نام پژوهشگر: محمد جعفر ملکوتی

بررسی قابلیت زیست پالایی خاکهای آلوده به آرسنیک توسط پیازچه و کلم زینتی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده کشاورزی 1388
  شیوا لادن   محمد جعفر ملکوتی

: آلودگی خاک به فلزات سنگین به دلیل اثرات منفی که بر سلامت انسان و محصولات کشاورزی دارد، یکی از مشکلات جدی زیست محیطی به شمار می رود. آرسنیک (as) از جمله فلزات سنگینی است که به شدت سمی و سرطان زا می باشد. آلوده شدن خاک به این عنصرمی تواند از طریق ورود به منابع آب و همچنین تجمع در گیاه، ضمن مختل کردن سلامت موجودات زنده، از طریق تجمع اتیلن در گیاه موجب کاهش عملکرد آن شود. باکتری های محرک رشد گیاه(pgpr) با توانایی تولید آنزیم acc دآمیناز، قادرند تا با کاهش غلظت پیش ماده ساخت اتیلن درگیاه (1-aminocycle – propane -1- carboxylate, acc) و همچنین تولید متابولیت های ویژه و تغییر ساختار ریشه گیاه منتخب برای پالایش سبز، موجب تغییر روند جذب و انتقال آرسنیک به گیاه و کاهش افت عملکرد آن گردند. با این فرض، به منظور بررسی تاثیر دو نوع مایه تلقیح حاوی باکتری های تولید کننده acc دآمیناز بر کارایی زیست پالایی آرسنیک توسط پیازچه (allium fistulosum) و کلم زینتی (brassica oleraceae var. viridis)، دو آزمایش گلدانی به صورت فاکتوریل و در قالب طرح بلوک کامل تصادفی در گلخانه دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس در سال 88 -1387 اجرا شد. هر دو این آزمایش ها شامل فاکتور های مایه تلقیح و غلظت آرسنیک بودند که در سه تکرار اجرا شدند. فاکتور تلقیح شامل دو نوع مایه تلقیح به شرح مایه تلقیح a (حاوی pseudomonas putida strains 4, 11) و مایه تلقیح b (حاویp.putida strain 158 و (p. fluorescens strain 169 و شاهد (بدون تلقیح) و فاکتور غلظت آرسنیک شامل سطوح صفر، 20، 50، 100، 200 و 300 میلی گرم در کیلوگرم بود. پس از برداشت اندام هوایی و ریشه، نمونه ها هضم و اندازه گیری آرسنیک با استفاده از دستگاه icp انجام شد. در هر دو گیاه تیمارهای تلقیح شده با مایه تلقیح باکتری، جذب آرسنیک را در مقایسه با تیمارهای شاهد به صورت معنی داری افزایش دادند (%5=?( و حداکثر جذب در تیمار 100 میلی گرم در کیلوگرم در حضور مایه تلقیح b اتفاق افتاد. در حالی که مقدار جذب در غلظت 100 میلی گرم در کیلوگرم در تیمارهای شاهد برای گیاه پیازچه، 89/18 میلی گرم در کیلوگرم بود، این مقدار در تیمارهای a و b به ترتیب برابر 86/30 و 68/49 میلی گرم در کیلوگرم گردید. در گیاه کلم زینتی مقدار جذب آرسنیک در تیمار 100 میلی گرم در کیلوگرم شاهد، معادل 2/21 میلی گرم در کیلوگرم بود، در حالی که در تیمارهای a وb به ترتیب 1/35 و 17/69 میلی گرم در کیلوگرم بدست آمد. به رغم افزایش مقدار جذب آرسنیک در حضور مایه تلقیح ها به ویژه مایه تلقیح b، در مجموع گیاه پیازچه به دلیل جذب کم آرسنیک، برای پالایش خاک های آلوده به این عنصر توصیه نمی شود. لیکن با توجه به جذب بیشتر آرسنیک توسط کلم زینتی در حضور مایه تلقیح b، استفاده از این گیاه به همراه مایه تلقیح b می تواند به عنوان گزینه ای مناسب برای پالایش خاکهای آلوده به آرسنیک در نظر گرفته شود. انجام این آزمایش در مقیاس مزرعه ای توصیه می گردد.

جذب سطحی و کینتیک تجزیه اکسادیارژیل و تیو بنکارب در خاک های شالیزاری آهکی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده کشاورزی 1389
  مجتبی محمودی   علی اسحاقی

علف کش ها، از جمله آلاینده های مهم منابع آب و خاک هستند. انتقال علف کش ها به آبهای سطحی و زیر زمینی و زنجیره غذایی برای محیط زیست و سلامتی انسان زیان آور است، بنا براین، بررسی سرنوشت و واکنش های آنها در اکوسیستم های طبیعی ضروری می باشد. در این تحقیق، کینتیک تجزیه علف کش های تیوبنکارب و اکسادیارژیل در آب و خاک شالیزارهای دو ایستگاه تحقیقات کشاورزی دشت ناز و قراخیل مازندران و نیز اثرات باقیمانده این دو علف کش بر روی گیاهان تناوبی اسفناج و کاهو بررسی گردید. همچنین ایزوترم های جذب سطحی و رها سازی آنها روی نمونه های خاک این دو ایستگاه تعیین و در نهایت امکان جذب این علف کش ها توسط برنج، اسفناج و کاهو بررسی شد. تیمارهای مزرعه ای علاوه بر شاهد، شامل تیوبنکارب با غلظت های 16/3 و 33/6 و اکسادیارژیل با غلظت های 15/0 و 3/0 کیلوگرم ماده موثر در هکتار بود که در سه تکرار در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی اعمال گردید. از آب کرت های آزمایشی در حالت تعادل نسبی با خاک در یک دوره 60 روزه و از خاک در یک دوره 315 روزه نمونه برداری و غلظت تیوبنکارب و اکسادیارژیل در آنها اندازه گیری شد. ایزوترم های جذب سطحی تیوبنکارب و اکسادیارژیل در نمونه های خاک به ترتیب در دامنه غلظت تعادلی 0 تا 26 و 0 تا 10 میلی گرم در لیتر اندازه گیری گردید. ایزوترم رهاسازی علف کش ها نیز در سه غلظت تعادلی آنها تعیین گردید. بعد از برداشت برنج، در اوایل مهر در نیمی از سطح کرتها اسفناج کشت گردید. در آذرماه در نیم دیگر از کرت ها کاهو نشاء گردید. نتایج نشان داد که غلظت تیوبنکارب و اکسادیارژیل در آب شالیزار ها با گذشت زمان بسرعت کاهش می یابد و پس از حدود 30 و20 روز به تعادل نسبی می رسد. از آنالیز داده های آزمایشی با معادله کینتیک مرتبه اول، نیمه عمر تیوبنکارب در آب شالیزار دشت ناز و قراخیل به ترتیب 7 و 10 روز و نیمه عمر اگزادیارزیل 48 و 52 روز بدست آمد. نیمه عمر تیوبنکارب و اکسادیارژیل در خاک های دشت ناز و قراخیل به ترتیب 94 و 114 روز، و 170 و 83 روز محاسبه گردید. ایزوترم های جذب سطحی در هر دو خاک دشت ناز و قراخیل نشان داد که تیوبنکارب و اکسادیارژیل بشدت جذب سطحی ذرات خاک می گردند. حداکثر رها سازی تیوبنکارب از خاک ها حدود نه درصد و این مقدار برای اکسادیارژیل کمتر از 5/0 درصد بدست آمد که مبین پسماند شدید است. محاسبات نشان داد که بدلیل جذب سطحی شدید و ضریب هیدروفوبیکی بالا، تیوبنکارب و اکسادیارژیل در خاک پایدار و غیر متحرک هستند. در ایستگاه دشت ناز عملکرد تر اسفناج بطور معنی داری تحت تاثیر بقایای خاکی اکسادیارژیل قرار گرفت. اثر هر دو علف کش در کاهش عملکردتر کاهو در این ایستگاه معنی دار بود. در قراخیل عملکرد تر کاهو کاهش معنی داری نشان نداد. نتایج آزمایش ها نشان داد که خصوصیات خاکی بویژه مقدار ماده آلی، از عوامل اصلی کنترل کننده بقایای تیوبنکارب و اکسادیارژیل است. بعلاوه اکسادیارژیل رشد رویشی و عملکرد برنج و عملکرد تر اسفناج را بیشتر از تیوبنکارب تحت تأثیر قرار داد. از آنجا که هیچگونه تفاوت معنی داری در عملکرد برنج، اسفناج و کاهو در دو غلظت بکار رفته تیوبنکارب مشاهده نشد، با توجه به ملاحظات زیست محیطی و اقتصادی، غلظت پایین تیوبنکارب برای استفاده در اراضی شالیزاری شمال ایران توصیه می شود. نتایج همچنین نشان داد که تیوبنکارب و اکسادیارژیل توسط برنج، اسفناج و کاهو جذب و در اندام های هوایی آنها ذخیره می گردند. در برنج، غلظت تیوبنکارب به ترتیب از سبوس به کاه و برنج سفید کاهش یافت. افزایش دوز مصرفی تیوبنکارب و اکسادیارژیل در مزرعه برنج باعث افزایش غلظت آنها در برگ اسفناج و کاهو گردید.

مقایسه اثربخشی کودهای نیترو‍ژنی کندرهای اوره با پوشش گوگردی و اوره زئولیتی با اوره در رشد ذرت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده کشاورزی 1388
  محبوبه اسلامی   محمد جعفر ملکوتی

: استفاده بهینه از کودهای نیتروژنی به منظور افزایش عملکرد، جذب نیتروژن و همچنین حفظ محیط زیست، امری اجتناب ناپذیر است. کاهش هدررفت نیتروژن با استفاده از کودهای کندرها یکی از راهکارهای مناسب برای نیل به اهداف مذکور می باشد. به منظور مقایسه کارآیی کودهای نیتروژنی کندرهای اوره با پوشش گوگردی sulfur coated urea (scu) و اوره زئولیتی (uz) با اوره در رشد ذرت (zea mays l.)، طرح تحقیقاتی در سال 88- 1387 در گلخانه دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس به صورت فاکتوریل در قالب بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار اجرا شد. تیمارهای مورد بررسی شامل uz با سه روش ساخت (با حرارت، بدون حرارت و اشباع شده در نسبتهای 75: 25، 50: 50 و 25: 75 زئولیت به اوره و در دو اندازه 53 میکرون و کمتر از 500 نانومتر)، scu و اوره بود. عناصر غذایی مورد نیاز ذرت رقم 704 براساس تجزیه خاک ومقدار نیتروژن در تیمارهای کودی نیتروژنی در قالب طرح فوق به دو صورت پایه و سرک برای منابع مختلف به صورت یکسان مصرف گردید. ماده خشک و مقدار جذب نیتروژن در ذرت اندازه گیری گردید. همچنین در طول دوره رشد، به منظور مقایسه آبشویی نیترات از تیمارهای مختلف، چهار دوره زه آب گیری از گلدانها انجام و مقدار نیترات موجود در زه آبها اندازه گیری گردید. نتایج نشان داد در حالی که میانگین عملکرد و جذب نیتروژن در تیمار اوره به ترتیب برابر 0/30 و 44/0 گرم در گلدان بود، این مقادیر برای scu 63/28 و 30/0 و برای uz تا حد 4/38 و 83/0 گرم در گلدان افزایش یافت که در سطح یک درصد معنی دار گردید. میانگین درصد نیترات آبشوئی شده برای اوره 2/11،scu 82/2 و uz 49/6 درصد به دست آمد که در سطح یک درصد معنی دار شد. بیشترین مقدار عملکرد (4/38 گرم در گلدان) در تیمار uz حرارت دیده با نسبت 50:50، در اندازه 53 میکرون به صورت مصرف پایه و بیشترین میزان جذب نیتروژن با عملکرد 83/0 گرم در گلدان در اوره زئولیتی 75: 25 و اندازه 53 میکرون، نوع حرارت دیده به صورت مصرف پایه، به دست آمد ولی از لحاظ آماری در میزان رشد ذرت تفاوت معنی داری باهم نداشتند. لذا uz با نسبت 75: 25 در اندازه 53 میکرون و حرارت دیده، به صورت مصرف پایه به عنوان بهترین ترکیب uz شناخته شد. به رغم ارجحیت uz بر scu و اوره پایه، تکرار این آزمایش در سطح مزرعه توصیه می گردد.

نقش باکتری های حل کننده فسفات و قارچ های مایکوریزی آربسکولار در تامین فسفر مورد نیاز ذرت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده کشاورزی 1389
  مرضیه میراحمدی   کاظم خاوازی

در خاک های آهکی فسفر معمولا به صورت ترکیباتی نامحلول با کلسیم همراه بوده و گیاه غالبا از نظر جذب فسفر در این خاک ها دچار مشکل می باشد. به نظر می رسد برخی از ریز جانداران خاک نظیر باکتری های حل کننده فسفات (psb) و قارچ های میکوریزی آربوسکولار (am) قادر باشند با استفاده از مکانیزم های مختلف، فسفر را از شکل غیر قابل استفاده به شکل محلول و قابل استفاده تبدیل کنند. به منظور بررسی نقش باکتری های حل کننده فسفاات (psb) و قارچ میکوریز آربوسکولار(am) در تامین فسفر مورد نیاز ذرت (zea mays l. )، طرح تحقیقاتی در سال 89-1388 در گلخانه دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس به صورت فاکتوریل در قالب کاملا تصادفی با دوازده تیمار و چهار تکرار انجام گردید. فاکتورهای آزمایشی شامل: 1) سه سطح کود شیمیایی سوپر فسفات تریپل (tsp): شاهد، 125 کیلوگرم در هکتار( براساس %50 آزمون خاک) و 250 کیلوگرم در هکتار( بر اساس آزمون خاک) و 2) چهار سطح مایه تلقیح محتوی ریز جانداران: بدون تلقیح، تلقیح با باکتری های peseudomonas fluorescens strain 187 وazotobacter chroococcum strain 5، تلقیح با مخلوط قارچ های g.intraradices و glomus mosseae و تلقیح با مخلوط مایه تلقیح محتوی باکتری و قارچ بود. نتایج نشان داد در حالی که میزان جذب فسفر توسط بوته های ذرت در تیمار شاهد برابر 4 میلی گرم در گلدان بود? این مقادیر برای تیمار psb 72/9 و برای تیمار am 09/10 میلی گرم در گلدان افزایش پیدا کرد که اختلاف معنی داری از نظر جذب فسفر و عملکرد بین تیمارهای تلقیح شده با شاهد در سطح 5 درصد مشاهده گردید. بیشترین میزان جذب فسفر از تیمار tsp+psb+vam و به مقدار 24/34 میلی گرم در گلدان به دست آمد. همچنین نتایج نشان داد کاهش مصرف کودهای شیمیایی فسفاتی به میزان 50 درصد و افزودن ریزجانداران حل کننده ی فسفات به آن در مقایسه با کاربرد کود شیمیایی فسفاتی به تنهایی، میزان جذب فسفر توسط گیاه ذرت را 2/2 برابر فزایش داده است که این اثر در سطح 1 درصد معنی دار گردید. نتایج حاصل از این آزمایش بیان کننده این مسئله است که استفاده از این ریزجانداران می تواند اثر مثبتی بر جذب فسفر در خاک های آهکی بگذارد همچنین کاربرد این ریزجانداران به عنوان مکمل به همراه کود های شیمیایی می تواند به افزایش جذب فسفر و عملکرد گیاه کمک کند. انجام تحقیقات میدانی در این خصوص مورد پیشنهاد است.

بررسی تاثیر تلقیح میکروارگانیسم های حل کننده فسفات در افزایش کارایی کودهای فسفاتی در کلزا
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده کشاورزی 1390
  فرهاد آذرمی آتاجان   کاظم خاوازی

فسفر (p) یکی از مهمترین عناصر مورد نیاز در تولید محصول به شمار می آید. بر خلاف سایر عناصر غذایی پرمصرف، فسفر تحرک کمی در خاک دارد. لذا بخش اعظم کودهای فسفاتی که برای تامین فسفر گیاه به خاک افزوده می شوند در مدت زمان کوتاهی تثبیت شده واز دسترس گیاه خارج و در خاک های زراعی آهکی عمدتا به صورت فسفات های کلسیم ترسیب می شوند. شدت این ترسیب در ایران به دلایل متعددی از جمله ارزانی، تصور اشتباه و مصرف بیش از نیاز کودهای فسفاتی بسیار بالا می باشد. به منظور استفاده اقتصادی از رسوبات فسفاتی انباشته شده در خاک های زراعی آهکی ایران و افزایش کارایی کودهای فسفاتی، مطالعه ای در سال 90-1389در گلخانه دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس به صورت طرح بلوک های کامل تصادفی با 12 تیمار و 4 تکرار انجام گرفت. تیمارهای آزمایشی شامل: t1= شاهد (c)، t2= میکروارگانیسم های حل کننده فسفات (psm)، t3= سوپرفسفات تریپل (tsp)، t4= tsp+psm، t5= سوپرفسفات ساده (ssp)، t6= ssp+psm، t7= فسفات آمونیوم (ap)، t8= ap+tsp، t9= بیوفسفات طلایی (gbp)، t10= gbp+psm، t11= خاک فسفات (rp) و t12= rp+psm بود. نتایج نشان داد در حالی که میانگین جذب فسفر توسط کلزا در تیمار شاهد برابر 79/26 میلی گرم در گلدان بود، این مقدار در تیمار t2برابر 34/48 میلی گرم در گلدان بود که 44/80 درصد نسبت به تیمار شاهد افزایش داشت. این افزایش در سطح 5 درصد معنی دار بود. بیشترین مقدار جذب فسفر مربوط به تیمار t8 بود که برابر 56/91 میلی گرم در گلدان بود و اختلاف معنی داری در سطح 5 درصد با سایر تیمارها داشت. تلقیح با میکروارگانیسم های حل کننده فسفات باعث افزایش وزن خشک، تعداد غلاف، غلظت فسفر، جذب فسفر، بازده نسبی زراعی و درصد بازیافت کود در تمام تیمارها نسبت به تیمار شاهد و تیمارهای بدون تلقیح شد. با عنایت به نتایج حاصله، گرانی کودهای فسفاتی در جهان، زیادی کادمیم در کودهای فسفاتی، رعایت مسایل زیست محیطی و مشکلات ارزی برای واردات کودهای شیمیایی، انجام تحقیقات میدانی (مزرعه ای) در این رابطه مورد پیشنهاد است.

نقش کودهای زیستی در کاهش مصرف کودهای فسفاتی در مزارع ذرت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده کشاورزی 1391
  توحید روحی کلارلو   کاظم خاوازی

فسفر (p) به عنوان یکی از عناصر غذایی مهم برای گیاهان و در عین حال یکی از مهمترین عوامل محدود کننده تولیدات گیاهی به شمار می رود. از این رو در سیستم های کشاورزی برای تولید محصولات و حفظ حاصلخیزی خاک، مصرف کودهای فسفاتی امری ضروری است. متاسفانه مصرف مداوم و غیر علمی این کودها علاوه بر ارزبری فراوان، باعث تجمع مقدار زیادی فسفر در خاک های کشاورزی شده است. از طرفی درصد بازیافت کودهای فسفاتی توسط گیاهان به خاطر جذب سطحی، تثبیت و تبدیل به فرم ها معدنی و آلی، بسیار پایین است. بهره برداری موثر از فسفر غیرقابل استفاده خاک و چرخه مواد آلی توسط فرآیندهای زیستی خاک، یک راهکار پایدار در تغذیه فسفر گیاهان به شمار می رود. کودهای زیستی حاوی میکروارگانیسم های حل کننده فسفات (psm) از جمله نهاده های طبیعی بوده که می تواند به عنوان مکمل یا جایگزین بخشی از کودهای فسفاتی در کشاورزی پایدار در نظر گرفته شوند. کودهای زیستی از نظر هزینه مقرون به صرفه، سازگار با محیط زیست (بدون آسیب-های زیست محیطی) و تجدیدپذیر هستند. در این راستا به منظور افزایش قابلیت دسترسی گیاهان به فسفر غیرقابل استفاده خاک و کاهش مصرف کودهای فسفاتی (صرفه جویی) در مزارع ذرت دانه ای (.zea mays l) (سینگل کراس 704)، آزمایشی به صورت فاکتوریل و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با دو فاکتور با سطوح متفاوت در چهار تکرار در مزرعه تحقیقاتی موسسه تحقیقات خاک و آب در سال 1391 پیاده شد. فاکتور اول شامل کودزیستی در دو سطح (تلقیح و عدم تلقیح) و فاکتور دوم شامل کود سوپرفسفات تریپل در پنج سطح )بدون کود، 30، 60، 90 و 120 کیلوگرم در هکتار کود سوپرفسفات تریپل) بود. مایه تلقیح مورد استفاده مخلوطی از قارچ های مایکوریزا (glomus mosseae و glomus intraradices) وazotobacter chroococcum strain 5 بود. آرایش تیمارها به ترتیب 1t: بدون کود سوپرفسفات تریپل و کود زیستی (b0p0) یا شاهد؛ 2t: 25% کود سوپرفسفات تریپل و بدون کود زیستی (b0p25)؛ 3t:50% کود سوپرفسفات تریپل و بدون کود زیستی (b0p50)؛ 4t: 75% کود سوپرفسفات تریپل و بدون کود زیستی (b0p75)؛ 5t: 100% کود سوپرفسفات تریپل و بدون کود زیستی (b0p100)؛ 6t: بدون کود سوپرفسفات تریپل و تلقیح کود زیستی (b1p0)؛ 7t: 25% کود سوپرفسفات تریپل و تلقیح کود زیستی (b1p25)؛ 8t:50% کود سوپرفسفات تریپل و تلقیح کود زیستی (b1p50)؛ 9t: 75% کود سوپرفسفات تریپل و تلقیح کود زیستی (b1p75)؛ و10t: 100% کود سوپرفسفات تریپل و تلقیح کود زیستی (b1p100) بود. میزان کود سوپرفسفات تریپل براساس آزمون خاک برای این مزرعه 120 کیلوگرم در هکتار استفاده شد. نتایج نشان داد، اکثر شاخص های مورد اندازه گیری تحت تاثیر تیمارهای کودی قرار گرفتند. استفاده از کودزیستی به تنهایی تاثیر معنی داری بر ارتفاع بوته (7/3%)، وزن تر (14%)، خشک بوته (13%) و تعداد دانه در ردیف (6%) داشت. بیشترین و کمترین عملکرد دانه به ترتیب 7577 و 5500 کیلوگرم در هکتار در تیمار نهم (b1p75) و اول (p0b0) بدست آمد که 27% افزایش تولید را نشان می داد. بهترین تیمار در این آزمایش، تلقیح با کودزیستی و مصرف 75% سوپرفسفات تریپل قابل توصیه بوده که با تیمار 100% سوپرفسفات تریپل تفاوت معنی داری نشان نداد. استفاده از کود زیستی علاوه بر افزایش کارایی کود سوپرفسفات تریپل (39%)، باعث بهبود جذب عناصر غذایی (فسفر، روی، آهن) و افزایش غلظت آنها در ذرت گردید. با توجه به نتایج بدست آمده، چنین استنباط می گردد که به کمک کود زیستی حاوی میکروارگانیسم های حل کننده فسفات (psm) می توان 25% در مصرف کودهای فسفاتی وارداتی صرفه جویی به عمل آورد.

تاثیر سطوح مختلف روی و بور بر عملکرد و ماده خشک در سیب زمینی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده کشاورزی 1391
  حجت دادخواه   پیمان کشاورز

سیب زمینی (solanum tuberosum l.) به عنوان چهارمین محصول غذایی بعد از گندم، برنج و ذرت بشمار می-رود. به دلیل بالا بودن عملکرد و خصوصیات تغذیه ای مطلوب این محصول، سطح زیر کشت آن نسبت به سایر محصولات در حال افزایش می باشد. یکی از دلایل گسترش کشت سیب زمینی، وجود مقدار زیاد فیبر، نشاسته، پتاسیم، پروتئین، ویتامین ها به ویژه ویتامین cو همچنین دیگر مواد معدنی می باشد. کمبود روی (zn) و بور (b) در خاک های آهکی کشور شایع است و از علل آن می توان به ماهیت آهکی بودن خاک های تحت کشت، پایین بودن مواد آلی، بالا بودن ph، تداوم خشکسالی و بی کربنات زیاد در آب آبیاری اشاره نمود. به منظور بررسی نقش این عناصر (روی و بور) در افزایش عملکرد، بهبود کیفیت و افزایش درصد ماده خشک سیب زمینی، آزمایشی به صورت طرح بلوک های کامل تصادفی در قالب فاکتوریل با سه تکرار در ایستگاه تحقیقات جلگه رخ واقع در 45 کیلومتری تربت حیدریه (خراسان رضوی) در سال 1391 انجام شد. در این آزمایش روی در سه سطح (صفر، 40 و 80 کیلوگرم در هکتار از منبع سولفات روی) و بور در چهار سطح (صفر، 5/2، 5 و10 کیلوگرم در هکتار از منبع اسید بوریک) مورد آزمون قرار گرفت. آرایش تیمارهای این آزمایش شامل 1) مصرف تمامی عناصر غذایی بر اساس آزمون خاک بجز روی و بور؛ 2) تیمار اول + 5/2 کیلوگرم در هکتار اسید بوریک؛ 3) تیمار اول + 5 کیلوگرم در هکتار اسید بوریک؛ 4) تیمار اول + 10 کیلوگرم در هکتار اسید بوریک؛ 5) تیمار اول + 40 کیلوگرم در هکتار سولفات روی؛ 6) تیمار پنجم + 5/2 کیلوگرم در هکتار اسید بوریک؛ 7) تیمار پنجم + 5 کیلوگرم در هکتار اسید بوریک؛ 8) تیمار پنجم + 10 کیلوگرم در هکتار اسید بوریک؛ 9) تیمار اول + 80 کیلوگرم در هکتار سولفات روی؛ 10) تیمار نهم + 5/2 کیلوگرم در هکتار اسید بوریک؛ 11) تیمار نهم + 5 کیلوگرم در هکتار اسید بوریک؛ 12) تیمار نهم + 10 کیلوگرم در هکتار اسید بوریک بود. مقادیر عملکرد (تن در هکتار) و میزان ماده خشک (درصد) 12 تیمار آزمایشی به ترتیب شامل: تیمار اول: 3/28 و 6/19؛ تیمار دوم: 35/38 و 8/19؛ تیمار سوم: 17/34 و 79/19؛ تیمار چهارم: 3/33 و 68/19؛ تیمار پنجم: 45/42 و 62/20؛ تیمار ششم: 7/45 و 84/20؛ تیمار هفتم: 64/34 و 21/20؛ تیمار هشتم: 08/36 و 97/19؛ تیمار نهم: 12/38 و 92/20؛ تیمار دهم: 53/41 و 65/22؛ تیمار یازدهم: 45/40 و 96/20؛ تیمار دوازدهم: 25/34 و 84/20 بود. نتایج این آزمایش نشان داد در حالی که در تیمار شاهد، عملکرد و ماده خشک به ترتیب 3/28 تن در هکتار و 8/19 درصد بود این مقادیر برای عملکرد در بهترین تیمار آزمایشی (تیمار ششم) 7/45 تن در هکتار و برای مقدار ماده خشک بهترین تیمار آزمایشی (تیمار دهم) 65/22 درصد بود که نشان از افزایش 38 درصدی عملکرد و 5/13درصدی، درصد ماده خشک نسبت به شاهد داشتند. این مقادیر در سطح 1درصد نسبت به شاهد معنی دار بود. بنابراین در خاک های زیر کشت مشابه جلگه رخ با بور قابل استفاده 72/0 میلی گرم در کیلوگرم، مصرف 5/2 کیلوگرم در هکتار اسید بوریک برای حصول عملکرد و درصد ماده خشک بالا توصیه می گردد. استفاده از سطوح بالاتر اسید بوریک (5 و 10 کیلوگرم در هکتار)، عملکرد و درصد ماده خشک را کاهش داد. انجام تحقیقات میدانی و مصرف اسید بوریک به صورت سرک برای حصول عملکرد مطلوب و کیفیت برتر در سطح گسترده قابل توصیه است. مصرف روی و بور باعث افزایش عملکرد، میزان ماده خشک سیب زمینی و افزایش درآمد کشاورز شد. همچنین چیپس تولیدی از این نوع سیب زمینی با کیفیت بهتر و با مصرف کمتر روغن همراه خواهد بود.

بررسی اثر مصرف بهینه کود های شیمیایی، زیستی و پلیمر سوپرجاذب بر کمیت و کیفیت گیاه دارویی به لیمو(lippia citriodora)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده کشاورزی 1391
  علی اکبر زارع   حسینعلی بهرامی

به لیمو (lippia citriodora) گیاهی است دارویی، بومی شرایط آب و هوایی منطقه آمریکای جنوبی و از خانواده شاهپسند می باشد. در بسیاری از تحقیقات انجام گرفته درزمینه گیاهان دارویی در ایران، مصرف متعادل کود رعایت نگردیده وکودهای مصرفی در این نوع تحقیقات عمدتااوره و سوپر فسفات تریپل بوده و به عناصر ریزمغذی، گوگرد و کودهای آلی و زیستی توجه نشده است.لذا برای بررسی نقش مصرف متعادل کود در افزایش عملکرد و کیفیت اسانس به لیمو،آزمایشی شامل هفت تیمار کودی به شرح ذیلدر سه تکرار و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سال زراعی 91-1390 درگلخانه دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس، انجام گرفت. در این آزمایش تیمار اول = شاهد (بدون مصرف کود)؛ تیمار دوم= کوددهی براساس عرف زارع (np)؛ تیمار سوم= مصرف متعادل کود (کوددهی براساس نتایج تجزیه خاک)؛ تیمار چهارم= تیمار اول+ کودزیستی؛تیمار پنجم= تیمار دوم + کودزیستی؛ تیمار ششم= تیمارسوم+ کود زیستی وتیمار هفتم= تیمار ششم+ پلیمر سوپرجاذب بودند. پس از نمونه برداری مرکب از خاک بسترگلخانه و تجزیه فیزیکی شیمایی آن براساس روشهای متداول موسسه تحقیقات خاک و آب، کوددهی و سپس کشت قلمه های به لیمو انجام گرفت. کلیه عملیات داشت از جمله مصرف سرک کود و آبیاری به طور مرتب انجام و در اواخر تیرو آذرماه 1391 در دو نوبت نمونه ها کف بر و سپس نسبت به توزین وزن تر، خشک و استخراج اسانس از تیمارهای مختلف با استفاده از دستگاه کلونجر انجام و نتایج حاصله تجزیه و تحلیل آماری گردید. نتایج با استفاده از نرم افزار sasمورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. در حالی که عملکرد وزنخشک و میزان اسانس در برداشت اول در تیمار شاهد به ترتیب 702و4/7کیلوگرم در هکتاربود، این ارقام در تیمارهای دوم به ترتیب 810، 6/10؛ سوم 1300، 2/19؛ چهارم 850، 8/13؛ پنجم 857، 2/10؛ ششم1320، 5/20 و هفتم1503 و 1/15 کیلوگرم در هکتار و در برداشت دوم عملکرد وزن خشک و اسانس در تیمار شاهد به ترتیب 629 و 94/6 کیلوگرم در هکتار بود. این ارقام در تیمارهای دوم 806، 12/10؛ سوم 1096، 96/18؛ چهارم 770، 77/9؛ پنجم910، 77/13؛ششم 1203، 47/19و هفتم1356، 90/15کیلوگرم در هکتار گردید که در سطح پنج درصد معنی دار شد. همچنین نتایج تجزیه اسانس نشان داد که درصد سیترال (نرال + ژانیال) در اسانس برداشت اول در تیمار شاهد 51/40 بود، این ارقام در تیمارهای دوم 19/41، سوم 89/49، چهارم04/45، پنجم09/42، ششم 25/52 و هفتم 43/43 بدست آمد. در این آزمایش اثر بخشی سوپرجاذب بر افزایش عملکرد اسانس به لیمو به تنهایی معنی دار نگردید.با عنایت به نتایج حاصله چنین استنباط گردید که مصرف متعادل کود (کوددهی براساس نتایج تجزیه خاک) سبب افزایش معنی دار عملکرد، میزان اسانس تولیدی، درصد ماده موثره و همچنین افزایش درآمد تولید کنندگانگیاهان دارویی گردید. لذا پیشنهاد می شود اصول مصرف بهینه کودی از این به بعد در کلیه طرح های تحقیقاتی و همچنین در سطوح تجاری (در مزارع زیر کشت گیاهان دارویی)رعایت گردد وهمچنین نسبت به ترویج کاربردکودهای زیستی نیز که در راستای تولید محصولات کشاورزی و دارویی سالم می باشد، فرهنگ سازی شود.

بررسی اثر نسبت کلسیم به منیزیم آب آبیاری بر ویژگی های شیمیایی خاک و رشد پسته در شرایط شور
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده کشاورزی 1382
  فرهاد دهقانی   محمد جعفر ملکوتی

چکیده: خشکسالی های مکرر و برداشت زیاد، موجب افت شدید سطح آب و کیفیت آب های زیر زمینی اغلب مناطق خشک کشور شده است. تغییر در ترکیب یونی آب آبیاری، از جمله کاهش نسبت مولی کلسیم به منیزیم، موجب تغییر در ترکیب یونی محلول خاک و فاز تبادلی و در نتیجه تاثیر روی تغذیه گیاهان می گردد. با توجه به اهمیت این موضوع، در این تحقیق پراکنش آب های آبیاری با نسبت کلسیم به منیزیم کوچکتر از یک و اثر کاربرد این آب ها بر ویژگی های شیمیایی فازهای محلول، تبادلی، و جامد خاک بررسی گردید. همچنین با توجه به اهمیت استراتژیک پسته (pistachio vera, l)، اثر کاربرد این آب ها روی رشد رویشی، ترکیب یونی، و پارامترهای فیزیولوژیکی آن مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور، ویژگی های شیمیایی بیش از 6200 نمونه آب آبیاری 12 استان کشور تجزیه و تحلیل گردید. سپس، اثر دو سطح شوری 6 (با جزء آبشویی 50 درصد) و 9 (در سه جزء آبشویی 50، 30 و 20 درصد) دسی زیمنس بر متر و سه نسبت کلسیم به منیزیم 1، 5/0، و 25/0 آب آبیاری بر ترکیب یونی فاز محلول، زه آب، و فاز تبادلی خاک، تشکیل رسوب در فاز جامد خاک، و پارامتر های رشد و ترکیب یونی دانهال رقم پسته زرندی، در یک آزمایش گلدانی، بررسی شد. گلدان های آزمایشی 8 نوبت قبل از کاشت ، 9 نوبت در حضور دانهال پسته، و 8 نوبت پس از برداشت آن ها آبیاری گردیدند. بررسی شوری و ترکیب یونی نمونه های آب آبیاری نقاط مختلف کشور نشان داد که حدود 55 درصد از آب های مورد بررسی، دارای نسبت مولی کلسیم به منیزیم کوچکتر از یک هستند. در این آب ها، شوری با غلظت یون های کلسیم و منیزیم همبستگی مستقیم داشت ولی با نسبت آن ها همبستگی نشان نداد. موازنه یونی بین آب آبیاری و زه آب گلدان ها، کاهش غلظت یون های کلسیم، پتاسیم، و سولفات و افزایش غلظت یون های سدیم، منیزیم، کلر، و بیکربنات را در محلول خاک نشان داد. گرچه شوری عصاره اشباع خاک با افزایش شوری آب آبیاری و کاهش جزء آبشویی افزایش یافت، لیکن هدایت الکتریکی آن، به دلیل تشکیل کمپلکس های یونی و رسوب احتمالی یون ها، از مقادیر محاسبه شده کمتر اندازه گیری گردید. این اختلاف با کاهش جزء آبشویی و افزایش شوری افزایش یافت میانگین هدایت الکتریکی درجای محلول خاک، در دو عمق 20 و 50 سانتی متری به ترتیب 89/1 و 67/1 برابر هدایت الکتریکی عصاره اشباع خاک تعیین شد. مستقل از نسبت کلسیم به منیزیم آب آبیاری، با افزایش عمق خاک غلظت منیزیم عصاره اشباع کاهش و غلظت کلسیم افزایش یافت که مبین ترجیح جذب سطحی منیزیم نسبت به کلسیم است بر همین اساس، علیرغم افزایش نسبت منیزیم در آب آبیاری، غلظت منیزیم زه آب در ابتدا کاهش و بعد از 5 نوبت آبیاری روند افزایشی پیدا کرد. همچنین، محاسبه شاخص اشباع نشان داد که محلول خاک در کلیه اعماق نسبت به کلسیت و دولومیت در حالت فوق اشباع و نسبت به منیزیت زیر اشباع است. اندازه گیری ظرفیت تبادل کاتیونی و کاتیون های تبادلی با استفاده از محلول تیو اوره نقره اشباع از کلسیت نشان داد که شوری آب آبیاری بر غلظت کلسیم و منیزیم تبادلی و نسبت آن ها اثر معنی داری ندارد، اما کاهش نسبت کلسیم به منیزیم موجب افزایش معنی دار منیزیم و کاهش معنی دار کلسیم تبادلی می شود. این تغییرات در لایه سطحی، به علت تاثیرپذیری بیشتر از ترکیب یونی آب آبیاری، مشهود تر بود. نتایج همچنین نشان داد که افزایش غلظت منیزیم آب آبیاری، موجب افزایش غلظت فسفر قابل دسترس و فسفر محلول در آب لایه سطحی خاک می گردد. شوری و کاهش نسبت کلسیم به منیزیم آب آبیاری باعث کاهش معنی دار ارتفاع، وزن تر و خشک برگ، ساقه، و ریشه، و تعداد و سطح برگ دانهال پسته شده و در نتیجه موجب کاهش مصرف آب گردید. حداکثر رشد دانهال ها در نسبت کلسیم به منیزیم بزرگتر از یک عصاره اشباع خاک بدست آمد. کاهش نسبت کلسیم به منیزیم آب آبیاری و محلول خاک کاهش معنی دار این نسبت را در اندام های گیاه، به ویژه برگ، را به دنبال داشت. افزایش شوری، کاهش معنی دار کلروفیل a و نشت سلولی را در پی داشت، در حالی که افزایش منیزیم موجب افزایش کلروفیل a گردید. تولید کلروفیل در مقایسه با سطح برگ حساسیت کمتری نسبت به شوری نشان داد. کاهش نسبت کلسیم به منیزیم در ابتدا موجب کاهش و سپس موجب افزایش نشت غشاء سلولی شد.

بررسی اثرات کاربرد تلفیقی کودهای شیمیایی و دامی بر ویژگی های زراعی و افزایش عملکرد دو رقم کلزا در آذربایجان شرقی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده کشاورزی 1392
  ابوالفضل الطافی   محمد جعفر ملکوتی

کشت کلزا (.brassica napus l) بعنوان یکی از مهمترین گیاهان روغنی جهان، در سال های اخیر در ایران بسیار افزایش یافته است ولی عملکرد هکتاری پایین می باشد. به منظور بررسی اثرات کودهای شیمیایی، دامی و تلفیق آنها بر عملکرد و کیفیت دانه کلزا، آزمایشی در مرکز تحقیقات حفاظت خاک و آبخیزداری تیکمه داش آذربایجان شرقی در سال زراعی 92 – 1391 بصورت کشت آبی اجرا گردید. در این آزمایش تأثیر هفت تیمار کودی شامل تیمار شاهد بدون مصرف کود (t1)؛ 100 درصد کود دامی (20تن در هکتار) (t2)؛ 100 درصد کود شیمیایی (t3)؛ 75 درصد کود دامی + 25 درصد کود شیمیایی (t4)؛ 50 درصد کود دامی + 50 درصد کود شیمیایی (t5)؛ 25 درصد کود دامی + 75 درصد کود شیمیایی (t6) و تیمار عرف زارعین (کودهای ازته و فسفاته) (t7) به عنوان فاکتور اصلی بر صفات زراعی دو رقم کلزا شامل اکاپی و لیکورد به عنوان فاکتور فرعی به صورت فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار بررسی شد. نتایج نشان داد که منابع مختلف کودی تاثیر معنی داری برعملکرد دانه و روغن داشتند. در حالی که عملکرد دانه و روغن در قطعه شاهد (تیمار اول) و در قطعه کود دهی بر اساس عرف زارعین (تیمار هفتم) به ترتیب 1592، 630 و 2091، 924 کیلوگرم در هکتار گردید، بیشترین عملکرد دانه و روغن مربوط به تیمار های پنجم در رقم لیکورد بود. استفاده تلفیقی کودهای دامی و شیمیایی (تیمار پنجم) در رقم لیکورد، موجب تولید 2816 کیلوگرم در هکتار کلزا شد که نسبت به شاهد 73 درصد و نسبت به تیمار عرف زارعین 40 درصد افزایش عملکرد داشت. همچنین بیشترین عملکرد روغن نیز در رقم لیکورد (تیمار پنجم) با عملکرد 1326 کیلوگرم در هکتار روغن بود که نسبت به تیمار شاهد 102 درصد و نسبت به تیمار عرف زارع 49 درصد افزایش روغن بدست آمد. با عنایت به نتایج حاصله تکرار این آزمایش به مدت دو سال برای کلزا حداقل در سطح استان آذربایجان شرقی توصیه می گردد.

بررسی نقش مصرف بهینه کود بر عملکرد کمی و کیفی سیر در استان مازندران
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده کشاورزی 1393
  مجتبی قربانی آهنگرکلایی   مجتبی محمودی

سیر (allium sativum) اولین محصول پیازی از نظر ارزش غذایی، ارزش دارویی و مقدار ماده خشک محسوب می¬شود. به منظور بررسی نقش مصرف بهینه کود در عملکرد کمی و کیفی سیر، تحقیقی در سال زراعی 93-1392 در قالب طرح بلوک کاملا تصادفی با شش تیمار و چهار تکرار در ایستگاه تحقیقات کشاورزی قراخیل در استان مازندران انجام شد. نتایج نشان داد مقادیر عملکرد شش تیمار آزمایشی به ترتیب شامل: تیمار اول: 8150؛ تیمار دوم: 8250؛ تیمار سوم: 10350؛ تیمار چهارم: 11800؛ تیمار پنجم: 10700 و تیمار ششم: 10850 کیلوگرم در هکتار بودند. بیشترین عملکرد با 11800 کیلوگرم در هکتار، مربوط به تیمار چهارم بود. مصرف متعادل کود تاثیر قابل توجهی در افزایش غلظت روی برگ و پیاز سیر داشت؛ به طوری که بیشترین غلظت روی در برگ و پیاز سیر، مربوط به تیمار پنجم با مقادیر 57 و 29 میلی¬گرم بر ¬کیلوگرم بود. همچنین مصرف بهینه کود تاثیر قابل توجهی در افزایش پتاسیم برگ و پیاز سیر داشت به طوری که بیشترین مقدار پتاسیم در برگ و پیاز سیر مربوط به تیمار ششم با مقادیر 47/2 و 83/1 درصد بود. بیشترین درصد ماده خشک، مربوط به تیمار چهارم با میزان 97/47 درصد و کمترین درصد ماده خشک مربوط به تیمار شاهد با 19/33 درصد بود. با عنایت به نتایج حاصله چنین استنباط گردید که مصرف متعادل کود سبب افزایش معنی¬دار عملکرد، بهبود خصوصیات کمی و کیفی برگ و پیاز سیر و همچنین افزایش درآمد تولید¬کنندگان سیر گردید. کلمات کلیدی: سیر(allium sativum)، مصرف متعادل کود، عملکرد، بهبود خصوصیات کمی و کیفی پیاز سیر

بررسی اثربخشی اشعه گاما در شرایط مصرف بهینه کودی و کشاورزی ارگانیک بر افزایش طول عمر انباری سیب زمینی و پیاز در ایران
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده کشاورزی 1392
  رقیه عباسی   مرضیه سیحون

در حال حاضر یکی از روش های کاهش ضایعات محصولات کشاورزی استفاده از اشعه گاما می باشد. برای بررسی نقش مصرف بهینه کود و کشاورزی ارگانیک در افزایش اثربخشی اشعه گاما، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در دو گیاه سیب زمینی (solanum tuberosum l.) و پیاز (allium cepa l.) در سال 92-1391 انجام شد. در هر دو آزمایش سه فاکتور شامل نوع کوددهی (در سیب زمینی مصرف کود بر اساس عرف زارعین و مصرف بهینه کود بر اساس آزمون خاک و در پیاز مصرف کود بر اساس عرف زارعین و کوددهی ارگانیک)، پرتودهی با اشعه گاما (شاهد و پرتودیده) و زمان اندازه گیری فاکتورهای مورد نظر ( قبل از انبارداری و 6 ماه پس از انبارداری) مورد استفاده قرار گرفت. در ابتدا درصد ماده خشک، غلظت نیترات و کادمیم در تمام نمونه ها با استفاده از روش های استاندارد موسسه تحقیقات خاک و آب اندازه گیری و سپس نمونه ها با دز 15/0 کیلو-گری پرتودهی شده و نمونه های شاهد و پرتودیده به مدت 6 ماه تحت دمای 15 الی 20 درجه سانتی گراد و رطوبت نسبی 40 الی 60 درصد انبار شدند و پس از 6 ماه ذخیره سازی، درصد ماده خشک و غلظت نیترات و کادمیم در آنها مجدداً اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که مصرف بهینه کود و استفاده از کودهای آلی باعث کاهش معنی دار غلظت آلاینده های نیترات و کادمیم و افزایش درصد ماده خشک در سیب زمینی و پیاز و به تبع آن افزایش ماندگاری آن ها شد. در آزمایش سیب زمینی درحالی که در تیمار عرف زارع پرتودهی نشده میانگین درصد ماده خشک، غلظت نیترات و کادمیم به ترتیب برابر 13/19 درصد، 33/246 و 21/2 میلی گرم بر کیلوگرم بر مبنای وزن خشک بود، این ارقام در تیمار مصرف بهینه پرتودهی نشده برابر 83/22 درصد، 33/125 و 74/0 میلی گرم بر کیلوگرم بر مبنای وزن خشک بود. در آزمایش پیاز نیز در حالی که این ارقام در تیمار عرف زارع پرتودهی نشده برابر 90/6 درصد، 50/246 و 34/2 بود، در تیمار ارگانیک پرتودهی نشده به ترتیب برابر 56/8 درصد، 76 و 56/0 گردید. اشعه گاما نیز با ممانعت از جوانه زنی و کاهش انقباض و هدررفت آب در غده های سیب زمینی و پیاز بر افزایش ماندگاری آن ها تأثیر معنی داری گذاشت. در سیب زمینی بهترین ترکیب تیماری متعلق به تیمار مصرف بهینه پرتودیده بود، به طوری که میانگین اختلاف درصد ماده خشک قبل و بعد از انبارداری در این تیمار برابر 83/0 درصد گردید که درمقایسه با تیمار عرف زارع پرتودهی نشده (14/4) و عرف زارع پرتودیده (30/1) به ترتیب 31/3 و 47/0 درصد کاهش داشت. در آزمایش پیاز نیز بهترین ترکیب تیماری متعلق به تیمار ارگانیک پرتودیده بود، به طوری که میانگین اختلاف درصد ماده خشک قبل و بعد از انبارداری در این تیمار برابر 37/0درصد بود که درمقایسه با تیمار عرف زارع پرتودهی نشده (38/2) و عرف زارع پرتودیده (93/0) به ترتیب 01/2 و 56/0 درصد کاهش نشان داد. با عنایت به نتایج به دست آمده نظر به این که میزان کاهش وزن سیب زمینی های حاصل از تیمار مصرف بهینه کود و پیازهای حاصل از کوددهی ارگانیک در دوره انبارداری حداقل بود، لذا ارجحیت پرتودهی اشعه گاما در شرایط مصرف بهینه کودی و کوددهی ارگانیک بر افزایش ماندگاری سیب زمینی و پیاز به اثبات رسید. بنابراین توصیه می گردد که این آزمایش در مورد سایر محصولات کشاورزی نیز مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد.

بررسی روش های مصرف مایه تلقیح تیوباسیلوس در کشت کلزا
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده کشاورزی 1393
  فاطمه سفلائی   محمد جعفر ملکوتی

کلزا (brassica napus l.) یکی از مهمترین دانه های روغنی به شمار می آید. مصرف صحیح، متعادل و به موقع عناصر غذایی از جمله گوگرد یکی از راه های دستیابی به افزایش عملکرد و بهبود کیفیت کلزا می باشد. نظر به اینکه باکتری های تیوباسیلوس حرارت های بالا را تحمل نمی نمایند، لذا تولیدکنندگان گوگرد آلی نمی توانند مایه تلقیح تیوباسیلوس را همراه با این کودها گرانوله نمایند. بنابراین، در بسته های پودری بطور جداگانه قبل کاشت همراه با گوگرد آلی گرانوله مخلوط کرده و مصرف می نمایند. این روش مصرف برای زارع دشواری هایی را دارد و تصور بر این است که اگر مایه تلقیح تیوباسیلوس همراه با آب آبیاری مصرف شود، علاوه بر سهولت در استفاده و صرف زمان کمتر، تأثیر بیشتری بر عملکرد کمی و کیفی محصول خواهد داشت. بنابراین، برای بررسی روش های مصرف مایه تلقیح تیوباسیلوس، مطالعه ای در سال 93-1392 در مزرعه دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس به صورت طرح بلوک کاملاً تصادفی با 7 تیمار و 3 تکرار انجام گرفت. تیمارهای آزمایشی شامل، تیمار اول (شاهد)= کوددهی بر مبنای آزمون خاک به استثناء مصرف گوگرد؛ تیمار دوم= تیمار اول + مصرف گوگرد آلی گرانوله؛ تیمار سوم= تیمار دوم + مصرف مایه تلقیح تیوباسیلوس قبل از کاشت (همزمان با کوددهی)؛ تیمار چهارم= تیمار دوم + مصرف مایه تلقیح تیوباسیلوس همراه با آبیاری پائیزه؛ تیمار پنجم= تیمار دوم + مصرف دو برابر مایه تلقیح تیوباسیلوس همراه با آبیاری پائیزه؛ تیمار ششم= تیمار دوم + مصرف مایه تلقیح تیوباسیلوس همراه با آبیاری بهاره؛ تیمار هفتم= تیمار دوم + مصرف دو برابر مایه تلقیح تیوباسیلوس همراه با آبیاری بهاره بودند. صفات مورد اندازه گیری شامل عملکردهای تر و خشک، درصد روغن، غلظت روی و گوگرد در دانه های کلزا بود که ارقام حاصله با استفاده از نرم افزارهای spss و mstatc مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج این آزمایش نشان داد در حالی که میانگین ماده خشک و درصد روغن در تیمار شاهد به ترتیب 5660 کیلوگرم در هکتار و 5/38 درصد بود، این ارقام در تیمارهای دوم 6083 و 39؛ سوم 5952 و 5/39؛ چهارم 5663 و 8/40؛ تیمار پنجم 7703 و 8/41؛ تیمار ششم 6902 و 8/42 و هفتم 6238 کیلوگرم در هکتار و 7/42 درصد گردید. همچنین نتایج نشان داد، تیمار پنجم بیشترین عملکرد خشک و تیمار ششم بیشترین درصد روغن را در میان سایر تیمارها داشتند که نشان از افزایش 26 درصدی در عملکرد وزن خشک بوته ها و 10 درصدی در درصد روغن نسبت به شاهد بود که در مورد عملکرد خشک در سطح احتمال 5 درصد و در مورد درصد روغن در سطح احتمال یک درصد معنی دار گردید. بیشترین میانگین غلظت روی (30 میلی گرم بر کیلوگرم) را تیمار ششم داشت. این تیمار نسبت به تیمار شاهد 36 درصد افزایش نشان داد که در سطح یک درصد معنی دار بود. تیمار هفتم بیشترین مقدار غلظت گوگرد (467 میلی گرم بر کیلوگرم) را در بین سایر تیمارها داشت. این تیمار نسبت به تیمار شاهد 18 درصد افزایش در میزان گوگرد را داشت که در سطح احتمال یک درصد معنی دار گردید. در جمع بندی می توان چنین نتیجه گرفت که تیمارهای مصرف مایه تلقیح تیوباسیلوس همراه با آب آبیاری پائیزه بیشترین عملکرد کمی و تیمارهای مصرف مایه تلقیح تیوباسیلوس همراه با آب آبیاری بهاره بیشترین عملکرد کیفی را در بین سایر تیمارها داشتند. با عنایت به نتایج حاصله و دشواری مصرف مایه تلقیح تیوباسیلوس قبل از کاشت برای کشاورزان، انجام تحقیقات مزرعه ای بیشتر با مقادیر مختلف گوگرد اولیه خاک پیشنهاد می شود.

نقش اسید های آلی در جذب عناصر غذایی فسفر و روی و پالایش خاک های آلوده به رادیوم-226 توسط ذرت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده کشاورزی 1394
  ساره نظامی   محمد قنادی مراغه

در خاک های آهکی ایران به علت بالا بودن ph، کمبود عناصر غذایی فسفر (p) و روی (zn) شایع می باشد. ترشح اسید-های آلی با وزن مولکولی کم در ریزوسفر برخی از گونه های گیاهی، یکی از عوامل موثر در استخراج مقادیر قابل ملاحظه ای از این عناصر غذایی در خاک های آهکی می باشد. اسید های آلی علاوه بر افزایش قابلیت دسترسی عناصر غذایی، در کاهش سمیت عناصر سنگین و رادیو نوکلئید ها در خاک نیز نقش دارند. رادیوم-226 (226ra) یکی از رادیونوکلئید هایی است که فعالیت رادیو اکتیو آن بطور طبیعی در خاک های منطقه رامسر بیش از حد مجاز گزارش شده است به منظور مطالعه اثر اسید های آلی اگزالیک و سیتریک در افزایش قابلیت دسترسی p و zn در خاک و جذب آنها توسط گیاه ذرت (zea mays l.) و همچنین، افزایش قابلیت دسترسی 226ra و جذب و انتقال آن در گیاه، این تحقیق در دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس در سال های 1390 تا 1393 انجام شد.

تاثیر مقادیر مختلف زئولیت طبیعی و نیتروژن بر رشد و عملکرد دانه کلزا
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده کشاورزی 1387
  مجید غلامحسینی   مجید آقاعلیخانی

چکیده ندارد.

تعیین ضرایب معادله میچرلیخ-بری پتاسیم در خاک های تحت کشت گندم آبی (مطالعه موردی: اراضی گندم جنوب غرب کشور)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده کشاورزی 1387
  علی عبداللهی آرپناهی   محمد جعفر ملکوتی

به منظور تعیین ضرایب معادله میچرلیخ- بری در راستای تعیین نیاز کود پتاسیمی مزارع که برای انجام توصیه صحیح کودی توسط آزمایشگاه های تجزیه خاک، آب و گیاه مورد نیاز می باشد، آزمایشی در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با پنج تیمار به شرح تیمار اول (شاهد)= عرف زارع (np)؛ تیمار دوم= np + ریزمغذی ها؛ تیمار سوم= np + ریزمغذی ها + 100 کیلوگرم در هکتار کلرور پتاسیم؛ تیمار چهارم = np + ریزمغذی ها + 200 کیلوگرم در هکتار کلرور پتاسیم (قبل از کاشت و پنجه دهی) و تیمار پنجم= np+ ریزمغذی ها + 300 کیلوگرم در هکتار کلرور پتاسیم (قبل از کاشت + پنجه دهی و ساقه رفتن)، به مدت یک سال زراعی (87-1386) در مزارع گندم منطقه سرپل ذهاب کرمانشاه اجرا شد. قبل از کاشت یک نمونه خاک مرکب از عمق 0 تا 30 سانتیمتری از مزارع مورد بررسی و یک نمونه آب برای انجام تجزیه های فیزیکوشیمیائی تهیه گردید. یک سوم اوره به همراه تمام کودهای ریزمغذی و سوپر فسفات ترپیل قبل از کاشت و مابقی کود اوره در دو مرحله همراه با تیمارهای کود پتاسیمی مصرف گردید. اندازه کرت ها 20 متر مربع (5*4 متر)، فاصله تیمارها و تکرارها به ترتیب 1 و 1/5 متر و گندم رقم چمران (رقم غالب در منطقه) (triticum aestivum l.) بود. نتایج آزمایش نشان داد که از 12 مزرعه مورد آزمایش، وزن هزار دانه در 6 مزرعه، عملکرد دانه در 11 مزرعه در سطح 5% معنی دار گردید. در حالی که میانگین عملکرد دانه گندم در قطعات شاهد (بدون مصرف پتاسیم) 3608 کیلوگرم در هکتار بود، این رقم در تیمار پنجم با میانگین 157 میلی گرم در کیلوگرم پتاسیم قابل استفاده خاک تا 4025 کیلوگرم در هکتار (12 درصد) افزایش یافت که در سطح 5 درصد معنی دار گردید. ضرایب c1 و c معادله میچرلیخ- بری به ترتیب، 0016/ و 0085/0 بدست آمد. با آگاهی از رابطه میچرلیخ- بری ( log (a-y) = log a - c1b – cx ) و با داشتن ضرایب مربوطه، می توان بدون مصرف و یا با مصرف مقدار معینی کود پتاسیمی (x)، عملکرد مزرعه گندم را با تعیین مقدار پتاسیم قابل استفاده آن، پیش بینی نمود. همچنین با توصیه مقدار معینی کود پتاسیمی، عملکرد مزرعه گندم را با علم به پتانسیل تولید منطقه پیشاپیش تعیین نمود. به دلیل کمبود بارندگی، سرما و گرمای بیش از حد رایج در سال زراعی تحت بررسی، متوسط عملکرد گندم کمتر از حد رایج بود، نظر به اینکه عملکرد بدست آمده در این پژوهش، معرف عملکرد رایج منطقه نمی باشد، لازم است این آزمایش تحت شرایط طبیعی در نقاط مختلف کشور برای محصولات مختلف زراعی از جمله گندم مجدداً تکرار شود تا آزمایشگاه های بخش خصوصی را برای انجام توصیه صحیح کودی یاری نمود.

شناخت ناهنجاری های تغذیه ای و ارائه راهکارهای مدیریتی مصرف بهینه کود برای ارتقا عملکرد کمی و کیفی درختان سیب در منطقه سمیرم
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1380
  علی اصغر شهابی   محمد جعفر ملکوتی

سیب از مهمترین محصولات باغی کشور به شمار می رود. بخش عمده باغهای سیب کشور به لحاظ نیاز به شرایط آب و هوایی مناسب در مناطق کوهستانی واقع شده است شرایط فیزیکو شیمیایی خاک این مناطق به گونه ای است که رشد درختان سیب را بامحدودیت های جدی روبه رو ساخته است.شناخت محدودیت ها و مشکلات تغذیه ای درختان سیب اولین گام در مصرف بهینه و متعادل غذایی است . استفاده از روش تغذیه ای مناسب با بیشترین کارایی و حداقل هزینه ضمن بررسی میزان تاثیر روش مورد استفاده بر کیفیت میوه از گامهای بعدی به شمار می رود.این تحقیق که از سال 1378 تا 1389 به مدت سه سال در یکی از باغهای سیب سمیرم و در مرکز تخقیقات کشاورزی اصفهان انجام گرفت.شامل سه آزمایش بود.آزمایش اول نقش بی کربنات آب آبیاری در بروز اختلالات تغذیه ای درختان سیب در خاکهای آهکی اصفهان بود.آزمایش دوم کارایی روش جایگذاری موضعی عناصر غذایی و اثر باقیمانده آن در رفع مشکلات تغذیه ای و بهبود خواص کمی و کیفی سیب در یکی از باغهای سیب سمیرم طی سه سال مورد بررسی قرار گرفت.آزمایش سوم به منظور افزایش کلسیم میوه و جلوگیری از بروز عوارض ناشی از کمبود کلسیم ،بهبود کیفیت و افزایش طول عمر انبارداری سیب قرمز لبنانی به اجرا درآمد.