نام پژوهشگر: محمدرضا یزدانی

تأثیر شدت پادلینگ بر ویژگی های فیزیکی سه بافت خاک غالب در اراضی شالیزاری استان گیلان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1386
  سمیه یوسفی مقدم شیخانی   فرهاد موسوی

پادلینگ (گل آب) یکی از روش های معمول آماده سازی اراضی شالیزاری در کشورهای آسیایی می باشد. پادلینگ بر شرایط فیزیکی خاک تأثیرات خوب و بد دارد. خاکی که ساختمان آن بیشتر مستعد تغییرات باشد راحت تر پادل می شود. به طور معمول کشاورزان تمایل به انجام پادل خیلی خوب دارند که ممکن است واقعاً مورد نیاز نباشد. علاوه بر این، پادلینگ خصوصیات شیمیایی و بیولوژیک خاک را نیز تحت تأثیر قرار می دهد که این تغییرات به نوبه خود بر رشد گیاه و تولید برنج موثرند. هدف از این طرح بررسی اثر شدت های مختلف پادلینگ بر خصوصیات فیزیکی انواع خاک های شالیزاری استان گیلان تحت شرایط آزمایشگاهی و صحرایی می باشد. برای اندازه گیری میزان تغییر در پارامترهای فیزیکی خاک در نتیجه پادلینگ آزمایش هایی در رابطه با مقدار آب خاک، چگالی حجمی خاک، سرعت نفوذ آب به خاک، نگهداشت آب خاک و مقدار آب مصرفی جهت گل آب نمودن انجام شد. از سه بافت خاک (رس سیلتی، لوم رسی و لوم) نمونه های دست نخورده با سیلندرهایی به قطر 50 و ارتفاع 50 سانتی متر در سه تکرار تهیه شد. نمونه ها توسط دستگاه آزمایشگاهی ساخته شده تحت تأثیر شدت های مختلف پادلینگ (p0: پادل نشده، p1: پادل با شدت کم، p2: پادل با شدت متوسط و p3: پادل با شدت زیاد) قرار گرفتند. نتایج این تحقیق نشان داد که مقدار آب لایه های پادل شده با افزایش زمان ته نشینی کاهش می یابد. همچنین مشاهده شد که شیب کاهشی منحنی های رطوبت وزنی در طول زمان، در تیمار پادل نشده (p0) بیشتر از سه تیمار دیگر (p1 تا p3) است، که نشانگر سرعت بیشتر خشک شدن در این تیمار می باشد. در هر سه بافت خاک، روند این تغییرات تقریباً مشابه بود، اما در مجموع در بافت لوم رطوبت وزنی با سرعت بیشتری کاهش یافت، در حالی که سرعت کاهش رطوبت در بافت رس سیلتی تقریباً کند بود. اندازه گیری جرم مخصوص ظاهری خاک در عمق 15-0 سانتی متر نشان داد که با انجام عملیات پادلینگ با شدت کم، در بافت رس سیلتی و نیز لوم رسی، جرم مخصوص ظاهری خاک به ترتیب 8/23 و 8/22 درصد کاهش یافت. این در حالی است که در بافت لوم عملیات پادلینگ سبب شد جرم مخصوص ظاهری خاک 1/4 درصد افزایش یابد. در سایر تیمارهای شدت پادلینگ نیز تقریباً روند مشابهی مشاهده شد. افزایش درجه پادلینگ سبب افزایش چگالی حجمی خاک شد. همچنین در هر سه تیمار بافت خاک، گذشت زمان از لحظه اعمال سطوح پادلینگ تا 144 ساعت پس از آن، موجب افزایش در چگالی حجمی خاک گردید. چگالی حجمی خاک با عمق نیز افزایش یافت. انجام عملیات پادلینگ با شدت کم سبب شد سرعت نفوذ آب به خاک در بافت لوم، لوم رسی و رس سیلتی به طور معنی داری کاهش یابد. به عنوان مثال، پادل نمودن خاک با شدت کم، سرعت نفوذ آب به خاک را در بافت رس سیلتی، لوم رسی و لوم به ترتیب 3/29، 4/32 و 0/36 درصد کاهش داد. افزایش شدت پادلینگ از p1 به p2 نیز سرعت نفوذ آب به خاک را به طور معنی داری کاهش داد اما افزایش بیشتر شدت پادلینگ سبب کاهش معنی دار در سرعت نفوذ آب به خاک نشد. منحنی رطوبتی در هر سه تیمار بافت خاک و در تمامی سطوح پادلینگ بیانگر این بود که عملیات پادلینگ قابلیت نگهداشت آب خاک را در تمامی مکش ها افزایش می دهد. با افزایش شدت پادلینگ نیز افزایش در قابلیت نگهداشت آب خاک معنی دار بود. از طرفی افزایش در ظرفیت نگهداری آب خاک در نتیجه انجام پادلینگ، در بافت رس سیلتی بیشتر از دو بافت دیگر بود. افزایش شدت پادلینگ از p1 به p3 میزان آب مصرفی را به طور معنی داری افزایش داد. با افزایش درجه پادلینگ از p2 به p3، میانگین آب به کار برده شده برای پادلینگ به اندازه 4/15، 1/14 و 3/16 درصد، به ترتیب در بافت رس سیلتی، لوم رسی و لوم افزایش یافت. در مورد اندازه گیری های صحرایی روند کلی داده ها تقریباً مشابه اعداد به دست آمده از آزمایشگاه بود. عملیات پادلینگ در مزرعه سبب کاهش سرعت نفوذ آب به خاک و افزایش ظرفیت نگهداشت آب شد. افزایش شدت پادلینگ از متوسط به زیاد تأثیر معنی-داری بر این پارامترها نداشت، در حالی که مقدار آب آبیاری به کار برده شده به اندازه 6/28 درصد افزایش یافت.

تخمین نوسانات سطح آب زیرزمینی با استفاده از شبکه عصبی مصنوعی (مطالعه موردی: دشت سیدان - فاروق، استان فارس)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه سمنان - دانشکده کویر شناسی 1392
  مدینه دهقانی کره   محمدرضا یزدانی

چکیده آب های زیرزمینی یکی از بزرگترین ذخایر آب در کره زمین می باشند که با بهره برداری اصولی و شناخت صحیح می تواند نقش بسزایی در فعالیت های اجتماعی و اقتصادی یک منطقه داشته باشد. پیش بینی نوسانات سطح آب زیرزمینی امری دشوار بوده و تا به حال مدل های زیادی برای پیش بینی آن پیشنهاد شده است. شبیه سازی سیستم آب های زیرزمینی به دلیل پیچیدگی های موجود در طبیعت این سیستم ها، به آسانی میسر نیست. این در حالی است که شبکه های عصبی مصنوعی به عنوان مدل جعبه سیاه با توانایی های بالایی که دارند برای مدل سازی سیستم های پیچیده و غیر خطی بسیار مناسب می باشند. در این تحقیق جهت پیش بینی نوسانات سطح آب زیرزمینی دشت سیدان - فاروق در ماه های مختلف ازروش شبکه عصبی مصنوعی استفاده شده است. پارامترهای بارندگی، درجه حرارت، تبخیر و تعرق، دبی و نوسانات سطح آب زیرزمینی مربوط به ماه حاضر و دو ماه قبل (طی یک دوره آماری 15 ساله) به عنوان ورودی و نوسانات سطح آب زیرزمینی به عنوان خروجی (طی یک دوره آماری 15 ساله) در نظر گرفته شده است. بدین منظور از اطلاعات 12 حلقه چاه مشاهده ای که در محدوده دشت قرار گرفته اند، استفاده شده و برای حاصل شدن نتایج بهتر اطلاعات 6 حلقه چاه مشاهده ای به عنوان ورودی و اطلاعات 6 حلقه دیگر به عنوان خروجی در نظر گرفته شده است. جهت دست یابی به بهترین آرایش شبکه عصبی نرم افزار qnet2000 بکار رفته است. داده ها به دو دسته آموزشی و صحت سنجی تقسیم بندی که 80 درصد آنها برای آموزش (مهر ماه سال 76- 75 تا شهریور ماه سال 87- 86) و 20درصد برای صحت سنجی (مهر ماه سال 88- 87 تا شهریور ماه سال 90- 89 ) اختصاص یافته است. در این تحقیق ورودی ها در 12ساختار دسته بندی شده و هم چنین تعداد گره های لایه مخفی از بین تعداد گره های 2، 4، 6، 8 و 10پس از محاسبات انجام شده با تکرارهای متفاوت (8000،6000،4000،2000 و10000) مشخص تا بر اساس ضریب همبستگی و ریشه میانگین مربعات خطا بهترین ساختار پیش بینی نوسانات سطح آب زیرزمینی در دشت مذکور انتخاب گردد. بر اساس نتایج بدست آمده مناسب ترین توپولوژی جهت پیش بینی نوسانات سطح آب زیرزمینی، در چاه های مشاهده ای شماره 7، 8 و 10 تعداد 8 گره در لایه مخفی و در تکرار 8000، درچاه مشاهده ای شماره 9 تعداد 10 گره در لایه مخفی و در تکرار 10000، درچاه های مشاهده ای شماره 11 تعداد 6 گره در لایه مخفی و در تکرار6000 و درچاه مشاهده ای شماره 12 تعداد 2 گره در لایه مخفی و در تکرار 2000 مشخص شد. هم چنین یافته ها نشان داد زمانی که پارامترهای ورودی بارندگی، تبخیر و تعرق، درجه حرارت، دبی و نوسانات سطح آب زیرزمینی با هم در یک ساختار در نظر گرفته شدند نتایج بهتری را نسبت به ساختارهایی که پارامترهای ورودی به صورت مجزا در نظر گرفته شدند ارائه داده اند. واژگان کلیدی: نوسانات سطح آب زیرزمینی، شبکه عصبی مصنوعی، نرم افزارqnet2000، ساختار ورودی، دشت سیدان- فاروق.

اثر بقایای گیاهی بر خواص هیدرولیکی وضعیت رطوبتی خاک های شالیزاری گیلان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1387
  مریم موذنی   بهروز مصطفی زاده فرد

نقش آب و آبیاری در زراعت برنج در کشور ما حیاتی و تعیین کننده است. روش غالب آبیاری شالیزارها در ایران روش غرقابی با جریان مداوم در طول فصل می باشد که در موقع کمبود آب به روش های نوبتی تغییر می یابد. ترک ها مشکل اصلی آبیاری نوبتی می باشند. در روش نوبتی آب آبیاری مورد نیاز چندین برابر آبیاری غرقابی است. وجود مواد آلی در خاک در جلوگیری از بروز ترک و همچنین شدت ترک خوردگی موثر است. در این مطالعه، اثرسطوح مختلف بقایای گیاهی بر خواص هیدرولیکی خاک و کنترل مقدار و شدت ترک در چند خاک شالیزاری استان گیلان بررسی شد. این تحقیق به صورت کرت های دوبار خرد شده با طرح پایه بلوک های کامل تصادفی در 3 تکرار با استفاده از چهار بافت خاک، به صورت گلدانی به اجرا در آمد. فاکتورهای آزمایش عبارت بودند از: بافت خاک به عنوان فاکتور اصلی در 4 سطح، بقایای گیاهی برنج به عنوان فاکتور فرعی در 7 سطح (صفر، 2، 3، 4، 5، 6 و 7 درصد) و مراحل رطوبتی خاک در دو مرحله خشک و تر به عنوان فاکتور فرعی فرعی در 5 سطح شامل مرحله قوام (t1)، مرحله ترک اولیه (t2، رسیدن سطح ترک به 17-13 سانتی متر مربع)، مرحله ترک نهایی (t3، رسیدن سطح ترک به 59-55 سانتی متر مربع)، زمانی که ترک از حد نهایی به حد ترک اولیه ( t2 در مرحله خشک ) برسد (w1) و زمانی که ترک از بین برود (w2)، بود. در این تحقیق تأثیر سطوح مختلف اضافه کردن بقایای گیاهی بر رطوبت وزنی، وزن مخصوص ظاهری، مقاومت به نفوذ (تراکم با استفاده از دستگاه پنترومتر)، ارتفاع خاک (نشست و آماس خاک)، حجم خاک، تعداد روز رسیدن به ترک، میزان حجم آب مصرفی در روند تر شدن و هدایت هیدرولیکی اشباع خاک ها بررسی شد. بافت خاک، سطوح بقایای گیاهی، فاکتور ترک و اثرات متقابل آنها، باعث بروز اختلاف معنی دار در رطوبت وزنی، وزن مخصوص ظاهری، تراکم، ارتفاع خاک، حجم خاک و تعداد روز رسیدن به ترک در سطح آماری 1% شد. با افزایش سطوح بقایای گیاهی، رطوبت وزنی، ارتفاع و حجم خاک نسبت به سطح شاهد افزایش و وزن مخصوص ظاهری خاک کاهش یافت. اضافه کردن بقایای گیاهی عمدتاً سبب افزایش تراکم خاک و به تأخیر انداختن روز رسیدن به ترک شد. در روند خشک شدن نمونه های خاک، از ترک t1 تا ترک t3 رطوبت وزنی، ارتفاع و حجم خاک کاهش و در روند تر شدن نمونه های خاک، از ترک w1 تا ترک w2 رطوبت وزنی، ارتفاع و حجم خاک افزایش یافت. در روند خشک، وزن مخصوص ظاهری، تراکم و تعداد روز رسیدن به ترک، از ترک t1 تا ترک t3 افزایش یافت و در روند تر، وزن مخصوص ظاهری و تراکم، از ترک w1 تا ترک w2کاهش یافت، اما تعداد روز رسیدن به ترک، از ترک w1 تا ترک w2افزایش یافت. در بافت رس سیلتی، اضافه کردن 2 و 3 درصد بقایای گیاهی موجب تسریع در ظهور ترک و اضافه کردن 4 تا 7 درصد بقایای گیاهی، موجب تأخیر در ظهور ترک نسبت به شاهد شد. در بافت لوم رسی سیلتی، اضافه کردن سطوح 3 ، 4 و 5 درصد بقایای گیاهی موجب تسریع در ظهور ترک و اضافه کردن سطوح 6 و 7 درصد بقایای گیاهی موجب تأخیر در ظهور ترک نسبت به شاهد شد. در بافت های سبک لوم رسی ولوم شنی اضافه کردن کلیه سطوح بقایای گیاهی، تعداد روز رسیدن به ترک را نسبت به شاهد به تأخیر انداخت. بافت خاک، سطوح بقایای گیاهی، فاکتور ترک و اثر متقابل بافت خاک و سطوح بقایای گیاهی و اثر متقابل بافت خاک و فاکتور ترک باعث بروز اختلاف معنی دار در میزان حجم آب مصرفی در روند تر گردید اما اثر متقابل سطوح بقایای گیاهی و فاکتور ترک معنی دار نشد. نتایج نشان داد از بافت سبک تا بافت سنگین، حجم آب مصرفی افزایش یافت. در خاک های با بافت متفاوت (از سبک تا سنگین)، با اضافه کردن سطوح مختلف بقایای گیاهی، هدایت هیدرولیکی اشباع خاک افزایش یافت.

ارزیابی روش های زمین آماری در تغییرات مکانی بارندگی (مطالعه موردی : حوزه آبخیز قره قوم استان خراسان رضوی)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه سمنان - دانشکده کویر شناسی 1392
  محسن مرادزاده میرزایی   محمدرضا یزدانی

دراین مطالعه،روش¬های کریجینگ ساده،کریجینگ معمولی،کریجینگ جهانی،کوکریجینگ ساده،کوکریجینگ معمولی،کوکریجینگ جهانی،تابع پایه شعاعی،درون یاب عام،درون یاب موضعی،نسبت عکس مجذور فاصله با توانهای مختلف(idw) با توانهای مختلف برای برآورد متوسط بارندگی سالیانه با استفاده از آمار 26 ساله¬ی ایستگاههای باران سنجی در حوزه قره قوم حوزه آبخیز قره قوم استان خراسان رضویمورد بررسی قرارگرفت.پس از آنالیز واریوگرام،مناسب¬ترین روش درون یابی با استفاده از معیار ارزشیابی متقابل و استفاده از روشهای ارزیابی خطا نظیر rmse و r2(rmse کمتر، r2 بالاتر) انتخاب گردید.نتایج نشان دادکه از بین روشهای مختلف،روش¬های کوکریجینگ معمولی و کوکریجینگ جهانی با مدل نمائی با rmseبرابر با 34.75و r2برابر با 63/. و استحکام ساختار فضائی بهترین روش ها می¬باشند. از اینرو روش¬های کوکریجینگ معمولی و کوکریجینگ جهانی با کمترین خطا برای نقشه پهنه¬بندی بارندگی مورد استفاده قرار گرفتند.

بررسی وجود روند در پارامترهای جریان رودخانه ها (مطالعه موردی: استان گلستان و استان سیستان و بلوچستان)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه سمنان - دانشکده کویر شناسی 1393
  مرضیه قشمشمی   محمدرضا یزدانی

شناخت شرایط آب و هوائی و چگونگی بروز فراسنج¬های عمده آن یعنی دما و بارندگی در درازمدت و در یک محل، نمایه¬های تعیین کننده اقلیم آن محل می¬باشند. آب به عنوان یکی از مهم¬ترین و در عین حال یکی از گرانبهاترین عوامل زیست، همیشه مطرح بوده که تنها منبع تامین کننده آن برای ادامه حیات موجودات زنده و بخصوص انسان ریزش¬های جوی است. تغییرات اقلیمی ممکن است در مقیاس جهانی و منطقه¬ای برای منابع آب یک خطر باشد. به همین دلیل تحقیق در مورد وضعیت منابع آب به خصوص رودخانه¬ها مهم است. تحقیقات کلی در جهان تغییرات زیاد در بارندگی و جریان در رودخانه¬ها نشان می¬دهد. اهمیت مقادیر بارش و تغییرات آن به خصوص در کشور ما که در ناحیه خشک و نیمه خشک جهان قرار دارد بر هیچ کس پوشیده نیست. شواهدی وجود دارد که نشان می¬دهد تغییر اقلیم با افزایش دما و تغییرات بارندگی مرتبط است. دما در کنار بارش از مهم ترین عناصر اقلیمی محسوب می¬گردد که در تعیین نقش و پراکندگی دیگر عناصر اقلیمی نیز موثر است. دما در چرخه¬های طبیعی و به ویژه چرخه آب و انرژی دارای اهمیت بنیادی است، لذا بر فعالیت¬های انسان و فرآیندهای طبیعی هر ناحیه تاثیر خواهد داشت. بنابراین تغییرات آن در مدیریت و برنامه¬ریزی محیطی عامل بسیار مهمی به شمار می¬رود. با توجه به آنچه گفته شد شناخت رفتار دما و بارش و روابط آن در جای جای کره زمین از اهمیت شایان توجهی برخوردار است. در این تحقیق سعی می¬شود، عناصر دما، بارش و دبی استان گلستان و استان سیستان و بلوچستان بررسی گردد و چشم¬اندازی از رفتار آینده این سه عنصر مهم اقلیمی ارائه شود.در این تحقیق به منظور شناخت وجود یا عدم وجود روند، ابتدا داده¬های، میانگین دمای متوسط، دمای حداقل و دمای حداکثر ایستگاه سینوپتیک و هم¬چنین دبی متوسط، دبی حداقل، دبی حداکثر و دبی پیک و بارندگی، مورد آزمون همگنی، کیفیت سنجی و بازسازی قرار گرفت. طول دوره آماری برای داده¬های سالانه و ماهانه بارش، دمای متوسط، دمای حداقل، دمای حداکثر، دبی متوسط، دبی حداقل، دبی حداکثر و دبی پیک 30 سال و از سال (1389-1360) می¬باشد. آزمون روند با دو روش ناپارامتری من¬کندال و اسپیرمن انجام شد. میزان تغییرات روند پارامترهای بارش، دمای متوسط، دمای حداقل، دمای حداکثر، دبی متوسط، دبی حداقل، دبی حداکثر و دبی پیک در سری¬های زمانی در طول دوره 30 ساله در سطح اطمینان 95 و 99 درصد به دست آمد. در این تحقیق، هر استان به 4 منطقه تقسیم شد و در مجموع در هر استان، آمار 9 ایستگاه بارندگی، 7 ایستگاه سینوپتیک و 7 ایستگاه هیدرومتری مورد بررسی قرار گرفت. در بعضی مناطق نتایج روند معنی¬داری را در بارش، دمای متوسط، دمای حداقل، دمای حداکثر، دبی متوسط، دبی حداقل، دبی حداکثر و دبی پیک سالانه و ماهانه نشان داد، البته مشخص شد که دما و بارش تاثیر کمتری روی دبی داشته است. ولی از بین این مناطق در 7 منطقه بین کاهش بارش و افزایش دما و کاهش دبی ارتباط وجود داشته و در دیگر مناطق ارتباطی بین تغییر بارش، دما و دبی وجود ندارد. در بررسی 30 سال آمار ایستگاه¬های هر منطقه مشخص شد که دبی سالانه استان گلستان با استفاده از آزمون اسپیرمن دارای روند بوده و حدود 42.85 درصد روند در سال در ایستگاه¬ها دیده شده است. و همچنین روند دمای حداکثر سالانه استان سیستان و بلوچستان با آزمون اسپیرمن حدود 57.15 درصد در سال بوده است.

بررسی تأثیر عوامل مدیریتی و اقلیمی بر کیفیت و کمیت آب زیرزمینی (مطالعه موردی: منطقه گیسور و بیمرغ شهرستان گناباد)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه سمنان - دانشکده کویر شناسی 1393
  سمانه سلمانی چمن آباد   محمد رحیمی

آب زیرزمینی، در طی همه قرون، منبع آبی مهمی بوده است. دشت¬های گیسور و بیمرغ در شهرستان گناباد واقع شده اند و این دشت ها به دلیل آب و هوای گرم و خشک، مستعد کاشت محصولات گرمسیری بوده و میزان شوری آن بالا است. با توجه به این مهم، ضرورت آگاهی از وضعیت کیفی و کمی آن در مناطق گوناگون دارای اهمیت است. یکی از علوم نوینی که ما را در رسیدن این امر یاری می¬کند، دانش زمین آمار است. در این پژوهش، تعداد 25 حلقه چاه پیزومتری از محدوده داخلی دو منطقه گیسور و بیمرغ شهرستان گناباد استان خراسان رضوی طی دوره آماری 1392-1381 جهت بررسی وضعیت کیفی و کمی آب زیرزمینی انتخاب گردید. طبق نتایج زمین آماری بدست آمده بهترین روش درونیابی برای فاکتور سطح آب زیرزمینی در منطقه گیسور، روش کوکریجینگ با پارامتر کمکی شیب و در منطقه بیمرغ روش کریجینگ بوده است، همچنین بهترین روش درونیابی برای فاکتورهای کیفی در هر دو منطقه روش کریجینگ می باشد. نتایج نشان داد که در دو منطقه مورد مطالعه طی این دوره، سطح آب زیرزمینی روند نزولی داشته است و همچنین بررسی پارامترهای کیفی شامل هدایت الکتریکی، کل جامدات محلول، اسیدیته، نسبت جذب سدیم، کلر، بیکربنات و سولفات نشان دهنده تغییرات کاهشی در دو منطقه بوده که این تغییرات کاهشی تحت تاثیر کاهش بارندگی، خشکسالی حاکم بر منطقه و تا حدودی تغییرات کاربری اراضی می باشد.

برآورد سیلاب حوضه بااستفاده از مدل هیدرولوژیکی hec-hms ( مطالعه موردی: حوضه های آبریز رودخانه های شاندیز، حصار گلستان و مایان )
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه سمنان - دانشکده کویر شناسی 1393
  فاطمه فراحتی   محمدرضا یزدانی

برنامه ریزی و اولویت بندی در حوزه های آبخیز نیاز به داده های مختلفی از جمله برآورد رواناب دارد. نادیده انگاشتن سیلاب تولیدی و محاسبات دقیق مربوط به آن سبب برآورده های زیاد و یا کم از این پدیده می شود که خود موجب افزایش هزینه ها در طرح های عمرانیو یا عدم موفقیت طرح های مهار سیلاب می شود.این تحقیق با به کارگیرینرم افزارhec-hms و داده¬های سیستم اطلاعات جغرافیایی (gis) در حوزهآبخیز شاندیز، حصارگلستان و مایان در محدوده طرقبه شاندیز شهرستان مشهد در استان خراسان رضوی صورت گرفت. در ابتدا با توجه به پیشرفت نرم افزارها در سال های اخیر استخراج دقیق پارامترهای فیزیوگرافی حوزه به صورت خودکار و با دقت بسیار بالا انجام پذیرفت. مطالعات سیلاب حوزه های موردبررسی با استفاده از آمار دبی لحظه ای ایستگاه های در محدوده ی مورد مطالعه و اطراف آن و با استفاده از تحلیل آماری توسط نرم افزارhyfa انجام گرفت وبهترین تابعی که داده های دبی لحظه ای ایستگاه ها برازش می یابد تعیین و ارائه نمود.سپس جهت بررسی به دو روش تحلیل منطقه ای و نیز روابط شدت- مدت- فراوانی بارندگی و روش تجربی scs اقدام به تعیین سیلاب دوره بازگشت های مختلف شده است. در پایان با مقایسه بین روش آماری مربوط به هیدروگراف سیل های شاخص حوزه های مورد بررسی و روش تجربی scs به تحلیل و نتیجه گیری پرداخته شد.برای نمونه در حوزه آبخیز زشک مقدار رواناب مشاهداتی با دوره بازگشت دوساله6.52 مترمکعب بر ثانیه است ومقدار دست آمده از نرم افزار 7.9 مترمکعب بر ثانیه می باشد؛که باتوجهبهدرصداختلافکمتربیندبی هایمشاهده ایوهمچنینبررسی هیدروگراف ها،درنهایتروشscs، در منطقه قابل قبول است. باتوجهبهاینکهاختلافحجمناشیازروانابدرهیدروگرافمشاهداتیومحاسباتیشدهکمتراز15درصدبود،بنابرایندرارزیابیمدلموردپذیرشقرارگرفت و نشان می دهد که این نرم افزار توانایی بالایی در شبیه سازی فرایندهای بارش- رواناب دارد.

مکانیابی مناطق بالقوه تغذیه آب زیرزمینی با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی و سنجش از دور (مطالعه موردی: شهرستان سمنان)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه سمنان - دانشکده کویر شناسی 1393
  الهام سلیمانی ساردو   محمدرضا یزدانی

یکی از مهمترین استراتژی های مدیریت منابع آب در مناطق خشک، مدیریت تغذیه آبخوان ها می باشد. تعیین نقاط با پتانسیل تغذیه آب زیرزمینی اغلب نیاز به حجم بالایی از اطلاعات فضایی و معیار دارد. هدف از این مطالعه تعیین مناطق بالقوه تغذیه آب زیرزمینی در شهرستان سمنان با رویکرد تلفیقی ahp-gis می باشد. برای این منظور لایه های اطلاعاتی شیب، فاصله از شبکه آبراهه سطحی، رده خاک، اقلیم، پوشش سطحی، کاربری اراضی، سنگ شناسی و فاصله از گسل مورد استفاده قرار گرفت. بر اساس روش ahp معیار ژئومورفولوژی با وزن نسبی 62/0 و شاخص سنگ شناسی با وزن نسبی 59/0 در مقایسه با دیگر معیار ها و شاخص ها در ارجحیت قرار دارند زیرا بیشترین وزن را به خود اختصاص داده اند. فاکتورها بدقت آنالیز و تلفیق شد تا نقشه پتانسیل آب زیرزمینی منطقه مورد مطالعه تهیه شود. در نهایت نقشه های موضوعی انتخاب شده تحت تابع raster calculator در محیط arcgis تلفیق گردید. ادغام نقشه های رتبه بندی شده با لحاظ وزن های به دست آمده در فرآیند ahp، محدوده مورد مطالعه را به پهنه هایی در غالب نامناسب، متوسط و مناسب تفکیک نموده است. نتایج نشان میدهد مکان های تغذیه ای انتخاب شده از لحاظ عملی و کاربردی نیز تناسب بالایی داشته، بنابراین استفاده از gis و روش وزن دهی ahp جهت تعیین مناطق با پتانسیل تغذیه آب زیرزمینی عملکرد خوبی ارائه می دهد. همچنین قسمت های شمالی شهرستان سمنان جهت تغذیه آب زیرزمینی پتانسیل بهتری دارد.

مدیریت آبیاری در خاک های ترک دار شالیزاری
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1386
  فاطمه جعفری   بهروز مصطفی زاده فرد

خاک¬های رسی ترک¬دار در سراسر جهان یافت می¬شوند. آسیا، آفریقا و استرالیا به ترتیب دارای بیشترین سطح این¬گونه خاک¬ها می¬باشند. ترک¬ها مشکل اصلی آبیاری این خاک¬ها هستند. وقتی این خاک¬ها رطوبت از دست می¬دهند، انقباض یافته و ترک¬ها گسترش می¬یابند. مدیریت خاک¬های رسی ترک¬دار اثر مهمی بر راندمان مصرف آب دارد. به منظور مطالعه تأثیر مدیریت¬های مختلف آبیاری بر خصوصیات خاک، عملکرد و راندمان مصرف آب برنج (oryza sativa) آزمایش¬های مزرعه¬ای در یک خاک تیپیک آماس¬پذیر درز و شکاف¬دار با بافت رس¬سیلتی از اراضی شالیزاری، واقع در استان گیلان انجام شد. این مطالعه به صورت طرح فاکتوریل در قالب بلوک¬های کامل تصادفی با سه تکرار انجام شد. فاکتور ترک دارای سه سطح پهنای ترک (mm 4-3، cm5/1 و cm5/2) بود که به ترتیب w1، w2 و w3 نامگذاری گردید. فاکتور آبیاری شامل آبیاری در حدی که ترک¬ها پر از آب شوند و سطح خاک در آستانه غرقابی شدن قرارگیرد، آبیاری در حدی که ترک¬ها پر از آب شوند و ارتفاع آب روی سطح خاک به 5/2 سانتی¬متر برسد و آبیاری در حدی که ترک¬ها پر از آب شوند و ارتفاع آب روی سطح خاک به 5 سانتی¬متر برسد که به ترتیب i1، i2 و i3 نامگذاری گردید. میزان آب مصرفی، تلفات آبیاری، پارامترهای هندسی ترک، نفوذ آب به خاک و میزان عملکرد محصول اندازه¬گیری گردید. اثر پهنای ترک، ارتفاع آب آبیاری و اثر متقابل پهنای ترک و ارتفاع آب آبیاری بر حجم آب کاربردی و راندمان مصرف آب در سطح 1% معنی¬دار بود. در تیمارهای ترک، کاهش ارتفاع غرقابی سبب بهبود راندمان مصرف آب تا 5/36% گردید. تلفات آب آبیاری در تیمارهای w1، w2 و w3 به ترتیب 7/56، 5/64 و 2/78 درصد بود. رطوبت اولیه خاک تأثیر زیادی بر میزان نفوذ در خاک¬های ترک¬دار دارد و قسمت عمده¬ای از آب آبیاری صرف پر¬کردن ترک¬ها در شروع نفوذ می¬گردد. تغییرات مقدار رطوبت خاک اثر کمی در توان معادله نفوذ کوستیاکوف-لوئیس در مقایسه با ضریب معادله دارد. با کاهش رطوبت خاک، ضریب معادله افزایش پیدا کرد. نفوذ تجمعی در تیمار w3 در مقایسه با تیمارهای w1 و w2 به ترتیب 34/4 و 35/2 برابر گردید. جرم مخصوص ظاهری خشک خاک تحت تأثیر پدیده انبساط و انقباض خاک قرار گرفت و ماکزیمم سطح ترک در کمترین مقدار رطوبت خاک 2/33% شد. پهنای ترک بر میزان محصول در سطح 1% معنی¬دار بود. ارتفاع آب آبیاری و اثر متقابل پهنای ترک و ارتفاع آب آبیاری بر میزان محصول در سطح 5% معنی¬دار بود. بیشترین عملکرد (279/3 تن در هکتار) متعلق به تیمار i3w1 و کمترین عملکرد (04/2 تن در هکتار) متعلق به تیمار i1w3 می¬باشد. پهنای ترک و اثر متقابل پهنای ترک و ارتفاع آب آبیاری بر درصد پوکی دانه معنی¬دار نبود، اما اثر ارتفاع آب آبیاری بر درصد پوکی دانه در سطح 1% معنی¬دار بود. اثر پهنای ترک و ارتفاع آب آبیاری بر وزن 1000 دانه در سطح 1% معنی¬دار بود. در تیمار ترک مویین افزایش میزان آب آبیاری از حد پر¬شدن ترک¬ها به ارتفاع غرقابی 5/2 سانتی¬متر، در تیمار ترک 5/1 سانتی¬متر افزایش ارتفاع غرقابی از پر شدن ترک¬ها به 5/2 سانتی¬متر و 5 سانتی¬متر غرقابی و در تیمار ترک 5/2 سانتی¬متر افزایش ارتفاع غرقابی از 5/2 سانتی¬متر به 5 سانتی¬متر منجر به افزایش محصول نگردید. در واقع در اراضی شالیزاری با خاک¬های درز و شکاف¬دار می¬توان برنامه آبیاری را بر اساس گسترش درز و شکاف¬های خاک به منظور صرفه¬جویی در آب مصرفی بدون کاهش محصول ارائه نمود.

مدلسازی جهت پیش بینی خشکسالی هواشناسی و هیدروژئولوژیکی با استفاده از شبکه عصبی مصنوعی و تحلیل سری های زمانی ( مطالعه موردی: جنوب استان قزوین)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه سمنان - دانشکده کویر شناسی 1393
  فاطمه مقصود   محمدرضا یزدانی

در این تحقیق به پیش¬بینی دو نوع خشکسالی هواشناسی و هیدروژئولوژیکی(در سه مقیاس زمانی)، با استفاده از دو مدل شبکه عصبی مصنوعی و مدل¬های استوکاستیک، در یکی از دشت¬های واقع در جنوب استان قزوین و طی سال¬های 1361-1391 پرداخته شد. درنهایت با ترکیب بهترین ساختارهای هریک از مدل¬های منفرد مذکور مدل ترکیبی بهینه پیشنهاد شد. جهت مدل¬سازی با استفاده از شبکه عصبی پرسپترون چند لایه از چهار سناریوی مختلف ترکیب بهینه ورودی¬ها استفاده شد. ورودی¬های سناریوی اول علاوه بر شاخص خشکسالی با تاخیر مشخص، سیگنال¬های اقلیمی شاملmei،soi، amm،amo و pdo، سناریوی دوم، تنها شامل شاخص خشکسالی با تاخیر مشخص و سناریوی سوم نیز شامل شاخص خشکسالی با پارامترهای هواشناسی از جمله بارندگی، تبخیر و تعرق، مینیمم دما، ماکسیمم دما، مینیمم دمای مطلق، ماکسیمم دمای مطلق و میانگین دما می¬باشد. همچنین سناریوی چهارم نیز جهت مدل¬سازی ارتباط خشکسالی هیدروژئولوژیک و هواشناسی بررسی شد که ورودی¬های آن شامل شاخص spi با گام تاخیر مشخص می¬باشد. جهت تعیین ترکیب بهینه ابتدا از همبستگی متقاطع و سپس از آزمون گاما استفاده گردید. نتایج نشان داد که با افزایش مقیاس زمانی spi از کوتاه مدت به بلند مدت، همبستگی با سیگنال¬های اقلیمی افزایش و در عوض همبستگی با پارامترهای هواشناسی کمتر می¬شود. در مورد شاخص gri برخلاف spi نیز با افزایش مقیاس زمانی، مقادیر همبستگی پارامترهای هواشناسی همچون بارندگی افزایش می¬یابد. همچنین خشکسالی هواشناسی به عنوان ورودی شبکه عصبی جهت مدل¬سازی خشکسالی هیدروژئولوژیکی نتایج قابل قبولی ارائه نداده و این سناریو جهت مدل¬سازی با شاخص های مذکور، پیشنهاد نمی¬شود. جهت پیش¬بینی خشکسالی هواشناسی مدل¬های منتخب سری¬زمانی در مقیاس زمانی کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت، به ترتیب arima(1,0,1) (1,1,1) ، arima(3,0,1)(0,1,4) و arima(0,1,1)(3,0,0) و برای پیش¬بینی خشکسالی هیدروژئولوژیکی نیز مدل¬های منتخب در مقیاس زمانی کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت به ترتیب arima(1,0,1)(3,1,0)، arima(1,0,1)(5,1,0) و arima(1,0,1)(5,0,0) تعیین گردید. مقایسه روش¬های انجام شده نشان داد که با افزایش مقیاس زمانی، عملکرد پیش¬بینی مدل¬های منفرد بهبود یافته و مدل ترکیبی (ann-arima) اول، در تمامی مقیاس¬های زمانی نتایج قابل قبولی را بر اساس معیارهای ارزیابی دارا می باشد.

بررسی خطر آتش سوزی جنگل با استفاده از شاخص های مبتنی بر پارامترهای اقلیمی (مطالعه موردی: استان مازندران)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه سمنان - دانشکده کویر شناسی 1392
  مرضیه شیخی   حسن کابلی

آتش¬سوزی همواره به عنوان یکی ازاجزای اصلی اکوسیستم¬های طبیعی مطرح¬ می¬باشد.آتش-سوزی¬های کنترل نشده که معمولاً درفصول تابستان وپاییزاتفاق می¬افتند،هرساله خسارات زیادی رابه اکوسیتم¬های مرتعی وجنگلی وارد می¬سازند.ازجمله خسارات وارده می¬توان به کاهش ظرفیت گرمایی ویژه،افزایش اختلاف دمای شب وروز،کاهش تنوع زیستی¬¬¬گونه¬های سازگارشده باشرایط منطقه،تشدید آلودگی هوا،کاهش گیرش گردوغباروکاهش نفوذآب درخاک اشاره کرد.طبق بررسی-های انجام شده،تغییردراقلیم می¬تواند سبب تغییردرروند وقوع آتش¬سوزی درعرصه¬های طبیعی شود.تغییراقلیم که ممکن است همراه باکاهش رطوبت وبارندگی وافزایش دما باشد،می¬تواند شرایط را برای بروز آتش¬سوزی فراهم نماید.بدین سبب،آمادگی شرایط برای شروع وگسترش آتش¬سوزی بستگی به شرایط مختلف هواشناسی دارد وبه همین دلیل می¬توان با استفاده ازهمین عوامل،پیش بینی وقوع آتش رابا مدل¬ها وشاخص¬های گوناگون انجام داد.به این منظور،دراین تحقیق به بررسی ارتباط شاخص اقلیمی آنگستروم و مک آرتور باخطرآتش¬سوزی جنگل به ترتیب درسطح چهارایستگاه رامسر،نوشهر،قائمشهر،بابلسر و رامسر،نوشهر،قائمشهر و آمل در طی بازه¬ی زمانی 2010-1984و2010-2002 دراستان مازندران پرداخته شد.بابررسی پیش بینی خطرآتش¬سوزی جنگلتوسط شاخص¬های مورد نظر،این نتیجه به دست آمده است که افزایش دما و کاهش رطوبت و بارندگی از مهمترین عوامل اقلیمی موثر در وقوع آتش¬سوزی¬ها در منطقه مورد مطالعه می¬باشدکه با توجه به این عوامل،تعداد و سطح آتش¬سوزی¬ها در سال¬های اخیر نسبت به سال¬های قبل افزایش یافته است.علاوه براین،همچنین نتایج نشان دادکه در شاخص مک آرتور به دلیل دخیل بودن پارامترهای اقلیمی بیشتر درآن،در مقایسه با شاخص آنگستروم،از دقت بالاتری برای پیش بینی احتمال وقوع آتش¬سوزی در منطقه مورد مطالعه برخوردار است و استفاده از این شاخص در منطقه مورد مطالعه نتیجه بهتری را می¬دهد.

تحلیل فراوانی منطقه ای خشکسالی هیدرولوژیک با استفاده از شاخص جریان سطحی (sdi) (مطالعه موردی: حوضه آبریز دریاچه نمک)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه سمنان - دانشکده کویر شناسی 1393
  زهرا پدرام راد   محمد رحیمی

خشکسالی از جمله بلاهای طبیعی است که رخداد آن اثرات بسیار زیانباری بر اکوسیستم های مختلف وارد می سازد. خشکسالی هیدرولوژیکی که به مفهوم کمبود جریان آب نسبت به مقدار نرمال آن تعریف می شود. از رویدادهای طبیعی و تکرارپذیر در هر اقلیمی است. بررسی علمی این بلای طبیعی یکی از نیازهای اساسی برنامه ریزی های کشاورزی و منابع آب در اقلیم های خشک محسوب می شود. پیش بینی خشکسالی به عنوان مهمترین راهکار در مقابله وکاهش خسارات ناشی از خشکسالی مطرح است. در سال های اخیر محاسبه و بررسی شاخص خشکسالی جریان سطحی (sdi) به عنوان یکی از روش های پیش بینی خشکسالی هیدرولوژیک مورد توجه محققان قرار گرفته است. از آنجا که خشکسالی ها در طبیعت به صورت منطقه ای به وقوع می پیوندد و معمولاً سطح وسیعی را پوشش می دهند و در دوره های زمانی طولانی مدت ادامه پیدا می کنند، مطالعه آنها در مفهوم منطقه ای حائز اهمیت است

ارائه رویکردی نوین جهت بهینه سازی خط تولید نرم افزار
پایان نامه موسسه آموزش عالی روزبهان ساری - دانشکده کامپیوتر و فناوری اطلاعات 1394
  محمدرضا یزدانی   همایون موتمنی

نیازمندی ها در مهندسی خط تولید نرم افزار به دو دسته ی کلی تقسیم می شوند:نیازمندی های عملیاتی ؛ که عملکرد خام یک سیستم را نشان می دهند، نیازمندی های غیر عملیاتی ؛ که به خصوصیات کیفی از جمله کارایی، امنیت، قابلیت اطمینان و غیره اشاره می کند.برای اینکه یک سیستم در حال تولید با شکست مواجه نشود نباید بین این دو نیازمندی واگرایی وجود داشته باشد لذا عدم توجه به این امر نارضایتی مشتری از محصول را در پی خواهد داشت. از آنجا که کیفیت یک محصول در حال تولید، در تمام چرخه ی حیات آن محصول تاثیر گذار است لذا برای توسعه یک محصول در آینده در قدم اول باید صفات کیفی آن در نظر گرفته شود.

پیش بینی خشکسالی هیدرولوژیکی با استفاده از تحلیل سری های زمانی(مطالعه موردی: استان خراسان شمالی)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه سمنان - دانشکده کویر شناسی 1394
  کبری مومنی   علی اصغر ذوالفقاری

در این تحقیق به منظور پیش بینی خشکسالی هیدرولوژیک در استان خراسان شمالی، از روش سری زمانی (مدل arima) و مدل های شبکه عصبی مصنوعی (ann) و k-نزدیک ترین همسایگی (knn) استفاده شد. در هر یک از این مدل ها از داده های بارندگی، دما و دبی در طی دوره آماری مشترک 1389-1360 استفاده شد که 70% داده ها برای آموزش و 30% باقی مانده برای آزمایش مدل ها مورد استفاده قرار گرفت. برای دستیابی به بهترین پیش بینی از جریان رودخانه های چناران، درکش و شیرین دره، 9 سناریو طراحی و نتیجه بهترین سناریو با استفاده از شاخص دبی استاندارد شده (sdi) در پیش بینی خشکسالی هیدرولوژیک بکار گرفته شد. عملکرد مدل ها توسط شاخص های ارزیابی جذر میانگین مربعات خطا (rmse)، میانگین قدر مطلق خطا (mae) و ضریب همبستگی (r2) با یکدیگر مقایسه شد. مقایسه sdi مدل ها نشان داد، مدل ann نسبت به مدل های arima و knn برای پیش بینی خشکسالی هیدرولوژیک دارای عملکرد بهتری بوده است.

نمایشهای گرافیکی کدهای بلوکی و کاربرد آنها در دکدینگ نرم با بیشترین درستنمایی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان 1379
  محمدرضا یزدانی   مرتضی اسماعیلی

در مقایسه با دکدینگ سخت ، دکدینگ نرم کدهای بلوکی باعث بهبود بیشتر عملکرد سیستم انتقال اطلاعات دیجیتال می شود. در این راستا پیچیدگی الگوریتم دکدینگ نرم از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است . به تجربه ثابت شده است که ارتباط تنگاتنگی بین نمایشهای گرافیکی کدهای بلوکی خطی و روشهای دکدینگ نرم با پیچیدگی پایین وجود دارد. یکی از این روشها با استفاده از نمایش ترکیبی tg-t بدست آمده است . پیچیدگی دکدینگ حاصل از این روش ارتباط مستقیم با ساختمان گراف تنر زیر کد انتخاب شده برای دکدینگ کد دارد. در این پایان نامه ابتدا به بررسی گرافهای شناخته شده برای کدهای بلوکی خطی پرداخته و الگوریتم های قابل اجرا روی این گرافها مورد مطالعه قرار می گیرند. بطور خاص دکدینگ نرم با استفاده از نمایش tg-t و پیاده سازی این روش دکدینگ بر کد باقیمانده مربعی تعمیم یافته باینری (6 ،9 ، 18 ) مورد توجه قرار گرفته است . ثابت می شود که هیچ کد (6 ، 9 ، 18 ) حاوی زیر کد وجود ندارد. سپس یک کد (5 ، 9 ، 18 ) حاوی زیر کد c5 ارائه می شود که پیچیدگی دکدینگ نرم آن با استفاده از نمایش tg-t به مقدار قابل توجهی از پیچیدگی الگوریتم دکدینگ نرم کد باقیمانده مربعی تعمیم یافته باینری (6 ، 9 ، 18 ) کمتر است .

مطالعه براکیوپودهای سازند بهرام در ناحیه جنوب کاشمر (کوه فغان)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده علوم 1375
  محمدرضا یزدانی   علیرضا عاشوری

مطالعه براکیوپودهای سازند بهرام در ناحیه جنوب کاشمر (کوه فغان). توالی ضخیمی از سنگهای پالئوزوئیک در منطقه جنوب کاشمر برونزد دارند. رسوبات دونین در این منطقه متشکل از سه واحد سنگ چینه ای، پادها، دولومیت سیبزار و آهک بهرام میباشد. مجموعه مورد مطاله در 13 کیلومتری جنوب کاشمر (کوه فغان) قرار دارد. از این مقطع بیش از 700 نمونه دگاژه ماکروفسیل جانوری جهت مطالعه فسیل شناسی و 20 نمونه سنگی برای مطالعات میکروفاسیس و محیط رسوبی برداشت گردید. مقطع مورد مطالعه متشکل از دو سازند دولومیت سیبزار (به ضخامت 104 متر) و سازند بهرام (به ضخامت 200 متر) می باشد. ضخامت سازند پادها بدلیل وجود گسله نامشخص می باشد. مطالعات انجام شده بر روی مارکوفسیل های جانوری منجر به شناسایی 14 جنس از براکیوپودها شامل 17 گونه و دو زیر گونه، 3 جنس از مرجان ها و میکروفسیل جلبلکی trochiliscus sp. گردید. کلیه گونه های براکیوپودهای شناسایی شده برای اولین بار از منطقه جنوب کامر و 3 گونه: cyrtiopsis bironensis, theodossia arcuum و eleutherokomma hamiltoni برای اولین مرتبه از ایران گزارش می شوند. از فون فسیلی سازند بهرام بدوبخش مجزا قابل تفکیک می باشد: بخشی از آن که از قاعده سازند شروع شده و تا 70 متری ضخامت را شامل می شود و حاوی براکیوپودهای زیر باسن ژیوسین پسین - فرازنین پیشین است : emanuella sp و disphyllum sp., athyris sp، spinatrypina sp. و میکروفسیل جلبکی trochiliscus sp. این قسمت قابل تطابق با زیر سازند بهرام 1 در ناحیه ازبک کوه می باشد. بخش دیگر آن 130 متر ضخامت داشته و حاوی براکیوپودها و مرجانهای زیر باسن فرازنین (میانی - احتمالا پسین) است : cyrtospifer verneuili, c. chinesis, c. cf. schelonicus, c. cf. brodi, c. pamiricus, tenticospirifer tenticulum, eleutherokomma hamiltoni, cyrtiopsis bironensis c. multiplicata, theodossia arcuum, platyspirifer sp. spinatrypina cf. bodini, spinatrypina chitralensis, cleiothyridina sp. , hypothyridina cuboides, cyphotoerorhynchus koraghensis, c. koraghesnsis koraghensis, atrypa reticularis. این واحد قابل مقایسه با زیر سازند بهرام 2 در ناحیه ازبک کوه می باشد. انواع گونه های شاخص شناسایی شده بخصوص گونه های مربوط به جنس cyphoterorhynchus بطور همزمان از حوضه البرز، ایران مرکزی، پاکستان، افغانستان، ارمنستان شوروی، چین، غرب استرالیا، فرانسه آلمان و بلژیک نیز گزارش شده اند، بنابراین می توان نتیجه گرفت که مناطق ذکر شده در فاصله زمانی ژیوسین - فرازنین توسط دریایی واحد پوشیده شده اند و یا به عبارت دیگر در عرض جغرافیایی یکسان قرار داشته اند. نتیجه حاصل از مطالعات میکروفاسیس نشان میدهد که این سازند در یک محیط دریایی کم عمق کربناته (carbonate shelf) و نزدیک به ساحل بر جای گذاشته شده است .