نام پژوهشگر: محمود شهبازی

بررسی تطبیقی دیدگاه های جلال آل احمد و مصطفی لطفی منفلوطی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اراک 1390
  رضا شکری   محمود شهبازی

در این مجال پس از بررسی و تطبیق سبک ادبی این دو نویسنده، دیدگاه هایی چند از آ ن ها در زمینه های غرب، زنان، سیاست و زبان و خط مورد بررسی و تطبیق با یکدیگر قرار گرفت. در سبک ادبی دو نویسنده روش های متضادی را پیموده اند؛ چراکه آل احمد بیش تر به دنبال بیان هدف است، اما منفلوطی درپی انتخاب واژگان می باشد. این دو ادیب در آثارشان به بیان مشکلات زنان در جامعه پرداخته اند و هر دو حمایت از حقوق زن را ضامن پیشرفت اجتماع می دانند. تمدن غرب نیز از نظر هر دونویسنده مانعی برای پیشرفت است و رکن اساسی هرج و مرج در جامعه اسلامی محسوب می شود؛ بنابراین باید با دیدی آگاهانه به مصاف آن رفت. اندیشه های سیاسی آل احمد و منفلوطی تحت تأثیر شرایطِ محیطی و تفکرات اندیشمندان هم عصرشان شکل گرفته است. اساس هدف هردوی آن ها در اندیشه-های سیاسیشان، صیانت از وطن و دین است و هردو درپی یافتن رهبری برجسته هستند تا آن ها را به پیروزی نهایی رهنمون کند. دیدگاه های این دو نویسنده پیرامون زبان و خط از آن جائی که هردو نقش معلمی را در جامعه شان ایفا می کنند اهمیت دارد. آن ها بر تلاش بیشتر برای حراست از خط و زبان مادری شان تأکید دارند و خواهان توجه بیشتر به این دو مقوله هستند.

بررس تطبیقی دیدگاههای ادبی و اجتماعی محمود دولت آبادی و نجیب محفوظ
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اراک 1390
  محمد علی زاد   محمود شهبازی

ادبیات تطبیقی راهی برای بهتر شناختن خویشتن است. با مطالعه ی آثار ادبی بیگانه می توان بهره ها و توان ادبی خویش را بهتر دریافت و آسان تر به نقاط ضعف و قوت خود پی برد. با اطلاع داشتن از آثار ادبی جهان و مقایسه ی آنها با یکدیگر می توان افق نگاه و اندیشه ی وسیع تری به دست آورد. محمود دولت آبادی و نجیب محفوظ دو نویسنده ی برجسته ی معاصر ایران و مصر هستند که ادبیات داستانی این دو کشور مرهون فعالیت های ادبی این دو داستان نویس بزرگ است. به دلیل نزدیکی جغرافیایی، فرهنگی، دینی و تاریخی و... زبان عربی و فارسی در گذر تاریخ این دو زبان به طور مستقیم و غیر مستقیم تأثیراتی بر یکدیگر گذاشته اند و دامنه ی این تأثیر و تأثر تا دوران معاصر هم ادامه یافته است از جمله: محمود دولت آبادی در داستان«آن مادیان سرخ یال» از ادبیات عربی و نجیب محفوظ در «ملحمه الحرافیش» از ادبیات فارسی اثر پذیرفته اند. پرداختن به مسایل و مشکلات جامعه و مردم به ویژه طبقات متوسط و فقیر جامعه، سیاست و اجتماع، استعمارستیزی و نگاه به زن و تاریخ گرایی، از جمله همسانی های این دو نویسنده است، که سعی کرده اند در داستان های خود آن را بیان کنند. از ویژگی های بارز ادبیات داستانی این دو نویسنده، استفاده از جملات کوتاه، توصیف که ویژگی بارز آن مطابقت وصف با حالات درونی شخصیت داستانی است، تشبیه، مطابقت کلام داستان با شخصیت داستانی، بیان حالات درونی شخصیت های داستان با استفاده از مونولوگ و گفت وگو، استفاده از نماد و سمبول در آثار، تضاد و تقابل، که آن را سبب حرکت و زیبایی داستان می دانند، می توان نام برد. البته در آثار آن دو می توان به تفاوت هایی در ادبیات و زبان داستانی اشاره کرد؛ دولت آبادی در آثار خود از ادبیات کلاسیک بهره می برد، ولی نجیب محفوظ از ادبیات امروزی؛ طنز ویژه ی نثر دولت آبادی است و با آن طراوتی به داستان های خود می بخشد، که در ادبیات نجیب محفوظ به ندرت دیده می شود؛ واژه های عامیانه که محمود دولت آبادی در داستان هایش سعی کرده است برای نزدیک تر شدن به خواننده از آن بهره ببرد و این بر خلاف نظر نجیب محفوظ است که فقط زبان فصیح را برای نوشتن داستان بر می گزیند.

بررسی تطبیقی اشعار عبدالوهاب البیاتی و محمد رضا شفیعی کدکنی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اراک 1390
  سکینه رنجبران   محمود شهبازی

عبد الوهاب البیاتی و محمد رضا شفیعی کدکنی (م.سرشک) دو تن از شاعران نوپرداز معاصر هستند که با تکیه بر میراث سنتی زبان و ادبیات خویش و بهره گیری از تجربه های شعریِ شاعرانِ پیشگامِ جهان، قلمروهای تازه ای را در برابر آن گشوده اند. گرسنگی، ظلم، غربت، اندوه، فریب، سیاست به طور خاص، حصار، فقرِ مادّی از جمله درون مایه های مشترک در شعرِ دو شاعر است؛ اما با توجه به نگاه متفاوت دو شاعر، بسامد این درون مایه ها در شعر آن دو متفاوت است؛ به عنوان نمونه «مرگ» یکی از موضوعات پربسامد در شعر البیاتی است؛ اما این درون مایه در شعر (م.سرشک) بسیار کمتر از البیاتی نمود داشته است و بیشتر مربوط به آخرین مجموعه های شعری وی است. طبیعت نیز یکی از عناصر مهمی است که در شعر دو شاعر به شکلی متفاوت جلوه گر می شود؛ این مسئله به درون گرایی دو شاعر و احساساتِ متفاوتی باز می گردد که بر زندگی و شعر آن دو سایه افکنده است. یکی دیگر از موضوعاتی که ذهن و زبان دو شاعر را به هم نزدیک می کند، نظریه های شعری آن دو است. شفیعی کدکنی و البیاتی در مورد شعر خوب و رسالت شاعر دیدگاه های مشابهی دارند که این دیدگاه ها گاه در قالب نقد و نظر بیان شده و گاه در قالب اشعار منعکس شده است. یکی از تفاوت های آشکار در اشعار دو شاعر به کارکرد رنگ باز می گردد. پر کاربرد ترین رنگ ها در تصاویر البیاتی، رنگ سیاه، زرد و سرخ است؛ اما به طور کلی طبیعت شعر وی، رنگ باخته است؛ این رنگ باختگی در تعبیر هایی نظیر کشتزار های رنگ باخته، کودکان رنگ پریده و... جلوه گر می شود و افسردگی و فقرِ موجود، در جامعه عراق را منعکس می کند. در مقابل، رنگ، یکی از مهمترین عناصر شعر (م.سرشک) است. پرکابرد ترین رنگ ها در شعر وی رنگ سبز است و پس از آن رنگ سرخ قرار می گیرد. دیگر رنگ ها نیز در شعر وی بسیار استفاده می شود. یکی از مهمترین ویژگی های مشترک در اشعار دو شاعر استفاده گسترده آنها از رمز است. از جمله دلایل گرایش آن دو به رمز، تأثیرپذیری از جریان شعر جهانی بخصوص اشعار الیوت، خفقان سیاسی، اجتماعی و تلاش برای خلق فضای جدید در شعر است. البیاتی و شفیعی کدکنی سخت دلبسته میراث اسلامی و نیز میراث ملّی سرزمین خویش هستند؛ از این رو بسیاری از رمزها و عناصر شعری خویش را از دامن سنت های اسلامی یا ملی وام گرفته اند. این رمز ها گاه در زمره رمزهای مرسوم در ادبیات معاصر به شمار می رود، مانند رمز «حلاج» و گاه ابداع خود شاعرند، مانند «عایشه» در شعر البیاتی و «شیخ فضل الله حروفی» در شعر شفیعی کدکنی.

نقد وبررسی تأثیر ساختار و مضامین شعری محمّد الماغوط بر اندیشه و اشعار أمل دنقل
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اراک - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  داوود قاسمی   محمود شهبازی

چکیده محمد الماغوط و أمل دنقل دو تن از شاعران نوپرداز ادبیات معاصر عربی هستند که با استفاده از شعر و اندیشه ی خود در پی ایجاد تغییر و تحول در جامعه ی معاصر خود بوده اند و در این راه از میراث قدیم شعر و ادبیات خود و تجربه های شعر و ادبیات جهانی بهره جسته اند. هر دو شاعر در بیان آرا و اندیشه های شعری خود از قالب های نو شعری استفاده می کنند؛ قالب شعری الماغوط "قصیده النثر" ( شعر سپید) است و وی هیچ گاه از وزن و قافیه در شعرش استفاده نمی کند. در مقابل دنقل در بیان اندیشه های شعریش بیشتر از شعر آزاد (شعر الحرّ) استفاده می کند و به وجود وزن و قافیه در شعرش پایبندی دارد. مسأله ی قابل اهمیّت این است که سبک و قالب شعری که دو شاعر در بیان اندیشه های خود از آن بهره می برند،به یکباره و اتفاقی به وجود نیامده است و شعر امروز عرب مراحل متعدد و جاده ای پر پیچ و خم را پشت سر گذاشته تا به شکل و قالب امروزی خود رسیده است و در این راه اشخاص و مکتب های ادبی نقشی پر رنگ و تأثیر گذار داشته اند. شعر الماغوط و دنقل در دو سطح ساختاری و محتوایی قابل بحث و بررسی است و دارای مشابهت ها و اشتراکاتی نیز می باشد. به نظر می رسد که در پاره ای موارد دنقل از الماغوط تاثیر پذیری داشته است. ساختار شعر دو شاعر در حیطه های واژگانی، رویکرد به زبان طنز، استفاده ی گسترده از رمز و نماد، بهره جستن از متون قدیم مذهبی، تاریخی و ادبی قابل بررسی است و در این حیطه ها، مشابهت ها و ویژگی هایی مشترک دارد. استفاده از واژگان روزمره و ساده، تکرار ضمیر من، استفاده از اسلوب ندا و استفهام از مهمترین ویژگی های زبانی شعر الماغوط و دنقل است. بهره جستن از زبان طنز برای بیان کژتابی های سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی جامعه ی عربی از دیگر ویژگی های ساختاری مشترک در شعر الماغوط و دنقل می باشد. رویکرد به رمزها و نمادها نیز از جمله ویژگی های مشابه شعر دو شاعر می باشد که دلایل متعددی از جمله تأثیر پذیری آن دو از شعر و ادبیات غربی و خفقان سیاسی، اجتماعی موجود در جامعه در روی آورن آنها به عالم رمزها موثر می باشد. رمزهای دو شاعر بیشتر از عناصر طبیعت، تاریخ و اسطوره های قدیم عرب و جهان و متون دینی و مذهبی گزینش شده است. مسأله ی اقتباس و بهره جستن از متون قدیم مذهبی، ادبی و تاریخی از دیگر ویژگی های مشترک شعر دو شاعر می باشد و این مسأله جلوه و زیبایی خاصی به شعر دو شاعر داده است. واژگان، آیات و داستان های قرآن کریم، حدیث و سخنان بزرگان، شعر و حکمت های قدیم عرب و به خصوص شعر دوره ی جاهلی و عباسی و داستان ها و اسطوره های تاریخ قدیم و جدید از مهم ترین و عمده ترین موارد تشکیل دهنده ی شعر الماغوط و دنقل است. در حیطه ی محتوایی بیشتر درون مایه های شعر الماغوط و دنقل را مسأله ی مقاومت و پایداری تشکیل می دهد. وطن، آزادی، فلسطین و سرکشی و تمرّد از مهمترین درون مایه های شعری دو شاعر است و قسمت عمده ای از شعر آنها را به خود اختصاص داده است و دو شاعر اندیشه های خود را درباره ی این مسائل به گونه های مختلفی بیان می کنند و در این بین می توان مشابهت ها ی فراوانی را در درون مایه و اندیشه های دو شاعر مشاهده کرد و آنچه که در این میان در همه ی موارد نزدیکی و مشابهت دارد، ناسازگاری و تمرّد دو شاعر درباره ی این مسایل است.

تصویر برتر در شعر مقاومت فلسطین با بررسی موردی شعر معین بسیسو
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اراک - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  سمیه ماستری فراهانی   ابراهیم اناری بزچلویی

تصویر یکی از رایج ترین اصطلاحات نقد ادبی است که منتقدان بلاغت از دیرباز آن را مطرح نموده و در نقد جدید نیز به گونه ای گسترده تر بدان پرداخته شده است. در حقیقت، تصویر همان تبلور معانی و اندیشه های بلند یک هنرمند ادبی است که در چارچوبی منسجم و نظام مند، طراحی گشته و نمودی عینی از تجربه شعری وی را به نمایش می گذارد. این تصویر، دارای مولفه ها و اجزای سازنده ای چون موسیقی، زبان، اندیشه، عاطفه و خیال است که هر کدام در جایگاه خود منشأ تصاویر جزئی تری هستند که در پیوند با یکدیگر، کلیتی از یک متن ادبی را با کارکردهای متفاوتی چون سیاسی، اجتماعی، تاریخی و ... بازتاب می-دهند. از مهم ترین این عناصر تصویر ساز که در برانگیختن عواطف مخاطب و صحنه سازی های دور از ذهن برای نمایش معانی مجرد، تاثیر فراوانی دارد، عنصر خیال است. علم بیان و گونه های مجازی آن، یکی از مولفه های اصلی این عنصر هستند که نقشی بسزا در بازپرداخت تصاویر ادبی از ورای کارکرد ارجاعی زبان ایفا می کنند. این داده های تصویری، بر اساس یک دسته بندی از منتقد معاصر عرب «کامل حسن البصیر»، به سه نوع «رو در رو»، «جانشین» و «عینی» تقسیم بندی می شوند. ادبیات، عنصری است پویا و زنده که در مقیاس کوچک تر آن، یعنی ادب پایداری، نوعی از ادبیات متعهد وجود دارد که مفاهیم و آموزه های ارزشی را فراتر از مرزهای مکانی و زمانی، در گستره ای انسانی مطرح نموده و در تصویر پردازی این اندیشه ها، بهره شگرفی از ترفندهای هنری خیال انگیز چون سازه های بیانی علم بلاغت جهت برانگیختن مخاطب و همراهی و همدلی وی می برد. معین بسیسو یکی از شاعران برجسته مقاومت فلسطین است که مبارزه و پایداری، پیوندی ناگسستنی با شعر و ادب وی داشته و از رهگذر گرایش به رمز و اسطوره های نمادین، حضور عناصر خیال، به ویژه این نمودهای بیانی را در تصویر پردازی های شعری خود و بازتاب پیام محوری مقاومت به گونه ای برجسته تقویت نموده است. رساله حاضر بر آن است تا با بر اساس تصاویر بیانی ذکر شده، به استخراج نمونه هایی از این انواع تصویری در شعر معین بسیسو پرداخته و از این رهگذر، تبیین نماید که در بافت شعری وی، محور جانشینی تصاویر ادبی، بسامد بالایی را در خلق صحنه های مرتبط با مقاومت به خود اختصاص داده است و در میان قطب-های این محور نیز عنصر کنایه از موصوف با ساختاری رمزآلود، در جایگاه نخست قرار می گیرد که به عنوان تصویر برتر، بارزترین و چشمگیرترین نقش را در تصویر پردازی های شعری این شاعر برجسته و بازتاب پیام مقاومت ایفا نموده است.

نقد و بررسی تأثیرپذیری ایلیا أبوماضی از آراء و اندیشه های خیام
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اراک - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  سحر محبّی   قاسم مختاری

ادبیات بازتاب تأثیر عواملی چون اجتماع، طبیعت، مذهب و... در فرد است که به شکلی هنرمندانه در قالب شعر یا نثر بیان می شود. اگرچه ادبیات از جوهره ی روحی مشترک در میان انسان ها برخوردار است؛ امّا با ورود به هر سرزمینی رنگ و بوی خاص می یابد و در قالب های محیطی، شکل های مختلف به خود می گیرد. ادبیات تطبیقی با کنار زدن این قالب ها در پی یافتن جوهره ی اصلی ادبیات انسانی است، تا با شناخت آن بر غنای فکر و اندیشه انسان بیفزاید و با نزدیک ساختن فکر و اندیشه انسان ها، زمینه تفاهم و صلح جهانی را فراهم سازد. دو ملت ایران و عرب از دیرباز به دلیل هم جواری و پیشینه های فرهنگی و قومی تقریبا مشابه و ارتباطات سیاسی و فرهنگی از جنبه های مختلفی بر یکدیگر تأثیر نهاده اند که از جمله آن می توان به حوزه ی ادبیات اشاره نمود. خیام از جمله شاعران و ادیبان به نام و برجسته ی ایرانی است که در دوره معاصر در جهان عرب از مقبولیت و شهرت والایی برخوردار است. شاعران و ادیبان عرب هر یک به فراخور ذوق خویش از اندیشه ها و افکار او بهره جسته و سیراب گشته اند. تعدد ترجمه هایی که از رباعیات خیام در جهان عرب صورت گرفته خود، دلیلی بر این مدعاست. در میان شاعران معاصر به نظر می رسد ایلیا ابوماضی که از جمله نمایندگان شعرای مهجر شمالی است، در بیان اندیشه و افکار خود، متأثر از خیام نیشابوری است. در بررسی قصیده های وی می توان رگه هایی از این تأثیرپذیری را یافت که افکار و اندیشه های نهفته در اشعار وی، تداعی گر آراء و اندیشه های خیام نسبت به مسائل مختلف جهان هستی، موضوعات فلسفی و ... است. تأثیرپذیری از ابوالعلاء معرّی، گرایش های تأملی، رویکردهای نمادین از جمله ویژگی های مشترک هر دو شاعر است که زمینه ساز نزدیکی افکار و اندیشه های آنان شده و در قالب سروده هایشان نمود یافته است. با توجه به دامنه تأثیرپذیری ابوماضی از خیام، به نظر می رسد ابوماضی در مضامینی چون شک و حیرت، اغتنام فرصت، شادمانی و ناپایداری دنیا و... بازگوکننده ی اندیشه های خیام باشد. با این همه با توجه به تفاوت های فردی و محیط اجتماعی و فرهنگی ابوماضی تفاوت هایی در نوع استفاده شاعر از آراء و افکار خیام در قصیده های وی دیده می شود که از جمله آنها می توان به گرایش های رمانتیکی شاعر اشاره کرد. افزون بر این فلسفه ابوماضی پیچیدگی فلسفه خیام را نداشته و اندیشه های تأملی ابوماضی در حقیقت بازتاب اندیشه های خیام است. در این رساله، مضامین و درون مایه های شعری خیام که در قصیده های ابوماضی کارکرد بیشتری داشته، ارزیابی می شود و با ذکر شاهدهایی از شعر ابوماضی، دامنه ی تأثیرپذیری وی از اندیشه ها و افکار خیام بررسی می گردد.

نقد و تحلیل دیدگاه های زبان شناسی سیوطی در المزهر
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اراک - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  طیبه محمودی   محمود شهبازی

اشتقاق یکی از شاخه های اصلی دانش زبان شناسی به شمار می آید. این دانش به بررسی ساختار هر کلمه و اجزای تشکیل دهنده ی آن به دقت توجه دارد. از دیگر شاخه های مهم زبان شناسی، معناشناسی می باشد این دانش شامل مباحثی چون: ترادف، اشتراک لفظی، اضداد، بحث حقیقت و مجاز و... می باشد. دانشمندان کهن و معاصر به شکلی گسترده به این موضوعات توجه نشان داده اند. سیوطی نیز از جمله زبان شناسان کهن عرب می باشد که در عهد مملوکی می زیسته است. از مهم ترین تألیفات سیوطی در این دوره «المزهر فی علوم اللغه و انواعها» می باشد. نویسنده در آن به نقل دیدگاه های زبان شناسی دانشمندان کهن پرداخته است. از ویژگی های برجسته ی این کتاب آن است که برخی نظرات دانشمندان زبان در هر موضوع، همراه با نقد و تحلیل سیوطی در آن، یکجا آمده است؛ امّا در برخی موضوعات نیز تنها یک ناقل صرف بوده و دیدگاه مستقلی از خود ارائه نکرده است. سیوطی از جمله دانشمندانی است که معتقد به کثرت وقوع اشتراک لفظی در زبان است. زبان شناسان معاصر به تفکیک دو پدیده ی اشتراک لفظی و چندمعنایی اشاره کرده اند؛ این درحالی است که سیوطی میان این دو پدیده تفاوت قائل نشده است. وی تمامی نمونه های اضداد را جزء اشتراک لفظی می داند؛ این درحالی است که برخی نمونه های اضداد زیرمجموعه ی چندمعنایی قرار می گیرند. در مبحث اشتقاق به رابطه ی معنایی میان صیغه های مشتق اشاره نکرده است و تقسیم بندی وی از اشتقاق متفاوت از دیگر دانشمندان می باشد. نوشته ی حاضر به نقد و تحلیل سه مبحث « اشتراک لفظی، اضداد و اشتقاق» می پردازد.

بررسی تصویرپردازی شعر بشاربن برد و ابوالعلاءالمعری
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اراک - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1392
  زیبا شجیرات   ابراهیم اناری بزچلوئی

تصویر یکی از رایج¬ترین اصطلاحات نقد ادبی است که منتقدان بلاغت از دیر باز آن را مطرح نموده و در نقد جدید نیز به گونه¬ای گسترده¬تر بدان پرداخته شده است. در حقیقت، تصویر همان تبلور معانی و اندیشه¬های بلند یک هنرمند ادبی است که در چارچوبی منسجم و نظامند، طراحی گشته و نمود عینی از تجربه¬ی شعری وی را به نمایش می¬گذارد. با توجه به اینکه هر اندیشه¬ی ادبی و چگونگی باز پرداخت آن، از ضمیر ناخوداگاه هر فردی به گونه¬ای متفاوت بروز پیدا می¬کند، به همین میزان نظریه¬ها و رویکردهای نقدی گوناگونی در ارتباط با تحلیل تصاویر ادبی و کارکردهای حاصل از آن¬ها وجود دارد. این تصویر، دارای مولفه¬ها و اجزاء سازنده¬ای چون رنگ، زبان، اندیشه، عاطفه و خیال است، که در پیوند با یکدیگر، کلیتی از یک متن ادبی را با کارکردهای متفاوتی چون روانی، اجتماعی، و. . . بازتاب می¬دهند. از آن جا که شعر مجال ظهور اندیشه¬ی شاعر و عواطف شاعرانه¬ی اوست، انحصار در یک قالب خشک را نمی¬پذیرد، بنابراین خیال، هسته¬ی اصلی شعر و یک اثر ادبی قرار می¬گیرد تا شاعر را در بلند پروازی¬های شاعرانه خود آزاد قرار دهد و او نیز بر این اساس قاعده¬ی (انتقال معنا از طریق تأثیر بر مخاطب و تحریک عاطفه¬ی وی) را بسیار قوی¬تر به اجرا گذارد. در این میان، علم بلاغت و به ویژه عناصر بیانی آن،( تشبیه، استعاره، مجاز و . . .) جایگاه برجسته¬ای را در بازتاب پندارهای شاعرانه و همچنین دستاورد¬های نقد ادبی به خود اختصاص داده¬ است. بشار بن برد و ابوالعلاء المعری (دو شاعر نابینا¬یی عصر عباسی) در این بعد گوی سبقت را از شاعران بزرگ می ربایند و با استفاده از صورت های خیال کلیشه یی پیشنیان و دست¬کاری در آن¬ها و کارآمدکردن آن¬ها با زمینه¬ی عاطفی¬¬انسانی، قدرت و نبوغ و تفوق خود را در شاعری نشان می دهند. بشار و ابوالعلاء به دلیل شخصیت روان رنجور، دچار نوعی عقده¬ی حقارت شدند و در پی راهی برای سرپوش گذاشتن بر عیوب خود بودند. بنابراین شاعری را ملجئی برای پناه بردن از گزند عیب¬های جسمی خود برگزیدند، علم بیان و گونه¬های مجازی آن، یکی از مولفه¬های اصلی عنصر زبان هستند که نقشی بسزا در باز پرداخت تصاویر ادبی از ورای کارکرد ارجاعی زبان ایفا می¬کنند، این داده¬های تصویری بر اساس یک دسته بندی در سرودهای بشاربن برد و ابوالعلاء المعری به اجزائی چون : ادراک حسی، عنصر رنگ، موسیقی و خیال تقسیم بندی می¬شوند. رساله¬ی حاضر بر آن است تا بر اساس تصاویر بیانی ذکر شده به استخراج نمونه¬هایی از انواع تصویرپردازی¬های صورت گرفته در شعر بشار بن برد و ابوالعلاء المعری بپردازد و از این رهگذر به تعیین غایتی که در بافت شعری آن دو شاعر نابینا، نهفته شده است پی برد و با تحلیل مولفه¬های سازنده¬ی تصویر پردازی در پی شناخت بارزترین و چشمگیرترین عنصر سازنده در تصویر پردازی های شعری دو شاعر باشد.

زیباشناسی واژگان قرآن از منظر صرفی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اراک - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  زهرا ذوالفقاری   محمود شهبازی

کلمه یا واژه، سنگ بنای ساخت زبانی است؛ بنایی فکری که از جلوه های آگاهی آدمی و برتری بر دیگر موجودات می باشد. برای زیباشناسی به ابزاری به نام واژه نیازمندیم. زبان عربی به توانمندی شگرفی در کنار اشتقاق های صرفی متمایز است و این امتیاز، آن را به داشتن واژگان بسیار توانمند ساخته است. منظور از زیباشناسی واژگان قرآن، درک زیبایی رابطه ی واژه با موضوع، یعنی رابطه ی دال با مدلول و همینطور درک تأثیر واژه در انتقال مفاهیم موردنظر آیه به ذهن است. زیباشناسی قرآن، شناسایی جمال و هنر کلام و بیان قرآن و کشف علل و عوامل تأثیرگذار در انفعال احساسات درونی و باطنی انسان و کشش به آن است. زیبایی قرآن از حیث انسجام میان ساخت و محتوا کامل است؛ زیرا ساختِ بی محتوا ارائه نمی کند؛ بلکه محتوای آن نیز در نهایت، برای بالا بردن سطح آگاهی زیباشناختی و به دنبال آن، تحقّق هدایت بشر است. هر کس آیات قرآن را بخواند درمی یابد که ساخت، دربردارنده ی محتوا و با آن پیوسته است؛ به گونه ای که این دو از هم جدا نیستند. زیبایی در قرآن، تمام آن چیزهایی است که احساسات را مخاطب قرار داده و دربالاترین و قوی ترین شکل تأثیرگذاریست. می توان گفت ویژگی الفاظ قرآن، انتخاب دقیق آن و تناسب آنها با معانی و نیز قرار گرفتن در جایگاه مناسب خویش در جملات و هماهنگی آنها با واژه های قبل و بعد از خود است. واژه ها گاه به شکل مفرد و گاهی به صورت جمع استعمال می شوند که این امر، تصادفی و بی هدف نیست؛ آنجا که سخن از ثبوت و دوام است، از اسم و صیغه های اسمیه استفاده شده است و در جایی که تجدّد و حدوث وجود دارد، فعل و صیغه های فعلیه به کار رفته اند. ریزبینی و نکته سنجی قرآن در انتخاب الفاظ، از حروف و ضمایر گرفته تا اسم و فعل و جملات و عبارات و همینطور نحوه ی به کارگیری کلمات، از مذکر و مونث گرفته تا معرفه و نکره و مفرد، مثنی یا جمع و در صیغه ها و اشتقاقات مختلف، به قدری شگفت انگیز و متناسب هستند که در ترجمه، تفسیر و فهم صحیح آیات قرآن، توجه به تمام این ریزه کاری ها و ظرافت ها لازم و ضروری است؛ به گونه ای که نمی توان سرسری و عجولانه از کنار آنها عبور کرد.

بهبود عملکرد کنترل مستقیم گشتاور محرکه القایی بدون حسگر با بکارگیری مبدلهای ماتریسی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی امیرکبیر(پلی تکنیک تهران) - دانشکده مهندسی برق 1386
  محمود شهبازی   جواد شکرالهی مغانی

در سالهای اخیر استفاده از مبدلهای ماتریسی به دلیل مزایای ویژه آن، افزایش یافته است. از مهمترین مزایای مبدلهای ماتریسی میتوان به ضریب توان قابل تنظیم، بازده بالا، جریان های ورودی و خروجی سینوسی و عدم نیاز به خازن dc مورد استفاده در اینورترهای ولتاژ اشاره کرد که مورد اخیر، امکان کاهش قابل توجه حجم و وزن مبدل را فراهم میکند. از سوی دیگر، با توجه به نیاز روز افزون به محرکه های الکتریکی با پاسخ سریع و مناسب، روشهای پیشرفته کنترل محرکه های الکتریکی مانند روش کنترل برداری و روش کنترل مستقیم گشتاور مورد توجه قرار گرفته اند به خصوص روش کنترل مستقیم گشتاور به دلیل پاسخ سریعش، توجه بسیاری از محققان را به خود جلب کرده است. ترکیب مبدل ماتریسی و روشهای پیشرفته کنترلی مانند روش کنترل مستقیم گشتاور این امکان را به ما خواهد داد که از مزایای هر دو روش سود ببریم، به هر حال، باید برای مشکلات روش کنترل مستقیم گشتاور مانند فرکانس متغیر کلیدزنی و ریپل گشتاور، چاره ای اندیشیده شود. در این پایان نامه ساختار مبدل ماتریسی و بردارهای فضایی ولتاژ تولید شده توسط آن، مورد بررسی قرار گرفته و سپس نحوه استفاده از مبدل ماتریسی در کنترل مستقیم گشتاور ماشین القایی، شرح داده شده است. در ادامه مدولاسیون بردار فضایی در کنترل مستقیم گشتاور توضیح داده شده، و سپس روشهایی برای بهبود طرح های کنترل مستقیم گشتاور مرسوم (با استفاده از کنترل نسبت وظیفه) و مدولاسیون بردار فضایی (با استفاده از الگوریتم ژنتیک) مطرح شده است نشان داده شده است که با استفاده از روشهای ارائه شده، مشکلات روش کنترل مستقیم گشتاور به خوبی قابل کاهش است و مبدل ماتریسی میتواند به نحو مناسبی برای کنترل شار و گشتاور ماشین القایی و ضریب توان ورودی به کار گرفته شود. کنترل بدون حسگر نیز مورد بررسی قرار گرفته و روشی برای تخمین همزمان سرعت روتور و مقاومت استاتور استفاده شده است.

سبک شناسی گفتمانی در خطبه های اخلاقی- معنوی مشهور نهج البلاغه امام علی (ع)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اراک - دانشکده علوم انسانی 1393
  عباد محمدیان   ابراهیم اناری بزچلوئی

سبک¬شناسی گفتمانی، یکی از رویکردهای نوین زبان¬شناسی است که به مطالعۀ ساختارهای متون می-پردازد و برای آن¬که چگونگی تکوین معنا را توضیح دهد، ویژگی¬های زبانی، اجتماعی و فرهنگی متون را بررسی می¬کند. از مهم¬ترین اهداف این رویکرد، بررسی قراردادهای ناظر بر پیوند جمله¬ها به یکدیگر و پیوند آن¬ها به بافت است که چگونه ارتباط موفقی را بوجود آورده¬اند. از این¬رو، تحلیل¬گر گفتمان، برای بررسی پیوندهای میان بافت و زبان، لایۀ آوایی، لایۀ واژگانی، لایۀ نحوی، لایۀ کاربردشناختی و کنش¬های گفتاری متن را می¬کاود. از نمونه¬های والای ارتباط موفق، سخنان امام علی (ع) است که در کتاب ارزشمند نهج¬البلاغه گردآوری شده است. سخنان امیر مؤمنان (ع)، از بهترین اسلوب بیان بهره برده و دارای عالی¬ترین سطح بلاغت است که سبب ارتباط موفق ایشان، به بهترین وجه ممکن با مخاطبان شده است. بنابر مطالعات انجام شده، دلیل ارتباط موفق امام علی (ع) با مخاطبان، به کارگیری عناصر زبانی مختلف و هماهنگ با مقتضای حال است. این به اقتضای حال سخن گفتن را می¬توان در بخش آوایی: ناشی از تکرار برخی همخوان¬ها و واکه¬های تأثیرگذار در تداعی معانی و در بخش نحوی: استفاده از قواعد دستوری دقیق و هدفدار، آرایه¬های ادبی و جملات کوتاه و بلند و در بخش کنش گفتاری: استفاده از افعالی که بیانگر نگرش امام (ع) هستند، معرفی کرد. بنابراین، در این اثر پژوهشی، مؤلفۀ سبک¬شناسی، در خطبه¬های مشهور جهاد، غراء و اشباح مورد تحلیل معناشناسانه از سه سطح: آوایی، نحوی و کنش گفتاری، در فرازهای انتخاب شده از خطبه¬ها، قرار گرفته¬ است. این پژوهش، بر آن است تا در بخش آوایی: تکرار آواها و همخوان¬ها و در بخش نحوی: تأثیر قواعد دستوری، آرایه¬های ادبی و کوتاهی بلندی جمله¬ها و در بخش کنش¬های گفتاری: تأثیر افعال گفتاری را که در تداعی معانی مورد نظر امام (ع) نقش بسزایی داشته¬اند، مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. با این شیوۀ بررسی، علاوه بر مشاهدۀ هماهنگی سه لایۀ مختلف زبان¬شناسی، پیوستار معنایی این سه لایه و رابطۀ مستقیم این سه را با بافت اجتماعی، به وضوح می¬توان مشاهده نمود و فصاحت و بلاغت نهج¬البلاغه را که زبانزد عام و خاص است، به صورت بهتری درک کرد.

برجسته سازی های نهج البلاغه در مضامین مشترک با قرآن (در باب مسائل اخلاقی- تربیتی)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اراک - دانشکده علوم انسانی 1393
  زهرا شیخ حسینی   سید ابوالفضل سجادی

برجسته سازی از ابداعات فرمالیست ها می باشد که آن را عامل به وجود آمدن زبان ادبی می دانند. برجسته سازی به دو صورت امکان پذیر است: نخست آن که نسبت به قواعد و قوانین حاکم بر زبان معیار، انحراف صورت پذیرد و دوم آن که بر قواعد حاکم بر زبان، قواعدی افزوده شود. به این ترتیب، برجسته-سازی از طریق دو شیوه ی "هنجارگریزی" ( قاعده کاهی) و "قاعده افزایی" تجلی خواهد یافت. برجسته سازی، یک نتیجه دارد و آن هم آشنایی زدایی از زبان عادی و مألوف است. آشنایی زداییِ حاصل از هنجارگریزی و قاعده افزایی در قرآن و نهج البلاغه که سرچشمه ی فصاحت و خاستگاه بلاغت هستند، به اوج خود رسیده و تمامی آن ها اهداف معناشناسانه ای را دنبال می کنند و شاید به همین علت است که پس از گذشت قرن ها، علاوه بر این که تازگی خود را از دست نداده اند، کماکان مرجع بزرگ فرهیختگان حقیقت جو، به شمار می-روند.

بررسی تطبیقی آراء ابن الانباری با ابن عقیل و ابن یعیش در بحث منصوبات
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اراک - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1393
  فهیمه سرلک   قاسم مختاری

علم نحو یکی از علوم بسیار گسترده در زبان عربی است. بزرگانی هستند که به این علم پرداخته اند و کتابها در زمینه علم نحو نگاشته اند. در علم نحو از چگونگی تشکیل جمله های عربی از کلمات و احکام اواخر آن کلمات از حیث اعراب و بناء بحث می شود. اختلافاتی که در نحو وجود دارد، برخاسته از دو مکتب بصره و کوفه است. خاستگاه علم نحو بصره بوده؛ آن گاه مکتب نحوی کوفه شکل گرفته و بنای نزاع با مکتب بصره را پایه گذاری کرد. هر یک از این دو مکتب قواعد و روش های مختص به خود را دارند. از جمله ویژگی مکتب بصره منضبط کردن قواعد نحو و آّسان ترکردن فراگیری آن قواعد بوده است؛ اما مکتب کوفه بیشتر به سماع و فاصله گرفتن از قیاس پرداخته است. بزرگانی که در این رساله به آنها اشاره شده «ابن عقیل، ابن یعیش و ابن الانباری» هستند که هر یک پیرو یکی از دو مکتب بصره و کوفه و دارای اشتراکات و افتراق هایی هستند و هر یک آثار و ویژگی های خاص خود را دارند؛ بنابراین، این امر فضای مناسبی را برای بررسی تطبیقی مضامین نحوی آنها فراهم کرده است. یکی از مباحث علم نحو «بحث منصوبات» است که در نحو عربی کاربرد وسیعی دارد و همچنین در بین نحویان از اهمیت زیادی برخوردار است. منصوبات در اسم بر نقش مفعولی در «مفعول به، مفعول معه، منادا و مستثنی» و قیدی در «مفعول مطلق، مفعول لأجله، مفعول فیه، حال و تمیز» دلالت می کند؛ بنابراین، به دلیل اهمیتی که دارد، در این رساله بحث منصوبات انتخاب شده و به نظراتی که نحویان در باب منصوبات بیان کرده اند اشاره شده است. دیگر این که می خواهیم بیان کنیم این سه نحوی «ابن عقیل، ابن یعیش و ابن الانباری» به کدام یک از دو مکتب بصره و کوفه گرایش دارند و برتری از آن کدامیک ازمکتب های فوق می باشد. دیگر این که بین این سه نحوی و دیگر نحویان در باب منصوبات چه اختلاف هایی وجود دارد. همچنین اهمیت نقش منصوبات را در علم نحو می یابیم .