی در سطح شوری 500 میکروزیمنس بر سانتی متر و سطح فسفر 100 میلی گرم در کیلوگرم خاک از کاربرد قارچ glomus intraradices، معادل 08/37 درصد و کمترین مقدار آن در سطح شوری 6000 میکروزیمنس بر سانتی متر به همراه قارچ glomus mosseae درسطح عدم مصرف کود (7 درصد) به دست آمد. با توجه به شرایط اجرای آزمایش وگونه های مورد استفاده در آن، به نظر می رسد قارچ glomus intraradices عملکرد بهتری در رشد و بهبود تغذیه ای گیاه لوبیا در شرایط تنش شوری داشته باشد. همچنین در شدت های پایین تنش شوری، مصرف کود فسفر به همراه قارچ های میکوریز به منظور مقاومت در برابر تنش و کاهش اثرات شوری با جذب بیشتر عناصر برای دستیابی به عملکردی مناسب، مفید می باشد.

تأثیر نیتروژن بر دوره بحرانی کنترل علف های هرز آفتابگردان در منطقه بیرجند
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1390
  افشار آزادبخت   سهراب محمودی

به منظور بررسی تاثیر نیتروژن بر دوره بحرانی کنترل علف های هرز در آفتابگردان، آزمایشی در سال 1388 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند، به صورت کرت های خرد شده (اسپلیت پلات) در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 24 تیمار و 3 تکرار به اجرا در آمد. فاکتور اول، شامل 3 سطح کود نیتروژن (صفر، 100 و 200 کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار) و فاکتور دوم دوره رقابت آفتابگردان با علف هرز بر مبنای مراحل رشدی آفتابگردان بود. این دوره ها شامل سه سطح عاری از علف های هرز تا مراحل دو برگی، چهار برگی و رویت طبق آفتابگردان و سه سطح آلوده به علف های هرز تا مراحل دو برگی، چهار برگی و رویت طبق آفتابگردان بود. دو سطح دیگر شامل کرت های عاری از علف هرز و آلوده به علف هرز تا پایان دوره رشد آفتابگردان نیز به عنوان شاهد در نظر گرفته شدند. آغاز و پایان دوره بحرانی کنترل علف های هرز در سه سطح نیتروژن، بر مبنای 10 درصد کاهش عملکرد مجاز، از طریق برازش توابع گمپرتز و لجستیک به داده های مربوط به عملکرد نسبی، به ترتیب در تیمارهای عاری و آلوده به علف های هرز تعیین شدند که بر این مبنا دوره بحرانی کنترل علف های هرز دامنه ای از 7، 8 و 8 روز پس از سبز شدن به ترتیب برای سطوح مذکور نیتروژن تا 53، 81 و 62 روز پس از سبز شدن به ترتیب برای سطوح مذکور نیتروژن (به ترتیب مراحل بزرگ شدن طبق ها، اواسط تا اواخر زرد شدن پشت طبق ها و اواسط پر شدن دانه در طبق) را در بر داشت. همچنین طول این دوره برای جلوگیری از کاهش عملکرد 15? دامنه ای از 17 تا 44، 13 تا 71 و 12 تا 51 روز پس از سبز شدن به ترتیب برای سطوح صفر، 100 و 200 کیلوگرم نیتروژن در هکتار را در بر داشت. طول دوره بحرانی در این آزمایش در زمان کاربرد 100 کیلوگرم در هکتار نیتروژن بیشتر از زمان عدم کاربرد نیتروژن و زمان کاربرد 200 کیلوگرم در هکتار نیتروژن بود. در هنگام استفاده از 200 کیلوگرم در هکتار نیتروژن طول دوره بحرانی حد واسط دو سطح دیگر نیتروژن بود. طول دوره تداخل با وزن خشک علف های هرز رابطه مستقیم و بسیار معنی دار داشت و طول مدت کنترل نیز با تراکم علف های هرز رابطه معکوس و بسیار معنی دار داشت. همچنین شاخص سطح برگ، سرعت رشد محصول، عملکرد بیولوژیک، بیوماس، وزن خشک طبق، قطر طبق، عملکرد دانه و اجزای آن تحت تاثیر رقابت با علف های هرز قرار گرفتند. در صورتیکه قطر ساقه و شاخص برداشت تحت تاثیر رقابت با علف های هرز قرار نگرفتند. عملکرد بیولوژیک، عملکرد دانه و اجزای آن به طور معنی داری تحت تاثیر سطوح مختلف نیتروژن قرار گرفتند.

بررسی رقابت سلمه تره و پنبه در سطوح مختلف کود نیتروژن در منطقه بیرجند
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1388
  مریم وفی   سهراب محمودی

این تحقیق در سال 1387 به منظور بررسی تأثیر تداخل سلمه تره و سطوح مختلف کود نیتروژن بر عملکرد گیاه پنبه در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند صورت گرفت. آزمایش به صورت فاکتوریل و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار انجام شد و در آن سه سطح کود نیتروژن با مقادیر 25، 125 و 225 کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار و پنج تراکم سلمه تره شامل صفر، 2، 4، 8 و 16 بوته در متر مربع به عنوان فاکتورهای آزمایش در نظر گرفته شد. نتایج به دست آمده نشان داد که کاربرد کود نیتروژن تأثیر معنی داری بر عملکرد پنبه دارد بطوریکه در تیمارهای 125 و 225 کیلوگرم کود نیتروژن در هکتار عملکرد وش پنبه به ترتیب 39 و 100 درصد نسبت به تیمار 25 کیلوگرم کود نیتروژن در هکتار (در میانگین تراکم های علف هرز) افزایش یافت. حضور دو بوته سلمه تره نتوانست تأثیر معنی داری بر عملکرد یا اجزاء عملکرد پنبه بگذارد. تراکم 16 بوته سلمه تره بالاترین کاهش در عملکرد پنبه را سبب شد البته تراکم های بالاتر از 8 بوته سلمه تره تفاوت معنی داری با یکدیگر نداشت و بر این اساس حضور 16 بوته سلمه تره در متر مربع موجب 87 درصد کاهش در عملکرد وش پنبه گردید. اثر متقابل مقدار کود نیتروژن و تراکم سلمه تره بر عملکرد نیز معنی دار شد؛ به این ترتیب که در تراکم های بالای علف هرز کاربرد سطوح بالاتر کود نیتروژن نتوانست منجر به افزایش عملکرد شود. از طرف دیگر تأثیر تداخل سلمه تره در کاهش عملکرد پنبه در سطح بالای کود بیشتر از سطح متوسط یا پایین کود می باشد. در بررسی اجزاء عملکرد مشاهده شد که تنها جزء عملکرد که تحت تأثیر معنی دار مقادیر کود نیتروژن قرار گرفت تعداد قوزه در بوته پنبه بود که از این طریق توانست بر عملکرد وش نیز اثر بگذارد به این ترتیب که با افزایش میزان کود نیتروژن از 25 به 125 و 225 کیلوگرم در هکتار تعداد قوزه به ترتیب 34 و 79 درصد افزایش نشان داد. تراکم سلمه تره تمام اجزاء عملکرد به جز تعداد برچه در قوزه پنبه را تحت تأثیر قرار داد و در این میان تراکم 16 بوته سلمه تره در متر مربع با 76 درصد کاهش بیشترین تأثیر را بر تعداد قوزه داشت.

تأثیر شوری، اسید سالیسیلیک و محلول پاشی غنصر روی بر خصوصیات رشد، عملکرد دانه و روغن آفتابگردان (helianthus annuns l.)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1390
  فاطمه فتحی   غلامرضا زمانی

. به منظور ارزیابی اثر تنش شوری، پیش تیمار بذر با اسید سالیسیلیک و محلول پاشی سولفات روی بر خصوصیات رشد، عملکرد دانه و روغن آفتابگردان، آزمایشی در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند در سال 1389 به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار انجام شد. فاکتورهای آزمایش شامل شوری آب آبیاری در دو سطح (5/3 و 7 دسی زیمنس بر متر) و غلظت های اسید سالیسیلیک برای تیمار بذری در سه سطح (صفر،2، 4 میلی مولار) و محلول پاشی سولفات روی در سه سطح (صفر، 5 و 10 در هزار) بود. به طور کلی نتایج بدست آمده از این آزمایش نشان داد شوری تأثیر نامطلوبی بر خصوصیات رشد از جمله ارتفاع بوته و وزن خشک اندام هوایی داشت. عملکرد و اجزاء عملکرد آفتابگردان به جزء شاخص برداشت در اثر شوری به طور قابل توجهی کاهش یافتند. با افزایش شوری غلظت عنصر روی و روغن دانه به طور معنی داری کاهش پیدا کرد. محلول پاشی سولفات روی تعداد برگ فعال، قطر ساقه، شاخص سطح برگ، محتوای نسبی آب و پایداری غشاء بعد از گلدهی را به طور معنی داری افزایش داد اما شاخص کلروفیل بعد از گلدهی با افزایش سطوح محلول پاشی کاهش پیدا کرد. با افزایش سولفات روی اجزای عملکرد شامل وزن هزار دانه، عملکرد دانه و نسبت مغز به دانه به طور معنی داری افزایش یافت. غلظت روی برگ و روغن دانه با افزایش غلظت سولفات روی به طور قابل توجهی افزایش یافت. به طوریکه در مورد تمامی این خصوصیات محلول پاشی در غلظت 10 در هزار سولفات روی بهتر از تیمار شاهد بود. اثر پیش تیمار بذر با اسید سالیسیلیک بر طول ساقه، پایداری غشاء قبل و بعد از گلدهی و غلظت روی برگ معنی دار شد.ضرایب همبستگی و تجزیه رگرسیون نشان داد که تغییرات عملکرد دانه بیشتر و به ترتیب اهمیت مربوط به وزن هزار دانه و تعداد دانه در طبق بود. به طور کلی از آنجا که محلول پاشی عناصر غذایی باعث می شود که این عناصر سریعتر در اختیار گیاه قرار بگیرد و از طرفی پیش تیمار بذر با اسید سالیسیلیک باعث مقاومت گیاه در مراحل اولیه رشد در برابر تنش شوری می شود، بنابراین می توان با محلول پاشی سولفات روی با غلظت 10 در هزار و پیش تیمار بذر با اسید سالیسیلیک با غلظت 4 میلی مولار تحمل آفتابگردان را تحت تنش شوری افزایش داد.

ارزیابی اثرات کودهای گوگردی و تیوباسیلوس بر عملکرد کمی و کیفی گلرنگ بهاره
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1390
  فخرالسادات نوربخش   مجید جامی الاحمدی

استفاده از گوگرد یکی از روشهای افزایش حلالیت عناصر تثبیت شده در خاکهای قلیایی محسوب می شود. شرط بهره گیری از توان بالقوه گوگرد، حضور میکروارگانیسم های اکسید کننده این ماده به ویژه باکتریهای جنس تیوباسیلوس در خاک می باشد. این آزمایش به منظور بررسی اثربخشی گوگرد و باکتریهای تیوباسیلوس بر عملکرد کمی وکیفی گلرنگ در سال زراعی 89-1388 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند انجام شد. این تحقیق به صورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار و دو فاکتور، کود گوگرد آلی گرانوله در چهار سطح (0، 300، 400 و 500 کیلوگرم در هکتار) و کود بیولوژیک تیوباسیلوس در چهار سطح (0، 1، 2 و 3 کیلوگرم در هکتار) روی گلرنگ با ژنوتیپil111 انجام شد. قبل از کاشت و پس از برداشت، نمونه گیری خاک به منظورتعیین میزان تغییرات احتمالی ph انجام شد. نتایج بدست آمده نشان داد که کاربرد توأم گوگرد وتیوباسیلوس نسبت به کاربرد گوگرد بدون تیوباسیلوس خصوصیات مورفولوژیکی و عملکرد و اجزای عملکرد را بیشتر افزایش داد و تأثیر معنی داری بر اکثر صفات اندازه گیری شده داشت، به طوری که کاربرد 400 و 500 کیلوگرم در هکتار گوگرد به همراه 3 کیلوگرم در هکتار تیوباسیلوس سبب بیشترین میزان ارتفاع بوته، قطر ساقه اصلی، تعداد شاخه فرعی، قطر طبق، تعداد طبق در بوته، وزن هزار دانه، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت گردید. همچنین بکارگیری 400 و 500 کیلوگرم در هکتار گوگرد به همراه 3 کیلوگرم در هکتار تیوباسیلوس بیشترین تأثیر را بر کیفیت بذور تولیدی داشت و سبب حصول بالاترین میزان درصد پروتئین بذر، درصد روغن بذر، درصد گوگرد و فسفر برگ شد. همبستگی مثبت ومعنی داری در سطح یک درصد بین عملکرد دانه و عملکرد بیولوژیک، ارتفاع بوته ، قطر ساقه، تعداد شاخه فرعی، تعداد طبق، وزن طبق، درصد پروتئین و روغن دانه، درصد گوگرد و فسفر برگ وجود داشت. بیشترین میزان همبستگی بین عملکرد و تعداد طبق مشاهده شد.

اثر هاردنینگ بذر بر جوانه زنی، صفات رویشی و عملکرد ارزن معمولی (panicum miliaceum) تحت تنش خشکی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1390
  علی رضا طیوری نوروزی   سهراب محمودی

در مناطق نیمه خشک و گرمسیری و همچنین مناطق دیمکاری، محصولات زراعی غالباً به دلیل در دسترس نبودن رطوبت کافی در زمان جوانه زنی بذر استقرار و تولید گیاهچه های ضعیفی داشته در نتیجه محصول نهایی تحت تاثیر قرار گرفته و از عملکرد آن کاسته می شود. لذا به نظر می رسد مهمترین موضوع در مورد مطالعه بذر، استفاده از یک سری روش های مهندسی است که به تنهایی یا همراه با هم برای بهبود کیفیت و تضمین بذر با کیفیت جهت کاشت انجام شود. هاردنینگ بذر، خیساندن و خشک کردن بذر قبل از کاشت، به عنوان ابزاری برای افزایش جوانه زنی و ظهور گیاهچه در شرایط خاک های خشک و دیم مطرح است. از اینرو این تحقیق در سال زراعی 89- 1388 در دانشکده کشاورزی بیرجند به منظور بررسی واکنش جوانه زنی، رشد رویشی و عملکرد ارزن معمولی به هاردنینگ بذر تحت تنش خشکی در دو بخش آزمایشگاهی و مزرعه ای به اجرا در آمد. طرح آماری در بخش آزمایشگاهی بصورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با 3 تکرار انجام شد. فاکتور اول با چهار سطح خشکی (0 ، 2- ، 4- و 6- بار)، فاکتور دوم هاردنینگ بذر با مواد شیمیایی با 10 سطح شامل فسفات دی هیدروژن پتاسیم (kh2po4) در غلظت های 1 و2 و3% ، کلرید کلسیم (cacl2) در غلظت های 1 و5/1 و 2% ، سولفات منگنز (mnso4) در غلظت های 5/0 و1و 5/1% و آب مقطر و فاکتور سوم زمان هاردنینگ بذر با دو سطح (6 و 12 ساعت) بود. یک تیمار شاهد، عدم هاردنینگ (بذور تیمار نشده) نیز در آزمایش اعمال گردید. بعد از آنالیز داده های بخش آزمایشگاهی، تیمارهایی که دارای بیشترین درصد بنیه بذر بودند بعنوان تیمارهای برتر انتخاب شد و برای انجام آزمایشات مزرعه ای مورد استفاده قرار گرفت. در بخش مزرعه طرح آماری بصورت اسپلیت پلات در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 4 تکرار انجام شد که عامل اصلی آزمایش اعمال تنش خشکی با سه سطح (تخلیه رطوبتی خاک به میزان fc، fc 25%، fc 50%) و عامل فرعی آزمایش شامل تیمارهای هاردنینگ بذر در 5 سطح (3 تیمار برتر هاردن شده با ماده شیمیایی، یک تیمار هاردن شده با آب مقطر به همراه تیمار شاهد) بودند. نتایج تجزیه واریانس تیمارهای هاردنینگ بر شاخص های درصد جوانه زنی، سرعت جوانه زنی، بنیه بذر، و صفات طول ریشه چه و طول ساقه چه نشان داد که اثر هاردنینگ بر تمامی شاخص های اندازه-گیری شده معنی دار بود. همچنین اثر متقابل هاردنینگ در تنش خشکی نیز بر تمام صفات معنی دار بود. اثر هاردنینگ بر صفات زمان پنجه زنی، سطح برگ، ارتفاع و وزن خشک معنی دار بود در صورتیکه روی صفات زمان سبز شدن و زمان خوشه دهی معنی دار نشد. با توجه به نتایج بدست آمده اثر متقابل هاردنینگ در تنش خشکی روی طول گل آذین و تعداد پنجه در بوته معنی دار بود در صورتیکه روی سایر صفات معنی دار نشد.

اثر تیمارهای شکست خواب و چرایمینگ بذر بر جوانه زنی ، سبز شدن و استقرار گیاهچه باریجه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1390
  کرامه احمدی   سهیل پارسا

پرایمینگ بذر یکی از تکنیک های بهبود کارائی بذر است که می تواند باعث بهبود جوانه زنی و استقرار گیاهچه به عنوان مهمترین مرحله بحرانی چرخه زندگی گیاهان شود. جوانه زنی و استقرار گیاه دارویی باریجه (ferula gummosa boiss) به علت قوه نامیه کمی که بذور این گیاه دارد عموما با مشکل مواجه است و علت عمده آن وجود خواب در بذرهای آن می باشد. روش های مختلف شکست خواب و همچنین پرایمینگ از راهکارهای کارآمد در برطرف نمودن مسائل مربوط به جوانه زنی و استقرار در گیاهان است. پژوهش حاضر به منظور بررسی اثرات روش های شکست خواب و همچنین پرایمینگ بر جوانه زنی و استقرار گیاه دارویی باریجه در سال 1389 در آزمایشگاه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی بیرجند انجام گردید. آزمایش اول شامل بررسی اثر تیمارهای تلفیقی هورمون بهمراه سرمادهی بر شکست خواب بذر و افزایش جوانه زنی بصورت فاکتوریل در قالب طرح پایه کاملا تصادفی به اجرا در آمد که سطوح هورمون ها (0، 0/25 و 0/35 پی پی ام از هورمون بنزیل آمینو پورین و 0، 50، 100، 150، 500، 1000 و 1500 پی پی ام از هورمون اسید جیبرلیک) و مدت زمان سرمادهی (2، 3، 4 هفته سرمادهی و تیمار بدون سرمادهی) و نوع بستر سرمادهی (کاغذ صافی و ماسه مرطوب) فاکتورهای آن را تشکیل می دادند. نتایج نشان داد با افزایش مدت زمان سرمادهی و سطوح غلظت هورمون، جوانه زنی بذر افزایش یافت. همچنین نوع بستر سرمادهی در ماسه تأثیر معنی داری بر جوانه زنی بذر داشت (p<0.01). به طور کلی تیمار با اسید جیبرلیک اسید 1500 پی پی ام در بستر ماسه مرطوب، پس از چهار هفته سرمادهی بیشترین درصد و سرعت جوانه زنی را دارا بود. آزمایش دوم شامل بررسی تأثیر تیمارهای پرایمینگ بر جوانه زنی و سبز شدن گیاه باریجه در دو بخش آزمایشگاهی و گلدانی انجام گرفت. در بخش آزمایشگاهی پرایمینگ، سه آزمایش اسموپرایمینگ، پرایمینگ تغذیه ای و هورمون پرایمینگ بصورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار انجام گردید. ابتدا جوانه زنی بذور باریجه پس از تیمار در دو مدت زمان پرایمینگ (12 و 24 ساعت)، با سه پتانسیل اسمزی (0/6-، 1/2- و 1/8- مگاپاسکال) حاصل از سه ماده اسمو پرایم (کلرید کلسیم، نیترات پتاسیم و پلی اتیلن گلایکول)، یا سه غلظت (0/05، 0/1 و 0/2 درصد) از سه ماده (سولفات منگنز، سولفات منیزیم و سولفات روی) و یا غلظت (25، 50 و 100 ی پی ام) هورمون اسید جیبرلیک مورد ارزیابی قرار گرفت. بخش گلدانی این تحقیق بصورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با 8 تکرار انجام گردید. در این آزمایش اثر 7 تا از تیمارهای برتر بخش آزمایشگاهی (بذور پرایم شده به مدت 24 ساعت با اسید جیبرلیک 25 پی پی ام، سولفات منگنز، سولفات منیزیم و سولفات روی 0/05 درصد، کلرید کلسیم و نیترات پتاسیم 1/8- مگاپاسکال و پلی اتیلن گلایکول 0/6- مگاپاسکال) و سه نوع بافت خاک (شنی، لومی و رسی) بر روی جوانه زنی و رشد گیاهچه باریجه در شرایط گلدانی ارزیابی شد. نتایج حاصل از بخش آزمایشگاهی نشان داد که تیمارهای پرایمینگ سبب بهبود شاخص-های درصد و سرعت جوانه زنی، متوسط زمان جوانه زنی، بنیه بذر، طول ریشه چه و ساقه چه و وزن خشک ریشه چه و ساقه چه در شرایط آزمایشگاهی شد. تیمارهای سولفات روی 0/05 درصد و اسید جیبرلیک 25 پی پی ام به مدت 24 ساعت تأثیر بیشتری بر بهبود شاخص های جوانه زنی باریجه داشت. پرایمینگ بذر به مدت 24 ساعت نسبت به 12 ساعت موفق تر در بهبود شاخص های جوانه زنی و اجزاء گیاهچه بود. نتایج آزمایش گلدانی نشان داد که کمترین و بیشترین درصد و سرعت سبز شدن بذور به ترتیب در تیمار شاهد و بذور پرایم شده به مدت 24 ساعت با اسید جیبرلیک 25 پی پی ام و سولفات روی 0/05 درصد مشاهده گردید. زمان رسیدن به مرحله 3 برگی گیاهچه ها در تیمار شاهد بیشتر از کلیه تیمارهای پرایمینگ بود. گیاهچه های حاصل از بذور پرایم شده به مدت 24 ساعت با اسید جیبرلیک و سولفات روی به ترتیب 21 و 23 روز پس از کشت به مرحله استقرار کامل رسیدند در حالیکه تیمار شاهد 28 روز پس از کشت در بافت خاک لومی به مرحله استقرار رسید. . بافت خاک لومی نسبت به شنی و رسی شاخص های سبزشدن را در بذور پرایم شده باریجه بهبود بخشید.

بررسی تیمار های شکست خواب و پرایمینگ بذر بر جوانه زنی و استقرار گیاه دارویی گلپر) desf heracleum persicum).
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1390
  فاطمه چراغی   سهیل پارسا

جوانه زنی و استقرار گیاه دارویی گلپر ایرانی (heracleum persicum desf) به علت قوه نامیه کمی که بذور این گیاه دارد عموماً با مشکل مواجه است و علت عمده آن وجود خواب در بذرهای آن می‏باشد. روش های مختلف شکست خواب و همچنین پرایمینگ از راهکارهای کارآمد در برطرف نمودن مسائل مربوط به جوانه زنی و استقرار در گیاهان است. پژوهش حاضر به منظور بررسی اثرات روش های شکست خواب و همچنین پرایمینگ بر جوانه زنی و استقرار گیاه دارویی گلپر ایرانی در سال 1389 در دو آزمایش مجزا به اجرا درآمد. آزمایش اول شامل بررسی اثر تیمارهای تلفیقی هورمون بهمراه سرمادهی بر شکست خواب بذر و افزایش جوانه زنی بصورت فاکتوریل بر پایه طرح کاملا تصادفی به اجرا درآمد که سطوح هورمون‏ها (25/0 و 35/0 میلی گرم بر لیتر از هورمون بنزیل آمینو پورین و 100، 200، 300، 500، 1000و 1500 میلی‏گرم بر لیتر از هورمون جیبرلیک اسید) و مدت زمان سرمادهی (2، 4، 6، 8 هفته سرمادهی) و زمان اعمال تیمار هورمونی (قبل و بعد از سرمادهی) فاکتورهای آن را تشکیل می‏دادند. آزمایش دوم شامل بررسی تأثیر تیمارهای پرایمینگ بر جوانه زنی و سبز شدن گیاه گلپر در دو مرحله انجام پذیرفت. در مرحله اول سه روش اسمو، هیدرو و هورمون پرایمینگ مورد ارزیابی قرار گرفتند. تمامی آزمایشات مرحله اول بصورت فاکتوریل بر پایه طرح بلوک‏های کامل تصادفی اجرا شدند. آزمایش اسموپرایمینگ با سطوح پتانسیل اسمزی محلول(5/0-، 1- و 5/1- مگاپاسکال) و مواد پرایمینگ(پلی اتیلن گلایکول، دی هیدروژن فسفات پتاسیم و نیترات پتاسیم)، آزمایش هورمون پرایمینگ بصورت دو فاکتوره شامل غلظت هورمون( 20، 40و 80 میلی گرم درلیتر در هورمون پرایمینگ با جیبرلیک اسید و 100، 150 و 200 میلی گرم در لیتر در هورمون پرایمینگ با کینتین) و بلاخره هیدروپرایمینگ همگی در سه مدت زمان تیمار(12، 24 و 48 ساعت) انجام شد. مرحله دوم آزمایش دوم شامل ارزیابی تأثیر تیمارهای برتر آزمایش اول بر سبز شدن گیاه گلپر در شرایط گلخانه ای بود که بصورت بلوک کامل تصادفی به اجرا درآمد. نتایج آزمایش اول نشان داد سرمادهی بیشترین اثر را در شکست خواب بذر گلپر داشته است. اعمال تیمارهای هورمونی صرف نظر از نوع و غلظت آنها موجب افزایش درصد و سرعت جوانه‏زنی شد. همچنین اعمال تیمارهای هورمونی قبل از سرمادهی بطور موثری موجب افزایش درصد و سرعت جوانه‏زنی شد. بطور کلی تیمار با جیبرلیک اسید 300 میلی گرم در لیتر قبل از سرمادهی، پس از شش هفته سرمادهی بیشترین درصد و سرعت جوانه‏زنی را دارا بود. در آزمایش دوم در تمامی تیمارها افزایش مدت زمان تیمار موجب افت شاخص‏های جوانه‏زنی شد. تیمار پلی اتیلن گلایکول با پتانسیل اسمزی 5/1- مگاپاسکال و مدت زمان تیمار 12 ساعت بیشترین درصد و سرعت جوانه‏زنی و وزن خشک ریشه چه را ایجاد کرد. همچنین گلپر در تیمار نیترات پتاسیم با پتانسیل اسمزی 5/0- مگاپاسکال و مدت زمان 12 ساعت بیشترین بنیه گیاهچه و طول ریشه‏چه و ساقه‏چه را داشت. تیمار هیدروپرایمینگ بمدت 12 ساعت کمترین میانگین مدت زمان جوانه زنی و تیمار جیبرلیک اسید 40 میلی گرم در لیتر بمدت24ساعت بیشترین وزن خشک ساقه‏چه را در پی داشت. در آزمایش گلدانی نیز تیمار دی هیدروژن فسفات پتاسیم با پتانسیل اسمزی 5/1- مگاپاسکال به‏مدت12ساعت بهترین نتایج را در صفات درصد و سرعت جوانه زنی، تعداد روز تا سبز شدن اولین گیاهچه، بنیه گیاهچه در هفته چهارم پس از کشت، وزن خشک ریشه در هفته‏های چهارم و ششم پس از کشت و تعداد ریشه جانبی در هفته ششم را به خود اختصاص داد. در مقابل تیمار پلی‏اتیلن گلایکول با پتانسیل اسمزی 5/1- مگاپاسکال و مدت زمان تیمار 48 ساعت بهترین نتایج را در صفات طول و وزن خشک ریشه در هفته چهارم پس از کشت و وزن خشک ساقه در هفته های چهارم، ششم و هشتم پس از کشت بدنبال داشت. به طور کلی می‏توان نتیجه گرفت که تیمارجیبرلیک اسید 300 میلیگرم در لیتر قبل از سرمادهی بهترین تأثیر را بر شکست خواب داشته و تیمارهای پرایمینگ با دی هیدروژن فسفات پتاسیم 5/1- مگاپاسکال در 12 ساعت و پلی اتیلن گلایکول 5/1- مگاپاسکال در 48 ساعت بهترین تاثیر را بر صفات سبز شدن و استقرار گیاه دارویی گلپر ایرانی دارند.

بررسی ترکیب گونه ای، تراکم و برآورد خسارت علف های هرز مزارع گندم آبی استان خراسان جنوبی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1390
  سید علیرضا حسینی   اسکندر زند

چکیده : یکی از مهم ترین عوامل تأثیرگذار در کاهش عملکرد گندم کشور، خسارت علف های هرز و عدم مدیریت صحیح پیشگیری و کنترل آن ها می باشد. به منظور بررسی ساختار جوامع، تنوع گونه ای و میزان خسارت علف های هرز مزارع آبی استان خراسان جنوبی، جمعیت علف های هرز در 8 شهرستان مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور در هر شهرستان تعداد 30 مزرعه (کوچک، متوسط، بزرگ هر کدام 10 مزرعه) انتخاب و نمونه برداری از علف های هرز به روش سیستماتیک و مطابق الگوی w و با استفاده از کادر 5/0×5/0 متر مربعی انجام شد. انواع گونه های علف هرز در واحد سطح شمارش گردید و سپس خصوصیات جمعیتی شامل تراکم، فراوانی، یکنواختی، میانگین تراکم گونه ای، شاخص های تنّوع گونه ای شانون-وینر، سیمپسون، غالبیت و تشابه در هر شهرستان تعیین شد. برای اندازه گیری عملکرد گندم، قسمت هایی از مزرعه که از نظر میزان تراکم و رشد بوته های گندم، نماینده ی واقعی مزرعه بودند و در آن ها علف هرز وجود نداشت، انتخاب شد. برای تعیین میزان خسارت ناشی از علف های هرز در تمامی مزارع مورد بررسی، در قسمت های آلوده به علف هرز و عاری از علف هرز و در همان کوادرات های نمونه برداری، تعداد خوشه در متر مربع شمارش شد و سپس تعداد 10 خوشه به طور تصادفی انتخاب و جدا گردید و دانه های 10 خوشه وزن گردید و بر این اساس، عملکرد در واحد سطح محاسبه شد. در این بررسی 56 گونه علف هرز از 16 خانواده شناسایی شدند که 42 گونه دو لپه و 14 گونه تک لپه بودند. علف های هرز یک ساله با 41 گونه بیشترین تنّوع را دارا بودند. خانواده های گندمیان،کاسنی، شب بو و چغندریان به ترتیب با 15، 9، 6 و 6 گونه بیشترین تنوع گونه ای را داشتند. بیرجند با 13 و قاینات با 29 گونه بیشترین غنای گونه ای را به خود اختصاص دادند. بیشترین درجه تشابه علف های هرز بین سرایان و سربیشه با 6/69 و کمترین آن بین بیرجند و نهبندان با 36درصد وجود داشت. بیشترین شاخص تنوع شانون در قاین 73/2 و کمترین آن در بشرویه به میزان 82/1 مشاهده شد. میانگین خسارت ناشی از علف های هرز بر عملکرد گندم 33/18 درصد تعیین شد. سربیشه با 98/28 و بیرجند با 0/10 به ترتیب بیشترین و کمترین میانگین درصد خسارت دارا بودند.

بررسی تاثیر شرایط محیطی بر خصوصیات رشدی پایه مادری و ویژگی های جوانه زنی بذور حاصل از آن در سه گونه علف هرزتاج خروس (amaranthus retroflexus l.) ، تاج ریزی(l. solanum nigrum) و تاتوره (daturea stramonium l.).
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1390
  متینه رضایی نیشابوری   سهراب محمودی

چکیده علفهای هرز پهن برگ از جمله گونه های مسئله ساز در بسیاری از مزارع می باشند. ویژگی های اکوفیزیولوژیکی این گونه ها، ازجمله خصوصیات جوانه زنی بذور و پاسخ آنها در شرایط محیطی متفاوت از اهمیت خاصی برخوردار است. به منظور بررسی تاثیر شرایط محیطی ناشی از اعمال رژیم های آبیاری و تاریخ های مختلف کاشت بر خصوصیات رشدی سه گونه تاج خروس، تاتوره و تاج ریزی در طی فصل رشد و همچنین ویژگی های جوانه زنی بذور حاصل از آن، مطالعه ای در مزرعه و آزمایشگاه در دانشکده کشاورزی مشهد انجام گردید. بخش مزرعه به صورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در سال زراعی 89-1388 در مزرعه تحقیقاتی پژوهشکده علوم گیاهی دانشگاه فردوسی مشهد اجرا شد. فاکتور اول شامل سه تاریخ کاشت (2/4/1388، 2/5/1388، 2/6/1388) و فاکتور دوم سه رژیم آبیاری (روز در میان، دو روز در میان و سه روز در میان) بر مبنای 50 درصد کسر آب قابل دسترس در هر دور آبیاری بود. در بخش آزمایشگاهی بذور گیاهانی که در مزرعه تحت تاثیر تاریخ های کاشت و رژیم های مختلف بوده اند در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار به اجرا در آمد. نتایج نشان داد که تمامی ویژگی های مورد بررسی از جمله صفات رشدی گیاهان مورد مطالعه، درصد جوانه زنی و دمای کاردینال بذور حاصل از آنها، تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفتند. براساس نتایج حاصله، با افزایش فواصل آبیاری و تاخیر در تاریخ کاشت صفات رشدی هر سه گونه مورد مطالعه به طور معنی داری کاهش یافت. این کاهش پذیری از اوایل دوره ی رشدی گیاه (15روز پس از سبز شدن) به سمت انتهای رشد رویشی بتدریج بیشتر تحت تاثیر فاکتور های آزمایش قرار گرفت. نتایج آزمایشگاهی نیز نشان داد که تاثیر شرایط محیطی پایه مادری بر سرعت جوانه زنی و درصد جوانه زنی بذور حاصله معنی دار بود. بطوریکه با افزایش تنش خشکی (کاهش دور آبیاری) و تاخیر تاریخ کاشت گیاه مادری، ویژگی های جوانه زنی بذور حاصل از آن، در اکثر تیمارهای آزمایش نیز کاهش یافت. کلمات کلیدی: تاریخ کاشت، رژیم آبیاری، دمای کاردینال، وزن خشک

تأثیر آفتابدهی خاک روی کنترل علف های هرز تاج خروس (amaranthus retroflexus)، سلمه تره (chenopodium album)، جو موشی (hordeum morinum) و علف پشمکی (bromus tectorum) در منطقه بیرجند
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1390
  سید اسماعیل روانگرد   سید وحید اسلامی

علف های هرز اجزای مهم اکوسیستم های زراعی هستند که درمنابع مشترک با گیاهان زراعی رقابت کرده و خسارت های جبران ناپذیری به آنها وارد می کنند. به دنبال تولید علف کشها تحول قابل توجهی در مدیریت علف های هرز حاصل شد اما امروزه مشکل مقاومت علف های هرز به علف کشها، از بین رفتن گونه های مفید و آلودگیهای زیست محیطی از جمله مواردی هستند که جایگزینی آن با روشهای غیر شیمیایی مدیریت علف های هرز را روشن می سازند. یکی از روشهای غیر شیمیایی کنترل علف های هرز آفتاب دهی خاک است که برای کنترل علف های هرز، آفات و بیماریها مورد استفاده قرار می گیرد. در این تحقیق که درتابستان 1389 انجام شد تاثیر آفتاب دهی خاک بر وضعیت جوانه زنی بذور علف های هرز تاج خروس، سلمه تره، علف پشمکی و جوموشی مورد بررسی قرارگرفت. آزمایش بصورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه فاکتور نحوه پوشش (شامل سه سطح پلاستیک شفاف یک لایه، دو لایه و شاهد (زمین بدون پوشش)، مدت زمان پوشش (با سه سطح 15،30 و 45 روز) و فاکتور عمق دفن بذر (در چهار سطح صفر، پنج، 10 و 15 سانتیمتر) در سه تکرار اجرا شد. ابتدا بستر مورد نظر آماده و بذور در هر کرت در کیسه های پلاستیکی مشبک در اعماق مورد نظر دفن و بعد از آبیاری، پوششهای پلاستیکی بر روی هر کرت قرار گرفت. نمونه های بذر به ترتیب دوره های مختلف آفتاب دهی از اعماق مختلف خاک بیرون، و به آزمایشگاه تحقیقاتی منتقل شدند. بذرهایی که در مزرعه جوانه زده بودند شمارش، و آزمایش جوانه زنی سایر بذور در تمام تکرارها و تیمارها، پس از آماده سازی در ژرمیناتور انجام شد. در طول دوره جوانه زنی، فاکتورهای سرعت جوانه زنی، طول ریشه چه و ساقه چه، درصد پوسیدگی بذور و جوانه زده در آزمایشگاه اندازه گیری شدند. به طور کلی نتایج نشان داد که بیشترین میزان جوانه زنی در آزمایشگاه در تیمار شاهد و کمترین میزان آن در تیمار دو لایه پلاستیک مشاهده شد. درصد جوانه زنی در مزرعه با افزایش تعداد لایه پوشش پلاستیکی کاهش، و با افزایش عمق دفن افزایش یافت. بیشترین درصد پوسیدگی به ترتیب در تیمار دو لایه پلاستیک، یک لایه و شاهد بدست آمد. که درصد پوسیدگی با افزایش مدت زمان آفتاب دهی افزایش، و با افزایش عمق دفن کاهش یافت. بعد از آفتابدهی مشخص شد که غلظت عناصر سدیم، کلسیم و منیزیم، نسبت جذب سدیم و هدایت الکتریکی خاک (ec) افزایش یافت اما ph خاک کاهش یافت.

مطالع? بیولوژی جوانه زنی و سبز شدن تاج ریزی سیاه (solanum nigrum l.) و تأثیر رقابت پنبه (gossypium hirsutum l.) بر خصوصیات رشدی و تولید بذر آن
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1390
  ناصر شفیقی   سهراب محمودی

چکیده تاج ریزی سیاه (solanum nigrum l.) یکی از علف های هرز مهم در مزارع چغندر قند، پنبه، ذرّت، سویا، سیب زمینی، حبوبات، سیر و پیاز، توتون، سبزیجات و باغات است. به منظور مطالع? بیولوژی جوانه زنی و سبز شدن تاج ریزی سیاه و تأثیر رقابت پنبه (gossypium hirsutum l.) بر خصوصیات رشدی آن، آزمایشاتی در سال های 1389 و 1390 در آزمایشگاه و مزرع? تحقیقاتی دانشکد? کشاورزی دانشگاه بیرجند انجام شد. در محیط ژرمیناتور، آزمایشات برای شناخت تیمارهای موثّر در شکستن خواب بذر و اثر عوامل مختلف محیطی شامل دما، نور، شوری، خشکی، اسیدیته، عمق دفن بذر و اثر رقابت پنبه با تاج ریزی سیاه بر قابلیت جوانه زنی و سبز شدن این علف هرز انجام شد. بررسی اثر دما و نور به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی و سایر آزمایشات در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار انجام شد. آزمایش مزرعه ای در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار اجرا شد. تیمارهای آزمایش مزرعه شامل رقابت پنبه (رقم ورامین) با تراکم های 3، 6، 9 و 12 بوته در متر مربّع و تاج ریزی سیاه با تراکم 3 بوته در متر مربّع بود. در هر بلوک یک کرت شاهد به کشت خالص تاج ریزی سیاه با تراکم 3 بوته در متر مربّع اختصاص یافت. نتایج نشان داد که به جز تیمارهای سرمادهی مرطوب در دمای 3+ درج? سانتی گراد به مدّت دو هفته، خراش دهی شیمیایی با اسید سولفوریک 98% به مدّت 15 ثانیه و مجاورت با تیترات پتاسیم ppm 5000 و ppm 10000، سایر تیمارها تأثیر قابل ملاحظه ای در شکستن خواب بذر نداشتند. بذور تاج ریزی سیاه در شرایط نور/ تاریکی بیشتر از تاریکی مداوم جوانه زدند که نشان دهند? فتوبلاستیک بودن آن ها می باشد. بذور تاج-ریزی سیاه در دامن? درجه حرارت های متناوب نور/ تاریکی (15/5، 20/10، 25/15، 30/20، 35/25 و 40/30) به میزان 44/46% جوانه زدند و حدّاکثر جوانه زنی (66/66%) در دمای متناوب 30/20 درج? سانتی گراد مشاهده شد. درصد جوانه زنی بذور تاج ریزی سیاه با افزایش شوری به طور معنی داری کاهش یافت. افزایش سطوح خشکی نیز باعث کاهش معنی دار درصد جوانه زنی آن ها گردید، به طوری که در تیمار 8/0- مگاپاسکال هیچ بذری جوانه نزد. بررسی اثر اسیدیته های مختلف نشان داد که تاج-ریزی سیاه در محدود? اسیدیت? قلیایی بیشترین جوانه زنی را دارد. همراه با افزایش رقابت پنبه از درصد جوانه زنی بذور تاج ریزی سیاه کاسته شد. گیاهچه های تاج ریزی سیاه در دامن? اعماق دفن صفر تا 3 سانتی متر قادر به سبز شدن بودند و حداکثر سبز شدن (66/68%) در عمق نیم سانتی متری مشاهده گردید. نتایج آزمایش مزرعه ای نشان داد که افزایش تراکم پنبه، موجب کاهش معنی دار در قطر کانوپی، ارتفاع، قطر ساقه، تعداد گل و میوه، سطح برگ، وزن خشک برگ، وزن خشک ساقه، وزن خشک گل و میوه، تعداد میوه در بوته، تعداد دانه در میوه و تعداد دانه در بوت? تاج ریزی سیاه گردید. اطّلاعات این مطالعه برای بهبود برنامه های مدیریتی این گون? علف هرز مفید خواهد بود. واژه های کلیدی: شرایط محیطی، زادآوری، علف هرز، تداخل، تاج ریزی سیاه.

بررسی اثر کود حیوانی و گوگرد و زمان استفاده آنها بر خصوصیات رشد، عملکرد و خصوصیات کیفی دانه آفتابگردان (helianthus annuus l.)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1390
  رضا جلالی مقدس   محمد حسن سیاری

به منظور بررسی تأثیر سطوح مختلف گوگرد و کود حیوانی بر خصوصیات رشد، عملکرد و خصوصیات کیفی دانه آفتابگردان، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در سال زراعی 1388 در مزرعه ی تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند انجام شد. فاکتورهای آزمایش شامل گوگرد در سه سطح (بدون گوگرد، 300 و 600 کیلوگرم گوگرد در هکتار)، کود حیوانی در دو سطح (بدون کود حیوانی و 20 تن کود حیوانی در هکتار) و زمان مصرف کودها در دو سطح (دو ماه قبل از کاشت و همزمان با کاشت) بود. نتایج نشان داد که تأثیر گوگرد و کود حیوانی بر صفات تعداد کل برگ، طول ساقه، قطر ساقه، وزن خشک برگ، وزن خشک ساقه، قطر طبق، وزن خشک طبق، وزن خشک گیاه، شاخص سطح برگ، شاخص کلروفیل، وزن صد دانه، تعداد دانه در طبق، عملکرد دانه، نسبت مغز به دانه، درصد روغن، عملکرد روغن، درصد پروتئین و عملکرد پروتئین در سطح یک درصد معنی دار بود. تأثیر زمان مصرف کود بر تمامی صفات فوق در سطح یک درصد معنی دار بود به جز صفت تعداد کل برگ که در سطح 5 درصد معنی دار شد. کاربرد 300 و 600 کیلوگرم در هکتار گوگرد باعث افزایش معنی دار در عملکرد دانه، وزن هزار دانه، نسبت مغز به دانه و تعداد دانه در طبق نسبت به تیمار شاهد شد، ولی اختلاف معنی داری بین این دو سطح گوگرد مشاهده نشد. صفات کیفی درصد روغن، عملکرد روغن، درصد پروتئین و عملکرد پروتئین نیز با افزایش میزان گوگرد افزایش یافتند.

بررسی توانایی آللوپاتیک بومادران گل زرد (a wilhelmsiiachille) درکنترل علفهای هرز سلمه تره (album chenopodium) ، تاج خروس retroflexus) husrantama) و خرفه (oleraceaportulaca ) در سویا (glycine max)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1390
  روح اله دستور   سهراب محمودی

از گیاهان دارویی می توان برای کنترل علف های هرز در سیستم های کشت ارگانیک بهره گرفت. این پژوهش به منظور مطالعه و ارزیابی خاصیت آللوپاتیک اسانس و عصاره و آمیخته خاکی بومادران گل زرد (achillea wilhelmsii) بر جوانه زنی و شاخص های رشد و عملکرد سویا و علفهای هرز آن(تاج خروس، سلمه، خرفه) انجام شد. این مطالعه در دو بخش آزمایشگاهی و گلخانه ای (در آزمایشگاه و گلخانه جهاد کشاورزی سرایان) در سال 1390 انجام شد. بخش آزمایشگاهی بر اساس طرح کاملا تصادفی در سه تکرار و سه سطح (0، 150، 300، 450 پی پی ام)برای اسانس و وسه سطح (0، 5/12، 25، 5/37 گرم در لیتر) برای عصاره آبی بومادران گل زرد با استفاده از آب مقطر انجام شد. بخش گلخانه ای بر اساس طرح بلوکهای کامل تصادفی علاوه بر اعمال غلظت های مذکور اسانس و عصاره در بخش آزمایشگاهی تیمار آمیخته خاکی اندام هوایی بومادران گل زرد در سه سطح (0، 5، 10، 15 درصد وزنی) در سه تکرار به خاک گلدان سویا و علفهای هرز آن اضافه گردید. در بخش آزمایشگاه غلظت های مختلف اسانس، شاخص های رشد سویا و علفهای هرز را کاهش داد. غلظت های مختلف اسانس و عصاره جوانه زنی تاج خروس را بطور کامل متوقف کرده و درصد جوانه زنی سلمه را نسبت به شاهد، بیش از 80 درصد کاهش داد و از رشد ساقه چه سلمه بطور کامل جلوگیری نمود. غلظت های مختلف عصاره وزن خشک گیاهچه خرفه را بیش از 75 درصد نسبت به شاهد کاهش دادند اما در سویا کاهش معنی دار شاخص های رشد در غلظت های بالای اسانس و عصاره مشاهده شد. نتیجه آنکه اثر آللوپاتی عصاره برتر از اسانس در بخش آزمایشگاه بود. در بخش گلخانه اکثر شاخص های رشد سویا و علف هرز خرفه مانند ارتفاع، قطر ساقه، تعداد برگ، مراحل فنولوژیکی و سطح برگ تحت تاثیر اسانس سطوح مختلف اسانس قرار نگرفت. عملکرد دانه، وزن هزار دانه سویا نیز تحت تاثیر سطوح مختلف اسانس تفاوت معنی دار نشان نداد. غلظت های مختلف عصاره ارتفاع ساقه، تعداد برگ، عملکرد دانه، وزن هزار دانه سویا تاثیری نداشت اما سایر شاخص های رشد را کاهش داد. آمیخته خاکی نیز با شدت بیشتری اکثر شاخص های رشد و عملکرد را در علفهای هرز نسبت به سویا تحت تاثیر قرار داد. برآیند نتایج نشان می دهد اثر بازدارندگی عصاره بیشتر از اسانس و آمیخته خاکی بیشتر از عصاره بود. بر این اساس از عصاره، اسانس و آمیخته خاکی بومادران گل زرد می توان برای کنترل علف های هرز مزارع سویا استفاده کرد.

تأثیر کودهای بیولوژیک، دامی و شیمیایی بر عملکرد کمی و کیفی آفتابگردان (helianthus annuus l.)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1390
  صادق بهامین   سهراب محمودی

امروزه، با مطرح شدن کشاورزی پایدار و کاهش مصرف کودهای شیمیایی، استفاده از کودهای حیوانی و زیستی در بسیاری از مناطق دنیا گسترش یافته است. به منظور بررسی تأثیر کودهای بیولوژیک، دامی و شیمیایی بر عملکرد کمی و کیفی آفتابگردان (helianthus annuus l.) آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند در سال 1389 انجام شد. فاکتورهای آزمایش شامل 4 سطح کود اوره (50، 100، 150 و 200 کیلوگرم در هکتار)، 2 سطح کود دامی (0 و 30 تن در هکتار) و 2 سطح کود بیولوژیک نیتروکسین (تلقیح بذر و عدم تلقیح بذر) بود. نتایج نشان داد که مصرف کود های نیتروکسین و کود دامی باعث افزایش معنی دار قطر ساقه، وزن خشک ساقه؛ برگ و طبق، قطر طبق، ارتفاع، سطح برگ، درصد ازت و پروتئین دانه، ماده خشک کل، عملکرد دانه و روغن، تعداد دانه در طبق و وزن هزار دانه شدند. با مصرف کود نیتروکسین عملکرد دانه و روغن، به ترتیب به مقدار 3840 و 1715 کیلوگرم در هکتار بدست آمد که نسبت به حالت عدم مصرف 28 و 30 درصد افزایش داشت و مقدار ازت و پروتئین دانه، به ترتیب به مقدار 01/4 و 08/25 درصد بدست آمد که نسبت به حالت عدم مصرف 21 درصد افزایش داشت. با مصرف کود دامی عملکرد دانه و روغن، به ترتیب به مقدار 3725 و 1657 کیلوگرم در هکتار بدست آمد که نسبت به حالت عدم مصرف 20 درصد افزایش داشت و مقدار ازت و پروتئین دانه، بترتیب به مقدار 82/3 و 9/23 درصد بدست آمد که نسبت به حالت عدم مصرف 9 درصد افزایش داشت. بین سطوح مختلف کود اوره از لحاظ تأثیر بر قطر ساقه، وزن خشک ساقه، برگ و طبق، قطر برگ طبق، سطح ، درصد ازت و پروتئین دانه، ماده خشک کل، عملکرد دانه و روغن، تعداد دانه در طبق و وزن هزار دانه اختلاف آماری معنی داری وجود داشت. با مصرف 200 کیلوگرم کود اوره در هکتار عملکرد دانه و روغن بترتیب به مقدار 3690 و 1618 کیلوگرم در هکتار بدست آمد که نسبت به حالت مصرف 50 کیلوگرم در هکتار، 21 و 18 درصد افزایش داشت و مقدار ازت و پروتئین دانه نیز بترتیب به مقدار 23/3 و 18/20 درصد بدست آمد که نسبت به حالت مصرف 50 کیلوگرم کود اوره 26% افزایش داشت. اثرات متقابل کود اوره و کود دامی بر وزن طبق معنی دار بود. اثرات متقابل کود اوره و کود نیتروکسین نیز بر وزن ساقه، برگ و طبق و سطح برگ معنی دار بود. اثرات متقابل کود دامی و کود نیتروکسین نیز بر قطر ساقه و طبق، وزن ساقه، سطح برگ و درصد پروتئین و ازت دانه معنی دار بود. با مصرف توأم کود دامی و کود نیتروکسین، پروتئین و ازت دانه بترتیب به مقدار 75/26 و 28/4 درصد بدست آمد که نسبت به حالت عدم مصرف هر دو کود 33 درصد افزایش داشت. نتایج همچنین نشان داد که اثرات متقابل تیمارهای آزمایشی نیز بر قطر ساقه و طبق، وزن ساقه و برگ، سطح برگ، تعداد دانه در طبق و وزن هزار دانه معنی دار بود و باعث افزایش مقادیر این شاخص ها شدند. با توجه به نتایج بدست آمده می توان گفت که با بکارگیری کود بیولوژیک نیتروکسین و کود دامی می توان با مصرف کمتر کود اوره، عملکرد دانه و عملکرد روغن بیشتری نسبت به مصرف بالاتر همین کود تولید کرد.

بررسی اثر اسید سالیسیلیک بر صفات زراعی، اجزای عملکرد و تثبیت بیولوژیکی ازت در گیاه نخود تحت شرایط تنش خشکی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1390
  سمیه رضازاده   مهدی پارسا

تنش خشکی یکی از معضلات مهم کشاورزی در مناطق خشک می باشد. در بین حبوبات سرما دوست بیشترین سطح زیر کشت و تولید را نخود به خود اختصاص داده است در حالی که از نظر عملکرد در آخرین رده کشورهای تولید کننده قرار دارد. هدف از این مطالعه ارزیابی اثرات کاربرد سالیسیلیک اسید بر برخی از خصوصیات زراعی و اجزای عملکرد و تثبیت بیولوژیکی ازت در شرایط تنش خشکی بود. این آزمایش در سال 1389 در مزرعه تحقیقاتی مرکز تحقیقات کشاورزی استان کرمان به صورت کرت های خرد شده فاکتوریل بر پایه طرح بلوک کامل تصادفی با چهار تکرار انجام شد. در این آزمایش تنش خشکی در سه سطح شامل آبیاری منظم ، قطع آبیاری در مرحله گلدهی، قطع آبیاری در مرحله غلاف بندی، در کرتهای اصلی و تیمار غلظت سالیسیلیک با سه سطح صفر (شاهد)، 50 پی پی ام، 100 پی پی ام و زمان اعمال سالیسیلیک اسید در سه سطح پرایمینگ بذر، اسپری در زمان رشد رویشی(3-4 برگی )، اسپری در زمان گلدهی، به صورت فاکتوریل در کرت فرعی قرار گرفتند. به طور کلی نتایج بدست آمده از این آزمایش نشان داد که تنش خشکی اثرات نامطلوبی بر خصوصیات رشد و عملکرد گیاه نخود دارد. اما قطع آبیاری در زمان غلاف بندی باعث افزایش در صفات ارتفاع، تعداد انشعابات و تعداد دانه در بوته می شود. در صفاتی مانند تعداد گرهک قبل از تنش، تعداد گرهک بعد از تنش و تعداد کل غلاف، اسپری گیاه با100پی پی ام سالیسیلیک اسید در مرحله رویشی بیشترین اثر را داشته است ولی در این تیمار بیشترین درصد پوکی غلاف را به همراه داشت. اسپری گیاه با 100پی پی ام سالیسیلیک اسید در زمان گلدهی در صفاتی مانند تعداد دانه در بوته ، درصد ازت خاک و وزن گرهک ها قبل از اعمال تنش اثر بیشتری داشت. در کل غلظت 100 پی پی ام سالیسیلیک اسید اثر بیشتری داشته و تیمار پرایمینگ بذر با سالیسیلیک اسید، کمترین اثر را در تعدیل اثرات تنش خشکی داشت. با توجه به اثرات مثبت سالیسیلیک اسید ، کاربرد این ماده بر روی گیاه نخود پیشنهاد می گردد.

بررسی اثر تراکم و نسبت های کاشت بر عملکرد کمی وکیفی دانه وعلوفه در کشت مخلوط جو وخلر
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند 1393
  ستایش خردمند   سهراب محمودی

به منظور بررسی اثر نسبت های مختلف اختلاط و تراکم بر عملکرد دانه، علوفه و تعیین کیفیت علوفه جو و خلر، آزمایشی به صورت طرح فاکتوریل در قالب بلوک های کامل تصادفی در 3 تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند در سال 1388-1389 اجرا شد. تیمارها شامل 3 تراکم کم (300 بوته در متر مربع برای جو و 50 بوته در متر مربع برای خلر)، متوسط (400 بوته در متر مربع برای جو و 65 بوته در متر مربع برای خلر) و زیاد (500 بوته در متر مربع برای جو و 80 بوته در متر مربع برای خلر) و 5 نسبت اختلاط (25:75، 50:50، 75:25، 100:0، 0:100 جو و خلر) بودند. روش مورد استفاده برای تشکیل مخلوط ـ ها براساس سیستم جایگزینی بود. برای تعیین تیمار برتر کشت مخلوط، شاخص های ارزیابی مانند نسبت برابری زمین، شاخص غالبیت و شاخص افزایش واقعی عملکرد محاسبه شد. نتایج حاصل از تجزیه واریانس داده های آزمایش نشان داد که سطوح مختلف تراکم در شاخص سطح برگ جو، خلر و مخلوط آنها، عملکرد علوفه خشک خلر و مخلوط آنها، عملکرد دانه جو، خلر و مخلوط آنها معنی دار شد ولی در سایر صفات معنی دار نشد همچنین اثر نسبت های مختلف اختلاط جو و خلر بر صفات اندازه گیری شده معنی دار بود. بر این اساس نسبت اختلاط 50:50 به عنوان نسبت اختلاط برتر برای عملکرد علوفه و نسبت اختلاط 25:75 (خلر : جو) به عنوان نسبت اختلاط برتر برای عملکرد دانه تعیین شد و کیفیت علوفه مخلوط جو نیز در مخلوط با خلر افزایش یافت. بررسی شاخص های ارزیابی کشت مخلوط علوفه و دانه به ترتیب نشان داد که نسبت اختلاط 50:50 در تراکم متوسط با نسبت برابری زمین ( 32/1 = ler) و نسبت اختلاط 25:75 (خلر : جو) در تراکم کم با نسبت برابری زمین ( 13/1= ler ) بالاتر از سایر نسبت های کاشت قرار گرفتند. بنابراین می توان برای کشاورزان منطقه به منظور دست یابی به عملکرد علوفه بالاتر و کیفیت بهتر نسبت اختلاط 50 درصد جو و50 درصد خلر را پیشنهاد کرد.

اثر کود فسفر و باکتری های حل کننده فسفر بر عملکرد و اجزای عملکرد ذرت دانه ایzea mays l.))
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1390
  حسن بلوچ قرایی   محمد حسن سیاری زهان

به منظور بررسی اثرکود فسفر و باکتری های حل کننده فسفر برعملکرد و اجزای عملکرد ذرت دانه ای، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در سال زراعی ???9 اجرا شد. فاکتور اول، شامل پنج سطح کود شیمیایی فسفر(? ،?? ،7? ،1?? و 1??کیلوگرم فسفر در هکتار)، فاکتور دوم، شامل سه سطح کود بیولوژیک ازتوباکتر، باکتری سودوموناس شماره ??? و باکتری مرکب (باکتری ازتوباکتر به اضافه ???) بود. صفاتی مانند شاخص کلروفیل، تعداد دانه در ردیف، تعداد ردیف دانه در بلال، شاخص سطح برگ، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، وزن هزار دانه، قطر ساقه، ارتفاع بوته و پروتئین دانه در پایان دوره مورد اندازه گیری قرار گرفتند. تیمارهای کودی تأثیر معنی داری بر شاخص سطح برگ، شاخص کلروفیل، عملکرد دانه، تعداد ردیف در بلال، عملکرد بیولوژیک، قطر ساقه، مقدار پروتئین و وزن هزار دانه نشان دادند. بیشترین تأثیر معنی دار را تیمار?? کیلوگرم در هکتار کود فسفر به خود اختصاص داده بود که مقدار آن در عملکرد دانه 1173 گرم در متر مربع، وزن هزار دانه293 گرم در متر مربع، عملکرد بیولوژیک3675 گرم در متر مربع و درصد پروتئین به میزان ?/7 بوده است. همچنین باکتری مرکب تأثیر معنی دار در عملکرد دانه، وزن هزار دانه، عملکرد بیولوژیک و پروتئین داشته است. از این تحقیق نتیجه می شود که بالاترین اثر را در بیشتر موارد سطح 7? کیلوگرم در هکتار فسفر به خود اختصاص داده است. در بین باکتری ها نیز باکتری مرکب بیشترین اثر را داشته است. به طور کلی، نتایج این آزمایش نشان داد که ترکیب کودهای شیمیایی فسفر و کودهای بیولوژیک می تواند تأثیر مثبتی بر خصوصیات اکوفیزیولوژیک و رشدی گیاه ذرت داشته باشد و مصرف نهاده های شیمیایی در تولید این گیاه را کاهش دهد.

تاثیر کیفیت و حجم آب سم پاش بر کارایی علف کش تری فلوکسی سولفورون سدی، خصوصیات رشد و عملکرد پنبه تحت شرایط تنش خشکی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1391
  مریم آریان مهر   غلامرضا زمانی

تأثیر توأم رقابت علف های هرز و تنش خشکی می تواند خسارت شدیدی به عملکرد گیاه زراعی برساند، لذا مدیریت صحیح علف های هرز جهت ذخیره رطوبت برای گیاه زراعی حائز اهمیت است. جهت بررسی حجم و کیفیت حامل علف کش تری فلوکسی سولفورون سدیم (انوک) در کنترل علف های هرز مزرعه پنبه و تأثیر آن بر عملکرد و اجزای عملکرد پنبه در شرایط تنش خشکی، آزمایشی به صورت اسپلیت پلات فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار، در سال 1390در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند اجرا شد. تیمارهای آزمایش شامل عامل اصلی تنش خشکی در سه سطح کم (=s1تخلیه 25 درصد ظرفیت زراعی) ، متوسط(=s2تخلیه 50 درصد ظرفیت زراعی) و شدید (=s3تخلیه 75 درصد ظرفیت زراعی) و عامل فرعی شامل ترکیب کیفیت حامل علف کش در سه سطح (q1=کیفیت عالی + سیتوگیت، q2=کیفیت ضعیف+سیتوگیت، q3=کیفیت ضعیف بدون سیتوگیت) و حجم حامل علف کش در سه سطح (lit/ha200v1=، lit/ha400 v2= و lit/ha 600( v3= بودند. در مرحله 5 تا8 برگی پنبه، تیمارهای مربوط به سم پاشی اعمال شد. نتایج حاصل از آزمایش نشان داد عملکرد وش، عملکرد الیاف، تعداد قوزه در بوته و وزن صددانه تحت تأثیر تنش خشکی قرار گرفت (p%>1). به طوری که با افزایش تنش خشکی مقدار آن ها به به شدت کاهش یافت. تعداد دانه در قوزه و درصد کیل تحت تأثیر هیچ کدام از تیمارهای آزمایش قرار نگرفتند. بین تیمارهای q1 و q2 (حاوی سیتوگیت)، تفاوت معنی-داری از نظر کنترل علف های هرز، عملکرد و اجزای عملکرد پنبه مشاهده نشد. در این تیمارها با کاهش حجم حامل کنترل علف های هرز و عملکرد وش کاهش یافت. کارایی تیمار q3 (فاقد سیتوگیت)، در کنترل علف های هرز و عملکرد پنبه به طور معنی داری کم تر از تیمارهای q1 و q2 بود و در این تیمار بر خلاف آن دو، با کاهش حجم حامل کارایی علف کش و عملکرد وش افزایش یافت (p%>1). تری فلوکسی-سولفورون سدیم، هیچ گونه تأثیر منفی (گیاه سوزی) روی پنبه نداشت.

تاثیر محلول پاشی عنصر روی بر کارایی مصرف آب در ذرت تحت شرایط تنش خشکی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1391
  علی افتخاری پور   سهیل پارسا

به منظور بررسی اثرات محلول پاشی سولفات روی بر کارایی مصرف آب در ذرت دانه ای رقم سینگل کراس 704 تحت شرایط تنش خشکی، آزمایشی در سال 1390 به صورت اسپلیت?پلات در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با?21 تیمار و سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند انجام شد.?فاکتور های آزمایش شامل آبیاری در سه سطح?به میزان 60، 80 و 100 درصد نیاز آبی محاسبه شده به عنوان کرت های اصلی و کرت های فرعی شامل تقسیط محلول پاشی سولفات روی در زمان های 10 و 14 برگی با مقدار ثابت 6 گرم در لیتر در پنج سطح با نسبت های 100:0، 75:25، 50:50، 25:75 و 0:100 درصد به همراه تیمارهای محلول پاشی آب مقطر و شاهد بدون محلول پاشی (جمعا هفت تیمار) انجام شد. به طور کلی نتایج بدست آمده از این آزمایش نشان داد که تنش خشکی اثرات نامطلوبی بر خصوصیات رشد و عملکرد ذرت دارد.?تنش خشکی باعث کاهش صفات فیزیولوژیک از جمله شاخص سطح برگ، شاخص spad و محتوای نسبی آب برگ، و همچنین باعث کاهش تعداد دانه در بلال، عملکرد دانه، کارایی و بهره وری مصرف آب شد. محلول پاشی سولفات روی باعث افزایش شاخص سطح برگ، تعداد دانه در بلال، وزن هزار دانه، عملکرد دانه، کارایی و بهره وری مصرف آب و مقدار روی برگ گردید، اما اثر معنی داری بر شاخص spad و محتوای نسبی آب برگ نداشت. بیشترین مقدار تعداد دانه در بلال، عملکرد ذرت، کارایی و بهره وری مصرف آب در تیمار محلول پاشی سولفات روی به میزان 75-25 و کمترین مقدار در تیمار شاهد مشاهده شد.

مطالعه الگوی جوانه زنی و شکست خواب بذر علف هرز شب بوی صحرایی (malcolmia africana)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1391
  احمدرضا مظفری موسوی   سید وحید اسلامی

چکیده وجود خواب در بذور شب بوی صحرایی مبارزه با این علف هرز را در مزارع با مشکل مواجه می سازد. به منظور بررسی تأثیر برخی تیمارهای موثر بر شکست خواب بذر این علف هرز آزمایش فاکتوریلی در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار در سال 1390 در آزمایشگاه تحقیقاتی دانشکد? کشاورزی دانشگاه بیرجند اجرا گردید. بر این اساس تأثیر سن و عمق دفن بذر بر جوانه زنی و رویش این علف هرز تحت شرایط آزمایشگاهی و مزرعه ای، به مدت یک سال و در قالب طرح بلوک کاملا" تصادفی انجام گرفت. فاکتورهای آزمایش شامل تیمار و شرایط نوری بودند و تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از: تیمار شاهد، تیمارهای فیزیکی شکست خواب شامل: آزمایش خراش دهی مکانیکی با سمباده (سه زمان: 15 و 30 ثانیه، و یک دقیقه)، و همچنین خراش دهی شیمیایی توسط اسید کلریدریک 37% (hcl) (پنج زمان: 15 و 30 ثانیه، یک و پنج دقیقه)، اسید استیک 100% (c2h4o2) (شش زمان: 15 و 30 ثانیه، یک، دو، پنج و 10 دقیقه)، اتانول (c2h5oh) 96% (شش زمان: یک، پنج، 10، 15، 30 دقیقه و یک ساعت)، تیمارهای فیزیولوژیکی شکست خواب شامل: 15، 30 و 60 روز سرمادهی (خشک و مرطوب در دماهای 3+، 1- و 15- درج? سانتی گراد)، 5، 10، 15 و 30 روز گرمادهی (دو دمای 40 و 45 درج? سانتی گراد)، اسید جیبرلیک (ga3) 250، 500 و 750 پی پی ام (دو زمان: 12 و 24 ساعت)، نیترات پتاسیم (kno3) 2%، 4% و 8% (سه زمان: 12، 24 و 48 ساعت)، و تیمارهای ترکیبی شامل: اسید جیبرلیک (ga3) 250، 500 و 750 پی پی ام (دو زمان: 12 و 24 ساعت) بعلاوه اسید کلریدریک 37% (پنج زمان: 15، 30 ثانیه، یک، پنج و 10 دقیقه)، نیترات پتاسیم (kno3) 2%، 4% و 8% (سه زمان: 12، 24 و 48 ساعت) بعلاوه اسید کلریدریک 37% (پنج زمان: 15، 30 ثانیه، یک، پنج و 10 دقیقه). تمامی آزمایشات، تحت شرایط نور/ تاریکی و همچنین تاریکی مطلق انجام گرفت. تیمارهای خیساندن در آب، اسید سولفوریک 98%، و اسید نیتریک 65% تأثیری بر شکست خواب بذر نداشتند. تمامی تیمارها (به استثنای تیمار اسید جیبرلیک 750 پی پی ام (به مدت 24 ساعت)) جوانه زنی بیشتری در شرایط نور/ تاریکی در مقایسه با تاریکی مطلق داشتند که حکایت از واکنش مثبت بذر به نور دارد. همچنین پی بردن به خصوصیات جوانه زنی و بیولوژی این علف هرز در ارائه و تسهیل راهکارهای مدیریتی آن بسیار موثر خواهد بود. بیشترین درصد جوانه زنی این علف هرز در مزرعه، در سطح خاک صورت گرفت و میزان جوانه زنی آن با افزایش عمق به شدت کاهش یافت به گونه ای که در عمق دو سانتی متر نیز هیچ گونه جوانه زنی صورت نگرفت. با گذشت زمان و در اعماق بیش از دو سانتی متر درصد پوسیدگی بذور نیز افزایش یافت. به گونه ای که بیشترین میزان پوسیدگی پس از گذشت یک سال و در اعماق 20، 10 و پنج سانتی متر و به ترتیب به میزان 83، 17 و 12 درصد مشاهده شد. این امر بیانگر نیازمندی بذور این علف هرز به ماندن در سطح خاک و بهره گیری از نور جهت جوانه زنی و احیای مجدد چرخه یک ساله خود می باشد. واژه های کلیدی: اسید جیبرلیک، اسید کلریدریک، اسید استیک ، اتانول، خراش دهی، نیترات پتاسیم، زوال بذر.

مقایس? میزان ترسیب کربن سه گونه گیاهی آتریپلکس (l. atriplex canesence)، تاغ (haloxylon aphyllum l.) و بادام (amygdalus communis l.) در عرص? پخش سیلاب آبخوان بیرجند
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1391
  وحید توکلی   محمد رضا سعید افخم الشعرا

غلظت دی اکسید کربن اتمسفری از سال 1750 میلادی تا کنون به دلیل احتراق سوخت های فسیلی و تغییر کاربری اراضی، حدود 31% افزایش پیدا کرده است که علت اصلی افزایش دمای جهانی و تغییر اقلیم می باشد. لذا به منظور کاهش دی اکسید کربن اتمسفری و ایجاد تعادل در محتوای گازهای گلخانه ای، کربن اتمسفر می بایست جذب و در فرم های متعدد ترسیب گردد. مراتع در حدود نیمی از خشکی های جهان را تشکیل می دهد و حاوی بیش ار یک سوم از ذخایر کربن زیست کره خاکی می باشد در نتیجه، این اراضی قابلیت زیادی جهت ترسیب کربن دارا می باشند. در این مطالعه میزان ترسیب کربن سه گونه گیاهی تاغ، آتریپلکس و بادام در عرصه پخش سیلاب آبخوان بیرجند در تیرماه 1390در قالب طرح بلوک کامل تصادفی مورد مقایسه قرار گرفت. بدین منظور مقادیر کربن و همچنین برخی خصوصیات خاک شامل ph، هدایت الکتریکی، ماده آلی، نیتروژن و نسبت c/n زیر اشکوب این سه گون? گیاهی با منطقه شاهد (عاری از پوشش گیاهی) در دو عمق 20-0 و 60-20 مورد مقایسه و ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که آتریپلکس با 1/21 کیلو گرم در هکتار بیشترین میزان افزایش ترسیب کربن را دارا می باشد بعد از آن تاغ و بادام با 19 و 5/5 کیلو گرم در هکتار مقام دوم و سوم را دارا هستند. مقایسه میزان هدایت الکتریکی و ph خاک رویشگاه گونه های مورد بررسی بیانگر اختلاف معنی دار آنها بود به طوریکه خاک رویشگاه بادام و آتریپلکس بیشترین و تاغ کمترین هدایت الکتریکی و ph را دارا بود و همچنین مقایسه میزان ماده آلی و کربن آلی بین خاک رویشگاه گونه های مورد بررسی بیانگر اختلاف معنی دار آنها بود به طوری که خاک رویشگاه آتریپلکس دارای بییشترین و بادام کمترین ماده آلی و کربن آلی می باشند. در مورد نسبت c/n اختلاف معنی داری بین خاک رویشگاه گونه های مورد بررسی مشاهده نشد.

تاثیر کود دامی ورمی کمپوست و کمپوست بر خصوصیات رشدی و عملکرد کمی وکیفی کنجد
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1391
  سمیه فروزنده   سهراب محمودی

امروزه، با مطرح شدن کشاورزی پایدار و کاهش مصرف کودهای شیمیایی، استفاده از کودهای آلی در بسیاری از مناطق دنیا گسترش یافته است. به منظور بررسی تأثیر کودهای آلی و شیمیایی بر عملکرد کمی و کیفی کنجد (indiucum l. sesamum.) آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با 3 تکرار در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند در سال 1390 انجام شد. فاکتورهای آزمایش شامل کود آلی در 3 سطح (کمپوست، ورمی کمپوست و کود دامی)، مقادیر کود آلی در 3 سطح (10، 20 و 30 تن در هکتار) و کود شیمیایی در 2 سطح (عدم مصرف کود شیمیایی و 50 درصد میزان توصیه شده) بود. نتایج نشان داد که مصرف کود ورمی کمپوست باعث افزایش معنی دار وزن خشک ساقه در مرحله گلدهی، ماده خشک کل، وزن هزار دانه، عملکرد دانه و درصد و عملکرد روغن شود. با مصرف کود ورمی کمپوست عملکرد دانه به مقدار 29/1گرم در گلدان بدست آمد که نسبت به تیمار کمپوست و کود دامی به ترتیب 9 و 12 درصد افزایش داشت و میزان روغن دانه با مصرف ورمی کمپوست و کمپوست نسبت به کود دامی به ترتیب به مقدار 9/6 و 7/6 درصد افزایش نشان داد. نتایج این بررسی حاکی از آن است که با مصرف 30 تن در هکتار کود آلی، ارتفاع نهایی ساقه، قطر نهایی ساقه، وزن خشک اندام زایشی در زمان گلدهی، تعداد کپسول در بوته، تعداد دانه در کپسول، وزن هزار دانه، عملکرد دانه و عملکرد پروتئین و روغن نسبت به حالت مصرف 10 و 20 تن در هکتار کود آلی افزایش داشت و این افزایش در تمام موارد ذکر شده معنی دار بود. نتایج این بررسی همچنین نشان داد که با مصرف 50 درصد کود شیمیایی، ارتفاع نهایی ساقه، قطر نهایی ساقه، شاخص کلروفیل، وزن خشک ساقه، وزن خشک برگ، سطح برگ، تعداد کپسول، تعداد دانه در کپسول، وزن هزار دانه، عملکرد دانه و عملکرد پروتئین و روغن نسبت به حالت عدم مصرف کود شیمیایی افزایش معنی داری را نشان داد. اثرات متقابل کود شیمیایی و کود آلی نیز بر عملکرد دانه معنی دار بود. اثرات متقابل کودآلی و سطوح کود آلی نیز بر شاخص کلروفیل، تعداد دانه در کپسول، وزن هزار دانه، درصد پروتئین دانه و درصد روغن دانه معنی دار بود. با مصرف توأم کود شیمیایی و کود آلی، عملکرد دانه به مقدار 24/2 گرم در گلدان بدست آمد که نسبت به حالت عدم مصرف کود شیمیایی 166% افزایش داشت. نتایج همچنین نشان داد که اثرات متقابل تیمارهای آزمایشی نیز بر قطر ساقه، عملکرد دانه و عملکرد پروتئین و روغن معنی دار بود و باعث افزایش مقادیر این شاخص ها شدند. با توجه به نتایج بدست آمده می توان گفت که با بکارگیری کود ورمی کمپوست و 50 درصد کود شیمیایی مصرف شوند، می توانند در بهبود و افزایش عملکرد دانه و اجزاء آن، همچنین عملکرد روغن و میزان پروتئین به عنوان اجزاء مهم کیفیت دانه موثر واقع شوند و در صورت انجام این عملیات می توان مقدار مصرف کود شیمیایی را پایین آورد.

ارزیابی سلامت اگرواکوسیستم های منطقه بیرجند
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی 1391
  رحیم عسگری   علیرضا کوچکی

به منظور ارزیابی سلامت اگرواکوسیستم های منطقه بیرجند بین سال های 1370 تا 1390، تعداد 59 شاخص به عنوان سنجه های سلامت در قالب سه گروه از ملاک های ساختاری (25 سنجه، نظیر سرانه زمین های کشاورزی و فشار زراعی بر اراضی)، ملاک های کارکردی (25 سنجه، نظیر کارائی مصرف آب و مصرف کودهای شیمیایی ) و ملاک های سازمانی (9 سنجه، نظیر استفاده از نیروی متخصص و بیمه کشاورزی) انتخاب و دسته بندی شدند. روش محاسبه هر یک از سنجه ها بر اساس تعریف علمی آنها صورت پذیرفت. جهت برازش معادلات مربوطه و مشاهده روند تغییرات، از روش های تجزیه رگرسیونی و برای شناسایی وجود و یا عدم وجود رابطه معنی دار بین سنجه ها، آزمون همبستگی به عمل آمد. در گام بعدی با توجه به مثبت یا منفی بودن هر شاخص و شدت اثر آن در سلامت اگرواکوسیستم ها، ضرایب مثبت و منفی مربوطه (از 3+ تا 3-) تعیین و پس از نرمال سازی داده ها جهت یکسان سازی نوسانات و قرار گیری داده ها بین صفر و یک، ضرایب مربوطه اعمال شد و به این ترتیب شاخص سلامت کل در هر سال از طریق جمع جبری امتیازات کل سنجه های موجود در هر یک از ملاک های سه گانه، بدست آمد و در آخر هم از جمع جبری امتیازات نهایی کسب شده در طول هر یک از سال های مورد مطالعه، شاخص سلامت کل اگرواکوسیستم ها در طول دوره 21 ساله محاسبه شد و جهت تعیین مرتبه کیفی شاخص سلامت کل در طول بازه زمانی مورد مطالعه، کلاس بندی کیفی امتیازات صورت پذیرفت. طبق نتایج حاصله، امتیاز نهایی ملاک های ساختاری در طول دوره مطالعه برابر با 12/184+ شد که مثبت ترین و منفی ترین سنجه های اثرگذار در این گروه از ملاک ها به ترتیب سنجه حفاظت از آبخیز ها با امتیاز 31/36+ و سنجه تغییر کاربری اراضی کشاورزی با امتیاز 17/30- بودند. امتیاز نهایی ملاک های کارکردی در طول دوره مطالعه برابر با 22/101+ شد که سنجه میزان بارندگی با امتیاز 28/30+ و سنجه خسارت محصولات کشاورزی با امتیاز 67/33- به عنوان مثبت ترین و منفی ترین سنجه های این گروه از ملاک ها بودند. امتیاز نهایی ملاک های سازمانی در طول دوره مطالعه برابر با 89/170+ شد که سنجه تعاونی های کشاورزی با امتیاز 60/41+ و سنجه ترویج کشاورزی با امتیاز 92/7+ عنوان مثبت ترین و کم اثر ترین سنجه های این گروه از ملاک ها را به خود اختصاص دادند. در پایان نیز شاخص سلامت کل اگرواکوسیستم های منطقه بیرجند که حاصل جمع امتیازات نهایی ملاک های سه گانه در طول دوره مطالعه بود، با کسب امتیاز 24/456+ در کلاس سلامت نسبی قرار گرفت که در بین سنجه های 59 گانه، سنجه تعاونی های کشاورزی با امتیاز 60/41+ و سنجه خسارت محصولات کشاورزی با امتیاز 67/33- به عنوان مثبت ترین و منفی ترین سنجه های اثرگذار در شاخص سلامت کل شناسایی شدند. در این بین، ملاک های ساختاری با کسب بیشترین امتیازات به عنوان مهم ترین گروه از ملاک های اثرگذار در شاخص سلامت کل اگرواکوسیستم های منطقه بیرجند شناخته شدند که پس از آن به ترتیب ملاک های سازمانی و کارکردی در درجه بعدی اهمیت قرار گرفتند.

ارزیابی قدرت رقابتی ارقام آفتاب گردان (helianthus annuus l.) با علف هرز تاج خروس سفید (amaranthus albus l.) در منطقه بیرجند
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1392
  محمد جواد بابایی زارچ   سهراب محمودی

امروزه، با مطرح شدن کشاورزی پایدار و کاهش مصرف علفکش ها استفاده از مدیریت زراعی علف های هرز راهکاری برای مدیریت پایدار این گیاهان مزاحم می باشد. بهره گیری از قدرت رقابتی ارقام گیاهان زراعی یکی از روش های زراعی برای مدیریت علف های هرز است. به منظور ارزیابی توان رقابتی ارقام آفتابگردان با تاج خروس سفید یک آزمایش فاکتوریل دو عاملی در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در سال 1391 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند صورت گرفت. تیمار های آزمایش شامل 6 رقم آفتابگردان روغنی (آذرگل، سیرنا، فرخ، جامع اصفهان، پروگرس، یوروفلور) و 4 تراکم تاج خروس سفید (صفر، 5، 10 و 15 بوته در متر مربع) بود. در طی انجام آزمایش، مراحل فنولوژیکی و صفات مرفولوژیک، فیزیولوژیک، عملکرد، اجزای عملکرد و خصوصیّات کیفی دانه آفتابگردان اندازه گیری شد. برخی از صفات مرفولوژیک برای تاج خروس نیز ثبت شد. نتایج نشان داد که هر دو گیاه تحت تأثیر رقابت با یکدیگر قرار گرفتند. رقابت 15 بوته در متر مربع تاج خروس سفید با آفتابگردان منجر به کاهش 2/40% عملکرد دانه، 5/39% عملکرد بیولوژیک، 4/15% تعداد دانه در طبق، 9/48% تعداد دانه مغزدار در طبق، 3/32% وزن هزار دانه، 3/16% ارتفاع نهایی بوته، 8/3% تعداد برگ در اواسط فصل، 25% قطر ساقه، 9/25% قطر طبق و همچنین کاهش در میزان شاخص سطح برگ، سرعت جذب خالص، سرعت رشد نسبی و سرعت رشد محصول در طی فصل رشد برای آفتابگردان شد. که این تغییرات در ارقام مورد بررسی متفاوت بود. رقابت آفتابگردان با 15 بوته در متر مربع تاج خروس سفید نیز افزایش 35/4% ارتفاع بوته و همچنین کاهش 5/6% تعداد ساقه فرعی، 5/2% قطر ساقه، 5/27% عملکرد بیولوژیک برای تاج خروس سفید به همراه داشت. در پایان تجزیه خوشه ای شاخص تحمّل و شاخص کاهش زیست توده علف هرز به روش "وارد" ارقام را از نظر قدرت رقابتی به سه گروه تقسیم نمود. جامع اصفهان رقمی مقاوم، سیرنا رقمی غیر مقاوم و ارقام آذرگل، فرخ، یوروفلور و پروگرس نیز نیمه مقاوم تشخیص داده شدند. در مجموع رقم جامع اصفهان رقمی با قدرت رقابتی بالا در برابر علف هرز تاج خروس سفید در منطقه بیرجند تشخیص داده شد.

تأثیر پیش تیمار بذور با میدان مغناطیسی و نانو ذرات دی اکسید تیتانیوم بر خصوصیات جوانه زنی و صفات رشدی زنیان (ammi copticum l.)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1392
  محسن برزگر   سهراب محمودی

توسعه ی کشت گیاهان داروئی در گرو افزایش قدرت و سرعت جوانه زنی آن ها در مزارع است. گیاه زنیان دارای رشد کند اولیه و جوانه زنی نامنظم است. یکی از جدیدترین روش ها جهت افزایش قدرت جوانه زنی گیاهان استفاده از میدان های مغناطیسی و کاربرد نانوذرات است. در این راستا مطالعه ای با هدف بررسی اثرات احتمالی شدت های مختلف میدان مغناطیسی، مدت زمان های اعمال میدان مغناطیسی، پرایم با نانودی اکسیدتیتانیوم بر روی شاخص های جوانه زنی (در شرایط کنترل شده ی آزمایشگاهی و همچنین در شرایط زوال)، رشد اولیه (تا مرحله گلدهی) و همچنین فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانت دخیل در جوانه-زنی بذر گیاه زنیان انجام گرفت. این تحقیق در آزمایشگاه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند در سال 1391 به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار اجرا گردید. فاکتور اول شامل نانو پرایم در دو سطح صفر و 200 ppm ، فاکتور دوم اعمال میدان مغناطیسی در 3 سطح 50، 100و 200 میلی تسلا و فاکتور سوم مدت زمان قرارگیری بذور در میدان مغناطیسی در 3 سطح 30، 60 و 120 دقیقه بود. دو تیمار شاهد شامل عدم اعمال میدان مغناطیسی و نانوپرایم و فقط نانو پرایم با ذرات tio2 در آزمایش قرار گرفتند. بذور زنیان جهت اعمال زوال به مدت 48 ساعت در رطوبت اشباع و دمای 40 درجه سانتیگراد قرار گرفتند. نتایج تجزیه واریانس صفات نشان داد که در شرایط طبیعی (بدون زوال) و شرایط زوال درصد جوانه زنی بصورت معناداری (p<0/01) نسبت به شاهد افزایش داشت، همچنین هر سه آنزیم آنتی اکسیدانت کاتالاز، آسکوربات پراکسیداز و گلوتاتیون پراکسیداز در بذور تیمارشده با میدان مغناطیسی و نانوپرایمینگ افزایش معنی داری را نسبت به شاهد داشتند (p<0/01). ارتفاع بوته و سطح برگ نیز تحت تاثیر میدان مغناطیسی قرار گرفت و تفاوت معنی داری (p<0/01) را نسبت به شاهد ایجاد کرد، چنانکه در میدان 100 میلی تسلا بیشترین مقادیر برای این دو صفت حاصل شد. به طور کلی بر اساس نتایج بدست آمده میدان مغناطیسی تأثیر معنی داری روی تندش بذر زنیان و رشد آن داشت. کلمات کلیدی: آنزیم آنتی اکسیدانت، شاخص های جوانه زنی، سطح برگ، زوال

تاثیر کودهای بیولوژیک و ریز مغذی ها بر خصوصیات جوانه زنی و رشدی گیاه زنیان (carum copticum l.)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1392
  مینا معتمد نژاد   محمد حسن سیاری زهان

کاربرد کودهای بیولوژیک به جای مصرف کودهای شیمیایی و استفاده از عناصر ریز مغذی از مهم ترین راهبردهای تغذیه ای در مدیریت پایدار بوم نظام های کشاورزی می باشد. در این راستا به منظور بررسی تاثیر کودهای بیولوژیک و عناصر ریزمغذی بر روی خصوصیات جوانه زنی و رشدی گیاه زنیان آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار در آزمایشگاه و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی بیرجند در سال 1390 اجرا گردید. تیمار های به کار برده شده در آزمایشگاه شامل کود بیولوژیک در سه سطح شامل بدون تلقیح، آزوسپریلیوم، ازتوباکتر و غنی سازی بذور در ده سطح شامل بدون غنی سازی، غنی سازی با عناصر آهن، روی و منگنز بود که هر کدام سه غلظت یک، دو و سه میلی مولار را شامل می شد. تیمارهای به کار برده شده در گلخانه تیمارهایی بودند که در بخش آزمایشگاه بهترین نتایج را حاصل نمودند. نتایج آزمایش نشان داد که تیمارهای به کار رفته باعث افزایش معنی دار سرعت جوانه زنی، طول ریشه چه و ساقه چه، وزن تر ریشه چه و ساقه چه و وزن خشک ریشه چه و ساقه چه و مقدار آهن و فسفر گیاه و وزن خشک گیاه در مقایسه با شاهد شد. اما تلقیح بذور و غنی سازی آنها اثر معنی داری بر درصد جوانه زنی و ارتفاع گیاه، تعداد و سطح برگ و محتوی رطوبت نسبی برگ نداشت. بیشترین و کمترین سرعت جوانه زنی به ترتیب برای تیمار mn و zn با غلظت یک میلی مولار مشاهده شد. بیشترین و کمترین مقادیر طول ریشه چه به ترتیب برای تیمار های ترکیبی (ازتوباکتر و fe2) و تیمار ترکیبی (آزوسپریلیوم و zn3) حاصل شد. حداکثر و حداقل مقادیر طول ساقه چه به ترتیب برای تیمار های ترکیبی (ازتوباکتر و mn2) و تیمار ترکیبی (آزوسپریلیوم و zn3) مشاهده شد. حداکثر و حداقل مقادیر وزن خشک ریشه چه به ترتیب برای تیمار zn با غلظت یک میلی مولار و mn با غلظت دو میلی مولارحاصل شد. همچنین حداکثر و حداقل مقادیر وزن خشک ساقه چه به ترتیب برای تیمار ترکیبی (ازتوباکتر و fe3) و ازتوباکتر مشاهده شد. بیشترین و کمترین مقادیر وزن تر ریشه چه به ترتیب برای تیمارهای ترکیبی (آزوسپریلیوم وmn3 ) و mn3 حاصل شد. حداکثر و حداقل مقادیر وزن تر ساقه چه به ترتیب برای تیمار (ازتوباکتر وmn2 ) وmn3 مشاهده شد. نتایج آزمایشات در شرایط گلخانه نشان دادند که منگنز دو میلی مولار به همراه آزوسپریلیوم بر غلظت فسفر و کاربرد آهن یک میلی مولار توأم با ازتوباکتر بر غلظت آهن گیاه بیشترین تاثیر افزاینده را داشت. همچنین آهن یک میلی مولار به همراه ازتوباکتر سبب افزایش وزن خشک گیاه شد. بر طبق نتایج این آزمایش، کاربرد کودهای بیولوژیک و عناصر ریزمغذی بر روی بذر زنیان می تواند جوانه زنی سریعتر و گیاهچه های قوی تری را تأمین کند و سبب افزایش عملکرد گیاه گردد.

مطالعه سرنوشت بذور علفهای هرز ازمک ( cardaria draba )، تلخه ( acroptilon repence )، جوموشی( hordeum murinum ) و علف پشمکی ( bromus tectorum)تحت تاثیر دما، کیفیت آب و مدت زمان قرار گیری در آب
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1392
  زهرا جعفری ندوشن   سید وحید اسلامی

آب نقش مهمی در انتشار بذر علف های هرز داشته و در این رابطه، خصوصیات فیزیکی آب ممکن است بر خصوصیات بذر هایی که در آن حمل می شوند تأثیرگذار باشد. لذا با هدف بررسی اثر کیفیت آب و دما و مدت زمان قرار گیری در آب روی جوانه زنی علفهای هرز ازمک ، تلخه ، جوموشی و علف پشمکی دو آزمایش فاکتوریل جداگانه برای هر علف هرز در قالب طرح کاملاً تصادفی با 3 تکرار درآزمایشگاه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی بیرجند در سال 91 انجام شد. تیمارهای آزمایش شامل 7 سطح مدت زمان قرار گیری در آب (1، 2، 4، 6، 8، 10 و 12هفته) تیمار شاهد و دو رژیم دمایی (15/5 و 25/15) و 3 نوع آب با کیفیت های مختلف (خوب، متوسط و ضعیف) و تیمار شاهد بود. نتایج نشان داد اثرات اصلی فاکتورهای آزمایش روی جوانه زنی هر چهار علف هرز معنی داری بود. قرار گیری در آب در هفته های ابتدایی منجر به افزایش جوانه زنی شد اما با افزایش مدت زمان قرار گیری در آب درصد جوانه زنی در علف های هرز ازمک و جوموشی کاهش یافت و در بذور تلخه و علف پشمکی خواب ثانویه القا شد. رژیم دمایی پایین (15/5) اثر معنی داری بر جوانه زنی جوموشی، تلخه و ازمک داشت اما در علف پشمکی دما ی 25/15 اثر معنی داری بر جوانه زنی داشت (01/0p<). کیفیت آب نیزبر روی جوانه زنی تمامی علف های هرز تأثیر داشت. در علف های هرز تلخه، جوموشی و علف پشمکی کیفیت ضعیف و متوسط در مقایسه با کیفیت خوب اثر بیشتری بر افزایش جوانه زنی داشت اما در گیاه ازمک تیمار کیفیت خوب منجر به افزایش جوانه زنی شد و این مطلب نشان می دهد که بذر های تلخه و ازمک در ابتدای جوانه زنی به شوری حساس هستند. در مجموع می توان از قرار گرفتن در آب (غرقاب) به عنوان عامل اصلی جهت کنترل بسیاری از علفهای هرز استفاده کرد. نظیر این روش را می توان در علفهای هرزی مانند جوموشی و ازمک استفاده کرد که پس از چندین هفته قرار گیری در آب بذرها از بین می روند اما این روش ها در گیاهانی مانند تلخه و علف پشمکی موثر نیست در واقع این علفهای هرز پس از طی کردن دوره خواب قرار گیری در آب در کنترل آنها موثر است.

تاثیر کودهای دامی، زیستی و شیمیایی و اندازه بنه، برعملکرد و ویژگی های بنه زعفران (.crocus sativus l)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی 1392
  زینب علی پور میاندهی   سهراب محمودی

زعفران یکی از مهم ترین گیاهان اقتصادی (برای کشاورزان استان های خراسان رضوی و جنوبی) می باشد. مدیریت مصرف کود بویژه کودهای دامی و زیستی یکی از مهم ترین بخش های مدیریت تولید زعفران است. این تحقیق به منظور ارزیابی تاثیر کودهای زیستی، دامی و شیمیایی و وزن بنه بر عملکرد و اجزای عملکرد زعفران در سال زراعی 91-1390 در شهرستان مه ولات در خراسان رضوی در قالب طرح اسپلیت پلات فاکتوریل با 4 تکرار انجام شد که در آن کود دامی و شیمیایی مرسوم در سه سطح (100%، 50% و عدم مصرف کود دامی و شیمیایی) به عنوان عامل اصلی و عامل فرعی شامل ترکیب فاکتوریل از کود بیولوژیک در سه سطح (کود نیتروکسین، بیوسوپرفسفات و بدون کود) و وزن بنه در سه سطح (بنه های با وزن 4 تا 6 گرم، 8 تا 10 گرم و 12 تا 14 گرم) در نظر گرفته شد. بررسی نتایج آزمایش نشان داد تاثیر مصرف کود دامی و شیمیایی بر تمام صفات مورد مطالعه به جز قطر بنه دختری زعفران معنی دار بود و با افزایش سطوح مصرف کود دامی و شیمیایی مقدار این صفات افزایش یافت. همچنین با افزایش وزن بنه مصرفی مقدار تمامی صفات مورد مطالعه به طور معنی داری افزایش یافت. تاثیر استفاده از کود بیولوژیک بر طول برگ، تعداد برگ، وزن خشک برگ، تعداد گل، وزن تر گل و وزن خشک گل و تعداد بنه دختری و وزن خشک بنه دختری معنی دار بود. بررسی اثرات متقابل آزمایش نشان داد که مصرف توام کود دامی و شیمیایی و کود بیولوژیک تاثیر معنی داری بر طول برگ، تعداد برگ، وزن خشک برگ، وزن تر گل و وزن بنه دختری داشت. همچنین اثر متقابل مصرف کود دامی و شیمیایی و وزن بنه بر طول برگ، تعداد برگ، وزن خشک برگ، وزن کلاله و خامه، طول کلاله و خامه، تعداد گل، وزن تر گل ، وزن خشک گل ، تعداد بنه دختری و وزن بنه دختری معنی دار بود. اثر متقابل مصرف کود بیولوژیک و وزن بنه نیز بر طول برگ، تعداد برگ، وزن خشک برگ، طول کلاله و خامه، تعداد گل، وزن تر گل ، وزن خشک گل، و قطر بنه دختری معنی دار بود. اثر متقابل مصرف کود دامی و شیمیایی، مصرف کود بیولوژیک و وزن بنه بر طول برگ، تعداد برگ، وزن خشک برگ، تعداد گل، وزن کلاله و خامه، طول کلاله و خامه، وزن تر گل، و تعداد بنه دختری تاثیر معنی داری داشت. نتایج بدست آمده نشان داد بنه های بزرگ و سطوح بالای مصرف کود دامی و شیمیایی تاثیر مثبتی بر صفات مورد مطالعه داشتند. استفاده از کود بیولوژیک نیتروکسین باعث افزایش معنی دار صفات مربوط به گل و برگ زعفران شده و کاربرد کود بیولوژیک بیوسوپرفسفات تاثیر مثبتی بر صفات مربوط به بنه زعفران داشت. نتایج تحقیق نشان داد که استفاده از کودهای بیولوژیک ضمن تاثیر بر افزایش عملکرد و اجزای عملکرد زعفران، می تواند با کاهش مصرف کودهای شیمیایی امکان تولید زعفران به شکل ارگانیک را فراهم آورد. بنه دختری، بیوسوپرفسفات، تعداد برگ، عملکرد کلاله، نیتروکسین

اثر تنظیم کننده های رشد گیاهی بر مراحل اولیه رشد دو رقم گیاه گلرنک تحت شرایط تنش شوری
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی 1390
  افسانه نادرپور   سید محسن موسوی نیک

گیاهان در محیط شور با دو عامل اصلی مواجه هستند؛ اول املاح زیاد موجود در محلول خاک که پتانسیل اسمزی آب خاک را پائین می آورد و باعث کاهش جذب و کمبود آب در گیاه می شود (عبدل زاده و همکاران، 1998). این امر موجب اختلال در تقسیم سلولی و بزرگ شدن سلول ها شده و تمام واکنش های متابولیکی گیاه تحت تأثیر قرار می گیرد. دوم این که، سمیت یون های سدیم و کلر موجب کاهش جذب یون های ضروری از جمله یون های پتاسیم، کلسیم، آمونیوم و نیترات شده و نیز از فعالیت آنزیم ها کاسته و ساختار غشاء را بر هم می زند (گرینوی و مونز، 1980؛ لاکان و دوراند، 1996). این اثرات سبب کاهش فعالیت های متابولیکی گیاه از جمله فتوسنتز شده و از رشد گیاهان در محیط های شور می کاهد (لاکان و دوراند، 1996). تنظیم کننده های رشد گیاهی موادی هستند که برای کنترل رشد گیاه بدون تغییر الگوهای نموی استفاده می شوند (رادماچر،2000). تنظیم کننده های رشد شامل مواد شیمیایی نظیر خانواده تریازول-ها و نیز هورمون های گیاهی می شوند، که اگر تیمار بذر با آنها پیش از کاشت صورت گیرد، تحمل گیاهان را نسبت به تنش شوری افزایش می دهند؛ زیرا گیاهان حاصل از این بذور آسانتر با شرایط شوری در خاک سازگار می شوند (استروگونا،1964).هم چنین این تنظیم کننده های رشد با تقویت فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانت نظیر اسکوربیت پرواکسیداز، گلوتاتیون رداکتاز، کاتالاز و پرواکسیداز گیاهان را از تنش های مختلف مانند شوری حفاظت می کنند (سادهو و گوپتا،1997).

اثر روش کاشت و نحوه کنترل علف های هرز بر خصوصیات رشد و عملکرد پنبه در منطقه بشرویه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1392
  محبوبه سردار   محمدعلی بهدانی

به منظور ارزیابی تاثیر استفاده توام از روش مکانیکی (روش های متفاوت خاکورزی) و کنترل شیمیایی علف های هرز بر عملکرد پنبه، آزمایشی بصورت اسپیلت پلات بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی با 15 تیمار شامل ترکیب 2 فاکتور روش خاکورزی (در 3 سطح) و روش های مختلف کنترل شیمیایی علف های هرز (در 5 سطح) در مزرعه ای در شهرستان بشرویه در سال 1391انجام گرفت. سطوح مربوط به فاکتور خاکورزی به ترتیب شامل خاکورزی مرسوم (شخم با گاوآهن برگرداندار)، خاکورزی مستقیم بدون شخم وخاکورزی حفاظتی در کرت های اصلی آزمایش اعمال شد. جهت اعمال فاکتور کنترل علف های هرز در کرت های فرعی نیز سمپاشی با علفکش تری فلوکسی سولفورون سدیم 75/0 ? wg با سه دز متفاوت 10، 15 و 20 گرم در هکتار با مویان (سیتوگیت 2 در هزار) به صورت پس رویشی و به همراه 2 تیمار شاهد با کنترل علف هرز ( وجین دستی) و عدم کنترل علف هرز در مرحله 5 تا 6 برگی پنبه صورت گرفت. نتایج نشان داد که بین روشهای مختلف خاکورزی اختلاف معنی داری وجود داشت به طوری که عملکرد وش، طول شاخه رویا، تعداد شاخه رویا و زایا، ارتفاع بوته و تعداد قوزه در سیستم خاکورزی حفاظتی و سیستم بدون شخم بیشتر از تیمارخاکورزی مرسوم (شخم) بود. بین تیمار های مختلف کنترل علف هرز، تیمار وجین بیشترین ارتفاع بوته، تعداد شاخه رویا، زایا، طول شاخه رویا و عملکرد وش را به خود اختصاص داد. در بین دُز های مختلف علفکش تری فلوکسی سولفورون، استفاده از دُز 20 گرم در هکتار منجر به ایجاد بیشترین مقدار در صفات اندازه گیری شده گردید. اثر متقابل خاکورزی و کنترل علف های هرز بر تعداد شاخه رویا و طول شاخه رویا معنی دار بود. بیشترین تعداد شاخه رویا به ترتیب در خاکورزی حفاظتی و وجین علف های هرز بدست آمد. روش خاکورزی حفاظتی و مرسوم به ترتیب بیشترین و کمترین عملکرد پنبه را دارا بودند. در مورد صفات تراکم و وزن تر و خشک علف های هرز پهن برگ، باریک برگ و کل علف های هرز بعد از 15 و 30 روز پس از سمپاشی از نظر روش های مختلف خاکورزی اختلاف معنی داری مشاهده نشد. در روش بدون خاکورزی و کم خاکورزی نسبت به خاکورزی مرسوم، تراکم و متعاقبا وزن تر و خشک علف های هرز باریک برگ افزایش و تراکم و وزن خشک و تر علف های پهن برگ کاهش یافت اما از طرفی نیاز به غلظت های بالای علف کش برای تاثیر مطلوب آن بر علف های هرز می باشد. چون حضور بقایای گیاهی موجب جذب مقداری از علفکش شده و از تاثیر مستقیم علف کش روی علف های هرز جلوگیری می کنند.

بررسی رقابت گندم (triticum aesativum l.) و چاودار (secale cereale l.) تحت شرایط تنش خشکی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1392
  فرزانه گلستانی فر   سهراب محمودی

چاودار یکی از علف های هرز مهم در مزارع گندم می باشد و قدرت رقابتی بالاتری را نسبت به گندم دارد و به دلیل تحمل بالایی که این گیاه در شرایط تنش خشکی دارد، در مناطق خشک می تواند هر ساله خسارت بیشتری را به مزارع گندم وارد کند، در نتیجه به منظور بررسی رقابت گندم و چاودار تحت شرایط تنش خشکی، مطالعه ای در سال 1391 در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند به صورت فاکتوریل سه عاملی در قالب طرح کاملاً تصادفی با 3 تکرار اجرا شد. فاکتور های آزمایش شامل چهار تراکم گندم رقم روشن (0، 8، 16، 24 بوته در گلدان)، چهار تراکم چاودار (0، 2، 4، 6 بوته در گلدان) و دو سطح تنش خشکی شامل آبیاری در 20 و 60% تخلیه رطوبت ظرفیت زراعی خاک بود. نتایج نشان داد که با افزایش تراکم گندم و چاودار، ارتفاع (به ترتیب 51/23 و 39/13 درصد در گندم، 45/24 و 56/6 درصد در چاودار) و تعداد برگ (80/35 و 73/30 درصد در گندم، 37/71 و 71/31 درصد در چاودار) و کلروفیل برگ (12 و 38/11 درصد در گندم، 75/13 و 38/0 درصد در چاودار) کاهش یافت، همچنین تنش خشکی نیز باعث کاهش ارتفاع و تعداد برگ و افزایش کلروفیل برگ گندم (به ترتیب 58/17، 48/8 و 20 درصد) و چاودار (64/7، 75/26 و 78/7 درصد) شد. صفت وزن خشک ریشه گندم تحت تأثیر تنش خشکی قرار نگرفت ولی با افزایش چاودار (رقابت برون گونه ای) به میزان 29/64 درصد کاهش یافت اما وزن خشک چاودار تحت تأثیر تنش خشکی و رقابت برون گونه ای به ترتیب 14/37 و 43/47 درصد کاهش یافت. با افزایش تنش خشکی طول سنبله گندم تحت تأثیر قرار نگرفت اما طول پدانکل و قطر ساقه گندم به ترتیب 03/26 و 49/3 درصد کاهش یافتند. اما با افزایش تراکم چاودار و گندم، طول سنبله (به ترتیب 70/13 و 21/24 درصد)، طول پدانکل (39/17 و 72/22 درصد) و قطر ساقه گندم (11/11 و 18 درصد) بطور معنی داری کاهش یافتند. اما تنش خشکی، تراکم گندم و تراکم چاودار، بر محتوای نسبی آب برگ گندم و چاودار تأثیر معنی داری نداشتند. اجزای عملکرد گندم و چاودار نیز تحت تأثیر تنش خشکی قرار گرفتند بطوری که تعداد پنجه گندم و چاودار به ترتیب به میزان 61/10 و 61/34 درصد، تعداد سنبله در بوته گندم، 15/2 درصد و تعداد دانه در سنبله گندم، 04/46 درصد کاهش یافتند اما وزن صد دانه گندم به میزان 30/18 درصد افزایش یافت. افزایش تراکم گندم و چاودار نیز بطور معنی داری تعداد پنجه گندم (به ترتیب 30/98 و 77/30 درصد) و تعداد پنجه چاودار (30 و 65/75 درصد)، تعداد سنبله در بوته (12/6 و 69/7 درصد)، تعداد دانه در سنبله (74/46 و 82/41 درصد) و وزن صد دانه گندم (05/10 و 66/10 درصد) را کاهش دادند. اثر تنش خشکی و رقابت برون گونه ای بر عملکرد دانه گندم و عملکرد بیولوژیک گندم و چاودار معنی دار بود بطوری که با افزایش آنها، عملکرد دانه گندم به ترتیب 70/45 و 15/39 درصد، عملکرد بیولوژیک گندم به میزان 80/65 و 12/35 درصد و عملکرد بیولوژیک چاودار 02/42 و 56/79 درصد کاهش یافتند. نتایج حاصل از مدل عکس عملکرد نشان داد رقابت برون گونه ای در گندم بیشتر از رقابت درون گونه ای بود ولی در چاودار رقابت درون گونه ای بیشتر بود. توانایی رقابت نسبی نشان داد که اثر یک بوته گندم در سطح رطوبتی 20 و 60 درصد تخلیه رطوبت خاک به ترتیب برابر با اثر 79/0 و 64/0 بوته چاودار بود و اثر یک بوته چاودار در همان سطوح رطوبتی به ترتیب معادل 85/1 و 43/2 بوته گندم بود. شاخص تمایز آشیان اکولوژیکی این دو گیاه در هر دو سطح رطوبتی بزرگتر از یک بدست آمد. به طور کلی در شرایط وجود تنش خشکی، شدت رقابت درون گونه ای و برون گونه ای بین بوته های گندم و چاودار افزایش یافت و باعث کاهش هر چه بیشتر عملکرد و اجزای عملکرد دو گیاه شد.

اثر تنش کمبود آب و بازیابی بر گیاهچه علف‏های هرز ازمک (cardaria draba l.)، علف‏پشمکی (bromus tectorum l.)، جو موشی (hordeum murinum l.) و شب بوی صحرایی (l. malcolmia africana)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1392
  راهیل پژوهان   وحید اسلامی

توزیع گیاهان در سطح زمین بیش از هر عامل دیگری با موجودیت آب کنترل می شود. تنها راهی که یک عامل محیطی مثل آب بتواند اثری بر روی رشد گیاه داشته باشد این است که فرآیندها و شرایط فیزیولوژیکی داخل گیاه را تحت تاثیر خود قرار دهد. فهمیدن اثرات کمبود رطوبت روی رشد و توسعه ی گیاهچه می تواند اطلاعات مورد نیاز برای مدیریت علف های هرز مهاجم را بدست دهد. بدین منظور این تحقیق در سال 1391 در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند به صورت گلدانی با استفاده از گلدان هایی به وزن نیم کیلوگرم در دو بخش خشکی پیش رونده و بازیابی در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار اجرا شد. این آزمایشات بطور جداگانه برای 4 گونه علف هرز علف پشمکی، جو موشی، ازمک و شب‏بوی صحرایی انجام گرفت. تیمارهای اعمال شده در بخش خشکی پیش رونده شامل سه سطح آبیاری روزانه، بازیابی و عدم آبیاری و در بخش بازیابی شامل پنج سطح تنش (0، 3، 6، 9 و 12 روز قطع آبیاری) بود. فاکتورهای مورد اندازه‏گیری شامل ارتفاع، تعداد برگ، سطح برگ، محتوای نسبی آب، هدایت روزنه‏ای، وزن خشک‏‏‏، شاخص سبزینگی و غلظت کلروفیل بود. نتایج تجزیه واریانس داده‏ها نشان داد در آزمایش تنش خشکی پیش‏رونده در تیمار بازیابی نسبت به شاهد بیشترین میزان کاهش در صفات مورد اندازه‏گیری به ترتیب 23 درصد در ارتفاع گیاه علف پشمکی، 55 درصد در تعداد برگ جو موشی، 67 درصد در rwc جو موشی، 33 درصد در هدایت روزنه‏ای ازمک، 81 درصد در وزن خشک شب‏بوی صحرایی و 50 درصد در غلظت کلروفیل کل شب‏بوی صحرایی بود. از بین گیاهان تحت تنش علف پشمکی نسبت به تنش تحمل نشان داد و گیاهان در تیمار عدم آبیاری تنش خشکی پیش رونده زنده باقی ماندند. در آزمایش بازیابی نیز بیشترین میزان قدرت بازیابی در سطوح قطع آبیاری کوتاه مدت مشاهده شد و کاهش محتوای نسبی آب در گیاه جو موشی و هدایت روزنه‏ای در علف پشمکی و ازمک در سطوح قطع آبیاری کوتاه مدت پس از رفع تنش جبران شد.

اثر کاربرد نهاده های زیست محیطی و برخی عوامل اقلیمی بر عملکرد زعفران در دو منطقه کاشمر و بیرجند
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1392
  سمیه رحیمی داغی   محمد رضا بخشی

زعفران یکی از با ارزش ترین گیاهانی است که در شرایط اقلیمی خاص کشت می شود و مراحل رشد و نمو آن منحصر به فرد است و 33 تا 66 % تغییرات عملکرد آن را می توان با متغیرهای آب و هوایی توصیف کرد. از طرفی مطالعه بهره وری عوامل تولید به ویژه نهاده های کمیابی همانند آب و زمین می تواند به افزایش بهره وری در جهت وابستگی کمتر به منابع و نهاده های خارجی و دستیابی به اصول کشاورزی پایدار کمک نماید. بدین منظور مطالعه ای بر روی مزارع زعفران یک ، سه و پنج ساله شهرستان های بیرجند و کاشمر در سال زراعی 91-1390صورت گرفت. در این پژوهش از سه گروه داده استفاده شد. داده های گروه اول که شامل اطلاعات لازم از قبیل میزان کورم کشت شده، میزان کود و سم مصرفی، میزان آبیاری، میزان تولید و سطح زیر کشت بود، با استفاده از ابزار پرسشنامه و مصاحبه با 81 زعفران کار در هر شهرستان بدست آمد. داده های گروه دوم اطلاعات مربوط به خصوصیات شیمیایی خاک مورد استفاده جهت تولید زعفران در هر شهرستان بود که از طریق نمونه برداری از مزارع نماینده هر شهرستان و اندازه گیری خصوصیات مدنظر در آزمایشگاه بدست آمد. بخش سوم داده ها، اطلاعات مربوط به متغیرهای اقلیمی مانند میزان دما، رطوبت نسبی و بارندگی بود که به صورت ماهانه از ایستگاه های هواشناسی هر شهرستان طی سال های 1386 تا 1391 جمع آوری شد. در هرشهرستان به منظور تعیین رابطه بین تولید و عوامل دخیل در تولید از تابع تولید خطی استفاده شد و نحوه استفاده از نهاده ها بررسی گردید. نتایج پژوهش نشان داد سطح زیر کشت زعفران در شهرستان کاشمر نسبت به شهرستان بیرجند بالاتر بوده است. میزان مصرف کود دامی و آب آبیاری در شهرستان بیرجند بالاتر بوده و دارای اختلاف معنی دار با شهرستان کاشمر می باشد. به طور متوسط میزان ماده آلی، هدایت الکتریکی، فسفر قابل جذب، ازت خاک در مزارع زعفران شهرستان بیرجند نسبت به شهرستان کاشمر بالاتر بوده و دارای اختلاف آماری می باشند. در هر دو شهرستان عملکرد زعفران تحت تأثیر خصوصیات شیمیایی خاک، میزان نهاده های مصرفی و عوامل اقلیمی قرار گرفت و بهبود خصوصیات شیمیایی خاک و استفاده به جا و مناسب از نهاده ها منجر به افزایش عملکرد زعفران شد. از بین عوامل مورد بررسی تأثیرگذار بر عملکرد زعفران، در شهرستان بیرجند متغیرهای مقدار مصرف کودهای فسفر و ازت، آب مصرفی، ph خاک، میزان بارش در تیرماه، رطوبت نسبی ماه های بهمن، شهریور و مرداد، متوسط درجه حرارت ماه های مهر، آبان، آذر و سطح زیر کشت و در شهرستان کاشمر متغیرهای میزان مصرف کودهای ازت و فسفر، آب مصرفی، درصد آهک، میزان پتاسیم قابل جذب، میزان بارش ماه های دی و بهمن و متوسط درجه حرارت آبان ماه از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر عملکرد زعفران بوده و در مدل نهایی وارد شد. نتایج به دست آمده از مدل نشان داد که متغیرهای فوق الذکر بیشترین تغییرات مربوط به عملکرد زعفران را در هر دو شهرستان مورد مطالعه توجیه می نماید.

تاثیر روش های کاشت و سطوح کود نیتروژن بر رقابت پیاز خوراکی (allium cepa l.) با اویارسلام ارغوانی (cyprus rotundus)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده علوم کشاورزی 1393
  نصرت اله کریمی ارپناهی   وحید اسلامی

افزایش توان رقابت گیاه زراعی بخش مهمی از مدیریت تلفیقی علف¬های هرز است. در این زمینه، شناخت واکنش علف¬های هرز به سطوح حاصلخیزی خاک برای گسترش روش¬های کوددهی، به عنوان اجزای برنامه¬های مدیریت تلفیقی، ضروری است. به منظور بررسی اثر روش کاشت و سطوح مختلف کود نیتروژن بر رقابت اویارسلام ارغوانی و پیاز خوراکی آزمایش فاکتوریل دو عاملی در قالب طرح بلوک¬های کامل تصادفی با سه تکرار در سال 1392 در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند انجام شد. عوامل مورد بررسی عبارت بودند از سه روش کاشت پیاز (بذر، نشاء و پیازچه (آنیون-ست))، و مقادیر مختلف کود نیتروژن در سه سطح شامل (50، 100 و 150 کیلو¬گرم در هکتار ازت خالص) که برای این منظور از کود اوره با خلوص 46 درصد نیتروژن استفاده شد. نتایج تجزیه واریانس نشان داد روش¬های کاشت پیاز و مقادیر نیتروژن اثرات متفاوتی بر قدرت رقابتی علف هرز اویارسلام داشتند. روش کاشت مستقیم بذر نسبت به سایر روش¬ها بیشتر تحت تاثیر رقابت با اویارسلام قرار گرفت بطوری که بالاترین میزان رشد اویارسلام در این روش حاصل شد. به نظر می¬رسد کاشت پیاز به روش آنیون¬ست در مقایسه با نشاء و بذر توانایی بیشتری در کاهش قدرت رقابتی علف¬هرز اویارسلام دارد. بررسی روند تغییرات خصوصیات رشدی پیاز در طی فصل رشد و در شرایط تداخل با علف هرز اویارسلام نشان داد بیشترین و کمترین میزان رشد پیاز بترتیب مربوط به روش آنیون¬ست و بذر بود. تغییرات خصوصیات رشدی پیاز تحت سطوح مختلف کود نیتروژن در شرایط رقابت نشان داد حداکثر میزان رشد پیاز در سطح 100 و حداقل آنها در سطح 50 کیلوگرم در هکتار حاصل شد. روند تغییرات خصوصیات رشدی پیاز در طی فصل رشد حاکی از برتری (از لحاظ تاثیر بر خصوصیات رشدی علف¬هرز اویارسلام ارغوانی) روش کاشت آنیون¬ست و سطح 100 کیلو¬گرم در هکتار در تمام صفات رویشی پیاز در حضور علف¬هرز اویارسلام می¬باشد. همچنین نتایج این آزمایش حاکی از واکنش مثبت اویارسلام ارغوانی به سطوح بالای نیتروژن بود. به طور کلی می¬توان برای به حداقل رساندن خسارت علف¬هرز اویارسلام مقدار 100 کیلو¬گرم در هکتار را در روش کشت آنیون¬ست به عنوان مناسب¬ترین تیمار مدیریتی در مزارع پیاز آلوده به اویارسلام ارغوانی توصیه نمود.

بررسی رقابت گندم (.triticum aesativum l) و علف هرز ازمک (.cardaria draba l) در سطوح مختلف کود نیتروژن
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1393
  فرشته حسنوند   وحید اسلامی

با توجه به اینکه استراتژی¬های مختلف کود¬دهی، شاخصی مناسب برای برنامه¬های مدیریتی علف¬های هرز می¬باشند به منظور بررسی رقابت گندم با ازمک تحت سطوح مختلف نیتروژن، مطالعه¬ای در سال 1392 در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی بیرجند به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک¬های کامل تصادفی در 3 تکرار اجراء شد. فاکتور¬های آزمایش شامل نیتروژن در سه سطح (05/0، 1/0 و 2/0 گرم در کیلو گرم خاک)، تراکم گندم رقم روشن در چهار سطح (0، 4، 8 و 12 بوته در گلدان) و تراکم ازمک در چهار سطح (0، 2، 4 و 6 بوته در گلدان) بود. نتایج نشان داد که با افزایش سطوح نیتروژن ارتفاع گندم و ازمک افزایش یافت، در حالی که با افزایش تراکم گندم و ازمک، ارتفاع (به ترتیب 1/9 و 1/10 درصد در گندم، 5/48 و 5/23 درصد در ازمک) کاهش یافت. اثرات اصلی نیتروژن، تراکم گندم و تراکم ازمک و اثرات متقابل بین آنها بر عملکرد و اجزاء عملکرد گندم معنی دار بود. با افزایش نیتروژن تا سطح 2/0 گرم در کیلوگرم خاک، تعداد پنجه و تعداد سنبله در بوته گندم به ترتیب به میزان 1/48 و 2/35 درصد افزایش یافت و بیشترین تعداد دانه در سنبله و وزن هزار دانه در سطح 1/0 گرم نیتروژن در کیلوگرم خاک بدست آمد که نسبت به سطح 2/0 گرم نیتروژن در کیلوگرم خاک به ترتیب به میزان 7/5 و 5/18 درصد افزایش یافت. احتمالا وزن هزار دانه گندم با کاربرد فراتر از حد بهینه نیتروژن، به دلیل رقابت یا به علت افزایش پتانسیل دانه¬های با وزن کمتر کاهش یافت. با افزایش تراکم گندم تعداد پنجه گندم، تعداد سنبله در بوته و تعداد دانه در سنبله به ترتیب به میزان 27، 36 و 8/23 درصدکاهش یافت، اما وزن هزار دانه به میزان 8 درصد افزایش پیدا کرد. بیشترین عملکرد دانه در سطح 1/0 گرم نیتروژن در کیلوگرم خاک بدست آمد که نسبت به سطح 2/0 گرم به میزان 08/8 درصد افزایش یافت که علت آن می¬تواند کاهش تعداد دانه در سنبله و پایین بودن وزن هزار دانه در سطح 2/0 گرم نیتروژن در کیلوگرم خاک باشد. بیشترین عملکرد بیولوژیک ازمک و گندم مربوط به تیمار 2/0 گرم نیتروژن در کیلوگرم خاک که به ترتیب به میزان 50 و 6/11 درصد نسبت به سطح 05/0 گرم نیتروژن در کیلو گرم خاک افزایش نشان داد. همچنین بیشترین شاخص برداشت در سطح 1/0 گرم نیتروژن در کیلوگرم خاک بدست آمد. نتایج حاصل از مدل عکس عملکرد نشان داد رقابت درون گونه¬ای در گندم بیشتر از رقابت برون گونه¬ای بود ولی در ازمک رقابت برون گونه¬ای بیشتر بود. ارزیابی قدرت رقابت نسبی نشان داد که اثر یک بوته گندم در سه سطح 05/0، 1/0 و 2/0 گرم نیتروژن در کیلوگرم خاک به ترتیب برابر با 1/5، 45/4 و 42/4 بوته ازمک بود. و اثر یک بوته ازمک در همان سطوح کودی به ترتیب معادل 94/0، 84/0 و 88/0 بوته گندم بود.

ارزیابی تنوع زیستی گیاهی در بوم‏سازگان های کشاورزی شهرستان‏های بیرجند و طبس
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1393
  مسعود رجبی   سهیل پارسا

تولید بالقوه و واقعی و نیز ثبات دراز‏مدت بوم¬نظام¬های کشاورزی مستلزم حفظ و تقویت اشکال مختلف تنوع‏زیستی در آنها می¬باشد. پایش مداوم سامانه¬های کشاورزی یکی از فاکتورهای اساسی در جلوگیری از اضمحلال تنوع‏زیستی‏کشاورزی می¬باشد. از این رو این پژوهش به منظور ارزیابی تنوع‏زیستی گیاهی در بوم‏سازگان¬های کشاورزی شهرستان¬های بیرجند و طبس واقع در استان خراسان‏جنوبی انجام گرفت. داده‏های مورد استفاده در این تحقیق از سازمان‏جهاد‏کشاورزی و اداره هواشناسی استان جمع¬آوری گردید. شاخص‏های ارزیابی تنوع زیستی مورد استفاده در این مطالعه شامل غنای‏گونه¬ای، شاخص تنوع شانون و شاخص تنوع سیمپسون بود. جهت بررسی همبستگی میان شاخص¬های تنوع شانون و تنوع سیمپسون با پارامترهای اقلیمی از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. همچنین براساس اطلاعات موجود نتایجی براساس توزیع محصولات زراعی، نظام¬های زراعی اصلی و شاخص تراکم زراعی ارایه گردید. به طور کلی یک نظام زراعی اصلی در شهرستان¬های بیرجند و طبس وجود دارد که مبتنی بر غلات و به ویژه گندم می¬باشد که بیشترین درصد سطح زیر کشت را نیز به خود اختصاص داده است. میانگین شاخص تراکم زراعی این مناطق از میانگین قاره آسیا کمتر است. میانگین غنای‏گونه¬¬ای محصولات زراعی و باغی شهرستان طبس بهتر از شهرستان بیرجند بود. شهرستان طبس با میانگین شاخص‏تنوع شانون 225/1 در محصولات زراعی وضعیت بهتری را نسبت به شهرستان بیرجند با مقادیر 099/1 نشان داد، ولی میانگین شاخص تنوع شانون محصولات باغی بیرجند با مقادیر 326/1 نسبت به طبس با مقادیر 069/1 بیشتر بود. همانند شاخص‏تنوع شانون، میانگین شاخص‏تنوع سیمپسون محصولات زراعی طبس نیز با مقادیر 571/0 نسبت به بیرجند با مقادیر 525/0 برتری داشت، ولی محصولات باغی بیرجند میانگین شاخص‏تنوع سیمپسون بهتری را نشان دادند. در میان پارامترهای اقلیمی مورد بررسی، دما با شاخص¬های تنوع شانون و سیمپسون محصولات زراعی بیرجند همبستگی مستقیم و بالاتری را نشان داد، ولی در شهرستان طبس این همبستگی منفی بود. در محصولات باغی، رطوبت نسبی بالاترین همبستگی مثبت را در هر دو شهرستان با شاخص¬های ذکر شده نشان داد. این پژوهش نشان داد که تنوع زیستی در این مناطق از وضعیت مناسبی برخوردار نمی¬باشد.

تاثیر هورمون جاسمونیک اسید بر رشد و غده زایی دو رقم سیب زمینی در شرایط گلخانه ای
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1393
  محمد نجفی   مجید جامی الاحمدی

با توجه به واردات سالانه غده های بذری (ریزغده) به کشور و از طرفی قابل اجرا بودن تولید این غده ها از گیاهچه-های حاصل از کشت بافت در کشور، می توان با انجام پژوهشهایی نسبت به پایین آوردن هزینه تمام شده آن اقدام نمود. به منظور بررسی واکنش گیاهچه های حاصل از کشت بافت سیب زمینی به جاسمونیک اسید در تولید ریز غده در شرایط هیدروپونیک، آزمایشی به صورت فاکتوریل سه عاملی در قالب طرح کاملا تصادفی در بهار سال 1392 در گلخانه تولید مینی تیوبر شرکت طلایه بذر آریا در روستای به آباد مشهد انجام شد. فاکتورهای آزمایش شامل کاربرد جاسمونیک اسید به صورت محلول پاشی (در سه سطح 0/5، 1 و 1/5میلی مولار بر روی برگ ها) در سه زمان مصرف (قبل از کاشت، قبل از غده دهی و بعد از غده دهی)، گیاهچه های دو رقم سیب زمینی (آگریا و ساوالان) و تیمار شاهد (رقم آگریا و ساوالان در همان شرایط) بودند که در سه تکرار به کار رفتند. شاخص های اندازه گیری شده شامل ارتفاع گیاه، تعداد برگ سبز، وزن کل ریزغده در بوته، متوسط وزن ریزغده در بوته، وزن خشک ریزغده، تعداد کل ریز غده در بوته، تعداد ریز غده مناسب و استاندارد، تعداد ریزغده درشت و تعداد ریزغده کوچک (غیر استاندارد بذری) بودند. نتایج نشان داد که با افزایش غلظت جاسمونیک اسید ارتفاع گیاه و تعداد برگ سبز کاهش پیدا کرد. این کاهش در رشد رویشی، سبب تحریک و تقویت فرایند غده زایی و ذخیره مواد فتوسنتزی در غده ها شد که این موضوع با همبستگی منفی و معنی دار بین وزن کل ریزغده در بوته و رشد رویشی مشخص گردید. همچنین با افزایش غلظت جاسمونیک اسید از 0/5 به 1/5 میلی مولار تعداد کل ریزغده در بوته کاهش معنی داری یافت. در رقم اگریا بهترین نتیجه در استفاده از جاسمونیک اسید با غلظت یک میلی مولار قبل از کاشت به دست آمد که موجب افزایش در تعدادکل، وزن کل، متوسط وزن و وزن خشک ریزغده و تعداد ریزغده مناسب و استاندارد به ترتیب 12، 33، 14، 33 و 15 درصد نسبت به شاهد و نیز افزایش 60 درصدی در تعداد ریزغده درشت گردید و اثری بر تعداد ریزغده ریز نسسبت به شاهد نداشت. در رقم ساوالان محلولپاشی با غلظت یک میلی مولار در مرحله مصرف بعد از غده دهی موجب افزایش در تعداد کل، وزن کل، متوسط وزن و وزن خشک ریزغده و تعداد ریزغده مناسب به ترتیب 5، 8، 8، 3 و 18درصد نسبت به شاهد و نیز کاهش 40 و 25 درصدی به ترتیب بر تعداد ریزغده درشت و ریزغده ریز گردید. این پژوهش اثر مثبت تیمار جاسمونیک اسید را بر گیاهچه های حاصل از کشت بافت دو رقم سیب زمینی اگریا و ساوالان در صفات مورد مطالعه نشان داد.

تأثیر کودهای شیمیایی، بیولوژیک و ورمی کمپوست بر خصوصیات رشدی و عملکرد گیاه دارویی سیاهدانه (nigella sativa l.)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1393
  حکیمه ابوالحسنی   سهراب محمودی

تولیدگیاهان دارویی و معطر از جمله سیاهدانه درشرایط کشت اکولوژیک کیفیت آن ها را تضمین کرده و اثرات مثبتی روی کیفیت و کمیت دارویی و عملکرد آن ها نیز دارد. به منظور بررسی اثر کودهای بیولوژیک، ورمی‏کمپوست و کود شیمیایی بر روی گیاه دارویی سیاهدانه، مطالعه‏ایدرسال 1392درگلخانه ی تحقیقاتی دانشکده ی کشاورزی دانشگاه بیرجند به صورت فاکتوریل 2×2×2 درقالب طرح بلوک کامل تصادفی با 6 تکرار انجام شد. فاکتور اول مصرف کود آلی ورمی کمپوست در دو سطح مصرف (20 تن در هکتار) و عدم مصرف، فاکتور دوم مصرف کود بیولوژیک بذرمال نیتروکسین در دو سطح مصرف و عدم مصرف و فاکتور سوم، کود شیمیایی رایج npk در دو سطح مصرف 100% و 50% میزان توصیه شده بود. نتایج نشان داد با کاربرد ورمی‏کمپوست ارتفاع ، قطر، کلروفیل (به ترتیب 4/3، 86/2، 27/9 درصد)، وزن خشک برگ و ساقه و سطح برگ در زمان گلدهی (به ترتیب 46/15، 3/19 و 13/5) و وزن خشک ساقه و برگ نهایی (86/9 درصد) نسبت به عدم مصرف افزایش معنی‏داری یافت. همچنین با مصرف نیتروکسین، ارتفاع، قطر و کلروفیل (به ترتیب 94/1 5/2 97/13درصد) و سطح برگ در زمان گلدهی (13/5درصد) افزایش داشت. نتایج مقایسه میانگن ها نیز نشان داد، با مصرف 100 درصد کود شیمیایی قطر و وزن خشک ساقه و برگ نهایی (به ترتیب 9/3 و 68/13درصد) افزایش نسبت به 50 درصد مصرف کود شیمیایی داشت. تعداد کپسول در بوته، تعداد دانه در کپسول، وزن هزاردانه و عملکرد دانه، تحت تأثیر معنی‏دار مصرف ورمی‏کمپوست قرار گرفته و به ترتیب باعث افزایش 1/13، 86/11، 01/5 و 52/18 درصدی نسبت به عدم مصرف شد. کاربرد کود نیتروکسین نسبت به عدم مصرف آن، تعداد کپسول در بوته، تعداد دانه در کپسول، وزن هزاردانه را به ترتیب 2/،5 79/9 و 72/4 درصد افزایش داد. همچنین اثرات متقابل تیمار ورمی‏کمپوست در نیتروکسین بر صفات سطح برگ (05/0 p <)، کلروفیل برگ در گلدهی، ارتفاع ساقه و وزن خشک اندام هوایی تعداد کپسول در بوته، وزن هزاردانه و عملکرد دانه (01/0 p <)، تیمار ورمی‏کمپوست در کود شیمیایی بر صفات تعداد کپسول در بوته و وزن خشک اندام هوایی(01/0 p <) و نیز اثر متقابل نیتروکسین در کود شیمیایی بر صفات قطر ساقه (05/0 p <)، ارتفاع ساقه(01/0 p <) معنی‏دار شدند. همچنین اثرات سه گانه ورمی‏کمپوست در نیتروکسین در کود شیمیایی، بر صفات سطح برگ، کلروفیل برگ، وزن خشک اندام هوایی، وزن هزاردانه و عملکرد دانه (05/0 p <) تأثیر معنی‏داری داشت. با توجه به نتایج بدست آمده از این آزمایش کاربرد کود ورمی‏کمپوست و نیتروکسین می‏تواند به عنوان جایگزین مناسبی برای کود شیمیایی در راستای اهداف کشاورزی پایدار مورد توجه قرار گیرند.

اثر روش های کم آبیاری و خشکی موضعی ریشه، بر عملکرد و خصوصیات مورفولوژیک و فیزیولوژیک ذرت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1394
  حسین خزاعی تبار   سهیل پارسا

یکی از مهم ترین مشکلاتی که جهان امروزی با آن مواجه شده است مشکل کمبود آب در اکثر نقاط جهان است. به نظر اغلب کارشناسان در صورت عدم رعایت صرفه جویی و بهره وری در مصرف آب، اکثر مردم دنیا با مشکل کم آبی مواجه خواهند شد. بنابراین باید راهکارهایی برای بهره وری بیشتر از آب بخصوص در بخش کشاورزی که بیش از ?? درصد منابع آبی را مصرف می کند باید اتخاذ نمود.آبیاری موضعی ریشه می تواند ضمن صرفه جویی در مصرف آب و افزایش راندمان آبیاری، به عنوان بهترین شیوه آبیاری مدنظر کشاورزان قرار گیرد. ضمن آنکه این شیوه آبیاری به آسانی و بدون هزینه اضافی برای کشاورز عملیاتی بوده و می تواند یک راهکار مناسب برای صرفه جویی در مصرف آب به خصوص در مناطق خشک و نیمه خشک که با محدودیت منابع آبی و عملکرد مواجه می باشند به کاربرده شود.

اثر کودهای دامی و شیمیایی بر رشد و عملکرد سه رقم گوجه فرنگی(lycopersicon esculentum mill.) در منطقه بیرجند
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی 1394
  سجاد نصیری   محمدعلی بهدانی

به منظور بررسی تاثیر منابع کودی دامی، شیمیایی و تلفیقی، بر رشد و عملکرد گوجه فرنگی، آزمایشی در سال 1393 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند صورت گرفت. آزمایش به صورت اسپلیت پلات در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی، در 3 تکرار صورت گرفت. تیمارهای آزمایشی شامل منابع کود شیمیایی (npk)، کودهای آلی (مخلوط گاوی و گوسفندی پوسیده و کود مرغی) و تلفیقی از این دو نوع تیمار به صورت 50-50 بود. همچنین از 3 رقم گوجه فرنگی (اوربانا، سوپر چیف و سوپر مجار) جهت مقایسه اثرات کودی استفاده شد. فاکتورهای مورد بررسی شامل ارتفاع، تعداد برگ، شاخص سطح برگ، وزن خشک بوته و عملکرد بود. نتایج به دست آمده نشان از اثرات معنی دار کودهای مورد استفاده در بسیاری از شاخص های مورد بررسی از جمله وزن خشک کل و عملکرد داشت. همچنین ارقام نیز با یکدیگر تفاوت های معنی‏داری در خصوصیات مورد بررسی نشان دادند. بالاترین وزن خشک کل در رقم اوربانا و در اثر کودهای تلفیقی به دست آمد و پایین ترین وزن خشک کل در اثر تیمار گیاه با کود دامی و در رقم سوپر چیف بود. همچنین بالاترین عملکرد کل در اثر تیمار با کود شیمیایی با 2/106 تن در هکتار و پایین ترین عملکرد در اثر کود دامی با 7/84 تن در هکتار بود. تیمار تلفیقی نیز با عملکرد 9/ 100 تن در هکتار به لحاظ نزدیکی به تیمار کود شیمیایی اهمیت زیادی داشت. بین ارقام نیز اوربانا بیشترین عملکرد را با 8/109 تن در هکتار به دست آورد. از نتایج این آزمایش، می‏توان به عنوان راهکاری در جهت بهبود عملکرد کمی و کیفی محصولات زراعی وباغی در راستای ترویج مبانی کشاورزی پایدار استفاده کرد.

بررسی اثر تراکم کاشت و دفعات وجین علف های هرز پهن برگ بر عملکرد و توان رقابتی پنه(.gpssypium hirsutum l) در منطقه بیرجند
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1386
  سارا بهرامی   غلامرضا زمانی

چکیده ندارد.

مطالعه رقابت یولاف وحشی (avena fatua l.) با گندم (triticum aestivum l.) در سطوح مختلف نیتروژن در مرحله رشد رویشی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1388
  تکتم چمنی اصغری   سهراب محمودی

چکیده ندارد.