نام پژوهشگر: احمد ریاسی

تاثیر سطوح مختلف دانه خلر خام و عمل آوری شده به همراه یا بدون آنزیم بر قابلیت هضم، عملکرد رشد، موفولوژی روده باریک و متابولیت های خون جوجه های گوشتی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1388
  عصمت بیات   احمد ریاسی

در این آزمایش تاثیر سطوح مختلف دانه خلر خام و عمل آوری شده به همراه یا بدون آنزیم بر قابلیت هضم، عملکرد رشد ، موفولوژی روده باریک و متابولیت های خونی جوجه های گوشتی مورد بررسی قرار گرفت. دانه خلر در سطوح صفر، 10 و 20 درصد و به دو فرم خام و حرارت داده شده (120 درجه سانتیگراد به مدت 30 دقیقه) جایگزین کنجاله سویا شد. تعداد 300 قطعه جوجه نر راس یکروزه به روش فاکتوریل (5×2 ) و در قالب طرح بلوک کامل تصادفی در 10 تیمارآزمایشی با سه تکرار و هر تکرار با 10 جوجه در قفس های استاندارد تقسیم شدند. جوجه ها تا سن 10 روزگی با جیره یکسان تغذیه شدند.11تا 28 روزگی بعنوان دوره رشد و 28 تا 42 روزگی بعنوان دوره پایانی در نظر گرفته شد. محاسبه میزان مصرف خوراک، افزایش وزن و ضریب تبدیل بصورت دوره ای انجام شد. برای تعیین قابلیت هضم ایلیومی پروتئین، چربی و انرژی از اکسید تیتانیوم به عنوان مارکر استفاده شد. تهیه نمونه بافت از بخش میانی دئودنوم، ژژنوم و ایلیوم در 35 روزگی انجام شد. تهیه سرم خون جهت تعیین غلظت گلوکز، تری گلیسرید، اسید اوریک، کلسترول،کلسیم، فسفر و آهن و همچنین تعیین وزن اجزای لاشه نیز در پایان دوره انجام گرفت. نتایج حاصل نشان داد که بین تیمار های مختلف اختلاف معنی داری از نظر میزان افزایش وزن وجود داشت(05/0(p<. تیمار بودن خلر همراه با آنزیم پایین ترین ضریب تبدیل را نسبت به سایر تیمار ها نشان داد. بین تیمار ها بجز در وزن نسبی پانکراس و چربی محوطه بطنی، در وزن نسبی کبد، قلب، طحال، سنگدان اختلاف معنی دار مشاهده نشد (05/0(p<. از نظر وزن نسبی اجزای لاشه اختلافی مشاهده نشد (05/0(p>. بهترین بازده لاشه درسطح حاوی 20 درصد خلر خام همراه با آنزیم مشاهده شد که بجز سطح صفر همراه و بدون آنزیم، سطح 10 درصد خام بدون آنزیم و 10 درصد حرارت داده شده همراه با آنزیم با سایر تیمار های آزمایشی اختلاف معنی داری نشان داد. بین بخش های مختلف روده باریک از نظر طول ویلی و عمق کریپت نیز اختلافات معنی داری مشاهده شد (05/0(p<. قابلیت هضم پروتئین و چربی جیره ها تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت. بین تیمار های آزمایشی از نظر میزان گلوکز،کلسترول،تری گلیسرید، اسیداوریک ،کلسیم، فسفر، آهن خون جوجه ها اختلاف معنی داری وجود داشت (05/0(p<.

اثر تراکم و تاریخ کاشت بر عملکرد دانه و خصوصیات کیفی خلّر (lathyrus sativus l)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند 1388
  اسماعیل نیرومندتوماج   مجید جامی الاحمدی

تعیین اثر تراکم و تاریخ کاشت های مختلف بر صفات رویشی، عملکرد و اجزای عملکرد و همچنین خصوصیات کیفی گیاه پروتئینی خلّر که بومی خراسان جنوبی است در بررسی امکان جایگزینی منابع پروتئینی وارداتی با منابع پروتئینی داخلی می تواند کمک کند. برای این منظور آزمایشی در سال زراعی 87- 86 به صورت فاکتوریل در قالب بلوک های کامل تصادفی با 4 تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند اجرا شد. تیمار های مورد آزمایش تاریخ کاشت در سه سطح 15 اسفند، 1 فروردین و 15 فروردین و تیمار های تراکم شامل چهار سطح 30، 40، 50 و 60 بوته در متر مربع بودند. در این آزمایش پس از برداشت محصول صفات کیفی مانند درصد پروتئین ، درصد چربی ، درصد خاکستر ، میزان انرژی و میزان تانن دانه مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج آزمایش بر شاخص های رشد و خصوصیات رویشی خلّر نشان داد که با تاخیر در کاشت به طور معنی داری از شاخص سطح برگ، قطر ساقه ی اصلی، تعداد شاخه در بوته، وزن خشک برگ در متر مربع، وزن خشک ساقه در متر مربع، وزن خشک غلاف و وزن خشک کل در متر مربع کاسته می شود. با افزایش تراکم کاشت شاخص سطح برگ نیز افزایش پیدا کرد. تراکم 50 بوته در متر مربع به طور معنی داری از وزن خشک برگ، وزن خشک ساقه، وزن خشک غلاف و وزن خشک کل در متر مربع بیشتری نسبت به سایر تراکم های کاشت برخوردار بود. در این بررسی تاریخ و تراکم کاشت تاثیری بر ارتفاع پائین ترین غلاف از سطح زمین نداشتند و تراکم کاشت نیز بر قطر ساقه، تعداد شاخه در بوته و ارتفاع بوته تاثیر معنی داری نداشت. نتایج آزمایش بر عملکرد و اجزای عملکرد نشان داد که با تاخیر در کاشت تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در بوته، عملکرد دانه و عملکرد بیولوژیک کاهش یافت. با افزایش تراکم تا 50 بوته در متر مربع روندی افزایشی برای این صفات مشاهده گردید، اما افزایش بیشتر تراکم کاهش این صفات را در پی داشت، به طوری که بیشترین عملکرد دانه (2/524 تن در هکتار) در تاریخ کاشت 15 اسفند همچنین بیشترین عملکرد دانه (2/539 تن در هکتار) در تراکم 50 بوته در متر مربع مشاهده شد. در این بررسی اثر متقابل تراکم و تاریخ کاشت بر عملکرد و اجزای عملکرد معنی دار نشد. لازم به ذکر است که تاریخ و تراکم های مختلف کاشت تاثیری بر تعداد دانه در هر غلاف، وزن صد دانه، و شاخص برداشت نداشتند. تراکم و تاریخ کاشت اثر معنی داری بر درصد پروتئین دانه داشت به طوری که تاخیر در کاشت و افزایش تراکم بوته موجب کاهش پروتئین در ماده خشک دانه شد. تاخیر در کاشت به طور معنی داری سبب افزایش درصد خاکستر دانه شد به طوری که بیشترین درصد خاکستر در تاریخ کاشت آخر (15 فروردین) مشاهده شد و کمترین درصد خاکستر به تاریخ کاشت اول (15 اسفند) تعلق گرفت. با تاخیر در کاشت درصد تانن به طور معنی داری کاهش پیدا کرد. بیشترین درصد تانن در تاریخ کاشت اول (15 اسفند) مشاهده شد و کمترین درصد تانن نیز مربوط به تاریخ کاشت آخر (15 فروردین) است. تراکم و تاریخ کاشت بر میزان انرژی دانه خلّر نیز اثر معنی داری داشت به گونه ای که با تاخیر در کاشت از میزان انرژی دانه کاسته شد. همچنین افزایش تراکم بوته با کاهش میزان انرژی دانه همراه بود. میزان انرژی دانه با درصد پروتئین دانه همبستگی مثبت نشان داد. با استناد به عملکرد و اجزای عملکرد و همچنین خصوصیات کیفی که مهمترین آن درصد پروتئین دانه است، کاشت زودتر خلّر در ابتدای فصل منوط به مناسب بودن شرایط آب و هوایی سبب افزایش تولید خلّر در منطقه بیرجند می شود و در مقابل با تاخیر در کاشت عملکرد و اجزای عملکرد و درصد پروتئین آن کاهش پیدا می کنند. همچنین بر اساس عملکردهای بدست آمده و با توجه به کویری بودن و تشعشع بالای منطقه برای رسیدن به سطح برگ مناسب و جلوگیری از تبخیر رطوبت خاک، تراکم 50 بوته در متر مربع بهترین تراکم برای کاشت خلّر در منطقه می باشد و تعداد بوته بیشتر یا کمتر از این حد مطلوب سبب بهره وری نامناسب از شرایط و نهاده ها در راستای تولید بهینه خواهد شد.

تاثیر سطوح مختلف پودر سیر بر عملکرد و فاکتورهای خونی جوجه های گوشتی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1388
  علی فخارایزدی   محمد حسینی

به منظور بررسی اثرات سطوح مختلف پودر سیر بر عملکرد رشد و برخی متابولیت های خونی جوجه های گوشتی، تعداد 180 قطعه جوجه گوشتی نر سویه راس در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با 6 تیمار، 3 تکرار به ازای هر تیمار و 10 قطعه جوجه در هر تکرار از سن یکروزگی تا 42 روزگی مورد آزمایش قرار گرفتند. جیره ها شامل جیره پایه (بر پایه ذرت + سویا)، جیره حاوی 0/75 درصد پودر سیر، جیره حاوی 1/5درصد پودر سیر، جیره حاوی 2/25 درصد پودر سیر، جیره حاوی 3 درصد پودر سیر و جیره حاوی 3/75 درصد پودر سیر بودند. صفاتی نظیر مصرف خوراک، وزن بدن، افزایش وزن، ضریب تبدیل غذایی، بازده لاشه و نسبت وزن اجزای لاشه و اجزای حفره شکمی به وزن زنده، غلظت کلسترول، تری گلیسرید، ldl و hdl سرم و همچنین تیتر hi بیماری نیوکاسل در طول دوره آزمایش اندازه گیری و مورد آنالیز قرار گرفت. نتایج نشان داد که تیمارهای حاوی پودر سیر بر بازده لاشه، وزن سینه، چربی حفره شکمی و وزن طحال اثر معنی داری داشتند(0/05> p). پودر سیر در سطوح 5/1 و 2/25 درصد باعث بهبود عددی در صفاتی نظیر مصرف خوراک، وزن بدن، افزایش وزن و ضریب تبدیل غذایی شد. همچنین میزان کلسترول سرم در تیمارهای حاوی پودر سیر نسبت به تیمار شاهد کاهش معنی داری یافت (0/05> p). ولی در مورد میزان تری گلیسرید این کاهش معنی دار نبود. پودر سیر به میزان 2/25 درصد به طور عددی میزان ldl سرم را کاهش و میزان hdl را افزایش داد. همچنین تفاوت معنی داری بین تیمارهای آزمایشی در میزان تیتر hi بیماری نیوکاسل مشاهده نشد. به طور کل می توان نتیجه گرفت که سطوح 1/5 و 2/25 درصد پودر سیر، تاثیر مثبتی بر عملکرد رشد و متابولیت های خونی داشتند ولی در سایر سطوح تأثیر چندانی مشاهده نشد.

تأثیر مکمل سلنیوم- ویتامین e بر برخی پارامترهای تولید مثلی و پاسخ ایمنی گوسفندان بلوچی در شرایط تنش
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1389
  هاله حاجیانی   احمد ریاسی

میزان مصرف خوراک و رشد بره ها در طول دوره آزمایش محاسبه گردید. برای تعیین ابعاد رحم، تخمدان ها، ضخامت آندومتر رحم، وجود فولیکول و کیست تخمدان به فواصل هر 20 روز یکبار سونوگرافی انجام شد. نمونه گیری خون به منظور تعیین شمارش تفریقی گلبول های سفید و دیگر فراسنجه های خونی در روز30 و روز پایان آزمایش انجام شد. جهت تعیین غلظت گلوکز، کلسترول، هورمون های کورتیزول، t4 و t3 و کل ظرفیت آنتی اکسیدای پلاسمای خون تهیه شد. نتایج حاصل نشان داد تزریق سلنیوم- ویتامینe در شرایط تنش تأثیر معنی داری بر ابعاد رحم و تخمدان بره ها نداشت (05/0p>)، اما ضخامت آندومتر رحم بره ها در تیمارهای حاوی مکمل سلنیوم- ویتامینe نسبت به تیمار شاهد بطور معنی داری افزایش یافت (05/0p<). بین تیمارهای آزمایشی از لحاظ تعداد فولیکول و کیست های مشاهده شده اختلاف معنی داری دیده نشد (05/0p>). به لحاظ تعداد کل گلبول سفید، لمفوسیت و درصد لمفوسیت نیز اختلاف معنی داری بین تیمارها مشاهده نشد (05/0p>). تیمارهای آزمایشی از نظر میزان کلسترول، هورمون های کورتیزول، t4 و t3 و کل ظرفیت آنتی اکسیدانی پلاسما اختلافات معنی داری (05/0p<) داشتند. بیشترین غلظت کلسترول، کورتیزول، t4 و t3 مربوط به تیمار با دوز بالای مکمل و بیشترین ظرفیت آنتی اکسیدانی کل خون مربوط به تیمار با دوز معمولی بود. تعداد گلبول قرمز، غلظت هموگلوبین، درصد هماتوکریت و شاخص های گلبول قرمز در شرایط تنش تحت تأثیر مکمل سلنیوم- ویتامینe قرار گرفت و اختلاف بین تیمارها به لحاظ آماری معنی داری (05/0p<) بود. نتایج این تحقیق نشان داد در شرایط تنش استفاده از مکمل سلنیوم و ویتامینe می تواند اثرات مفیدی بر رشد اندام های تولید مثل و متابولیسم گوسفند داشته باشد.

اثر سطوح مختلف دانه خلرخام و عمل آوری شده بر عملکرد تولید و برخی متابولیت های خونی مرغ تخمگذار
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1389
  امین طاهری   سید محمد حسینی

چکیده: در این آزمایش تاثیر سطوح مختلف خلر خام و عمل آوری شده (حرارت داده شده) بر عملکرد تولید و برخی متابولیت های خونی مرغ تخمگذار مورد بررسی قرار گرفت. دانه خلر در سطوح (0، 10، 20 و 30 درصد) و به دو فرم خام و حرارت داده شده (120 درجه سانتی گراد و به مدت 30 دقیقه در داخل آون حرارت داده شده) جایگزین کنجاله سویا شد. از 168 قطعه مرغ تخمگذار لگهورن سویه 36w- که در سن 32 هفتگی قرار داشتند، استفاده شد. این آزمایش در قالب طرح بلوک کاملا تصادفی به 7 تیمار و 3 تکرار (8 قطعه مرغ در هر واحد آزمایشی) بصورت تصادفی تقسیم شدند. این مرغ ها به مدت 8 هفته با جیره های آزمایشی تغذیه شدند. در طول دوره آزمایش، صفات عملکردی (درصد تولید تخم مرغ، وزن تخم مرغ، گرم تخم مرغ تولیدی، خوراک مصرفی، ضریب تبدیل و وزن بدن) و نیز صفات کیفی تخم مرغ (واحد هاو، شاخص تخم مرغ، شاخص زرده تخم مرغ، شاخص رنگ زرده تخم مرغ و ضخامت پوسته تخم مرغ) و فراسنجه های خونی سرم (کلسترول، تری گلیسرید، گلوکز، کلسیم، فسفر و آهن) مورد بررسی قرارگرفتند. نتایج آزمایش نشان داد در صفات عملکردی تیمارهای مختلف (درصد تولید تخم مرغ، میانگین وزن تخم مرغ، گرم تخم مرغ تولیدی و ضریب تبدیل خوراک) در مقایسه با گروه شاهد تفاوت معنی داری نشان نداد. اما خوراک مصرفی در مقایسه با شاهد افزایش معنی داری پیدا کرد (05/0p<). از نظر صفات کیفی تخم مرغ بین تیمارهای مختلف با تیمار شاهد تفاوت معنی داری وجود نداشت. بررسی فراسنجه های خونی سرم از نظر میزان (گلوکز، کلسترول، تری گلیسرید، گلوکز، کلسیم، فسفر و آهن) مرغ های تخمگذار اختلاف معنی داری را نشان نداد. همچنین آنالیز داده های مربوط به کلسترول و تری گلیسرید زرده تخم مرغ اختلاف معنی داری را بین تیمار شاهد و سایر تیمارها نشان نداد.

اثر پرتو بیم الکترونی بر فراسنجه های تجزیه پذیری و قابلیت هضم شکمبه ای و پس ازشکمبه ای ماده خشک و الیاف نامحلول در شوینده های خنثی و اسیدی برخی مواد خشبی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1390
  نرگس طباطبایی   محمد حسن فنحی

اثر پرتو بیم الکترونی بر ضرایب تجزیه پذیری و قابلیت هضم شکمبه ای_بعد شکمبه ای ماده خشک، فیبر نامحلول در شوینده های خنثی و اسیدی نمونه های باگاس نیشکر، ساقه آتریپلکس و کاه جو پرتوتابی شده با دوزهای 100، 200 و 300 کیلوگری مورد تحقیق قرار گرفت. تعیین تجزیه پذیری شکمبه ای ماده خشک، فیبر نامحلول در شوینده های خنثی و اسیدی توسط انکوباسیون 3 کیسه از هر خوراک برای 2، 4، 8، 16، 24، 48 و 72 ساعت در شکمبه یک رأس تلیسه هلشتاین (با وزن 400 کیلوگرم) انجام شد. قابلیت هضم شکمبه ای _بعد شکمبه ای ماده خشک، غیبر نامحلول در شوینده های خنثی و اسیدی توسط تکنیک های in situ و in vitro تعیین شد. داده ها با استفاده از نرم افزار sas در قالب طرح کاملاً تصادفی تجزیه شدند. بر اساس نتایج این تحقیق، پرتوتابی هیچ اثری بر ماده خشک، چربی، خاکستر، کلسیم و فسفر نداشت. فیبر نامحلول در شوینده اسیدی در هر سه خوراک در اثر پرتوتابی کاهش یافت ولی این کاهش از نظر آماری معنی دار نبود؛ اما میزان فیبر نامحلول در شوینده خنثی در اثر پرتوتابی به طور معنی داری کاهش یافت. بخش سریع تجزیه ماده خشک باگاس نیشکر و آتریپلکس در اثر پرتوتابی به طور معنی داری افزایش یافت در حالی که برای کاه جو این افزایش معنی دار نبود. همچنین بخش سریع تجزیه فیبر نامحلول در شوینده خنثی باگاس نیشکر به طور معنی داری افزایش یافت ولی برای دو خوراک دیگر این افزایش معنی دار نبود. بخش با پتانسیل تجزیه فیبر نامحلول در شوینده ی خنثی باگاس نیشکر با افزایش دوز بیم الکترونی افزایش و در مورد ماده خشک ابتدا کاهش و سپس در دوز 300 کیلوگری افزایش یافت هرچند که این تغییرات به لحاظ آماری معنی دار نبود. بخش با پتانسیل تجزیه ماده خشک آتریپلکس نیز به طور معنی داری افزایش یافت. تجزیه پذیری موثر ماده خشک، فیبر نامحلول در شوینده ی خنثی و اسیدی باگاس نیشکر تحت تاثیر عمل آوری قرار نگرفت ولی تجزیه پذیری موثر ماده خشک آتریپلکس و کاه جو به طور معنی داری افزایش یافت. قابلیت هضم شکمبه ای و پس از شکمبه ای ماده ی خشک باگاس نیشکر در اثر پرتوتابی افزایش یافت ولی این افزایش از نظر آماری معنی دار نبود ولی در مورد آتریپلکس و کاه جو قابلیت هضم در اثر پرتوتابی تغییر معنی داری نکرد. قابلیت هضم ماده ی خشک در کل دستگاه گوارش در اثر پرتوتابی در نمونه های باگاس نیشکر و آتریپلکس به طور معنی داری افزایش یافت که عمدتاً ناشی از افزایش قابلیت هضم شکمبه ای ماده ی خشک بود. قابلیت هضم پس از شکمبه ای ماده ی خشک کاه جو تحت تاثیر پرتوتابی قرار نگرفت اما قابلیت هضم کل دستگاه گوارشی این خوراک در اثر پرتوتابی به طور معنی داری افزایش یافت. نتایج مربوط به قابلیت هضم فیبر نامحلول در شوینده ی خنثی باگاس نیشکر در بخش های مختلف دستگاه گوارش نشان داد که قابلیت هضم پس از شکمبه ای فیبر نامحلول در شوینده ی خنثی و قابلیت هضم فیبر نامحلول در شوینده ی خنثی در کل دستگاه گوارش در اثر پرتوتابی به طور معنی داری کاهش یافت که این کاهش در دوز 200 کیلوگری بیشتر بود. قابلیت هضم فیبر نامحلول در شوینده ی اسیدی باگاس نیشکر در بخش های مختلف دستگاه گوارش نشان داد که قابلیت هضم شکمبه ای فیبر نامحلول در شوینده ی اسیدی در اثر پرتوتابی با دوز 100 کیلوگری به طور معنی داری افزایش یافت. علت این امر، احتمالاً محلول شدن ترکیبات دیواره ی سلولی در این دوز پرتوتابی بوده است.

بررسی کیفیت، ترکیب شیمیایی، قابلیت هضم شکمبه ای و بعد از شکمبه ای سیلاژ مخلوط یونجه و آتریپلکس به روش های in situو in vitro
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1390
  یوسفی سمیه   احمد ریاسی

این آزمایش به منظور تعیین تغییرات دما و ph و مقایسه ی ترکیب شیمیایی، فراسنجه های تجزیه پذیری و قابلیت هضم شکمبه ای و پس از شکمبه ای سیلاژ یونجه، یونجه + آتریپلکس و آتریپلکس، با و بدون ماده افزودنی انجام شد. برای این منظور در تابستان سال 1388 مقدار کافی علوفه یونجه چین چهارم، در مرحله 10 درصد گلدهی، با میانگین ماده خشک 30 درصد و آتریپلکس(atriplex dimorphostegia) در مرحله گلدهی با میانگین ماده خشک 35 درصد از ایستگاه تحقیقاتی مزرعه دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند تهیه شد. به عنوان افزودنی از اسید سولفوریک (92 درصد) به میزان 4 میلی لیتر به ازای هر کیلوگرم ماده خشک و ملاس چغندرقند با بریکس 97/ 75 به میزان 10 درصد به ازای هر کیلوگرم ماده خشک، بلافاصله قبل از سیلو کردن استفاده گردید. آزمایش در قالب یک طرح کاملا تصادفی با 9 تیمار (سیلاژ 100 درصد یونجه، 50 درصد یونجه+ 50 درصد آتریپلکس، 100 درصد آتریپلکس هریک بدون افزودنی، با افزدونی اسید، با افزودنی ملاس) و 4 تکرار بازای هر تیمار انجام شد. علوفه های مورد نظر در سطل های پلاستیکی به ظرفیت 5 کیلوگرم به مدت 60 روز سیلو شدند. فراسنجه های اندازه گیری شده شامل پروتئین خام، چربی خام، خاکستر، انرژ ی خام، الیاف نامحلول در شوینده های خنثی و اسیدی، نیتروژن آمونیاکی، نسبت نیتروژن غیر پروتئینی به پروتئین خام، پروتئین نامحلول در شوینده های خنثی و اسیدی،کلسیم، فسفر، سدیم و پتاسیم بود. نتایج نشان داد که ph سیلاژ های عمل آوری شده با ملاس به طور معنی داری (05/0p<) کاهش یافت. اثرات افزودن اسید و ملاس بر محتوی پروتئین خام تیمارهای آزمایشی معنی دار بود (05/0p<). مقدار الیاف نامحلول در شوینده ی خنثی در سیلاژ با افزودن اسید افزایش (05/0p<) و باافزودن ملاس کاهش (05/0p<) یافت. بیشترین درصد کلسیم در سیلاژهای یونجه با و بدون افزودنی وجود داشت و سیلاژ آتریپلکس همراه با اسید حاوی کمترین درصد کلسیم بود و با سیلاژ آتریپلکس همراه با ملاس تفاوت معنی دار (05/0p<) داشت. بیشترین درصد فسفر مربوط به سیلاژهای یونجه و کمترین درصد فسفر مربوط به سیلاژهای آتریپلکس بود. در سیلاژهای مخلوط یونجه و آتریپلکس با و بدون افزودنی از نظر درصد پتاسیم تفاوت هایی مشاهده شد، به طوری که درصد پتاسیم با افزودن ملاس به طور معنی داری (05/0p<) کاهش یافت. سهم نیتروژن آمونیاکی در تیمارهای عمل آوری شده با اسید یا ملاس به طور معنی داری (05/0p<) کاهش یافت. فراسنجه های تجزیه پذیری ماده خشک و پروتئین خام سیلاژها به طور معنی داری (05/0p<) تحت تاثیر تیمارها قرار گرفت. تجزیه پذیری موثر ماده خشک و پروتئین خام در همه تیمارهای عمل آوری شده با اسید و ملاس نسبت به تیمارهای بدون عمل آوری افزایش نشان داد. افزودن اسید باعث افزایش قابلیت هضم شکمبه ای پروتئین خام در سیلاژ های عمل آوری شده با اسید نسبت به سیلاژ های بدون افزودنی شد. بیشترین درصد قابلیت هضم پس از شکمبه ای پروتئین خام هضم نشده در شکمبه مربوط به سیلاژ یونجه هراه با ملاس بود و به طور معنی داری (05/0p<) از دیگر سیلاژهای یونجه بیشتر بود و کمترین درصد قابلیت هضم پس از شکمبه ای پروتئین خام هضم نشده در شکمبه در سیلاژ آتریپلکس بدون افزودنی مشاهده شد. کلمات کلیدی: سیلاژ، آتریپلکس، یونجه، ملاس، اسید سولفوریک.

آنالیز ژنتیکی رکورد های شیر روزآزمون گاوهای هلشتاین گاو داری های مشهد با استفاده از یک مدل روز آزمون با تابعیت تصادفی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1390
  علیرضا عرب   همایون فرهنگ فر

چکیده در این پژوهش به منظور برآورد اجزای (کو)واریانس، وراثت پذیری، پیش بینی ارزش اصلاحی و برآورد روند ژنتیکی برای صفت تولید شیر روز آزمون گاوهای هلشتاین گاوداری های مشهد، از یک مدل روز آزمون با تابعیت تصادفی استفاده شد. داده های مورد استفاده در این تحقیق در برگیرنده 95510 رکورد شیر روز آزمون متعلق به11054 گاو شکم اول متعلق به 76 گاوداری صنعتی شهر مشهد بود که بین سال های 1386- 1373 زایش داشتند. تعداد پدر، مادر و دختران در فایل ارقام بترتیب 807، 8835 و 11054 رأس بود. میانگین تولید شیر روزانه 92/26 کیلوگرم ( با انحراف معیار91/6کیلوگرم) بود. به منظور بررسی اثر سازه های محیطی بر صفت شیر روز آزمون از رویه مدل مختلط نرم افزار آماری sas استفاده شد. در مدل روز آزمون با تابعیت تصادفی، گروه همزمان گله- سال رکوردگیری- فصل رکوردگیری- دفعات دوشش و نوع اسپرم، متغیرهای همراه درصد ژن هلشتاین، گامه آبستنی، سن هنگام رکورد گیری و درجه حرارت گنجانده شد. برای در نظر گرفتن شکل منحنی شیردهی در سطوح مختلف فنوتیپی، ژنتیکی و محیط دائمی، از چند جمله ای های متعامد لژاندر (با مرتبه برازش چهار) استفاده گردید. مدل مورد استفاده توسط نرم افزار dxmrr برازش شد. اجزای واریانس و کواریانس با استفاده از روش حداکثر درست نمایی محدود شده برآورد شد. نتایج حاصل نشان داد که واریانس ژنتیکی افزایشی و محیط دائمی از ابتدا به انتهای دوره شیردهی افزایش داشت. حداکثر و حداقل واریانس باقیمانده به ترتیب در اوایل و اواخر شیردهی بدست آمد. روند تغییرات وراثت پذیری مشابه روند تغییرات واریانس ژنتیکی افزایشی بود به طوری که بیشترین و کمترین مقدار این پارامتر به ترتیب در ماه های پنجم و دوم شیردهی برآورد شد. میانگین ارزش اصلاحی 128/0 کیلوگرم و به لحاظ آماری متفاوت از صفر بود (0001/0p<). روند ژنتیکی شیر روز آزمون با استفاده از ضریب تابعیت خطی میانگین ارزش های اصلاحی بر سال زایش گاوها برآورد گردید. مقدار این روند 077/0 کیلوگرم در سال و به لحاظ آماری متفاوت از صفر بود (0001/0p<). واژگان کلیدی: گاو هلشتاین، شیر روز آزمون، ارزیابی ژنتیکی

بررسی اثر متقابل ویتامینe- سلنیوم و چربی در جیره گاوهای دوره انتقال بر تولید و ترکیب شیر و برخی پارامترهای خونی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1390
  روح الله امیری فرد   احمد ریاسی

چکیده در استاندارهای بالاتر تولید شیر، در اصلاح دام مدرن اولویت اول نگهداری گاوها در تولید شیر بالا و سلامتی است. گزارش شده است که دام هایی که تولید بالایی دارند در مقایسه با دام های کم تولید در معرض بالانس منفی انرژی بیشتری قرار دارند. بالانس منفی انرژی بیشتر در اواخر آبستنی، اوایل شیردهی و در طی بیماری اتفاق می افتد. بنابراین حق تقدم برای تولید شیر بالاتر ، جلوگیری از اختلالات متابولیکی و دیگر بیماری ها است. بر اساس نظر متخصصین تغذیه دام، جهت جلوگیری از بالانس منفی انرژی منفی در طی دوره انتقال می توان از مکمل های چربی استفاده کرد. مکمل چربی استفاده شده در این تحقیق پودر چربی سویای گرانوله بود که به بخش کنسانتره افزوده شد. این مطالعه برای بررسی پاسخ گاوهای دوره انتقال به مکمل ویتامین e- سلنیوم و جیره های شامل چربی و بدون مکمل چربی انجام شد. در این آزمایش از 32 راس گاو هلشتاین چند شکم زایش استفاده گردید.در این آزمایش از جیره های بدون مکمل چربی و شامل مکمل چربی و از مکمل ویتامین e- سلنیوم در دوسطح iu1500 ویتامین e - 6/3 میلی گرم سلنیت سدیم در روز در مقابلiu 3000 ویتامین e – 2/7 میلی گرم سلنیت سدیم استفاده گردید.آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی و به صورت فاکتوریل 2 (سطح ویتامین e-سلنیوم) در 2 (جیره با مکمل چربی و بدون مکمل چربی) طراحی شد. طول دوره آزمایش از 28 روز قبل از تاریخ احتمالی زایش تا 28 روز بعد از زایش بود. مکمل ویتامین e- سلنیوم تاثیری روی ماده خشک مصرفی، وزن بدن، قابلیت هضم مواد مغذی در دوره قبل و بعد از زایش نداشت. تعادل انرژی خالص در دوره پس از زایش نیز تحت تاثیر مکمل ویتامینe- سلنیوم قرار نگرفت. با مکمل ویتامینe- سلنیوم تولید شیر به صورت معنی داری (05/0>p) افزایش داشت، ولی اثری روی ترکیبات شیر نداشت. مکمل ویتامینe- سلنیوم هیچ گونه تاثیری بر روی قابلیت هضم مواد مغذی و فراسنجه های خونی گلوکز، انسولین، بتاهیدروکسی بوتیرات و اسیدهای چرب آزاد در دوره قبل و پس از زایش نداشت. مکمل چربی در طی دوره قبل از زایش اثری روی ماده خشک مصرفی ، وزن بدن و تغییرات وزن بدن نداشت.تعادل انرژی خالص در دوره بعد از زایش تحت تاثیر مکمل چربی قرار نگرفت.تولید شیر در گروه با مکمل چربی تمایل به کاهش داشت(08/0=p) درصد چربی شیر در گروه با مکمل چربی بیشتر بود(05/0>p) و درصد کل مواد جامد در گروه با مکمل بیشتر بود(05/0>p) ولی گرم چربی، گرم مواد جامد شیر، درصد پروتئین و گرم پروتئین تولیدی تحت تاثیر مکمل چربی قرار نگرفتند. مکمل چربی در طی دوره قبل از زایش اثری روی قابلیت هضم ماده خشک ماده آلی و پروتئین خام نداشت ولی افزایش قابلیت هضم عصاره اتری (05/0>p) وافزایش قابلیت هضم دیواره ی سلولی (05/0>p) را درپی داشت و قابلیت هضم دیواره سلولی بدون همی سلولز در این دوره تمایل (06/=p) به افزایش داشت. در طی دوره بعد از زایش در گروه های دارای مکمل چربی قابلیت هضم ماده خشک کاهش(05/0>p)، قابلیت هضم ماده آلی کاهش (05/0>p)، قابلیت هضم دیواره سلولی بدون همی سلولز تمایل به کاهش (06/0=p)، قابلیت هضم عصاره اتری تمایل به افزایش (08/0=p) و قابلیت هضم دیواره سلولی و پروتئین تحت تاثیر قرار نگرفتند. مکمل چربی در دوره قبل و پس از زایش اثری بر گلوکز، انسولین و اسیدهای چرب آزاد نداشت و بتاهیدروکسی بوتیرات در دوره قبل از زایش تحت تاثیر مکمل چربی قرار نگرفت اما در گروه های دارای مکمل چربی در دوره بعد از زایش تمایل به افزایش بتا هیدروکسی بوتیرات مشاهده شد (07/0=p). تنها اثر متقابل مشاهده شده در این آزمایش در طی دوره قبل و پس از زایش اثر متقابل ویتامین e- سلنیوم با چربی روی افزایش خوراک مصرفی تمایل به معنی داری داشت (08/0p=). واژه های کلیدی: دوره انتقال، چربی، ویتامینe- سلنیوم، تولید شیر

تاثیر ال-آرژنین بر بروز رفتار فحلی، رشد و تکامل فولیکولی و برخی صفات تولیدمثلی در گوسفند نژاد نائینی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1391
  جعفر کریمی حبیب آباد   احمد ریاسی

عملکرد تولیدمثلی بزرگترین عامل تعیین کننده ی میزان درآمد در گله های پرورش گوسفند است. آرژنین به عنوان پیش ساز سنتز اکسیدنیتریک، پلی آمین ها و پروتئین ها یک نقش حیاتی در متابولیسم و تولیدمثل ایفا می کند. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر ال-آرژنین بر فولیکولژنسیز، فحلی و برخی صفات تولیدمثلی درگوسفند نائینی بود. در آزمایش اول: 30 راس میش نائینی (4-2 ساله) بر اساس سن و وزن به 4 گروه آزمایشی تقسیم شدند و به منظور همزمان سازی فحلی، تمام میش ها با استفاده از سیدر گوسفندی به مدت 14 روز تحت درمان قرار گرفتند. گروه های آزمایش عبارت بودند از: گروه 1) تزریق ال-آرژنین همزمان با سیدربرداری (8 راس)، گروه 2) تزریق ال-آرژنین 24 ساعت بعد از سیدربرداری (8 راس)، گروه 3) تزریق ال-آرژنین 48 ساعت بعد از سیدربرداری (7 راس) و گروه 4) بدون تزریق ال-آرژنین (7 راس). تغییرات روزانه دینامیک فولیکول های تخمدانی با استفاده از اولتراسونوگرافی، از روز سیدر برداری به مدت 4 روز ثبت گردید. خون گیری نیز همزمان با انجام اولتراسونوگرافی به منظور اندازه گیری غلظت هورمون پروژسترون انجام شد. تزریق ال-آرژنین همزمان با سیدربرداری سبب افزایش تعداد فولیکول ها در گروه اول شد و مصرف ال-آرژنین 24 ساعت بعد از سیدربرداری منجر به کاهش تعداد فولیکول ها در گروه دوم شد (05/0p <). غلظت هورمون پروژسترون بین گروه های آزمایشی اختلاف معنی داری نشان نداد (05/0p >). آزمایش دوم: میش های آزمایش اول به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند که عبارت بودند از گروه ال-آرژنین (20 راس) و گروه شاهد (10 راس). به منظور همزمان?سازی فحلی تمام میش ها با استفاده از سیدر گوسفندی (300 میلی گرم پروژسترون طبیعی) به مدت 14 روز تحت درمان قرار گرفتند. گروه ال-آرژنین همزمان با برداشت سیدر به میزان 30 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن زنده ال-آرژنین دریافت کردند. پس از حضور قوچ در گله، مشاهده ی مداوم میش ها به منظور تعیین زمان شروع فحلی، شدت بروز علایم فحلی و طول دوره فحلی صورت پذیرفت. میزان فحلی در گروه ال-آرژنین (18 از 20 راس) و گروه شاهد (8 از 10 راس) تفاوت معنی دار نداشت (05/0p >). تفاوت فاصله زمانی سیدربرداری تا بروز اولین علایم فحلی در گروه ال-آرژنین و گروه شاهد تمایل به معنی داری داشت (6/31 ساعت در مقابل 6/36 ساعت) (07/0p <). طول دوره فحلی(1/37 ساعت در مقابل 8/26) و شدت بروز علایم فحلی در گروه ال-آرژنین به طور معنی?داری (01/0p <) بیشتر از گروه شاهد بود. آزمایش سوم: 10 روز بعد از بروز علایم فحلی در آزمایش دوم 10 راس از میش های گروه ال-آرژنین به میزان 30 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن زنده ال-آرژنین دریافت کردند. بنابراین گروه های آزمایشی شامل: گروه آ: شاهد (بدون تزریق ال-آرژنین)، گروه ب: یک?بار تزریق ال-آرژنین (همزمان با سیدربرداری)، گروه ج، دوبار تزریق ال-آرژنین (همزمان با سیدربرداری و 10روز پس از بروز فحلی). اطلاعات بدست آمده شامل میزان بره زایی، میزان دوقلوزایی و میانگین وزن تولد بود. میزان بره زایی در میش های گروه های آ، ب، ج، به ترتیب 80، 90 و 120 درصد محاسبه گردید (05/0p <). میزان دوقلوزایی به ترتیب 15/1، 1 و 33/1 (05/0p >) و میانگین وزن تولد به ترتیب 47/3، 66/3 و 24/3 محاسبه گردید (05/0p <). به طور کلی ال-آرژنین می تواند با تاثیرگذاری در سیستم تولیدمثلی منجر به بهبود عملکرد تولیدمثلی گوسفند گردد.

تاثیر جایگزین شیر در مقایسه با شیر کامل بر بازده و عملکرد گوساله های هلشتاین
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1391
  منیره مهرابی   احمد ریاسی

هدف از این مطالعه بررسی اثرات جایگزین شیر در مقایسه با شیر کامل بر روی بازده و عملکرد و پارامترهای خونی گوساله های شیرخوار بود. بدین منظور از 50 راس گوساله نر شیری هلشتاین(10 گوساله به ازای هر تیمار) در قالب یک طرح کاملاً تصادفی استفاده گردید. در سن 4 روزگی گوساله ها در جایگاه های انفرادی قرار داده شدند و به طور تصادفی بین تیمارهای مختلف توزیع شدند، که تیمارهای آزمایشی شامل: 1) جایگزین شیر fukamle blue (23%= cp و 20%= cf)، 2) جایگزین شیر kalber gold(23%= cp و 18%= cf)، جایگزین شیر spezial nue (22%= cp و 19.5%= cf)، 4) جایگزین شیر tento milk(21%= cp و 16.5%= cf) و 5) شیر کامل گاو (تیمار شاهد) بود. مصرف استارتر، رشد و پارامترهای خونی در دوره های قبل از شیرگیری (روز 1 تا 52) و پس از شیرگیری (روز 52 تا 70) اندازه گیری شد.پس از تولد،گوساله های تازه متولد شده به مدت 3 روز با مقدار کافی آغوز تغذیه شدند. ملاک از شیرگیری سن گوساله ها بود و کلیه گوساله در سن 52 روزگی از شیر گرفته شدند. وزن کشی و اندازه گیری رشد اسکلتی هر ده روز یکبار قبل از وعده ی غذادهی صبح انجام شد و پس از آن به منظور مطالعه فاکتورهای خونی، در سنین 14، 28، 42 و 70 روزگی نمونه های خون از سیاهرگ وداج گوساله ها اخذ گردید. در سن 25 و 50 روزگی از 5 گوساله به ازای هر تیمار به طور تصادفی مایع شکمبه جمع آوری گردیده و ph آن تعیین شد.اطلاعات بدست آمده با نرم افزار آماری sas و رویه ی mixed در قالب طرح کاملاً تصادفی آنالیز شدند و وزن تولد به عنوان متغیر کوواریانت در نظر گرفته شد. میزان مصرف ماده خشک روزانه در دوره قبل از شیرگیری معنی دار نبود، اما بعد از شیرگیری (01/0 >p) و هم چنین در کل دوره آزمایشی (05/0>p) تحت تاثیر تیمارها قرار گرفت. تیمار جایگزین شیر 3 در دوره پس از شیرگیری افزایش وزن روزانه کمتری نسبت به سایر تیمارها داشت (01/0>p) و در کل دوره آزمایشی تیمار شاهد افزایش وزن روزانه بیشتری نسبت به سایر تیمارها داشت (05/0>p) ولی قبل از شیر گیری افزایش وزن روزانه معنی دار نشد (05/0 p >). بازده خوراک در دوره قبل از شیرگیری و در کل دوره آزمایشی معنی دار نبود ولی در دوره پس از شیر گیری تمایل به معنی داری نشان داد (07/0=p) و تیمار جایگزین شیر 4 و شیر کامل با سایر تیمارها اختلاف معنی داری داشتند. در دوره قبل از شیرگیری و در کل دوره آزمایشی میزان مصرف استارتر معنی دار نبود ولی در دوره پس از شیر گیری تیمار جایگزین شیر 3 استارتر کمتری را نسبت به سایر تیمارها مصرف کرد ولی بین سایر تیمارها اختلاف معنی داری مشاهده نشد (01/0>p). هم چنین تیمارهای آزمایشی تاثیر معنی داری را بر روی غلظت پروتئین کل (05/0>p)، ازت اوره ای خون (05/0>p)، منیزیم (01/0>p)، فسفر (05/0>p)، تری گلیسیرید (05/0>p) و کلسترول خون (01/0>p) داشتند. ph شکمبه در تیمارهای 3 و 4 نسبت به سایر تیمارها کمتر بود (05/0>p). میانگین اسکور مدفوع در تیمار 2 کمتر از سایر تیمارها بود (05/0>p). نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد که جایگزین شیر 4 (cp=21%, cf=16%) نسبت به سایر جایگزین های شیر و شیر کامل موجب افزایش بهبود در بازده و عملکرد گوساله های شیری می گردد.

تاثیر برخی مکمل های معدنی- ویتامینی بر فراسنجه های تولید و تولید مثل گاوهای دوره انتقال در فصل تابستان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1391
  سیمین خورسندی   محمد خوروش

در این آزمایش تاثیر مصرف برخی مکمل های معدنی- ویتامینی در دوره انتقال گاوهای شیری در فصل تابستان بررسی شد. برای این منظور از 100 راس گاو هلشتاین پرتولید چند شکم زایش در چهار گروه آزمایشی 25 راسی استفاده شد. تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از: 1- گروه کنترل، 2- گروه دریافت کننده مکمل تزریقی، 3- گروه دریافت کننده بلوس خوراکی و 4- گروه دریافت کننده مکمل تزریقی به همراه بلوس خوراکی. مکمل تزریقی حاوی سلنیوم - ویتامین e و بلوس خوراکی حاوی عناصر مس، کبالت، سلنیوم، منگنز، ید، روی و ویتامین های a، d3 و e بود. مکمل ها از 21 روز قبل از زایش مورد استفاده قرار گرفتند. برای تغذیه ی گاوها از جیره های کاملا مخلوط شده که بر اساس پیشنهادات nrc 2001 تنظیم شده بود استفاده شد. نمونه گیری آغوز از اولین دوشش پس از زایش انجام شد و پس از آن نمونه های شیر به صورت هفتگی و از 3 نوبت شیردوشی روزانه تهیه شد. مقدار تولید شیر گاوها نیز به صورت هفتگی و در 3 نوبت شیردوشی(صبح، ظهر و شب) از سه روز پس از زایش تا هفته نهم شیردهی ثبت شد. اولین خونگیری از گاوها در زمان ورود آنها به طرح انجام شد و پس از آن در زمان زایش، یک ماه پس از زایش و دو ماه پس از زایش نمونه های خون جمع آوری شدند. داده های مربوط به فراسنجه های تولید مثلی گاوها شامل فاصله زایش تا اولین تلقیح، روزهای باز، تعداد تلقیح به ازای هر آبستنی و درصد آبستنی به ازای اولین تلقیح ثبت شد. نتایج نشان داد که مصرف بلوس خوراکی تولید شیر روزانه را به طور معنی داری (05/0p<) افزایش داد. مقدار پروتئین شیر (کیلوگرم در روز) در گروه دریافت کننده مکمل تزریقی به همراه بلوس خوراکی بیشترین بود (05/0p<). درصد مواد جامد بدون چربی شیر تحت تاثیر مکمل های معدنی- ویتامینی قرار گرفت و بطور معنی داری (05/0p<) از گروه کنترل بیشتر بود. در مقایسه با گروه کنترل، مصرف بلوس خوراکی شمار سلول های بدنی شیر را کاهش داد (05/0p<). مصرف مکمل تنها بر درصد چربی آغوز تاثیر داشت (05/0p<) و دیگر ترکیبات آغوز تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. ایمینوگلوبولین g در گروه های دریافت کننده بلوس خوراکی تا حدودی افزایش یافت، اما تفاوت مشاهده شده معنی دار نبود. مصرف مکمل تزریقی به همراه بلوس خوراکی غلظت بتاهیدروکسی بوتیرات را در زمان زایش به طور معنی داری (05/0p<)کاهش داد. همچنین مصرف مکمل تزریقی به همراه بلوس خوراکی در مرحله پس از زایش غلظت اسیدهای چرب آزاد خون را به طور معنی داری (05/0p<) کاهش داد. مصرف مکمل های تزریقی و (یا) بلوس خوراکی بر غلظت هورمون های t3 و t4تاثیر معنی داری نداشت. میزان کل پروتئین خون در زمان زایش در گروه های دریافت کننده بلوس خوراکی به طور معنی داری (05/0p<) افزایش یافت. مصرف مکمل تزریقی به همراه بلوس خوراکی غلظت تری گلیسیرید خون را در فاصله یک ماه پس زایش به طور معنی داری (05/0p<) افزایش داد. غلظت نیتروژن اوره ای خون گاوهای دریافت کننده تیمارهای مختلف در هیچ یک از زمان های نمونه گیری تفاوت معنی داری نداشت. فاصله زایش تا اولین تلقیح تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت، اما تعداد روزهای باز برای گروه دریافت کننده بلوس خوراکی به طور معنی داری (05/0p<) از دیگر گروه ها کمتر بود. تعداد تلقیح به ازای آبستنی تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. گرچه نرخ گیرایی در اولین سرویس در گروه دریافت کننده بلوس خوراکی بیشترین بود، اما این صفت تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. بالاترین درصد آبستنی تجمعی و درصد آبستنی در هر سرویس مربوط به گروه های دریافت کننده بلوس خوراکی بود (05/0p<). بطوریکه در اولین و دومین سرویس درصد آبستنی در گروه دریافت کننده بلوس خوراکی و در سایر سرویس ها در گروه دریافت کننده مکمل تزریقی به همراه بلوس خوراکی بیشترین بود. به طور کلی نتایج این مطالعه نشان دادکه استفاده از مکمل های معدنی - ویتامینی به فرم بلوس خوراکی به همراه مکمل تزریقی ویتامین e- سلنیوم یا بدون آن، آثار مثبتی بر کمیت و کیفیت تولید شیر، برخی ترکیبات آغوز، کاهش بالانس منفی انرژی، برخی از متابولیت های خون و فراسنجه های تولید مثل گاوها داشت.

تاثیر دفعات دوشش بر کمیت و کیفیت شیر، متابولیت های خون و برخی فراسنجه های تولید مثلی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1391
  ابوالفضل کیانی خوزانی   سعید انصاری مهیاری

این آزمایش جهت بررسی اثر دفعات دوشش بر بازده تولید و تولیدمثل گاوهای هلشتاین تازه زا انجام شد. برای این منظور 21 راس گاو هلشتاین تازه زای چند شکم زایش در قالب یک طرح کاملا تصادفی با سه تیمار و هر تیمار با 7 تکرار مورد آزمایش قرار گرفت. تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از: 1) سه بار دوشش تا 42 روز پس از زایش (x3)، 2) روزانه شش بار دوشش تا 21 روز پس از زایش و سپس سه بار دوشش تا روز 42 (x 3-x6) و 3) روزانه شش بار دوشش تا 42 روز پس از زایش (x6). میانگین مصرف روزانه ماده خشک، تغییرات وزن بدن، میانگین تولید روزانه شیر و ترکیبات آن، برخی متابولیت ها و غلظت پروژسترون خون و همچنین پارامترهای تولید مثلی اندازه گیری شد. نتایج به دست آمده نشان داد که دفعات شیردوشی تاثیری بر مصرف خوراک روزانه گاوها نداشت. کاهش وزن گاوهای گروه x6 در مدت آزمایش بیشتر از دو گروه دیگر بود و این اختلاف تمایل به معنی داری (1/0p<) داشت. میانگین تولید شیر و تولید شیر تصحیح شده در 21 روز اول و در 21 روز دوم شیردهی در گاوهای x6 نسبت به x3 به طور معنی داری بیشتر (05/0p<) بود. در کل دوره آزمایش نیز میانگین تولید شیر و تولید شیر تصحیح شده در گروه x6 بیشتر از گروه x3 بود (05/0p<) و گروهx 3-x6 با دو گروه دیگر تفاوت معنی داری نداشت. ترکیبات شیر(چربی، پروتئین، لاکتوز و مواد جامد بدون چربی) بجز چربی آن تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. در 21 روز اول شیردهی و در کل دوره آزمایش مقدار چربی شیر روزانه در گروه x6 از گروه x3 بیشتر (05/0p<) بود. در کل دوره آزمایش از بین متابولیت های خون تنها غلظت اسیدهای چرب آزاد (nefa) در گروه x6 از گروه x3 بیشتر بود (05/0p<). دیگر متابولیت های خون و همچنین میانگین غلظت پروژسترون آن تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. پارامترهای تولید مثلی از جمله تعداد تلقیح بازای آبستنی، فاصله زایش تا اولین تلقیح و روزهای باز در بین گروه های مختلف آزمایشی تفاوت معنی داری نداشت. نتایج این آزمایش نشان داد که 6 بار دوشش تا 42 روز اول دوره شیردهی، موجب افزایش بازده تولید شیر در گاوها هلشتین شد و تاثیرچندانی بر پارامترهای تولید مثلی آنها نداشت.

تعیین سن بهینه مصرف یونجه و بررسی شکل فیزیکی استارتر بر عملکرد گوساله های شیرخوار
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1391
  سید محسن حسینی   غلامرضا قربانی

این مطالعه به منظور تعیین سن بهینه مصرف یونجه و بررسی شکل فیزیکی استارتر در جیره های آغازین بر پایه جو بر عملکرد و رفتار خوراک گوساله های شیری هلشتاین (50 رأس) به صورت طرح کاملاً تصادفی در 5 تیمار (10 تکرار در هر تیمار) انجام شد. تیمار ها به ترتیب شامل: 1) تیمار شاهد (62 درصد جو آسیاب شده بدون یونجه)، 2) جیره با 15 درصد یونجه از هفته دوم آزمایش، 3) جیره با 15 درصد یونجه از هفته چهارم آزمایش، 4) جیره با 15 درصد یونجه از هفته ششم آزمایش و 5) 31 درصد جو آسیاب شده + 31 درصد دانه گندم کامل در اختیار گوساله ها قرار گرفت. پس از تولد، گوساله ها با مقدار کافی آغوز تا 3 روزگی تغذیه شدند، و در جایگاه انفرادی قرار گرفتند. شیر مصرفی گوساله ها در آزمایش ثابت و برابر 10 درصد وزن بدن بود (نصف صبح و نصف عصر). جیره ها از نظر میزان پروتئین و انرژی یکسان بود. میزان ph، آمونیاک شکمبه ای و قابلیت هضم در هفته های 4، 6، 8 و 10 اندازه گیری شد. ملاک از شیرگیری بر اساس سن بود و همه گوساله ها در سن 56 روزگی قطع شیر شدند. پس از انجام آزمایش و آنالیز داده ها مشخص شد تیمار تغذیه یونجه از هفته دوم تأثیر معنی داری بر افزایش مصرف خوراک روزانه داشت (05/0 p<). میزان افزایش وزن روزانه در دوره قبل از شیرگیری و کل دوره معنی دار بود (05/0 p>) اما با افزایش سن در دوره بعد از شیرگیری معنی دار نبود (05/0 p<). بازده خوراک در دوره های قبل و بعد از شیرگیری معنی دار نبود ولی در کل دوره تحت تأثیر زمان مصرف یونجه قرار گرفت (05/0 p<). میانگین ph در هفته های 8 (01/0 p<) و 10 (05/0 p<) در تیمارهای حاوی علوفه یونجه بالاتر بود. غلظت آمونیاک شکمبه با افزایش سن کاهش و در هفته ششم در تیمار های حاوی یونجه نسبت به گروه شاهد بالاتر بود. با بررسی رفتار خوراک گوساله ها مشاهده گردید که گوساله های مصرف کننده یونجه زمان بیشتری را به مصرف خوراک، ایستادن و نشخوار نسبت به گروه شاهد سپری کردند (05/0 p<). پس از آنالیز داده های مربوط به شکل فیزیکی استارتر مشخص گردید جایگزین کردن دانه گندم کامل با جو آسیاب شده دارای اثر مشابه بر فاکتورهایی از جمله مصرف آغازین، افزایش وزن روزانه، بازده خوراک و قابلیت هضم داشت. با این وجود گوساله های مصرف کننده یونجه از ماه دوم به بعد از لحاظ عددی مصرف خوراک بالاتری داشتند. میزان ph شکمبه ای جیره شاهد در هفته چهارم بالاتر بود (05/0 p<) ولی با افزایش سن گوساله ها جیره حاوی گندم در هفته های 8 (05/0 p<) و 10 (01/0 p<) دارای ph بالاتری نسبت به گروه شاهد بود. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد اضافه کردن یونجه در سنین ابتدایی (هفته دوم) می تواند نقش موثری در عملکرد گوساله های شیری هلشتاین ایفا کند و همچنین مصرف گندم کامل در جیره آغازین از ماه دوم پس از تولد قابل توصیه است.

تأثیر تغذیه مقادیر متفاوت شیر بر رشد و عملکرد گوساله های شیری
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1391
  محمد مهدی والهی   محمد خوروش

تحقیق حاضر با هدف بررسی اثر مقادیر متفاوت تغذیه شیر بر رشد و عملکرد گوساله های شیرخوار انجام پذیرفت. به همین منظور تعداد 30 رأس گوساله نر و ماده هلشتاین در قالب طرح بلوک کاملا تصادفی به سه تیمار آزمایشی اختصاص یافتند(4 نر و 6 ماده در هر تیمار). تیمارهای آزمایشی به ترتیب شامل: 1) جیره شاهد ارائه شیر به میزان 5/4 کیلوگرم در روز، 2) میزان ارائه شیر در دهه اول تا پنجم آزمایش به ترتیب 4، 6 ، 8 ، 6 و 4 کیلوگرم در روز، 3) میزان ارائه شیر دردهه اول تا پنجم آزمایش به ترتیب 6، 8، 10، 8 و 6 کیلوگرم در روز، بودند. گوساله های تازه متولد شده تا 4 روزگی با مقدار کافی آغوز تغذیه شده و سپس در جایگاه های انفرادی قرار داده شدند. شیر در 3 وعده به گوساله ها ارائه شد و خوراک آغازین تازه با ترکیب یکسان برای همه تیمارها، به صورت روزانه در اختیار گوساله ها قرار گرفت و خوراک باقیمانده نیز روزانه ثبت گردید و کلیه گوساله ها در سن 52 روزگی از شیر گرفته شدند. وزن کشی به صورت هفتگی و اندازه گیری رشد اسکلتی در 3 دوره از سن گوساله ها انجام شد. در سن 35، 52 و 70 روزگی از 5 گوساله به ازای هر تیمار به طور تصادفی مایع شکمبه جمع آوری گردیده و ph و غلظت آمونیاکی آن تعیین شد. برای گوساله ها چهار دوره زمانی در نظر گرفته شد که شامل 1 تا 30 روزگی(روند افزایشی ارائه ی شیر)، 30 تا 52 روزگی (روند کاهشی ارائه ی شیر) ، 52 تا 70 روزگی(بعد از شیر گیری) و 1 تا 70 روزگی(کل دوره) بود. نتایج این مطالعه نشان داد مصرف کل ماده ی خشک خوراک با افزایش شیر در تیمار 2 و 3 بیشتر(05/0>p) بود. افزایش وزن روزانه از 30 روزگی تا از شیرگیری و در کل دوره برای تیمار 3 در مقایسه با گروه شاهد بالاتر بود اما بازده مصرف خوراک برای تیمار 3 در مقایسه با گروه کنترل و تیمار 2 بطور معنی داری کاهش یافت (05/0>p). از سن 30 تا 52 روزگی و بعد از شیر گیری، مصرف استارتر تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت و گوساله های تیمار 3 بطور معنی داری(05/0>p) در مقایسه با گروه شاهد مصرف استارتر بالاتری داشتند. ارتفاع هیپ، ارتفاع جدوگاه، طول بدن و دور سینه ی گوساله های تیمار سوم که شیر بیشتری دریافت کرده بودند بیشتر بود (05/0>p). در فراسنجه های مرتبط با سلامتی شامل اسکور مدفوع، روزهای ابتلا به اسهال و دمای رکتوم تفاوت معنی داری بین گروه های آزمایشی دیده نشد. علاوه بر این در بررسی فاکتورهایی مربوط به توسعه ی شکمبه فقط ph شکمبه در زمان روند کاهشی دریافت شیر(30 تا 52 روزگی) در تیمار سوم بطور معنی دار پایین تر بود(05/0>p) ، ولی غلظت آمونیاکی شکمبه و قابلیت هضم ماده آلی و پروتئین بین سه تیمار تفاوت محسوسی نداشت. در کل نتایج این تحقیق نشان داد که الگوی نوین تغذیه شیر (افزایش-کاهش مرحله ای) در مقایسه با الگوی سنتی( ارائه محدود شیر) می تواند بهبود در رشد و مصرف خوراک آغازین گوساله های شیرخوار را بدون اثر منفی بر سلامتی آنها در پی داشته باشد

بررسی ترکیبات شیمیایی، گوارش پذیری و ارزش غذایی محصول فرعی پسته خشک و سیلو شده در تغذیه نشخوارکنندگان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1392
  پیروز شاکری   مسعود علیخانی

چکیده در اثر پوست گیری از محصول پسته، هر سال مقادیر زیادی محصول فرعی با رطوبت زیاد تولید می شود، که نگهداری آن مشکلاتی به همراه دارد. به منظور بررسی امکان سیلو کردن، تعیین ارزش غذایی و بررسی قابلیت استفاده از سیلاژ محصول فرعی پسته در تغذیه گوساله های نر هلشتاین، سه آزمایش انجام شد. در آزمایش اول محصول فرعی پسته به صورت آفتاب خشک و سیلو شده بدون افزودنی از نظر ترکیبات شیمیایی، برخی از خصوصیات فیزیکی و شیمیایی، قابلیت هضم آزمایشگاهی، میزان ناپدید شدن مواد مغذی در شکمبه و پس از شکمبه و آلودگی به سموم آفلاتوکسین مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که تفاوتی در میزان پروتئین خام، چربی خام، دیواره سلولی بدون همی سلولز، ظرفیت بافری، تانن های قابل هیدرولیز و متراکم و کل تانن، نیتروژن غیر پروتئینی، نیتروژن محلول در شوینده اسیدی، میزان ناپدید شدن مواد مغذی در شکمبه و در کل دستگاه گوارش، قابلیت هضم آزمایشگاهی و سموم آفلاتوکسین از نوع b و g بین محصول آفتاب خشک و سیلو شده وجود نداشت. سیلو کردن محصول فرعی پسته در مقایسه با نوع آفتاب خشک، باعث کاهش دیواره سلولی، قند محلول، ph، پروتئین نامحلول در آب، میزان ناپدید شدن ماده خشک و پروتئین خام پس از شکمبه ای و افزایش ترکیبات فنلی و پروتئین محلول در آب گردید. در آزمایش دوم محصول فرعی پسته بدون افزودنی و همراه با افزودنی های ملاس (3 درصد ماده خشک)، باکتری (لاکتوباسیلوس پلانتاروم به میزان 0625/0 گرم به ازای هر 25 کیلوگرم محصول فرعی پسته تازه) و افزودنی آنزیمی (شامل چند نوع آنزیم و به میزان 5/12 گرم به ازای هر 25 کیلوگرم از محصول فرعی پسته تازه) در سیلوهای آزمایشی به مدت یک و دو ماه در قالب یک طرح کاملاً تصادفی به روش فاکتوریل (2×4) سیلو شدند. نتایج نشان داد که سیلاژ حاوی افزودنی ملاس در مقایسه با دیگر سیلاژها، میزان پس آب بیشتر و ph کمتری (05/0>p) داشت. غلظت اسید لاکتیک در سیلاژ حاوی افزودنی آنزیمی کمتر از سیلاژ بدون افزودنی بود، اما غلظت نیتروژن آمونیاکی، اسید استیک، اسید پروپیونیک و کل اسیدهای چرب فرار تحت تاثیر نوع افزودنی قرار نگرفت. سیلاژهای یک ماهه نسبت به دو ماهه، ph پایین تر و غلظت اسید استیک، اسید بوتیریک و کل اسیدهای چرب فرار بالاتری داشتند. میزان پروتئین خام و دیواره سلولی در سیلاژ با افزودنی ملاس نسبت به سیلاژهای با سایر افزودنی ها کمتر بود و سیلاژهای حاوی افزودنی نسبت به سیلاژ بدون افزودنی میزان تانن کل کمتری (05/0>p) داشتند. پایداری هوازی در سیلاژ محصول فرعی پسته بسیار مطلوب بود و تحت تاثیر نوع افزودنی قرار نگرفت. ظرفیت نگهداری آب در سیلاژ های حاوی افزودنی های مختلف نسبت به سیلاژ بدون افزودنی کمتر بود (05/0>p). ظرفیت بافری در سیلاژ محصول فرعی پسته به طور معنی داری نسبت به سیلاژ ذرت بالاتر بود و سیلاژهای محصول فرعی پسته دو ماهه نسبت به یک ماهه ظرفیت بافری بالاتری (01/0>p) داشتند. آزمایش های تولید گاز نشان داد که، سیلاژ با افزودنی آنزیمی، میزان تخمیر پذیری کمتری (05/0>p) در مقایسه با سیلاژهای با افزودنی ملاس و باکتری داشت، و افزودن پلی اتیلن گلیکول به سیلاژها، تولید گاز را به نحو مطلوبی بهبود (01/0>p) بخشید. در آزمایش سوم تاثیر مصرف سطوح صفر، 6، 12 و 18 درصد سیلاژ محصول فرعی پسته بدون افزودنی بر سلامت، عملکرد، قابلیت هضم جیره ها، فرآوردهای تخمیری در شکمبه، سنتز پروتئین میکروبی، متابولیت های خون، فراسنجه های فیزیکی و شیمیایی ادرار و فعالیت جویدن 24 راس گوساله نر هلشتاین (5/13±6/155 کیلوگرم) در قالب یک طرح کاملاً تصادفی، در جایگاه های انفرادی و به مدت 6 ماه بررسی گردید. هیچ علائم کلینیکی در مدت اجرای آزمایش مشاهده نشد و در پایان آزمایش همه گوساله ها سالم بودند. در مدت آزمایش با مصرف جیره های حاوی سیلاژ محصول فرعی پسته تا سطح 12 درصد، وزن نهایی، متوسط افزایش وزن روزانه، مصرف خوراک و ضریب تبدیل غذایی تحت تاثیر قرار نگرفت. با افزایش نسبت سیلاژ محصول فرعی پسته در جیره ها، قابلیت هضم پروتئین خام، دیواره سلولی و دیواره سلولی بدون همی سلولز به صورت خطی کاهش (05/0>p)، و مدت زمان صرف شده برای نشخوار افزایش یافت. مصرف بیش از 6 درصد سیلاژ محصول فرعی پسته در جیره ها، موجب کاهش (01/0>p) غلظت نیترو ژن آمونیاکی و اسیدهای چرب فرار در شکمبه شد. مصرف طولانی مدت جیره های حاوی سطوح مختلف سیلاژ محصول فرعی پسته تا سطح 18 درصد، تاثیر نامطلوبی بر غلظت متابولیت های خون، آنزیم های کبدی، هورمون انسولین، فراسنجه های مربوط به هماتولوژی و همچنین فراسنجه های فیزیکی و شیمیایی مربوط به ادرار نداشت. به طور کلی نتایج این مطالعه نشان داد که محصول فرعی پسته قابلیت خوبی برای سیلو شدن دارد و سیلاژ آن می تواند تا سطح 12 درصد در جیره گوساله های نر پرواری بدون تاثیر نامطلوب بر عملکرد، فعالیت کلیه ها، متابولیت های خون و آنزیم های کبدی مورد استفاده قرار گیرد.

اثر آنتی اکسیدانی میخک و لیپوپروتئین های با چگالی کم (ldls) در محیط انجماد بر پارامترهای کیفی اسپرم قوچ در طول فرآیند فریز- ذوب
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1392
  حجت باغ شاهی   ابوالفضل شیرازی

زرده تخم مرغ رایج ترین محافظ انجماد در رقیق کننده های منی به منظور حفاظت اسپرم ها در مقابل شوک سرمایی است. بطور کلی عملکرد حفاظتی زرده تخم مرغ به طور زیادی ناشی از حضور لیپوپروتئین های با چگالی کم است. در سال های اخیر نگرانی هایی در مورد حضور ترکیبات مضر در زرده تخم مرغ بیان شده است و استفاده از ldl استخراج شده از زرده تخم مرغ مورد توجه قرار گرفته است. برخی محققان معتقدند که افزودن مواد سورفاکتانت به زرده تخم مرغ باعث بهبود تحرک، یکپارچگی آکروزومی و ظرفیت باروری اسپرم ها می شود. در سال های اخیر نیز آنتی اکسیدانت های زیادی به عنوان افزودنی در رقیق کننده های انجماد منی با اثرات مفید مورد استفاده قرار گرفته است. گزارش شده است که در استخراج ldl ممکن است آنتی اکسیدانت های موجود در زرده تخم مرغ کاهش و یا حذف شوند. هدف از این مطالعه بررسی تأثیر محافظت کنندگی زرده تخم مرغ به همراه ماده ی سورفاکتانت سدیم دودسیل سولفات (sds) و لیپوپروتئین های با چگالی کم فریز شده و سطوح صفر، 35، 75 و 115 میکروگرم بر میلی لیتر پودر عصاره الکلی جوانه میخک در رقیق کننده های انجماد منی قوچ بود. نمونه منی در طول فصل جفتگیری و به صورت هفته ای دوبار از سه قوچ نژاد لری بختیاری جمع آوری و سپس به منظور انجماد با محیط های انجماد مورد نظر رقیق شدند. تحرک، زنده مانی و یکپارچگی غشای پلاسمایی به عنوان مهمترین پارامترهای اسپرم بعد از سرد سازی و بعد از یخ گشایی مورد ارزیابی قرار گرفتند. کلیه داده ها با استفاده از رویه مدل خطی رایج (proc glm) نرم افزار آماری sas (نسخه 0/9) آنالیز شدند و مقایسه میانگین حداقل مربعات (lsm) با استفاده ازآزمون t استودنت انجام شد و سطح معنی داری (05/0>p) در نظر گرفته شد. به طور کلیsds همراه با زرده تخم مرغ در دو مرحله ی قبل و بعد از فریز کردن بهترین عملکرد را بر پارامترهای تحرک، زنده مانی و یکپارچگی غشای پلاسمایی داشت (05/0>p). سطح 8 درصد لیپوپروتئین با چگالی پایین فریز شده در قبل از فریز کردن عملکرد پایین تری نسبت به گروه کنترل (15 درصد زرده تخم مرغ) بر پارامترهای تحرک و زنده مانی (05/0>p) داشت اما در بعد از یخ گشایی عملکرد یکسانی در مقابل گروه کنترل نشان داد. افزودن 35 و 75 میکروگرم بر میلی لیتر میخک اثرات مضر رادیکال های آزاد را پس از سرد سازی مهار کرد اما سطح 115 میکروگرم بر میلی لیتر اثر سمی بر اسپرم ها داشت. پس از یخ گشایی تنها سطوح 75 میکروگرم بر میلی لیتر در بین سطوح دیگر میخک بهترین عملکرد را بر پارامترهای تحرک، زنده مانی و یکپارچگی غشای پلاسمایی داشت. یافته های آزمایش حاضر بیانگر آن است که عملکرد حفاظتی لیپوپروتئین با چگالی پایین عموماً در مرحله ی فریز نمودن بروز نموده و لیوفیلیزه نمودن ldl (فریز درایر) موجب کاهش پتانسیل حفاظتی این ماده می شود. همچنین سطح مورد نیاز ترکیبات آنتی اکسیدانتی در مرحله قبل از فریز نمودن کمتر از مرحله ی فریز است.

اثر شاخص های دمایی – رطوبتی در فصول تابستان و زمستان بر صفات تولید مثلی گاوهای پر تولید گاوداری های اصفهان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1392
  هادی دشتی   محمد علی ادریس

تنش حرارتی در طی فصول گرم سال به عنوان یکی از بزرگترین دلایل کاهش باروری گاوهای شیری در جهان مطرح است. تنش حرارتی در لوله های تولید مثل، می تواند توسعه فولیکول تخمدانی، ظرفیت استروئیدوژنیک، کیفیت اووسیت و ترشح پروژسترون لوتیالی را با اختلال مواجه کند. تمام این عوامل باعث مرگ اولیه رویان و جنین می شوند. تنش حرارتی عبارت است از ناتوانی گاو شیری برای دفع بار حرارتی محیط، به گونه ای که دام ظرفیت دفع یا مقابله با آن را ندارد. دراین مطالعه اثر فصل (تابستان و زمستان) بر غلظت پروژسترون سرم خون، وضعیت آبستنی، تعداد روزهای باز و نرخ تلقیح، گاوهای شیری تلقیح شده در فصل تابستان و زمستان در سه گاوداری صنعتی اصفهان بررسی شد. به این منظور تعداد 90 راس گاو هلشتاین ( با 10±50 روز شیردهی) با تولید شیر بیشتر از 11 تن در 305 روز شیردهی دوره قبل، با میانگین شکم زایش یکسان وارد طرح شدند و در هر فصل از هر شکم، 5 گاو در روز تلقیح (روز صفر) و روزهای هفت، ده و چهارده پس از تلقیح خون گیری شدند. غلظت هورمون پروژسترون در سرم خون اندازه گیری شد. داده های حداکثر، حداقل و میانگین دما و رطوبت روزانه از سه ایستگاه هواشناسی نزدیک به هر گاوداری گرفته شد و شاخص دماـ رطوبت (thi) محاسبه شد. فراسنجه های تولید مثلی شامل نرخ آبستنی، تعداد تلقیح به ازای آبستنی و تعداد روزهای باز در دو فصل تابستان و زمستان یادداشت شد. نتایج نشان داد که غلظت هورمون پروژسترون (نانوگرم در میلی لیتر) در گاوهای آبستن در روز چهارده پس از تلقیح در هر دو فصل تابستان و زمستان بیشتر از گاوهای غیر آبستن بود (01/0> p). بعلاوه، در زمستان نیز در روز ده پس از تلقیح اختلاف غلظت پروژسترون خون معنی دار (01/0> p) شد. گاوهای غیرآبستن زمستان در مقایسه با گاوهای غیرآبستن تابستان در روز چهارده پس از تلقیح هورمون پروژسترون بیشتری داشتند (01/0> p). هم چنین گاوهای آبستن زمستان نسبت به گاوهای آبستن تابستان دارای پروژسترون بیشتری در روز چهارده پس از تلقیح بودند (01/0> p). در روز صفر، هفت و ده پس از تلقیح غلظت پروژسترون تحت تاثیر فصل قرار نگرفت. نرخ آبستنی در گاوهایی که در زمستان تلقیح شدند نسبت به گاوهایی که در تابستان تلقیح شدند بیشتر بود و تفاوت در تمام شکم های زایش معنی دار (01/0> p) شد. روز های باز در گاوهای تلقیح شده در زمستان نسبت به گاوهای تلقیح شده در تابستان کمتر بود و اختلاف مشاهده شده معنی دار (01/0> p) شد. تعداد تلقیح به ازای آبستنی نیز در گاوهای تلقیح شده در زمستان نسبت به گاوهای تلقیح شده در تابستان کمتر بود و در بعضی از شکم ها در سطح (01/0> p) یا (05/0> p) معنی دار شد. بطور کلی نتایج این مطالعه نشان داد که فصل سال بر بازده تولید مثل و غلظت پروژسترون خون گاوهای هلشتاین در اصفهان تاثیر دارد و فصل زمستان همراه با بازده بالاتر است.

بررسی استراتژی های بهبود باروری گاوهای شیری پس از تلقیح مصنوعی در فصل تابستان با استفاده از ترکیبات آنتی اکسیدانی و هورمون های gnrh و hcg
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1392
  مژگان شارخیان رضایی   احمد ریاسی

هدف از این مطالعه بررسی استراتژی های بهبود باروری گاوهای شیری پس از تلقیح مصنوعی در فصل تابستان با استفاده از ترکیبات هورمونی و آنتی اکسیدانی بود. برای این منظور از 100 راس گاو شیری چند شکم زایش و آماده برای اولین نوبت تلقیح در چهار گروه آزمایشی استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل: 1- بدون تزریق (کنترل)، 2- گروه دریافت کننده مکمل تزریقی ad3e همزمان با تلقیح مصنوعی (ad3e)، 3- گروه دریافت کننده gnrh همزمان با تلقیح مصنوعی و hcg بفاصله 11 روز پس از تلقیح مصنوعی (gnrh + hcg)، 4- گروه دریافت کننده مکمل تزریق ad3e و gnrh همزمان با تلقیح مصنوعی و تزریق hcg بفاصله 11 روز پس از تلقیح مصنوعی (ad3e+ gnrh + hcg). ویتامین ad3e به میزان 25 میلی لیتر، gnrh به میزان 5 میلی لیتر و hcg به میزان 1500 واحد بصورت داخل ماهیچه ای به گاوها تزریق شد. نرخ گیرایی، دفعات تلقیح بازای آبستنی، روزهای باز و غلظت هورمون پروژسترون سرم بفاصله 11، 15 و 19روز پس از تلقیح مصنوعی، غلظت کلسترول، تری گلیسیرید، vldl، مالون دآلدهید، گلوکز، آلبومین و کل پروتئین سرم مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این آزمایش نشان داد که دفعات تلقیح بازای آبستنی و روزهای باز به طور معنی داری (05/0p<) تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت و بیشترین تعداد تلقیح و روزهای باز مربوط به گروه دریافت کننده ویتامین ad3e بود. نرخ آبستنی تجمعی در سرویس دوم در گروه دریافت کننده hcg+gnrh به طور معنی داری (05/0p<) بیشتر از گروه های دریافت کننده ویتامین بود. همچنین درصد آبستنی به فاصله 120 روز پس از زایمان به طور معنی داری (05/0p<) در گروه کنترل نسبت به گروه های دریافت کننده ویتامین بیشتر بود. نرخ تولد گوساله و نوع زایش (تک قلو یا دوقلو) تحت تاثیر گروه های آزمایشی قرار نگرفت. غلظت پروژسترون در گاوهای آبستن در روز 19 پس از تلقیح به طور معنی داری (05/0p<) در گروه دریافت کننده gnrh + hcg نسبت به سایر گروه ها افزایش یافت. در گاوهای غیر آبستن غلظت این هورمون در بین گروه های تیماری اختلاف نداشت. غلظت تری گلیسیرید سرم گاوها تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت، اما غلظت کلسترول سرم در گروه دریافت کننده مکمل gnrh+ hcg نسبت به سایر گروه های تیماری به طور معنی داری (05/0p<) کاهش یافت. غلظت vldl در گروه دریافت کننده مکمل gnrh + hcg نسبت به گروه دریافت کننده مکمل ویتامینی ad3e تفاوت معنی دار (05/0p<) داشت. غلظت گلوکز سرم گاوها در گروه دریافت کننده gnrh + hcg نسبت به گروه های دریافت کننده ویتامین به طور معنی داری (05/0p<) افزایش یافت. غلظت مالون دآلدهید تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. کاهش معنی دار (05/0p<) در غلظت پروتئین کل و آلبومین در گروه دریافت کننده مکمل ویتامین ad3e در مقایسه با سایر گروه های تیماری مشاهده شد. نتیجه گرفته شد که تزریق مکمل ad3e اثر منفی بر بازده تولید مثل گاوهای شیری که در فصل تابستان تلقیح مصنوعی می شوند دارد و تزریق gnrh + hcg بر برخی پارامترهای بیوشیمیایی خون اثر مثبت داشت.

تاثیر منابع مختلف چربی بر شاخص های تولید مثل قوچ های بالغ
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده کشاورزی 1392
  علی رادمنش   احمد ریاسی

این پژوهش با هدف مطالعه ی اثرات نوع چربی جیره ای روی راندمان تولید مثلی قوچ های بالغ انجام شد. برای این منظور 12 راس قوچ بالغ افشاری 32 ماهه، با میانگین وزن 67 کیلوگرم براساس منبع و نوع چربی جیره ای به چهار گروه آزمایشی تقسیم شدند. جیره ها شامل: 1- جیره حاوی 4 درصد روغن سویای معمولی (a) 2- جیره حاوی 8 درصد دانه فول فت سویا (b) 3- جیره حاوی 4 درصد نمک های کلسیمی اسیدهای چرب روغن سویا (c) و 4- جیره حاوی 4 درصد پیه گاو (d) بودند. جیره ها از نظر میزان انرژی و پروتئین یکسان و با استفاده از سیستم کربوهیدرات و پروتئین خالص کرنل (cncps) تهیه شدند. جیره های فرموله شده به مدت پنج ماه (از ابتدای مرداد تا آخر آذرماه) استفاده شدند. در این آزمایش ویژگی های منی، غلظت برخی از متابولیت های پلاسما و هورمون تستوسترون و نیز ابعاد ظاهری بیضه مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج بدست آمده نشان دهنده بهبود سلامت غشاء پلاسمایی، زنده مانی و غلظت اسپرماتوزوئید در تیمارهای c و d بود (05/0>p). همچنین افزودن نمک های کلسیمی اسیدهای چرب روغن سویا موجب افزایش قابل توجه حجم انزال و تعداد کل اسپرم در هر انزال شد (05/0>p). تیمارهای آزمایشی تاثیری بر تحرک اسپرماتوزوئیدها نداشتند (05/0<p). در بین تیمارهای آزمایشی، جیره ی حاوی نمک های کلسیمی اسیدهای چرب روغن سویا موجب افزایش غلظت کلسترول، ldl و hdl پلاسما شد (05/0>p). تیمارهای آزمایشی تاثیری بر غلظت تری گلیسیرید، تستوسترون پلاسما و ابعاد ظاهری بیضه نداشتند (05/0<p). نتیجه اینکه افزودن چربی محافظت شده به جیره اثرات مطلوبی بر تولید مثل قوچ دارد و در این میان اثرات منابع چربی های غیر اشباع محافظت شده چشمگیرتر است.

بررسی روند ژنتیکی– فنوتیپی صفات تولیدمثلی در گاوهای شیری هلشتاین کم تولید، متوسط تولید و پرتولید
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1392
  توران فلاحتی   محمدعلی ادریس

باروری بعنوان یک ویژگی اساسی در پرورش گاو شیری است که در زمان های مختلف مورد توجه قرار گرفته و در سال های اخیر از لحاظ اقتصادی پیشرفت کرده است. در این مطالعه به منظور برآورد اجزای (کو) واریانس، وراثت پذیری و همبستگی ژنتیکی و فنوتیپی صفات تولیدمثلی و تولید شیر در گاوهای شیری هلشتاین ایران از مدل خطی استفاده گردید. صفات مورد بررسی در این مطالعه شامل : سن اولین تلقیح و سن اولین زایش، فاصله زایش، روزهای باز، فاصله زایش تا اولین تلقیح، فاصله اولین تا آخرین تلقیح، نرخ آبستنی، تعداد تلقیح به ازای هر آبستنی و تولید شیر بود. به منظور برآورد همبستگی ژنتیکی و فنوتیپی بین تولید شیر و صفات تولیدمثلی در سطوح مختلف تولید شیر، گاوها بر اساس سطح تولید شیر به سه دسته کم تولید(کمتر از 7000کیلوگرم)، متوسط تولید ( بیشتر و مساوی 7000 کیلوگرم و کمتر از 9000 کیلو گرم) و پر تولید ( بیشتر و مساوی 9000 کیلو گرم) تقسیم شد. در این مطالعه اطلاعات مربوط به 159023 تلیسه طی سال های 1361 تا 1385 و اطلاعات 211551 رکورد مربوط به گاوهای ماده در دوره شیردهی اول طی سال های 1376 تا 1387 که توسط مرکز اصلاح نژاد کشور جمع آوری شده بود مورد استفاده قرار گرفت. پس از بررسی وشناسایی اثرات ثابت موثر بر صفات، فراسنجه های ژنتیکی از طریق آنالیز تک متغیره با بهره گیری از روش حداکثر درست نمایی محدود شده برآورد شد. همانطور که انتظار می رفت وراثت پذیری برآورد شده برای تمام صفات تولیدمثلی کمتر از 1/0 بود و همچنین وراثت پذیری برآورد شده برای تولید شیر 33/0 بود. همبستگی ژنتیکی و فنوتیپی بالایی بین صفات تولیدمثلی برآورد شد که بیشترین همبستگی ژنتیکی روزهای باز و فاصله گوساله زایی (9/0) و فاصله زایش تا اولین تلقیح و نرخ آبستنی (91/0-) بود. کمترین همبستگی ژنتیکی مربوط به فاصله زایش تا اولین تلقیح و فاصله اولین تا آخرین تلقیح بود (025/0). همبستگی ژنتیکی و فنوتیپی بین صفات تولیدمثلی و تولید شیر در سطوح مختلف نشان داد که در تمام صفات تولیدمثلی بجز فاصله زایش تا اولین تلقیح و فاصله اولین تا آخرین تلقیح ، همبستگی بین صفات تولید مثلی و تولید شیر در گاوهای کم تولید بیشتر است. روند فنوتیپی و ژنتیکی برآورد شده برای تولید شیر و صفات تولید مثلی نشان داد که انتخاب در جهت بهبود تولید شیر صورت گرفته است و صفات تولید مثلی غیر از فاصله زایش روند افزایشی داشته، در حالیکه روند فنوتیپی این صفات منفی بود که نشان می دهد بهبود عوامل محیطی برای کنترل آنها صورت گرفته است.

برآورد روند ژنتیکی و فنوتیپی سن در زایش اول، فاصله زایش، روزهای باز و تعداد تلقیح به ازای آبستنی در گاوهای هلشتاین استان اصفهان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1392
  سمانه سلیمانی باغشاه   سعید انصاری مهیاری

چکیده به منظور برآورد روند ژنتیکی وفنوتیپی برخی از صفات تولیدمثلی از جمله سن در زایش اول، فاصله زایش، روزهای باز و تعداد تلقیح به ازای آبستنی از داده های مربوط به 62 گاوداری استان اصفهان استفاده شد. گاوداری ها تحت پوشش شرکت تعاونی کشاورزان و دامپروران صنعتی وحدت اصفهان بودند. داده های مورد بررسی مربوط به سال های 1365 تا 1391 بود که شامل 167793 رکورد مربوط به 63866 گاو هلشتاین بود. پس از بررسی اثرات ثابت موثر بر صفات تولید مثلی مورد مطالعه، پارامترهای ژنتیکی با استفاده از مدل دام خطی و با بهره گیری از روش حداکثر درست نمایی محدود شده (reml) برآورد شد. روند ژنتیکی و فنوتیپی از طریق رگرسیون ارزش های اصلاحی و ارزش های فنوتیپی بر اساس سال تولد برآورد شد. گله-سال-فصل تولد و تعداد روز آبستنی اثر معنی داری(01/0p<)بر سن در زایش اول نشان داد، شکم زایش، تعداد تلقیح به ازای آبستنی، نوع زایش، و فاصله زایش تا اولین تلقیح اثر معنی داری(01/0p<) بر فاصله زایش داشت، شکم و نوع زایش اثر معنی داری(01/0p<) بر روزهای بازداشت، و گله-سال-فصل زایش (01/0(p<، شکم زایش و فصل تلقیح منجر به آبسنتی (01/0p<) اثر معنی داری بر تعداد تلقیح به ازای ٍآبستنی نشان داد. وراثت پذیری سن در زایش اول 007/0±19/0، فاصله زایش 005/0±06/0، روزهای باز 004/0±041/0 و تعداد تلقیح به ازای آبستنی 004/0±071/0 برآورد شد. روند فنوتیپی سن در زایش اول 08/1±48/3-، فاصله زایش 5/0±41/0-، روزهای باز 2/0±42/0-، تعداد تلقیح به ازای آبستنی در شکم اول0025/0±013/0 و تعداد تلقیح به ازای آبستنی در شکم دوم به بالا 01/0±031/0 برآورد شد. روند فنوتیپی کاهشی و مطلوبی مربوط به سن در زایش اول، فاصله زایش و روزهای باز ، همچنین روندی افزایشی و نامطلوب در تعداد تلقیح به ازای آبستنی در گاوهای شکم اول و دوم به بالا مشاهده شد. روند ژنتیکی سن در زایش اول 06/0±07/0، فاصله گوساله زایی 5/0±56/0-، روزهای باز 06/0±02/0-، تعداد تلقیح به ازای آبستنی در گاوهای شکم اول 001/0±0015/0 وتعداد تلقیح به ازای آبستنی در گاوهای شکم دوم به بالا 005/0±0005/0 برآورد شد. روند ژنتیکی در روزهای باز و فاصله زایش روندی کاهشی و مطلوب ولی در مورد سن در زایش اول وتعداد تلقیح به ازای آبستنی روندی افزایشی و نامطلوب نشان داد. روند ژنتیکی و فنوتیپی سن در زایش اول متناقض بود بصورتی که روند فنوتیپی مطلوب و روند ژنتیکی نامطلوب بدست آمد. این نشان می دهد در این صفت از نظر مدیریتی اقدامات موثری صورت گرفته است ولی انتخاب معنی داری برای پیشرفت ژنتیکی صورت نگرفته است.

اثر منابع مختلف چربی جیره در شرایط تنش و بدون تنش بر متابولیسم گوسفندان نر بالغ
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1392
  عاطفه قاسمی   مجید طالبی

هدف از این مطالعه بررسی اثر منابع مختلف چربی افزوده شده به جیره در شرایط تنش و بدون تنش بر متابولیت های خون گوسفندان نر بالغ بود. برای این منظور از 12 راس قوچ افشاری با میانگین وزن 58/64 کیلو گرم و سن 32 ماه استفاده شد. در این آزمایش قوچ ها پس از اعمال یک دوره عادت پذیری 10 روزه به جایگاه انفرادی و جیره های غذایی به صورت تصادفی به 4 تیمار آزمایشی اختصاص داده شدند. تیمارهای آزمایشی شامل 1- جیره حاوی 4 درصد روغن سویای معمولی، 2- جیره حاوی 8 درصد دانه فول فت سویا، 3- جیره حاوی 4 درصد روغن سویای کلسیمی شده و 4- جیره حاوی 4 درصد پیه گاو بود. این جیره ها براساس نیاز نگهداری قوچ ها تنظیم شدند. به فاصله ی 3 ماه پس از شروع آزمایش تنش القایی با استفاده از تزریق درون ماهیچه ای هیدروکورتیزون (1/0 میلی گرم بازای هر کیلوگرم وزن زنده در هر ساعت و به مدت 48 ساعت) صورت گرفت. بلافاصله قبل و پس از ایجاد شرایط تنش، نمونه گیری خون از سیاهرگ گردنی انجام شد. در سرم خون غلظت تستوسترون، کورتیزول، کلسترول، ldl، hdl، vldl، تری گلیسرید، گلوکز، آلبومین، گلوبولین، پروتئین کل، نسبت آلبومین به گلوبولین تعیین شد و تغییرات وزن بدن قبل و پس از ایجاد تنش مورد بررسی قرار گرفت. نتایج آزمایش نشان داد که غلظت تستوسترون در شرایط تنش بطور معنی داری (05/0p<)کاهش یافت. غلظت تستوسترون در تیمار حاوی روغن سویای کلسیمی شده نسبت به بقیه تیمارها بطور معنی داری (05/0p<) بیشتر بود. غلظت کورتیزول در شرایط تنش بطور معنی داری (05/0p<) بین تیمارها افزایش یافت. تیمار حاوی روغن سویای معمولی در شرایط تنش و بدون تنش بیشترین غلظت کورتیزول را به خود اختصاص داد. غلظت کلسترول در تیمار حاوی دانه فول فت سویا پس از تنش نسبت به تیمارهای حاوی روغن سویای معمولی و کلسیمی شده کمتر بود. در شرایط تنش غلظت کلسترول خون افزایش معنی داری (05/0p<) یافت. تیمار حاوی پیه گاو با تیمارهای حاوی روغن سویای معمولی و کلسیمی شده تفاوت معنی دار (05/0p<) داشت و غلظت ldl خون را کاهش داد. اما اثر تنش بر غلظت ldl معنی دار (05/0p>) نبود. غلظت hdl در شرایط تنش بطور معنی داری (05/0p<) افزایش یافت. بیشترین غلظت hdl مربوط به تیمار حاوی روغن سویای معمولی در شرایط تنش بود. اثر تنش بر غلظت vldl معنی دار (05/0p>) نبود. کمترین غلظت vldl در تیمار حاوی دانه فول فت سویا در شرایط تنش مشاهده شد. غلظت تری گلیسرید تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی و تنش قرار نگرفت. اثر متقابل بین تیمار و تنش بر غلظت تری گلیسرید معنی دار (05/0p<) بود. بیشترین غلظت تری گلیسرید مربوط به تیمار حاوی روغن سویای کلسیمی شده در شرایط تنش بود. غلظت پروتئین کل تحت تاثیر تنش و تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. تنش باعث تضعیف سیستم ایمنی و کاهش غلظت گلوبولین خون به طور معنی داری (05/0p<) شد.کمترین غلظت آلبومین و بیشترین غلظت گلوبولین خون در تیمار حاوی پیه گاو مشاهده شد. نسبت آلبومین به گلوبولین در تیمار حاوی پیه گاو در شرایط تنش تفاوت معنی داری (05/0p<) داشت. اثر متقابل تنش و جیره بر این نسبت معنی دار (05/0p>) نبود. غلظت گلوکز در شرایط تنش افزایش معنی داری (05/0p<) یافت. اثر تنش و منابع چربی افزوده شده به جیره و اثر متقابل تنش و تیمارهای آزمایشی بر وزن بدن معنی دار (05/0p>) نبود. نتایج آزمایش نشان داد که تیمار حاوی پیه گاو نسبت به بقیه تیمارها اثر مفیدی بر متابولیت های خون داشته است.

اثرات انرژی جیره غذایی در دوره انتظار تحت استرس گرمایی، بر عملکرد و متابولیت های خونی گاوهای هلشتاین
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1392
  حسین اکبری زاده   غلامرضا قربانی

محدودیت ماده خشک مصرفی و انرژی قبل از زایش، از مصرف زیاد خوراک که به احتیاجات وابسته است، جلو گیری کرده و موجب بهبود سلامتی و عملکرد مناسب تر بعد از زایش می شود. کاهش انرژی جیره با استفاده از علوفه ای مانند کاه گندم خرد-شده، که سبب رقیق شدن انرژی جیره می شود، باعث جلو گیری از مصرف بالای انرژی طی دوره قبل از زایش می شود. در این آزمایش تأثیر سطوح مختلف خوراک مصرفی در قبل از زایش بر عملکرد، برخی از صفات تولید مثلی و متابولیت های خونی گاوهای هلشتاین انتظار زایش تحت استرس حرارتی انجام شد. برای این منظور از 90 رأس گاو هلشتاین چند شکم زایش در قالب طرح اندازه گیری های تکرار شده در سه گروه آزمایشی 30 رأسی استفاده شد. گاوها بر اساس تاریخ احتمالی زایش 21 روز قبل از زایش وارد طرح شدند. برای تغذیه گاوها از جیره های کاملا مخلوط شده که بر اساس پیشنهادات انجمن تحقیقات ملی امریکا 2001 تنظیم شده بود استفاده شد. تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از جیره شاهد 05/12%کاه (78/1 کیلوگرم) به 99/12 کیلو گرم خوراک کاملا مخلوط شده،گروه با خوراک محدود 94/0کیلو گرم کنسانتره به 92/9 کیلو گرم خوراک کاملا مخلوط شدهو جیره با مصرف آزاد خوراک با انرژی بیشتر شامل 88/1 کیلو گرم کنسانتره به 9/12 کیلو گرم خوراک کاملا مخلوط شده بر اساس ماده خشک اضافه گردید. میانگین حداکثر شاخص رطوبتی – دمایی در طول اجرای طرح 93/75 بود. نمونه گیری آغوز از اولین دوشش پس از زایش انجام شد و پس از آن نمونه های شیر به صورت هفتگی تا سه هفته بعد از زایش تهیه شد. مقدار تولید شیر گاوها از روز 3 بعد از زایش به صورت یک روز در میان تا روز 21 ، و بعد از آن به صورت ماهیانه تا پایان دوره شیردهی ثبت شد. اولین خونگیری گاوها در زمان ورود به طرح انجام شد و پس از آن 10 روز قبل از زایش، یک روز بعد از زایش، 10 روز بعد از زایش و هنگام خروج از طرح نمونه های خون جمع آوری شدند. نتایج نشان داد که تولید شیر تا 21 روز بعد از زایش تحت تأثیر تیمارها قرار گرفت (015/0=(p و تیمار با خوراک محدود دارای کمترین مقدار بود. میانگین تولید شیر تصحیح نشده در کل دوره و تصحیح شده برای 5/3 درصد چربی در 21 روز اول تحت تأثیر جیره های قبل از زایش قرار نگرفتند. علاوه براین، درصد کل مواد جامد در گروه شاهد بیشترین بود(005/0=(p. درصد و تولید چربی، درصد پروتئین، درصد و تولید لاکتوز، تولید کل مواد جامد شیر و ترکیبات آغوز تحت تأثیر جیره های قبل از زایش قرار نگرفتند. جیره های قبل از زایش اثر معنی داری بر تغییرات وزن بدن وتغییرات نمره وضعیت بدنی در قبل از زایش نداشتند، ولی در بعد از زایش بین تیمارها از نظر تغییرات وزن بدن و تغییرات نمره وضعیت بدنی تمایل به اختلاف معنی دار ( به ترتیب (057/0=(p و (093/0=(p ) مشاهده شد. غلظت گلوکز، انسولین و اسیدهای غیر استریفیه شده در قبل از زایش تحت تأثیر جیره قرار نگرفت، ولی غلظت بتا هیدروکسی بوتیریک اسید بین تیمارها دارای اختلاف معنی دار (04/0=(p بود. بعد از زایش غلظت انسولین و گلوکز بین تیمارها اختلاف معنی دار ( به ترتیب (03/0=(p و (005/0=(p ) داشت. فاصله زایمان تا اولین تلقیح، روزهای باز و درصد آبستنی بین تیمارها اختلاف معنی داری نداشت، ولی تعداد تلقیح به ازای هر آبستنی بین تیمارها تمایل به معنی داری داشت (065/0=(p. به طور کلی طبق نتایج این مطالعه به نظر می رسد که محدودیت خوراک مصرفی یا استفاده از کاه گندم خرد شده جهت کنترل انرژی مصرفی در قبل از زایش موجب پاسخ های بهتری در عملکرد،صفات تولید مثلی و متابولیت های خونی در گاوهای هلشتاین می شود.

ارزیابی برنامه های اصلاحی و تغییرات ژنتیکی صفات تولید شیر در گله های هلشتاین استان اصفهان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده علوم کشاورزی 1392
  مهدی مرادیان   محمدعلی ادریس

در این مطالعه به منظور بررسی عوامل موثر بر برخی صفات تولید شیر و برآورد پارامترهای ژنتیکی صفات شیر تولیدی، مقدار چربی، مقدار پروتئین، درصد چربی، درصد پروتئین و برآورد روند ژنتیکی، از اطلاعات موجود در شرکت تعاونی وحدت اصفهان، مربوط به گاوهای هلشتاین بین سال های 1370-1390 استفاده شد. ویرایش و آماده سازی داده ها و تهیه ی فایل شجره با استفاده از از نرم افزار (microsoft® office excel 2007) و (microsoft visual foxpro 9.0(2004)) صورت گرفت. با استفاده از نرم افزار (9.1) sas تست نرمال بودن داده ها برای تک تک صفات و هریک از زایش ها به طور جداگانه انجام گرفت، و توزیع باقیمانده ها آزمون شد. همچنین جهت بررسی فایل شجره از نرم افزار cfc (2006) استفاده شد. جهت برآورد ارزش اصلاحی دام ها، مولفه های (کو) واریانس و پارامترهای ژنتیکی با استفاده از ارزش بهترین پیش بینی نا اریب خطی (blup) به شکل تک صفته و چند صفته برای هر یک از صفات استفاده شد.برای به-دست آوردن ارزش اصلاحی از نرم افزار dmu استفاده شد. در این تحقیق وراثت پذیری برای مقدار شیر تولیدی 27/1 درصد، برای مقدار پروتئین24/52درصد و برای مقدار چربی تولیدی 21/74درصد بدست آمد. همبستگی ژنتیکی تولید شیر و چربی 93/0، شیر و پروتئین 96/0 و چربی و پروتئین 82/0 برآورد شد. جهت برآورد روند ژنتیکی، از تابعیت میانگین ارزش اصلاحی حیوانات براساس سال تولد استفاده شد. در این تحقیق روند ژنتیکی سالیانه صفات شیر، چربی و پروتئین طی دوره ی مورد بررسی به ترتیب 96/0 ±31/81، 0/05 ±1/04 و 0/04 ± 97کیلوگرم برآورد شد. با توجه به نتایج حاصل از این پژوهش، می توان گفت اجرای برنامه های اصلاحی که عمدتاً بر پایه تولید شیر بوده است، توانسته است روند تغییرات ژنتیکی صفات تولیدی در گاوهای هلشتاین استان اصفهان، را به صورت مثبت بهبود ببخشد.

اثر بلوس های خوراکی کند رهش حاوی مکمل های معدنی- ویتامینی و هورمون های gnrh و hcg بر بهبود بازده تولیدمثل گاوهای هلشتین پرتولید
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده علوم کشاورزی 1392
  شهرام نظری   سعید انصاری

کمبود ویتامین و مواد معدنی در گاو شیری صدمات زیادی به تولید شیر و بازدهی تولید مثل آنها وارد می کند،کاهش باروری گاوهای شیری خسارت های اقتصادی زیادی را برای گاودارن به همراه دارد. در این مطالعه پاسخ تولید مثلی و متابولیکی گاوهای شیری پرتولید به مصرف بلوس های خوراکی حاوی مواد معدنی و ویتامینی به همراه یا بدون تزریق هورمون های gnrh و hcg بررسی شد. برای این منظور 36 راس گاو شیری چند شکم زایش با تولید شیر بیشتر از 11000 لیتر در دوره 305 روزه قبلی از یک واحد گاوداری در اطراف شهر قم انتخاب شدند. گاوهای مورد نظر بطور تصادفی به چهار گروه آزمایشی تقسیم شدند، بطوریکه در هر گروه گاوها از نظر میانگین شکم زایش (5/2) و تولید شیر (11000) یکسان بودند. گروه های آزمایشی عبارت بودند از: 1- بدون مصرف بلوس و هورمون (کنترل)، 2- مصرف بلوس معدنی- ویتامینی، 3- تزریق gnrh و hcg، 4-مصرف بلوس معدنی- ویتامینی و تزریق gnrh و hcg . به ازای هر گاو دو عدد بلوس خوراکی کند رهش حاوی مواد معدنی (مس:16379، کبالت:236، سلنیوم:251، منگنز:8326 ، روی:13382، ید:497 میلی گرم) و ویتامین ها (ویتامین a: 549408، ویتامین d: 109881، ویتامین e:1099 واحد بین المللی) مصرف شد. هورمون gnrh(در روز تلقیح مصنوعی) hcg (11روز پس از تلقیح مصنوعی)، به ترتیب با نام های تجاری وتوسپت و پرگنیل و به میزان (cc5) و (1500 واحد بین المللی) بصورت داخل ماهیچه ای تزریق شد. گاوهایی با متوسط نمره بدنی حدود 5/3 به طرح اختصاص یافتند ونمره بدنی هر گاو به فاصله 30 و 60 روز پس از زایش نیز تعیین شد. تمام گاوهای این طرح در هفته چهارم پس از زایش از نظر برگشت رحم به حالت اولیه و بروز احتمالی عفونت های رحمی و همچنین از نظر برقراری فعالیت تخمدان ها توسط دامپزشک فارم مورد بررسی قرار گرفتند. نمونه خون گاوها در روز تلقیح مصنوعی و 12 روز پس از آن به منظور تعیین غلظت پروژسترون در سرم خون گرفته شد. نتایج نشان داد که غلظت پروژسترون خون (نانوگرم در میلی لیتر) در روز تلقیح مصنوعی و روز 12 بعد از تلقیح در تیمار هایی که هورمون دریافت کردند از دیگر گروه ها بیشتر بود (001/0>p). کاهش نمره در تیمار هایی که مکمل بلوس دریافت کردند نسبت به تیمار های دیگر کمتر بود (001/0>p). مصرف بلوس بر زمان اولین فحلی در گاوها اثر معنی دار (001/0>p) داشت. نتایج مربوط به نرخ آبستنی تجمعی نشان داد که مصرف بلوس موجب آبستنی تعداد بیشتری از گاوها در سومین نوبت تلقیح شد. روزهای باز، نرخ گیرایی، درصد ابتلا به بیماری های متابولیکی در تیمار های آزمایشی تفاوتی نداشت. استفاده از بلوس های خوراکی تاثیر مثبت بر ابتلا به بیماری های متابولیکی، کاهش اسکور و اولین فحلی بعد از زایش دارد.

اثر سطوح مختلف کنجاله خارمریم بر عملکرد، صفات کیفی تخم مرغ، پاسخ های ایمونولوژیک و شاخص های کبد چرب در مرغ های تخم گذار تغذیه شده با سطوح مختلف انرژی قابل متابولیسم
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1393
  نسرین هاشمی   سعید انصاری مهیاری

مطالعه حاضر به منظور بررسی اثر سطوح مختلف کنجاله خارمریم بر عملکرد، صفات کیفی تخم مرغ، فراسنجه های بیوشیمیایی خون، شمارش میکروبی محتویات ایلئوم، هیستولوژی روده کوچک، پاسخ های ایمونولوژیک، شاخص های آنتی اکسیدانی خون و کبد و نیز شاخص های کبد چرب در مرغ های تخم گذار تغذیه شده با سطوح مختلف انرژی قابل متابولیسم انجام گردید. این مطالعه در قالب یک آزمایش فاکتوریل 4×2 بر پایه طرح کاملاً تصادفی با 4 تکرار و 5 مشاهده در هر تکرار انجام گرفت. دو فاکتور مورد بررسی شامل کنجاله خارمریم در 4 سطح (صفر، 5/1، 3 و 6 درصد) و انرژی قابل سوخت و ساز در 2 سطح (2650 و 2950 کیلوکالری بر کیلوگرم) بودند. طول دوره آزمایش 70 روز در نظر گرفته شد و 10 روز نیز به عنوان دوره عادت پذیری مد نظر قرار گرفت. مولفه های عملکردی شامل خوراک مصرفی، ضریب تبدیل خوراک، درصد تولید، وزن و بازده تولید تخم مرغ در سه بازه زمانی شامل 35 روز اول، 35 روز دوم و کل دوره محاسبه گردید و شاخص های کیفی تخم مرغ در پایان دوره اول و دوم مورد ارزیابی قرار گرفتند. به منظور بررسی پاسخ های ایمنی پرندگان، تزریق گلبول های قرمز گوسفندی (srbc) در دو زمان به فاصله 10 روز انجام و 6 روز پس از تزریق اول و 12 روز پس از تزریق دوم نمونه گیری از خون صورت گرفت. هم چنین 10 روز قبل از اولین تزریق srbc واکسن نیوکاسل تجویز گردید و نمونه گیری از خون 6 روز پس از آن صورت گرفت. شمارش تفکیکی گلبول های سفید در پایان مرحله دوم آزمایش ارزیابی شد. در پایان دوره آزمایش دو پرنده از هر قفس به منظور بررسی وزن نسبی کبد، طحال و پانکراس و هم چنین نمونه برداری از محتویات ایلئوم و بافت مخاطی ژژنوم کشتار شدند. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که استفاده از سطح بالای انرژی قابل متابولیسم علاوه بر بهبود ضریب تبدیل غذایی (01/0p<)، طول پرز (01/0p<)، پاسخ های هومورال اولیه (05/0p=) و ثانویه (05/0p<) علیه srbc، موجب افزایش غلظت تری گلیسرید و مالون دی آلدئید پلاسمایی (01/0p<)، چربی (05/0p<) و مالون دی آلدئید کبدی (1/0p=) و نیز فعالیت آنزیم های پلاسمایی آلانین آمینوترانسفراز (05/0p<) و آلکالین فسفاتاز (1/0p=) گردید. از سویی دیگر بهره گیری از سطح 5/1 درصد کنجاله خارمریم موجب بهبود پاسخ های ایمنی سیستمیک مانند افزایش تیتر آنتی بادی اولیه و ثانویه علیه srbc (05/0p<) و کاهش نسبت هتروفیل به لنفوسیت (05/0p<) و نیز ایمنی بافتی هم چون افزایش تعداد سلول های کاپفر کبدی (01/0p<) شد. پایین ترین غلظت پلاسمایی کلسترول (1/0p=) و فعالیت آنزیم های کبدی (05/0p<) و نیز تری گلیسرید زرده تخم مرغ (01/0p<) زمانی مشاهده گردید که از بالاترین سطح کنجاله خارمریم (6 درصد) استفاده شد. هم چنین تغذیه سطح 3 درصد این کنجاله دارویی موجب بروز بهترین ضریب تبدیل خوراک (01/0p<) به دنبال کاهش جمعیت اشرشیاکلی ایلئومی (01/0p<) و بهبود نسبت طول پرز به عمق کریپت (05/0p<) گردید. در بین صفات کیفی تخم مرغ تنها ضخامت و استحکام پوسته تحت تأثیر قرار گرفت، به طوری که در پایان آزمایش پرندگانی که از سطوح 3 و 6 درصد کنجاله خارمریم استفاده نموده بودند، بهترین ضخامت و استحکام پوسته (05/0p<) تخم مرغ را دارا بودند. اثرات متقابل سطوح مختلف کنجاله خارمریم و انرژی قابل متابولیسم بر وزن نسبی کبد، طول پرز و نیز غلظت پلاسمایی مالون دی آلدئید معنی دار بود، به طوری که به دنبال تغذیه سطح پایین انرژی، مصرف 5/1 درصدی کنجاله خارمریم سبب کاهش وزن نسبی کبد (01/0p<)، افزایش طول پرز (01/0p<) و نیز کاهش غلظت mda (05/0p<) گردید، حال آنکه به دنبال بهره گیری از سطح بالای انرژی، تغذیه سطوح 3 و 6 درصدی این کنجاله دارویی موجب بروز پاسخ های مشابهی شد. لذا یافته های مطالعه حاضر بیانگر آن است که هرچند بهره گیری از سطح بالای انرژی قابل متابولیسم موجب بهبود پاسخ های عملکردی و ایمونولوژیک گردید، اما از سویی دیگر موجبات بروز کبد چرب را نیز فراهم نمود. با این وجود، به دنبال استفاده از 3 و 6 درصد کنجاله خارمریم شاخص های کبد چرب بهبود یافت و بهترین پاسخ های عملکردی زمانی مشاهده گردید که از سطح 3 درصد کنجاله خارمریم استفاده شد.

اثر مخلوط اسانس گیاهان آویشن، پونه و رزماری و مخلوط پسماند آن ها بر بازده رشد، سن از شیرگیری و متابولیت های خون گوساله های هلشتاین
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1393
  مریم جشاری   امیرحسین مهدوی

به کار بردن راه کارهای تغذیه ای صحیح برای رشد و سلامت بهتر گوساله ها از اهمیت خاصی برخوردار است. لذا آزمایش حاضر به منظور بررسی اثر مخلوط اسانس گیاهان آویشن، پونه و رزماری و مخلوط پسماند آنها بر بازده رشد، سن از شیرگیری و متابولیت های خونی گوساله های هلشتاین انجام شد. برای این منظور 60 راس گوساله ی نر و ماده هلشتاین با میانگین وزن تولد 5±40 کیلوگرم از سه روزگی در قالب یک آزمایش فاکتوریل 3×2 بر پایه طرح کاملا تصادفی مورد آزمایش قرار گرفتند. گروه های آزمایشی عبارت بودند از: 1- گروه دریافت کننده خوراک آغازین بدون افزودنی (کنترل)، 2- گروه دریافت کننده خوراک آغازین پایه به همراه نسبت مساوی از اسانس سه گیاه دارویی (آویشن، پونه و رزماری به میزان 300 میلی گرم به ازاء هر کیلوگرم ماده خشک) و 3- گروه دریافت کننده خوراک آغازین پایه به همراه نسبت مساوی از پسماند عصاره گیری سه گیاه دارویی (آویشن، پونه و رزماری به میزان50 گرم به ازاء هرکیلوگرم ماده خشک) جیره استارتر از روز 7 تا زمان از شیر گیری مصرف شد و پس از آن تمام گوساله ها با جیره بدون اسانس یا پسماند تا حدود 4 ماهگی تغذیه شدند. سن از شیرگیری براساس رسیدن به مصرف 1000 گرم ماده خشک در سه روز پیاپی تعیین شد. پس از آن گوساله ها با دو روش از شیر گیری تدریجی و ناگهانی از شیرگرفته شدند. بنابراین تا زمان شیرگیری 3 تیمار و پس از آن 6 تیمار بود. میزان خوراک مصرفی روزانه، وزن روزانه، اسکور مدفوع هفتگی و همچنین وزن به فاصله یک ماه و دو ماه پس از تولد ثبت شد. نمونه های خون جهت تعیین غلظت برخی از پارامترهای خونی در چهار روز از شیرگیری گرفته شد. نتایج به دست آمده نشان داد که مصرف اسانس ها و پسماند گیاهان دارویی میانگین افزایش وزن روزانه، مصرف ماده خشک و همچنین ضریب تبدیل غذایی را در مقایسه با گروه کنترل بهبود داد (0/05>p). سن از شیرگیری در گروه اسانس و پسماند نسبت به گروه کنترل کمتر بود(0/05>p). همچنین وزن از شیرگیری در گروه اسانس به طور معنی داری بیشتر از گروه کنترل بود (0/05>p). اما با گروه پسماند تفاوت معنی داری نداشت. وزن یک ماه بعد از شیرگیری تحت تاثیر مصرف اسانس و پسماند قرار گرفت و بهبود یافت (05/0>p). وزن دو ماه بعد از شیرگیری تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. تیمار اسانس و شیرگیری تدریجی باعث افزایش عددی میزان گلوکز خون و کاهش عددی میزان کلسترول خون نسبت به سایر تیمارها شد. اما تفاوت ها معنی دار نشد (0/05<p). مصرف اسانس و از شیرگیری ناگهانی باعث کاهش معنی دار میزان ast در روز اول از شیرگیری نسبت به تیمار کنترل و از شیرگیری تدریجی شد (0/05>p). مکمل های گیاهی تأثیر معنی داری بر میزان تری گلیسرید خون گوساله ها نداشت و از شیرگیری ناگهانی باعث کاهش معنی دار میزان تری گلیسرید نسبت به از شیرگیری تدریجی شد (0/05>p). بنابراین با توجه به نتایج بدست آمده، می توان گفت استفاده از اسانس و پسماند گیاهان دارویی آویشن، پونه و رزماری سبب بهبود عملکرد و کاهش سن از شیرگیری در گوساله های هلشتاین گردید.

اثر سطوح مختلف اسانس و پسماند گیاهان دارویی (آویشن، رزماری، شوید و نعناع فلفلی) در جیره های حاوی روغن ماهی بر عملکرد، صفات کیفی تخم مرغ و پاسخ های ایمنولوژیک مرغ های تخمگذار
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1393
  سیده اسما موسوی   احمد ریاسی

مطالعه حاضر به منظور بررسی اثر سطوح مختلف مخلوط اسانس و پسماند گیاهان آویشن، رزماری، شوید و نعناع فلفلی در جیره های حاوی منابع مختلف روغن، بر عملکرد، صفات کیفی تخم مرغ و پاسخ های ایمونولوژیک و هیستولوژیک مرغ های تخم گذار طراحی و اجرا گردید. این بررسی در قالب دو آزمایش فاکتوریل 3×2 بر پایه طرح کاملاً تصادفی با 6 تیمار، 4 تکرار و 5 مشاهده در هر تکرار انجام گرفت. فاکتورهای مورد بررسی شامل مخلوط اسانس در 3 سطح (صفر، 100 و 200 میلی گرم) و منبع روغن در دو منبع (روغن ماهی و روغن سویا) بودند. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که استفاده از روغن ماهی وزن نسبی طحال (01/0p<)، غلظت مالون دی آلدئید کبدی (05/0p<)، شاخص رنگ تخم مرغ (05/0p<)، توده تخم مرغ (05/0p<)، تعداد و قطر غدد لنفاوی غیرمنتشره لامیناپروپریا (05/0p<) را افزایش و منجر به کاهش فعالیت آنزیمalp (01/0p<) و غلظت کلسترول و تری گلیسرید پلاسما (05/0p<)، کلسترول زرده (01/0p<)، چربی کبد (01/0p<)، نسبت هتروفیل به لنفوسیت (05/0p<) و طول پرز (08/0p=) گردید. مخلوط اسانس های گیاهی نیز منجر به کاهش غلظت کلسترول و تری گلیسرید (01/0p<) خون، فعالیت آنزیم های sgot و sgpt (01/0p<)، وزن نسبی کبد (01/0p<)، نسبت هتروفیل به لنفوسیت(05/0p<)، جمعیت پاتوژن روده ای (01/0p<)، غلظت مالون دی آلدهید سرم و کبد (05/0p<) گردید؛ حال آنکه موجب بهبود تولید آنتی بادی علیه srbc و ویروس نیوکاسل (01/0p<)، نسبت طول پرز به عمق کریپت و نیز قطر غدد لنفاوی (01/0p<) و استحکام و ضخامت پوسته تخم مرغ شد (05/0p<). استفاده از سطوح مختلف پسماندهای گیاهی تنها موجب بهبود معنی دار تیتر آنتی بادی علیه گلیول قرمز گوسفندی (05/0p<)، تعداد و قطر غدد لنفاوی و سلول های گابلت (01/0p<)، کیفیت پوسته تخم مرغ (05/0p<) و نیز جمعیت اشرشیا کلی ایلیومی (01/0p<) گردید. لذا یافته های مطالعه حاضر بیانگر آن است که بهره گیری از روغن ماهی به همراه 200 میلی گرم بر کیلوگرم مخلوط اسانس موجب بروز بهترین پاسخ های ایمونولوژیک، هیستولوژیک روده، تعدیل پروفیل چربی های خونی و نیز شاخص توده تخم مرغ گردید، حال آنکه در استفاده از پسماند تنها پاسخ ایمنی هومورال، جمعیت باکتریایی روده و کیفیت پوسته تحت تاثیر قابل ملاحظه ای قرار گرفت.

تاثیر آگونیست sonic hedgehog (پورمورفامین) در روند بلوغ و تغییرات اپی-ژنتیک اووسیت¬های گوسفندی بالغ شده در محیط آزمایشگاهی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده علوم کشاورزی 1393
  پریسا ندری   محمد صالحی

برخی فاکتور¬های رشد و مولکول¬های کوچک نقش مهمی در مسیر سیگنالی سونیک هدجیهاگ (shh) دارند. از جمله این مولکول¬های کوچک می¬توان به پورمورفامین اشاره کرد که ترکیب آگونیست مولکول سونیک هدجیهاگ بوده که نقش مهمی در تنظیم فعالیت گیرنده¬ها و عوامل رونویسی دارد. در این مطالعه تاثیرآگونیست پورمورفامین در روند بلوغ تخمک¬بالغ شده گوسفند در آزمایشگاه و همچنین تاثیر اپی¬ژنتیک این آگونیست بر روند بلوغ تخمک مورد ارزیابی قرار داده شد. پس از جمع¬آوری نمونه¬های تخمدان گوسفندی از کشتارگاه، مجموعه کومولوس- اووسیت در محیط حاوی غلظت¬های 250 و 500 نانو¬گرم پورمورفامین کشت داده شد. بعد از 22 ساعت توسط آنزیم هیالورونیداز سلول¬های کومولوس¬ از تخمک جدا شد و از رنگ آمیزی هوخست و سل تراکر بلو جهت ارزیابی بلوغ هسته¬ای و سیتوپلاسمی استفاده گردید. سپس توسط میکروسکوپ فلورسنت عکس¬برداری انجام شد. جهت تجزیه آماری از نرم افزار image j استفاده شد. 22 ساعت بعد از کشت تخمک¬ها در محیط ivm، تخمک¬های بالغ شده در مجاورت با اسپرم¬های گوسفند قرار داده شد تا لقاح صورت گیرد. 48 ساعت بعد با استخراج rna از جنین دو سلولی از تکنیک real time pcr و نرم افزار rest برای تعیین بیان ژن¬های ptc1، smo،gli1 ،hdac1 ، hdac2 و hdac3 استفاده گردید. جهت بررسی میزان کلیواژ جنین¬های پارتنوژنژ، 22 ساعت بعد از بلوغ، تخمک¬ها وارد مرحله فعال¬سازی شد و تا مرحله بلاستوسیست پیش رفت. نتایج بدست آمده از غلظت 250 نانوگرم پورمورفامین در محیط بلوغ تخمک¬ نسبت به گروه کنترل نشان داد 81 درصد از تخمک¬ها توانسته بودند تقسیم سلولی را تا متافاز میوز ii ادامه دهند اگرچه این افزایش از نظر آماری معنی-دار نبود. در غلظت 500 نانوگرم پورمورفامین میزان بیان ژن¬های ptc1 کاهش داشت در حالیکه بیان ژن¬های smoو gli1 بطور معنی¬داری افزایش پیدا کرد (0/05>p). ضمنا مشاهده شد که در این غلظت بیان ژن¬های ژن¬هایhdac1 ، hdac2 وhdac3 کاهش یافت. در ارزیابی میزان استیلاسیونh4k12 مشاهده گردید که در غلظت 500 نانوگرم پورمورفامین بیشترین میزان استیلاسیون رخ می¬دهد. علاوه بر این مشاهده شد در حضور پورمورفامین تعداد جنین¬های پارتنوژنز افزایش پیدا نمود. در این مطالعه استفاده از پورمورفامین تاثیر قابل توجه¬ای بر میزان بلوغ هسته¬ای تخمک نداشت. در مقابل پورمورفامین میزان بلوغ سیتوپلاسمی را افزایش داد. بر این اساس می¬توان چنین نتیجه¬گیری نمود که پورمورفامین برای بهبود بلوغ سیتوپلاسمی تخمک می¬توان مفید باشد. همچنین این ماده می¬تواند موجب فعال شدن مسیر سیگنالی سونیک هدجیهاگ می¬گردد.

تجزیه ژنتیکی فاصله زایش تا اولین تلقیح و روزهای باز در گاوهای شیری هلشتاین تحت شرایط تنش گرمایی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1393
  محمود مهین   امیر حسین مهدوی

یکی از مسائل اساسی در پرورش گاوهای شیری بررسی صفات تولید مثلی است که در سال های اخیر به دلایل متعددی از جمله اقتصادی مورد توجه قرار گرفته است. مطالعه حاضر به منظور برآورد اجزاء(کو) واریانس و وراثت پذیری صفات تولید مثلی تحت شرایط تنش گرمایی در گاو های شیری هلشتاین استان اصفهان با استفاده از مدل خطی به اجرا درآمد. صفات مورد بررسی شامل فاصله زایش تا اولین تلقیح و روزهای باز می باشد. در این مطالعه اطلاعات مربوط به18128 حیوان متعلق به 34 گله که دارای اطلاعات 4 شکم زایش بودند، و در فاصله های کمتر از 40 کیلومتر از ایستگاه های هواشناسی استان طی سال های 75 تا 91 و از گاوداری های تحت پوشش مرکز تعاونی کشاورزان و دام پروران صنعتی وحدت قرار داشتند مورد استفاده قرار گرفت. پس از بررسی و شناسایی اثرات ثابت مؤثر بر صفات فاصله زایش تا اولین تلقیح و روزهای باز فراسنجه های ژنتیکی از طریق مدل دام خطی و با بهره گیری از روش متوسط اطلاعات حداکثر درست نمایی محدود شده (aireml) برآورد شد. روند ژنتیکی و فنوتیپی از طریق رگرسیون ارزش های اصلاحی براساس سال تولد برآورد شد. گله-سال- فصل زایش، شکم زایش، میزان شیر تولیدی و سن اولین زایش تاثیر معنی داری( p<0/01) بر فاصله زایش تا اولین تلقیح داشت. گله-سال – فصل زایش، شکم زایش، میزان شیر تولیدی و سن اولین زایش نیز تاثیر معنی داری( p<0/01) بر صفت روزهای باز داشت. وراثت پذیری فاصله زایش تا اولین تلقیح برابر با 0/006±0/085 و برای صفت روزهای باز برابر با 0/005±0/026 برآورد شد. همچنین میانگین روزهای باز و فاصله زایش تا اولین تلقیح به ترتیب برابر با 37/42±112/58 و 18/15±60/66 برآورد شد. روند فنوتیپی روزهای باز و فاصله زایش تا اولین تلقیح بر اساس شاخص hi ماه هایی که دام، تحت بیشترین تنش گرمایی قرار داشت (1)برای اردیبهشت ماه برآورد شد. همچنین برای ماه های فاقد تنش(0 ) به ترتیب برابر با دی ماه و مهر ماه برآورد شد. همچنین همبستگی ژنتیکی و فنوتیپی برآورد شده برای فاصله زایش تا اولین تلقیح و روزهای باز به ترتیب برابر با 0/2 و 0/07 برآورد شد. روند فنوتیپی براساس سال تولد ، فاصله زایش تا اولین تلقیح برابر با0/226- و روزهای باز 0/042- برآورد شد. روند ژنتیکی مربوط به فاصله زایش تا اولین تلقیح براساس سال تولد 0/039 که روندی افزایشی و نامطلوب و روزهای باز برابر با 0/042- روندی کاهشی و مطلوب بود.

تاثیر شکل فیزیکی خوراک آغازین گوساله بر هیستولوژی کبد و روده کوچک، شاخص های متابولیک خونی و جمعیت برخی باکتریهای پاتوژن روده کوچک
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1393
  حسین معینی   احمد ریاسی

مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر شکل فیزیکی خوراک آغازین و علوفه بر فراسنجه های خونی، تغییرات هیستولوژیک و جمعیت باکتری های پاتوژن روده ی کوچک گوساله های هلشتاین طراحی گردید. این آزمایش در قالب یک طرح کاملا تصادفی با 4 تیمار و 13 تکرار و به مدت 70 روز اجرا شد. تیمارها شامل خوراک آغازین آردی، خوراک آغازین آجیلی (چند قطعه ای)، خوراک آغازین پلت و خوراک آغازین آردی به همراه یونجه بودند. در روزهای 25، 50 و 70 آزمایش، خونگیری از سیاهرگ گردن جهت بررسی فراسنجه های خونی انجام گردید. هم چنین در روزهای 35 و 70، نمونه های مدفوع از داخل رکتوم و در ظرف های استریل گرفته شد و در محیط کشت ائوزین متیلن بلو آگار (emb آگار) برای شمارش تعداد باکتری های اشرشیاکلی و سالمونلا کشت داده شد. در 70 روزگی به صورت تصادفی از هر تیمار 3 گوساله انتخاب و کشتار شد. نمونه های کبد و روده کوچک )از قسمت های دوازدهه (دئودنوم)، ژژنوم و ایلئوم( برای بررسی تغییرات هیستولوژیک آن ها تهیه و در فرمالین قرار داده شد و بعد از تهیه ی برش و رنگ آمیزی، توسط میکروسکوپ نوری مورد بررسی قرار گرفت. هم چنین ph محتویات بخش های مختلف روده نیز اندازه گیری شد. نتایج آنالیزهای خونی نشان دهنده ی اختلاف معنی دار (05/0>p) بین تیمارها برای فراسنجه های گلوکز، bun، تری گلیسرید، کلسترول، لیپوپروتئین های با چگالی پایین (ldl )، لیپوپروتئین های با چگالی بالا (hdl )، آسپارتات ترانس آمیناز (ast)، آلانین ترانس آمیناز (alt)، هورمون های 3t و 4t، پروتئین کل و گلوبولین سرم بود به طوری که بیشترین غلظت گلوکز، تری گلیسرید، کلسترول و hdl و کمترین غلظت ldl مربوط به تیمار آردی به همراه یونجه بود. شمارش گلبول های سفید و قرمز خون بین تیمارها اختلاف معنی دار نداشت. بیشترین تعداد باکتری های اشرشیاکلی و سالمونلا مربوط به تیمار پلت و کمترین تعداد آن ها مربوط به تیمار آردی همراه با یونجه بود (05/0>p). هم چنین تیمار پلت بیشترین میزان چربی کبد و بدترین انسجام بافتی کبد را دارا بود (05/0>p). از بین شاخص های هیستولوژی روده تنها ضخامت لایه ی ماهیچه ای بین تیمارها اختلاف معنی دار داشت (05/0>p) و بیشترین ضخامت مربوط به تیمار آردی همراه با یونجه و کمترین ضخامت نیز مربوط به تیمار پلت بود. مقادیر عددی ph روده معنی دار نشد و از بین یافته های وزن اندام های داخلی تنها وزن نسبی شش ها معنی دار بوده (05/0>p) و کمترین آن مربوط به تیمار پلت بود و بیشترین وزن نسبی کبد نیز مربوط به تیمار آردی همراه با یونجه و کمترین آن متعلق به تیمار پلت بود (05/0>p). نتایج این آزمایش بیانگر آن است که شکل فیزیکی خوراک آغازین بر شاخص های متابولیک خونی و کبدی، جمعیت باکتری-های مضر روده و شاخص های هیستولوژیک آن اثرگذار بوده و در این بین، حضور 10 درصد یونجه به همراه خوراک آغازین با بهبود شاخص ها ی متابولیک خونی و کبدی و کاهش جمعیت باکتری های مضر روده، بیشترین اثر را بر بهبود پاسخ های عملکردی و سلامتی گوساله های هلشتاین بر جای گذاشت.

تاثیر تمرین تناوبی بر متابولیسم لاکتات و بیان ژن های انتقال دهنده منوکربوکسیلات (mct1 و mct4) در عضلات اسکلتی رت های نر پیر و جوان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی 1393
  الله یار عرب مومنی   فرهاد رحمانی نیا

هدف: به نظر می رسد، در سالمندی، همراه با تغییرات فیزیولوژیک، کاهش بیان ژن های mct1 و mct4 در عضلات اسکلتی اتفاق افتد، ولی این کاهش می تواند، با فعالیت ورزشی تعدیل شود. هدف از مطالعه حاضر، بررسی آثار تمرین تناوبی و سن، بر بیان ژن های mct1، mct4 و متابولیسم لاکتات عضلات اسکلتی موش های صحرایی بود. روش پژوهش: تعداد 40 سر موش در دو گروه سنی پیر [(20سر)، (سن 27 ماه و وزن 31± 389 گرم)[ و جوان ] (20سر)، (سن 3 ماه و وزن 13± 224 گرم)] تهیه شده و هر گروه، به طور تصادفی به دو گروه تجربی (10 = n) و شاهد (10 = n) تقسیم شدند. پروتکل تمرینی شامل، 4 دقیقه دویدن و 2 دقیقه استراحت فعال در10 وهله تمرینی، به مدت 60 دقیقه، 6 جلسه در هفته و به مدت 8 هفته بصورت فزاینده روی نوارگردان اجرا شد. موش ها 24 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرینی بیهوش شده و عضلات نعلی (sol) و بازکننده طویل انگشتان پا (edl) خارج گردید. همچنین خون گیری از قلب حیوان انجام شد. نمونه های بافتی در نیتروژن مایع، منجمد و برای بررسی متابولیسم لاکتات و بیان mct1 و mct4 در دمای 80- درجه نگهداری شد. اندازه گیری لاکتات، فعالیت آنزیم های سیترات سنتاز (cs ) و لاکتات دهیدروژناز (ldh) به روش آنزیماتیک و بیان ژن با استفاده از روش pcr real-time صورت گرفت. تجزیه و تحلیل اطلاعات با آزمون های تحلیل واریانس یک طرفه، تعقیبی توکی و t مستقل انجام شد. یافته ها: نتایج تحقیق افزایش معنی داری را در mct4mrna وmct1 عضلات اسکلتی هر دو گروه سنی نشان داد (0/05> p). همچنین، در نسبت افزایش بیان ژن در دو گروه سنی تفاوت معنی داری مشاهده نشد. علاوه براین، کاهش معنی داری در لاکتات عضلات نعلی و بازکننده طویل انگشتان پا در دو گروه تجربی (پیر و جوان) دیده شد (0/05> p). همچنین، افزایش معنی داری در فعالیت آنزیم cs گروه تجربی در عضله edl و sol در هر دو گروه سنی مشاهده شد (0/05> p)، ولی فعالیت ldh عضله edl و sol در گروه پیر تجربی افزایش معنی داری نداشت. با این حال، فعالیت ldh در هر دو عضله edl و sol درگروه جوان تجربی افزایش معنی داری داشت ( 0/05> p). نتیجه گیری: این نتایج نشان دهنده تاثیر تمرین تناوبی بر افزایش بیان mct1 و mct4، آنزیم سیترات سنتاز و کاهش لاکتات در عضلات اسکلتی است و نشان می دهد که این تاثیر احتمالا مستقل از سن است. افزایش بیان mct ها به دنبال تمرین، انتقال لاکتات به خون را تسهیل نموده و پاکسازی لاکتات عضلات را افزایش می دهد.

اثر نسبت های مختلف سیلاژ ذرت به یونجه خشک بر بازده تولیدی و تولیدمثلی گاوهای شیری هلشتاین در اوایل و اواسط شیردهی در فصل تابستان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1393
  محمد عرب سرخی تلک آبادی   احمد ریاسی

چکیده در اکثرگاوداری های ایران، بخش علوفه ای جیره شامل سیلاژ ذرت و یونجه خشک می باشد. بنابراین تعیین سطح بهینه ی این دو منبع علوفه ای که به بهبود مصرف خوراک و تولید شیر کمک می نماید، یک راهنمای موثر و مهم تصمیم گیری در گاوداری های صنعتی است. به همین منظور هدف از این آزمایش بررسی اثر دو نسبت مختلف سیلاژ ذرت به یونجه خشک بر بازده تولیدی و تولیدمثلی گاوهای شیری هلشتاین در اوایل و اواسط شیردهی در فصل تابستان بود. این آزمایش در قالب طرح کاملاً تصادفی با دو تیمار در دو بهاربند مجزا و هر بهاربند دارای 60 گاو شیری انجام شد. گاوها در هر بهاربند از لحاظ میانگین تولیدشیر(5/0±5/47)، روزهای شیردهی(15±40) و شکم زایش(48/2) با هم برابر بودند. جیره های آزمایشی به طور تصادفی به گاوها اختصاص یافتند. نسبت کنسانتره به علوفه در هر دو جیره 60 به 40 بود. جیره آزمایشی اول شامل 50 درصد سیلاژ ذرت و 50 درصد یونجه خشک و جیره آزمایشی دوم دارای نسبت 75:25 از این دو علوفه بود. جیره ها از لحاظ سطح انرژی(7/1 مگاکالری بر کیلوگرم ماده خشک)، پروتئین(18 درصد)، الیاف شوینده خنثی(2/0±5/28 درصد) و کربوهیدرات های غیر الیافی (3/0±42 درصد) یکسان بوده و طی دو نوبت در روز(5 صبح و 5 عصر) به صورت کاملا مخلوط (tmr) تغذیه می شدند. گاوهای داخل هر بهاربند به صورت آزاد به آب و سنگ نمک دسترسی داشتند. مصرف ماده خشک در اوایل شیردهی در گاوهای مصرف کننده جیره حاوی 75 درصد سیلاژ ذرت، تمایل به معنی داری(06/0 =p) و در اواسط و کل دوره شیردهی مصرف ماده خشک در این تیمار به طور معنی داری بالاتر از جیره حاوی سیلاژ ذرت 50 درصد بود(05/0 >p). همچنین تولید شیر(01/0 >p) و شیر تصحیح شده بر اساس انرژی(05/0 =p) در تیمار حاوی 75% سیلاژ ذرت بالاتر از 50% سیلاژ بود، اما به دلیل بالاتر بودن درصد چربی شیر در گاوهای مصرف کننده جیره دارای 50 درصد سیلاژ ذرت(05/0 >p)، شیر تصحیح شده بر اساس 5/3 درصد چربی تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت(05/0 <p). در رابطه با دیگر اجزای ترکیب شیر در کل دوره آزمایشی، درصد لاکتوز شیر تمایل به معنی داری داشت(07/0 =p) و نسبت چربی به پروتئین شیر نیز در جیره 75 درصد سیلاژ ذرت بالاتر و معنی دار بود(01/0 >p). درصد پروتئین شیر بین تیمارها یکسان، اما مقدار آن در اواسط شیردهی(05/0 >p) و در کل دوره آزمایشی(07/0 =p) در جیره حاوی 75 درصد سیلاژ ذرت بالاتر بود. امتیاز وضعیت بدنی و نیز تغییرات آن در طول آزمایش تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت؛ به طوری که گاوهای مصرف کننده جیره حاوی 75 درصد سیلاژ ذرت دارای امتیاز وضعیت بدنی بالاتری بودند(01/0 >p) و در اوایل شیردهی امتیاز وضعیت بدنی کمتری از دست دادند(05/0 >p). در رابطه با قابلیت هضم مواد مغذی بین جیره ها، نتایج نشان داد که جیره حاوی 75 درصد سیلاژ ذرت در اوایل شیردهی، قابلیت هضم بالاتری نسبت به جیره حاوی 50 درصد سیلاژ ذرت داشت(05/0 >p). بازده خوراک (شیر تصحیح شده برای انرژی بر ماده خشک مصرفی) هم بین جیره های آزمایشی معنی دار و در جیره 75 درصد سیلاژ ذرت بالاتر بود(05/0 =p). در بین فراسنجه های خونی، تنها نیتروژن اوره خون تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت. به طوری که در اوایل شیردهی و نیز در کل دوره شیردهی در جیره حاوی 50 درصد سیلاژ ذرت بالاتر بود(05/0 >p)، اما در اواسط شیردهی تحت تاثیر قرار نگرفت(05/0 <p). در این پژوهش فراسنجه های تولیدمثلی با آن که از نظر عددی در تیمار حاوی 75% سیلاژ ذرت، بالاتر بود اما از لحاظ آماری تحت تاثیر جیره های آزمایشی قرار نگرفت. در پایان نتایج این آزمایش نشان داد که با افزایش سهم سیلاژ ذرت از 50% به 75% بخش علوفه ای در جیره گاوهای شیری، بدون تاثیر در فراسنجه های تولیدمثلی، می تواند موجب بهبود عملکرد تولیدی در گاوهای هلشتاین شود. واژه های کلیدی: گاو شیری، سیلاژ ذرت، یونجه خشک، عملکرد، تولیدمثل

اثر پسماند مالت بر بازده رشد و سیستم ایمنی بره های پرواری
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1393
  احسان جباری   سعید کریمی دهکردی

این آزمایش به منظور بررسی اثرات محصولات فرعی جو جوانه زده و مخمر ساکارومایسیس سروزیه در بره های پرواری نژاد افشاری انجام گرفت. تعداد 40 بره نر افشاری با میانگین وزن بدن5 ±26 و میانگین سنی 10±90 در قالب طرح کاملا تصادفی پس از دو هفته عادت پذیری، به مدت 80 روز با جیره بالانس شده مطابق با استاندارهای1984 nrcتغذیه شدند. تیمارهای به کارگرفته شده شامل:تیمار 1) شاهد تیمار2) حاوی جو جوانه زده تیمار3) جیره شاهد به همراه مخمر ساکارومایسیس سروزیه تیمار4) حاوی جو جوانه زده به همراه مخمر ساکارومایسیس سروزیه. بره ها به صورت هفتگی قبل از تغذیه صبحگاهی وزن کشی شدند. برای اندازه گیری فراسنجه های خونی، 5 بره به طور تصادفی از هر تیمار انتخاب شده و نمونه های خونی 4 ساعت بعد از تغذیه صبحگاهی از طریق سیاهرگ گردنی جمع آوری می شد. بره های تغذیه شده با جیره های حاوی پسماند جو جوانه زده به طور معنی داری ماده خشک روزانه بیشتری مصرف می کردند و افزایش وزن روزانه بیشتری داشتند(05/0p<). مکمل سازی جیره با مخمر زنده و پسماند جو جوانه زده بر پارامترهای خونی از قبیل: گلوکز ، آنزیم آسپارتات آمینو ترانسفراز ، آلبومین، نسبت آلبومین به گلوبولین، شمار کل گلبول های سفید، لنفوسیت، نوتروفیل، مونوسیت و ائوزینوفیل تاثیر نداشت اما تیمارها از لحاظ پروتئین کل، شمارش گلبول های قرمز و گلوبولین و نیتروژن اوره ای خون تفاوت معنی داری داشتند(05/0p<). پس به طور کلی می توان این گونه نتیجه گرفت که پسماند جو جوانه زده مالت، بازده رشد و به موجب آن سیستم ایمنی بره ها را بهبود بخشیده است اما اثر متقابل پسماند جو جوانه زده با مخمر زنده تاثیری بر بازده رشد و پارامترهای خونی مرتبط با سیستم ایمنی نداشته است.

مولفه های ژنتیکی نرخ گیرایی در گله های گاو هلشتاین در شرایط تنش گرمایی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1393
  محمدرضا اوجعلی   احمد ریاسی

با توجه به تاثیر تنش گرمایی بر صفات تولید مثلی در گاوهای شیری، این تحقیق به منظور برآورد مولفه های ژنتیکی نرخ گیرایی و نرخ عدم برگشت به فحلی در شرایط تنش گرمایی انجام شد. داده های مورد استفاده از تعاونی وحدت دامپروران اصفهان و اداره کل هواشناسی استان اصفهان از سال 1372 تا سال 1392 جمع آوری شد. پس از ویرایش داده های خام اولیه و تشکیل شاخص دمایی –رطوبتی، 34305 رکورد مربوط به 21405 راس دام مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. صفت نرخ گیرایی به صورت تعداد دفعات تلقیح به ازای هر آبستنی و صفات نرخ عدم برگش پذیری 45 و 90 روز پس از اولین تلقیح، در فاصله 15 الی 45 روز و 90 روز محاسبه گردید. نرخ عدم برگشت به فحلی صفتی صفر و یکی است که در زمان مشخصی پس از اولین تلقیح اندازه گیری می شود، به طوری که اگر حیوان در زمان مورد نظر نیاز به تلقیح دوباره نداشته باشد، مقدار 1 و در غیر این صورت مقدار 0 منظور می شود. معنی داری اثرات ثابت موثر بر روی صفات تولید مثلی با استفاده از رویه آماری genmod در نرم افزار آماری(1/9 ) sas بررسی شد. برای برآورد مولفه های ژنتیکی از مدل دام و رگرسیون تصادفی استفاده شد. برآوردها با استفاده از روش های آماری متوسط اطلاعات حداکثر درست نمایی محدود شده (aireml) و روش های بیزی انجام شد. وراثت پذیری مستقیم صفات تولید مثلی در محدوده 035/0 و وراثت پذیری مقاومت به گرما در محدوده 004/0 برآورد شد. انتخاب شدید برای تولید، مقاومت گرمایی در حیوانات را کاهش می دهد به طوری که صفات مورد بررسی در این مطالعه شامل: نرخ گیرایی و نرخ عدم برگشت به فحلی در 45 روز و 90 روز پس از اولین تلقیح، با افزایش شاخص دمایی-رطوبتی روند کاهشی داشتند. نتایج نشان می دهد که با افزایش شاخص دمایی رطوبتی، واریانس ژنتیکی مقاومت به گرما نیز زیاد می-شود، به این معنی که بین حیوانات برای مقاومت به گرما، تفاوت ژنتیکی وجود دارد و لذا می توان از طریق انتخاب ژنتیکی حیوانات مقاوم به گرما را به عنوان والدین نسل بعد انتخاب کرد. واریانس ژنتیکی مقاومت به گرما برای صفات نرخ گیرایی، نرخ عدم برگشت به فحلی45 و نرخ عدم برگشت به فحلی 90 به ترتیب (0034/0±006/0)، (0001/0±00008/0) و (0001/0±0001/0) بدست آمد. بیشتر بودن مقدار واریانس مقاومت به گرما برای صفت نرخ گیرایی، نشان می دهد بهتر است برای ارزیابی ژنتیکی صفات تولید مثلی در شرایط تنش گرمایی، از صفت نرخ گیرایی استفاده شود.

ارتباطات ژنتیکی بین نمره وضعیت بدنی و صفات تولیدمثلی در گاوهای هلشتاین دوره شیردهی اول
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1393
  رضا امیرتوبی   احمد ریاسی

طی سال های متمادی انتخاب برای تولید شیر باعث مشکلات عدیده ای از جمله مشکلات تولیدمثلی در دامداری ها شده است. هدف از این پژوهش برآورد فراسنجه های رکوردهای روزآزمون نمره وضعیت بدنی با تابعیت تصادفی و همچنین بررسی ارتباط این صفت با صفات باروری بود. براین اساس از اطلاعات 42040 رکورد مربوط به 6978 حیوان در دوره شیردهی اول که طی سال های 1384 تا 1392 در تعاونی وحدت استان اصفهان جمع آوری شده بود، استفاده گردید. اطلاعات شجره شامل 88448 حیوان بود که بین سال های 1372 تا 1391 متولد شده بودند. صفات باروری مورد استفاده شامل روزهای باز، نرخ عدم برگشت به فحلی 56 روز بعد از اولین تلقیح آبستنی دوم و تعداد تلقیح به ازای آبستنی دوم بود. برآورد واریانس- کوواریانس های ژنتیکی و محیطی با استفاده از مدل حیوانی و تابعیت تصادفی در نرم افزار dmu و روش aireml صورت گرفت. وراثت پذیری نمره وضعیت بدنی در روزهای مختلف در دامنه 09/0 تا 26/0 با میانگین 13/0 برآورد شد. وراثت پذیری روزهای باز، نرخ عدم برگشت به فحلی بعد از 56 روز در اولین تلقیح آبستنی دوم و تعداد تلقیح به ازای آبستنی دوم با روش 2 صفته به ترتیب 03/0، 05/0 و 02/0 برآورد شد. ارزش اصلاحی دام ها در 305 روز محاسبه و مشاهده شد که اکثر گاوها برای نمره وضعیت بدنی ارزش اصلاحی پایین دارند. همچنین همبستگی بالایی بین رکوردهای روزآزمون در روزهای مختلف شیردهی نشان داد که در کل دوره، صفت نمره وضعیت بدنی تحت تأثیر ژن های مشترکی در طی روزهای مختلف شیردهی می باشد. همبستگی ژنتیکی برای صفات نمره وضعیت بدنی و باروری به روش 2 صفته و با استفاده از ضرائب تابعیت تصادفی کوواریانس ژنتیکی محاسبه شد. بین نمره وضعیت بدنی و روزهای باز همبستگی ضعیف و منفی بدست آمد (10/0- تا 16/0-)که بیشترین آن در اوایل دوره شیردهی بود. همچنین بین نرخ عدم برگشت به فحلی 56 روز در اولین تلقیح آبستنی دوم و تعداد تلقیح به ازای آبستنی دوم به ترتیب همبستگی ژنتیکی مثبت (11/0 تا 26/0) و همبستگی منفی (06/0- تا 30/0-) بود. همبستگی مثبت متوسط بین نمره وضعیت بدنی و دو صفت نرخ عدم برگشت به فحلی و تعداد تلقیح نشان دهنده تغییرات توأم این صفات با هم می باشد به طوری که افزایش افت نمره وضعیت بدنی، شانس آبستنی در تلقیح اول را کاهش و تعداد تلقیح برای آبستنی بیشتری نیاز دارد. به طور کلی نتایج این مطالعه حاکی از این بود که با توجه به ارتباط بین دو صفت نمره وضعیت بدنی و تولیدمثلی، حیوان با نمره وضعیت بدنی با کنترل ژنتیکی بالا می تواند از باروری بهتری برخوردار باشد.

برآورد اجزای ژنتیکی صفات تولیدی در گله های گاو شیری هلشتاین در شرایط استرس گرمایی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1393
  هادی حسینی   امیرحسین مهدوی

این تحقیق به منظور بررسی تاثیر تنش گرمایی بر صفات تولیدی در گاوهای شیری و برآورد مولفه های ژنتیکی تولید شیر و درصد چربی شیر در شرایط تنش گرمایی انجام شد. داده های مورد استفاده شامل اطلاعات 34 گله صنعتی گاو شیری بود که از بانک اطلاعات شرکت تعاونی وحدت اصفهان استخراج شد. اطلاعات هواشناسی نیز از اداره کل هواشناسی استان اصفهان مربوط به سال های 1372 تا 1392 جمع آوری شد. پس از ویرایش داده های خام اولیه و محاسبه شاخص دمایی-رطوبتی (thi)، تعداد 341774 رکورد تولید شیر متعلق به 37025 راس حیوان و همچنین تعداد 262956 رکورد درصد چربی شیر متعلق به 36187 راس حیوان که مربوط به شکم اول بود مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. دامنه تولید شیر روزانه بین 5 تا 60 کیلوگرم و درصد چربی شیر 1 تا 7 درصد در نظر گرفته شد. ابتدا معنی داری اثرات ثابت موثر بر روی صفات تولید شیر و درصد چربی شیر بررسی شد. سپس جهت برآورد مولفه های ژنتیکی از مدل تابعیت تصادفی استفاده شد. نتایج نشان داد که با افزایش شاخص دمایی- رطوبتی، میانگین فنوتیپی صفات تولیدی کاهش یافت و این کاهش برای صفت تولید شیر از سطح آستانه72 thi= و برای صفت درصد چربی شیر از سطح 64= thi روی داد. میانگین وراثت پذیری در مقادیرمختلف شاخص دمایی-رطوبتی برای صفت تولید شیر 0/32 و برای صفت درصد چربی شیر 0/24 برآورد شد. تغییرات واریانس ژنتیکی افزایشی نشان داد با افزایش شاخص دمایی- رطوبتی از سطح آستانه(72= thi) برای هر دو صفت تولید شیر و درصد چربی واریانس ژنتیکی افزایشی بیشتر خواهد شد. به عبارتی دیگر بین حیوانات در مواجه شدن با تنش گرمایی بعد از شاخص دمایی- رطوبتی 72 تفاوت ژنتیکی قابل توجهی وجود دارد و لذا ممکن است بتوان از طریق انتخاب ژنتیکی حیوانات مقاوم تر به تنش گرمایی را به عنوان والدین نسل بعد در نظر گرفت. همچنین نتایج در این پژوهش بیانگرآن بود که بیشترین تغییرات واریانس ژنتیکی افزایشی در اوایل شیردهی (روز 5 تا 100 شیردهی) برای هر دو صفت تولید شیر و درصد چربی وجود دارد. این موضوع بیانگر این است که حساسیت حیوان به افزایش دما در ابتدای دوره شیردهی بیشتر بود واثر تنش گرمایی در اوایل شیردهی نسبت به گاوهایی که در اوسط و اواخر شیردهی قرار دارند، بیشتر است.

بررسی اثر تغذیه طولانی مدت دانه سویا کامل به عنوان منبع اسیدلینولئیک بر فراسنجه های کیفی اسپرم گاوهای نر هلشتاین
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده علوم کشاورزی 1393
  مهدی خانی   احمد ریاسی

هدف انجام این آزمایش، بررسی اثر سویا اکسترود شده بر صفات عملکردی و تولیدمثلی گاوهای نر هلشتاین بود. 16 گوساله نر هلشتاین (متوسط وزن 10±200 کیلوگرم؛ در سن 8 ماهگی، دو تیمار و هشت تکرار) به طور تصادفی در قالب طرح کاملا تصادفی به تیمارها اختصاص داده شد. گاوها به مدت 10 ماه از جیره هایی با سطح انرژی و پروتئین یکسان تغذیه شدند. جهت بررسی مصرف خوراک، 20 روز انتهایی طرح به بررسی میزان مصرف ماده خشک اختصاص داده شد. جهت بررسی تخمیر شکمبه ای، از تمامی گاوها در انتهای طرح مایع شکمبه گرفته شد. اندازهی قطر بیضه در ابتدا و انتهای طرح اندازه گیری شد. جهت بررسی کیفیت اسپرم، با استفاده از دستگاه الکترواجاکولاتور 3 مرتبه از هر گاو اسپرمگیری به عمل آمد. مقدار حجم سیمن ثبت و با استفاده از casa مورد ارزیابی قرار گرفت. میزان مصرف ماده خشک تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت. مقدار کل اسیدهای چرب فرار، استات، پروپیونات، بوتیرات، نسبت استات به پروپیونات، ph و نیتروژن آمونیاکی تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت (p>0/05). قطر بیضه به طور معنی داری در گاوهای تیمار سویا اکسترود شده افزایش یافت (p<0/05). جیره حاوی سویا اکسترود شده به طور معنی داری سبب افزایش جنبایی کل، حرکت پیشرونده، حرکت سریع، میانگین سرعت در مسیر منحنی و سرعت واقعی در مسیر واقعی طی شده شد (p<0/05). به علاوه، میزان اسپرم های غیرمتحرک در تیمار سویای اکسترود شده به طور معنی داری کاهش یافت (p<0/05). حجم سیمن و اسپرم تولیدی به طور معنی داری در تیمار سویای اکسترود شده افزایش یافت اما غلظت اسپرم تحت تاثیر قرار نگرفت. به طور کلی، به نظر میرسد که استفاده از سویای اکسترود شده در جیره گاوهای نر هلشتاین به عنوان منبع اسیدهای چرب غیراشباع با چند پیوند دوگانه با افزایش قطر بیضه و بهبود پارامترهای کمی و کیفی اسپرم سبب بهبود عملکرد تولیدمثلی شود.

بررسی تاثیر شاخص دما و رطوبت بر تغییرات دمای بدن و بازده تولید مثل گاوهای شیرده پر تولید با و بدون پرتکل دوره ی انتظار اختیاری در فصل تابستان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1393
  نسرین عزیزی   محمد خوروش

این آزمایش به منظور ارزیابی تاثیر شاخص دما ورطوبت بر تغییرات دمای بدن و ارزیابی اثر پرتکل همزمان¬سازی پری سینک - آوسینک بر بازده تولیدمثل گاوهای شیری پرتولید در فصل تابستان انجام شد. برای این منظور 90 راس گاو چند شکم زایش( 7/0±39/4) و پرتولید (700±11430 لیتر) براساس رکورد تولید 305 روزدوره قبل از یک گله صنعتی انتخاب شدند. گاوهای سالم و بدون سابقه بیماری های متابولیک به فاصله 6 هفته پس از زایش به طور تصادفی به 2 گروه تقسیم شدند: 1- گروه دریافت کننده پرتکل همزمان سازی فحلی و 2- گروه بدون پرتکل همزمان¬سازی فحلی. دمای بدن گاوها در هر یک از این گروه ها با دو روش اندازه¬گیری دمای شکمبه یا دمای رکتوم اندازه¬گیری شد. دمای رکتوم گاوها با استفاده از دماسنج دیجیتال در گرم¬ترین ساعت هر روز ثبت شد. دمای شکمبه گاوها نیز با استفاده از بلوس¬های حسگر دمایی که داخل شکمبه و نگاری تعبیه شده بود و در ساعت-های مختلف ثبت می شد، به طور خودکار ثبت شد. برای اجرای پرتکل همزمان سازی فحلی از روش استاندارد پری سینک – آوسینک استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان داد که شاخص دمای و رطوبت محیط به طور معنی¬داری بر دمای شکمبه(05/0>p) و دمای رکتوم (01/0>p)تاثیر داشت. حداکثر شاخص دما و رطوبت محیط در این مدت 46/78 بود و بیشترین دمای شکمبه25/39 و بیشترین دمای رکتوم 82/38 تعیین شد. بین دمای شکمبه ودمای رکتوم همبستگی خوب ( 55/0=r) وجود داشت. دفعات تلقیح به ازای آبستنی و روزهای باز تحت تاثیراجرای پرتکل همزمان سازی قرار نگرفت (05/0<p). میانگین روزهای باز برای گروه های دریافت¬کننده پرتکل 28/146 روز و برای گروه های بدون پرتکل 70/146 روز بود. همچنین میانگین دفعات تلقیح به ازای آبستنی در گروه¬های دریافت کننده پرتکل 41/2 و در گروه¬های بدون پرتکل40/2 بود. نرخ آبستنی در فواصل مختلف پس از زایش و نیز نرخ آبستنی بازای اولین تلقیح و نرخ آبستنی تجمعی نیز تحت تاثیر تیمار آزمایشی قرار نگرفت (05/0<p). نتیجه گرفته شد که بلوس های حسگر دمایی ابزار مناسبی برای ثبت اتوماتیک دمای بدن هستند و با کمک آنها به خوبی و با دقت می توان برخی تغییرات فیزیولوژیک گاو را بررسی کرد. از سوی دیگر در شرایط فصل تابستان اجرای پرتکل پری سینک – آوسینک تاثیری بر بازده تولید مثل گاوهای پرتولید نداشت.

اثر نمره وضعیت بدنی در شروع دوره انتقال و مکمل آنتی اکسیدان بر بازده تولید مثلی گاوهای شیری
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1393
  مرتضی زهرازاده   حمیدرضا رحمانی

در این مطالعه تأثیر نمره وضعیت بدنی گاوهای دوره انتقال و تزریق مکمل سلنیوم - ویتامین e بر عملکرد تولید مثلی و فراسنجه های خونی آنها بررسی شد. اطلاعات مربوط فراسنجه های خونی مرتبط با تعادل انرژی، غلظت پروژسترون پس از تلقیح، عملکرد تخمدان، رحم و فراسنجه های تولید مثلی ثبت و تجزیه و تحلیل شد.

بررسی اثر سیگنالینگ فاکتورهای رشد فیبروبلاستی بر کارایی تکوین جنین های گوسفندی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1393
  مهدی مرادی   محمد حسین نصر اصفهانی

فاکتورهای رشد فیبروبلاستی(fgf) دسته ای از فاکتورهای رشد هستند که حضور گسترده ای در بدن داشته و نقش های متنوعی را ایفا می کنند. پیام این فاکتورها از طریق چهار نوع گیرنده غشایی (fgfr) به داخل سلول منتقل می شود. نشانگرهای رده های سلولی رویانی فاکتورهایی هستند که معمولا تنها در یکی از رده های سلولی رویانی تولید می شوند و غالبا در تنظیم وضعیت تمایزی آن رده سلولی نقش دارند. در این مطالعه ابتدا بیان گیرنده های فاکتورهای رشد فیبروبلاستی در مراحل مختلف تکوین رویان پیش از لانه گزینی گوسفند مورد بررسی قرار گرفت. پس از تایید حضور گیرنده ها، fgf2 و pd173074 به محیط کشت رویان ها افزوده و میزان تکوین آنها تا روز هشتم در مقایسه با گروه شاهد مشاهده شد. در آزمایشات ژنتیکی، بیان هفت نشانگر رده های سلولی رویانی شامل oct4، rex1، sox2 و nanog به عنوان نشانگرهای رده سلولی اپی بلاستی (رویانی)، gata4 به عنوان نشانگر رده سلولی اندودرم اولیه (خارج رویانی) و اینترفرون تاو (ifnt) و cdx2 به عنوان نشانگر رده سلولی تروفکتودرمی (خارج رویانی) با روش real-time pcr سنجیده شد. نتایج آزمایشات نشان داد که رونوشت fgfrها در مراحل مختلف تکوین رویان های گوسفندی پیش از لانه گزینی حضور دارند و بیشترین سطح بیان را در مرحله مرولا نشان می دهند. طبق نتایج افزودن fgf2 و یا pd173074 درصد تشکیل و کیفیت بلاستوسیست را تحت تاثیر قرار نمی دهد. با این وجود fgf2 توانست میزان بیان gata4 را به صورت معنی داری (05/0>p) افزایش و بیان nanog را به صورت معنی داری (05/0>p) کاهش دهد. همچنین تغییرات cdx2 در مقایسه بین دو گروه تیماری fgf2 و pd173074 معنی دار بود. در نتیجه سیگنالینگ فاکتورهای رشد فیبروبلاستی احتمالا یکی از عوامل تنظیم کننده تمایز رده های سلولی رویانی می باشند.

پاسخ های فیزیولوژیک و عملکردی گاوهای هلشتاین در دوره انتقال به مخلوطی از برخی گیاهان دارویی در جیره های با نسبت های مختلف اسیدهای چرب امگا-6 به امگا-3
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1393
  فرزاد هاشم زاده سیگاری   محمد خوروش

در این آزمایش، تاثیر تغذیه یک مخلوط منحصر به فرد با قدرت آنتی اکسیدانی بالا و اثرات سینرژیسمی قابل توجه بر گاوهای هلشتاین تحت شرایط تنش شامل دام های دوره انتقال و دام های تحت تنش التهاب ورم پستان تحت بالینی، بررسی گردید. مخلوط 4 تایی گیاهان دارویی از دارچین، زردچوبه، رزماری و میخک تشکیل شده بود. تأثیر این مخلوط بر گاوهای دوره انتقال که دو منبع اسیدهای چرب ضروری شامل دانه سویا و دانه کتان مصرف نمودند، بررسی گردید. در کل، هر دو استراتژی تغذیه ای یعنی افزایش اسیدهای چرب امگا-3 جیره و مخلوط گیاهان دارویی عملکرد را بهبود بخشیده و مقاومت انسولینی را کاهش دادند. همچنین، تأثیر مخلوط گاهان دارویی بر عملکرد و سلامت پستان گاوهای با سلول های سوماتیک متوسط و بالا در شیر بررسی شد. به نظر می رسد مخلوط گیاهان دارویی می تواند یک استراتژی موثر در راستای بهبود عملکرد و سلامت پستان در دام های با سلولهای سوماتیک بالا باشد.

تأثیر ماهیت متفاوت کربوهیدراتهای غیرالیافی و مکمل چربی در دوره انتقال بر عملکرد و برخی فراسنجه های خونی گاوهای هلشتاین
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1394
  احمد شاهمرادی   احمد ریاسی

در این مطالعه به منظور بررسی تأثیر ماهیت متفاوت کربوهیدرات های غیرالیافی و مکمل چربی در دوره انتقال دو آزمایش طراحی گردید. آزمایش اول جهت بررسی اثر جایگزینی تفاله چغندر قند با دانه جو در جیره گاوهای هلشتاین انجام گردید.تیمارهای آزمایشی شامل: 1)100 درصد جو، 2)75 درصد جو +25 درصد تفاله چغندرقند (bp25) و 3)50 درصد جو+50 درصد تفاله چغندرقند (bp50).نتایج آزمایش اول نشان داد که جایگزینی 25 درصد تفاله چغندر قند با دانه جو در جیره گاوها در دوره انتقال می تواند عملکرد تولیدی بهتر و سلامت شکمبه ای بیشتری را در این دوره در پی داشته باشد. آزمایش دوم به منظور بررسی تاثیر اسید لینولئیک مزدوج محافظت شده شکمبه ای (rp-cla) بر پایه جیره آزمایشی bp25، در دوره انتقال صورت گرفت. این آزمایش در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی انجام گرفت. تیمارهای آزمایشی شامل: 1) جیره پایه به همراه 50 گرم پودر چربی خنثی شکمبه ای و 2) جیره پایه به همراه 50 گرم rp-cla. نتایج پژوهش های فوق نشان داد که جایگزینی 25 درصد تفاله چغندرقند با دانه جو همراه با 50 گرم rp-cla در دوره انتقال، توانست علاوه بر بهبود سلامت شکمبه ای در این دوره، خوراک مصرفی و عملکرد تولیدی گاوهای هلشتاین را بهبود دهد.

بررسی ترکیب شیمیایی، فراسنجه های تجزیه پذیری و قابلیت هضم شکمبه ای و بعد از شکمبه ای ماده خشک و پروتئین خام دانه خلر خام و عمل آوری شده با روش های in situ و in vitro
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1388
  مریم گلی زاده   احمد ریاسی

دراین آزمایش ترکیب شیمیایی، ضرایب تجزیه پذیری و قابلیت هضم شکمبه ای- روده ای دانه خلر خام و عمل آوری شده با استفاده از روش کیسه های نایلونی و روش های برون تنی تعیین شد. ترکیب شیمیایی نمونه ها شامل پروتئین خام، چربی خام، خاکستر، الیاف نامحلول در شوینده های خنثی و اسیدی، کلسیم، فسفر، سدیم، پتاسیم، کلر، منیزیوم، آهن و تانن ها با استفاده از روش های استاندارد تعیین شدند. نمونه ها شامل دانه خلر خام، حرارت داده شده (120 درجه سانتی گراد) به مدت 1، 2 و 3 ساعت و بخار داده شده به مدت 10، 20 و 30 دقیقه بود. ضرایب تجزیه پذیری نمونه ها پس از انکوباسیون به مدت صفر، 2 ،4 ،8 ،16 ،24 و48 ساعت در شکـمبه یک راس گاو ماده بالغ هلشتین مجهز به فیستولای شکمبه ای محاسبه شد. برای محاسبه این ضرایب از معادله p = a + b(1 – e –ct) استفاده شد. قابلیت هضم شکمبه ای و بعد از شکمبه ای نمونه ها نیز با انکوباسیون آنها به مدت 12 ساعت در شکمبه و سپس انکوباسیون در دستگاه شبیه ساز هضم تعیین شد. همچنین پارامترهای تخمیر نمونه ها با روش تولید گاز محاسبه شدند. نتایـج آزمایش نشان داد کـه برخی ترکیبات شیمیایی دانه خلر قابل مقایسه با دانه سویا بود. همچنان مشخص شد که بخش سریع تجزیه ی ماده خشک و پروتئین خام خلر خام اختلافاتی با نمونه های عمل آوری شده داشت. بخش با پتانسیل تجزیه ی ماده خشک و پروتئین خام دانه خلر حرارت داده شده به مدت 2 و 3 ساعت بیشتر از دیگر نمونه ها بود. نسبت ناپدید شدن ماده خشک و پروتئین خام خلر حرارت داده شده به مدت 2 و 3 ساعت در شکمبه بطور معنی داری (05/0>p) از خلر خام کمتر بود و با افزایش نسبت ناپدید شدن روده ای ماده خشک و پروتئین هضم نشده در شکمبه جبران شد. خلر بخار داده شده به مدت 30 دقیقه بیشترین نسبت ناپدید شدن ماده خشک و پروتئین خام در کل دستگاه گوارش (به ترتیب 868 و953 گرم در کیلوگرم) را داشت. نتایج نشان داد که در زمان های قبل از 12 ساعت از انکوباسیون، خلر خام پتانسیل تولید گاز بیشتری در بین سایر نمونه ها داشت. ولی پس از 12 ساعت انکوباسیون، تولید گاز دانه خلر بخار داده شده به مدت 30 دقیقه و حرارت داده شده به مدت 2 ساعت بیشتر از نمونه های دیگر بود (05/0>p). نتایج این آزمایش نشان داد که عمل آوری باعث تغییر در جهت مثبت برای تجزیه پذیری و قابلیت هضم ماده خشک و پروتئین خام دانه خلر می شود.

ارزیابی برخی از اثرات فیزیولوژیکی ایمینولوژیکی سلنیوم و ویتامین e در میشها و بره های بلوچی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد 1373
  احمد ریاسی   محمدجواد ضمیری

اثرات تزریق مکمل های سلنیوم و (یا) ویتامین e بر غلظت سلنیوم خون و آغوز، غلظت ایمینوگلوبولین های سرم خون و آغوز، قابلیت انتقال ایمینوگلوبولین های میش به بره، بروز بیماری ماهیچه سفید (wmd) و رشد بره ها مورد بررسی قرار گرفت . در این پژوهش ، 39 میش بلوچی و بره هایشان در یک آزمایش فاکتوریل 2×2 مورد استفاده قرار گرفتند. غلظت اولیه سلنیوم در خون کامل میشها (mean+-sd)69/14+-14/13ng/mi بود. تیمارها عبارت بودند از: 1 - گروه کنترل (-se-e) 2 - تزریق مکمل سلنیوم (-se+e)(2.2mg/iamb, 12.2mg/ewe) 3 - تزریق مکمل ویتامین e (-se+e)(30mg/iamb, 100mg/ewe) 4 - تزریق مکمل سلنیوم+ویتامین e 12/2+100mg/ewe) و (+se+e)(2/2+30mg.iamb تزریق مکمل به میشها در زمانهای 20 روز پیش از جفت گیری، میانه آبستنی و 20 روز پیش از زایش انجام شد. به بره ها نیز در سن 20 روزگی مکمل های مشابه تزریق گردید. با تزریق هورمون پروستاگلاندین سیکل فحلی میشها همزمان شده و سپس بطور تصادفی با 4 قوچ بلوچی جفتگیری داده شده اند. بفاصله 5، 10، 20 و 40 روز بعد از هر نوبت تزریق خونگیری از حیوانات انجام شد. نمونه های غوز بلافاصله پس از زایمان جمع آوری گردید. بره ها در روز تولد و 20، 40، 60، 80 و 100 روزگی وزن شدند. علائم کلنیکی و کالبدگشائی بیماری wmd در بره ها مورد بررسی قرار گرفت . غلظت سلنیوم در خون کامل میشهایی که سلنیوم و سلنیوم+ویتامین e دریافت کرده بودند تدریجا افزایش یافت و 10-15 روز پیش از زایش بیشترین بود (بترتیب 123.34+-3.65 و 131.08+-3.65). تیمارهای +se-e و +se+e بطور معنی داری (p<.05) سلنیوم خون کامل میشها را افزایش دادند. اما، تیمار -se+e از این نظر تاثیری نداشت . اثر متقابل سلنیوم×ویتامین e برای افزایش میزان سلنیوم خون معنی دار نبود. میزان سلنیوم آغوز نیز بطور معنی داری (p<.05) تحت تاثیر تیمار قرار گرفت . پس از تزریق به بره ها، تفاوت غلظت سلنیوم در خون کامل آنها معنی دار (p<.05) گردید. غلظت گاما و بتاگلوبولین های سرم خون میشها بفاصله 20 روز پس از سومین نوبت تزریق حداکثر بود و پس از زایمان کاهش یافت . سطح گاماگلوبولین در سرم خون میشهای تیمار +se+e بیشتر از دیگر تیمارها بود. غلظت بتاگلوبولین در سرم میشها تنها در اواخر آبستنی اندکی افزایش یافت . تزریق مکمل به میشها اثر معنی داری (p<.05) بر غلظت بتاگلوبولین آغوز آنها داشت . گاما و بتاگلوبولین های سرم خون بره ها در 24 ساعت پس از تولد بیشترین مقدار بود. نتایج این آزمایش نشان داد که تزریق مکمل های سلنیوم و (یا) ویتامین e به میشها تاثیر اندکی بر انتقال ایمینوگلوبولین ها به بره ها دارد. در مقایسه با گروه کنترل، بره هایی که مکمل دریافت کرده بودند، سطح ایمینوگلوبولین های خونشان در طول آزمایش بالاتر بود. تزریق مکمل به میشها اثر معنی داری بر وزن تولد بره هایشان نداشت . اما پس از تزریق به بره ها اختلاف وزن آنها معنی دار شد (p<.05) . تزریق مکمل به میشها و بره ها بطور معنی داری (p<.01) از بروز wmd جلوگیری کرد.