نام پژوهشگر: هاجر محسنی

بررسی ارتباط هورون های جنسی زنان یائسه با افزایش خطر سندرم متابولیک
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1389
  هاجر محسنی   سعیده ضیایی

سابقه و هدف : حدود 40 درصد زندگی زنان در دوره ی بعد از یائسگی قرار دارد. سندرم متابولیک یک مشکل مراقبت بهداشتی مهمی است. بر اساس گزارشی از ایران شیوع این بیماری در زنان یائسه، بالا می باشد. تا کنون مطالعه جداگانه ای برای بررسی ارتباط بین هورمون های جنسی زنان یائسه با سندرم متابولیک انجام نشده است. در این مطالعه ارتباط بین هورمون استرادیول، هورمون تستوسترون، shbg، fei و fti را با افزایش خطر سندرم متابولیک بررسی کردیم. روش بررسی: در این مطالعه مقطعی 110 زن یائسه ای که هورمون تراپی نشده بودند، شرکت کردند. سندرم متابولیک بر اساس تعریف adult treatment panel iii (سه مورد یا بیشتر ازموارد : چاقی شکمی، افزایش فشار خون، هایپرتری گلیسریدمی، کاهش لیپوپروتئین چگالی بالا و گلوکز ناشتایی غیر طبیعی) تشخیص داده شد. هورمون استرادیول، هورمون تستوسترون، shbg، fei و fti اندازه گیری و ارتباط آن ها با سندرم متابولیک ارزیابی شد. یافته ها : زنان با سندرم متابولیک به طور معنی داری میانگین سطوح هورمون تستوسترون( 008/0p= ) بالاتر، shbg( 007/0p= ) پایین تر، fei (001/0p= ) بالاتر وfti ( 001/0p= ) بالاتر داشتند؛ ولی اختلاف معناداری بین میانگین هورمون استرادیول( 129/0 p= ) زنان با سندرم متابولیک در مقایسه با زنان بدون سندرم متابولیک وجود نداشت. بین برخی از اجزا سندرم متابولیک با هورمون های تسوسترون، استرادیول، shbgو شاخص تستوسترون آزاد همبستگی وجود داشت. در آنالیز رگرسیون لجستیک کاهش shbg با نسبت برتری or (odds ratio ) : 977/0 (ضریب اطمینان 95%، فاصله اطمینان : 996/0 - 995/0 ) و افزایش شاخص تستوسترون آزاد با or :962/2 ( ضریب اطمینان 95%، فاصله اطمینان : 782/8 – 999/0 ) باعث افزایش شانس ابتلا به خطر سندم متابولیک در سطح خطای 05/0 در زنان مورد مطالعه شده بود؛ ولی بین هورمون تستوسترون، هورمون استرادیول و شاخص استرادیول آزاد با سندرم متابولیک افزایش خطر معنی داری ( 05/0< p ) مشاهده نشد. نتیجه گیری : افزایش شاخص تستوسترون آزاد و کاهش shbg که نمایی از وضعیت هورمونی آندروژنیک در زنان بعد از یائسگی می باشد، با برخی از اجزا سندرم متابولیک مرتبط بودند. این وضعیت هورمونی با افزایش خطر سندرم متابولیک در زنان بعد از یائسگی مرتبط بود. هورمون های آزاد در گردش خون نسبت به هورمون های متّصل به shbg اهمیّت بیشتری در ایجاد افزایش خطر سندرم متابولیک داشت. با توجّه به این که سطوح هورمون های جنسی درون زا در افزایش خطر سندرم متابولیک نقش بسزایی دارد؛ اندازه گیری این هورمون ها می تواند در پیش گویی سندرم متابولیک در زنان بعد از یائسگی موثر باشد. واژگان کلیدی : سندرم متابولیک، هورمون جنسی، یائسگی

برسی رابطه بین خود متمایز سازی مادران با تعارض والد – فرزندی و مسئولیت پذیری دانش آموزان دختردوره راهنمایی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی 1392
  هاجر محسنی   حسین سلیمی بجستانی

خانواده یکی از مهم ترین نهادهای موثر در تربیت و رفتار آدمی و مهمترین تکیه گاه و محور زندگی اجتماعی است. زیرا محیط خانواده اولین و بادوام ترین عامل در تکوین شخصیت کودکان و نوجوانان و زمینه ساز رشد جسمانی، اخلاقی، اجتماعی و عاطفی آنان است و افزون بر زمینه های ارثی که پس از تولد از پدر و مادر خود به همراه داریم هرگونه شناخت و چگونگی برخورد با مسائل و مشکلات را نخست در خانواده می آموزیم(لطفی، 1385). یکی از عوامل تأثیرگذار بر زندگی افراد در عرضه های گوناگون میزان خود متمایزسازی آنان است. خود متمایزسازی میزان توانایی فرد برای تمیز فرایند عملی از فرایند احساسی (عاطفی) است که وی تجربه می کند . مفهوم تمایز یافتگی را به عنوان تجربه نزدیکی (صمیمیت) اقتدار (خودمختاری) با دیگران تعریف می کنند . این مفهوم بیانگر میزان توانایی فرد برای تفکر واقع بینانه راجع به موضوعات عاطفی در خانواده می باشد. تمایز یافتگی شامل نوع ظرفیت درون فردی برای متمایز کردن تفکر و احساس و نیز توانایی بین فردی برای حفظ استقلال ، درون بافت روابط عمیق با افراد مهم زندگی می باشد (بوئن، 1976) شواهدی نشان می دهد که الگوهای خانواده اصلی به خصوص الگوهای تمایز یافتگی ، تاثیر مهمی بر اضطراب فرزندان در عملکرد اجتماعی ، تحصیلی ، مسئولیت پذیری و نشانه های روانی جسمانی دارد (پاپکو ، 2004). از سویی دیگر بین تمایز یافتگی والدین و تعارض با فرزندان رابطه بالایی وجود دارد. از عوامل خطر ساز این دوره تعارض بین والدین و نوجوانان است. واژه تعارض به ناتوانی در حل تفاوتها اشاره داشته و بیشتر با تنش، خصومت و پرخاشگری همراه است (هال ،1987).از نظر ریس، چانچونگ و جکسون ( 2003) تعارض به معنای مخالفت بین دو یا چند شخص است. تعارضات بین مادران و دختران نوجوان زمینه را برای تاثیرگذاری آسیب های اجتماعی فراهم می کند. بیشتر انحرافات دختران در سنین 20-15 سالگی بروز می کند که شایعترین آنها فرار از منزل و افت تحصیلی که از عدم برقراری ارتباط صحیح با والدین نشأت می گیرد (لطفی ، 1385). انسان اجتماعی از دیر باز برای زیستن ناگزیر به همکاری با هم نوعان خود و قبول مسئولیت بوده، چرا که نیاز های او، با کمک و همیاری دیگران مرتفع می شده است(ستوده،1378). گلاسر درباره مسئولیت و رابطه آن با زندگی ، معتقد است که ناخشنودی و افسردگی نتیجه عدم احساس مسئولیت است. فرد غیر مسول نه برای خود ارزش قائل است و نه برای دیگران و در نتیجه خود و دیگران را آزرده می کند(شفیع آبادی و ناصری، 1380). نوجوانی ، سنین بین 12 تا 18 سالگی را در بر گرفته ایم (کیم و دیگران ، 2002 ، به نقل از اختیاری ،1385). و به عنوان دوره انتقال و سازماندهی مجدد در روابط خانوادگی در نظر گرفته می شود مشخصه این تغییرات انتقالی است که در اعمال قدرت یک جانبه والدین بر فرزندان رخ می دهد و به اعمال قدرتی دو جانبه منجر می شود که نوجوانان در فرایند تصمیم گیری سهیم می شوند و به میزان بیشتری روی رفتارهای شخصی شان اختیار دارند(یونیس و اسماله ،1985، به نقل از آلیسون و دیگران، 2004). این انتقال و مذاکره مجدد در خصوص اختیار و کنترل ، با دسته ای از تغییرات همبسته است(جسمی ، اجتماعی ، شناختی)